معرفت سیاسی، سال دهم، شماره اول، پیاپی 19، بهار و تابستان 1397، صفحات 23-42

    نقش پروپاگاندا در کودتای 28 مرداد بر اساس اسناد دیپلماتیک آمریکا

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    حکیمه سقای بی‌ریا / استادیار گروه تاریخ، تمدن و انقلاب اسلامی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران / hakimehbiria@ut.ac.ir
    چکیده: 
    در نوشتار حاضر، نویسنده با استفاده از الگوی «فرایندمحور تحلیل پروپاگاندا»، به بازیابی پیام های تبلیغاتی غالب، فنون و شبکه های رسانه ای آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 می پردازد. بررسی مکاتبات رسمی بازیگران اصلی این کودتا در اسناد دیپلماتیک آمریکا نشان می دهد دولت مردان آمریکایی طبیعت ضد امپریالیستی افکار عمومی ایران و به ویژه نگاه استقلال طلبانه‌ی مبتنی بر اسلام سیاسی به رهبری آیةالله کاشانی را مهم ترین مانع پیش روی سیاست های خود در منطقه می دیدند. به عبارت دیگر، بازیگران آمریکایی «ناسیونالیسم افراطی» و «اسلام گرایی مبارز» را دو مانع ایدئولوژیک پیش روی منافع غرب و آمریکا در ایران قلمداد می کردند. این پژوهش به واکاوی چرایی و چگونگی جنگ روانی آمریکا برای نفوذ در افکار عمومی ایران به عنوان مرحله ای حیاتی در جهت دست یابی به کودتا می پردازد. ناکامی مصدّق در بی اعتبارسازی کمپین پروپاگاندا، رخنه‌ی موفقیت آمیز پروپاگاندای آمریکا را در پی داشت. از این طریق، نه تنها آمریکا کودتایی علیه مصدّق شکل داد، بلکه با تضعیف آیةالله کاشانی، در واقع کودتایی علیه تلاش وی برای ارتقای نهضت ملّی نفت به نهضت اسلامی استقلال طلبانه‌ی فراگیرتری انجام داد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Role of Propaganda in the 19 August 1953 Coup based on US Diplomatic Documents
    Abstract: 
    Using a "process oriented model of propaganda analysis," this paper seeks to retrieve dominant American propaganda messages and media techniques and networks used in the 1953 coup in Iran. An investigation of the official correspondence of the main actors of the coup based on US diplomatic documents shows that American officials considered the anti-imperialist nature of Iran's public opinion especially in the case of the independence-seeking political Islam led by Ayatollah Kashani as the main obstacle to their policies in the region. In other words, the American actors considered "radical nationalism" and "militant Islamism" as two ideological barriers to the interests of the West and the United States in Iran. The present research seeks to study the why and how of the American psychological warfare to influence public opinion in Iran as a vital step in the pursuit of the coup. Mossadegh's failure to discredit the propaganda campaign led to the successful advent of American propaganda. Accordingly, not only did the United States create a coup against Mossadegh, but with the weakening of Ayatollah Kashani, it created a coup against his attempts to elevate the national oil movement to a more comprehensive independence-seeking Islamic movement.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدّمه
    آمریکا به صورت تاریخی از «پروپاگاندا» به عنوان ابزاری مهم در سیاست خارجی، به ویژه هنگام بحران و جنگ استفاده کرده است (آزگود، ، 2002). استفاده از «پروپاگاندا» یا تبلیغات سیاسی توده‌وار، بخصوص در دوران جنگ سرد، ظهور و بروز یافت (کال و مزومدار، 2014). بر اساس یافته‌های سیلوان و مجسکی (2008)، ماهیت درازمدت سیاست خارجی آمریکا در ـ دست‌كم ـ صد سال گذشته، ایجاد شبکه‌ای از دولت‌های دست‌نشانده و وابسته بوده است، به گونه‌ای که این شبکه ـ در واقع ـ نوعی منحصر به فرد از امپریالیسم (امپراتوری دولت‌های دست‌نشانده)  را متبلور می‌کند. در این میان، «پروپاگاندا» یکی از ابزارهای کلیدی برای ایجاد بستر مناسب براي روی کار آوردن و حمایت از دولت‌های دست‌نشاندة هوادار آمریکا در جهان است.
    در قرن اخیر، همچنین آمریکا اقدام به براندازی دولت‌های غیرهمسو و یا مخالف خود در سطح جهان از هاوایی تا عراق کرده است. تاریخ اقدامات براندازانة آمریکا به سه برهه تقسیم می‌شود (کینزر، 2006): نخست دوران امپریالیستی (اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم) است که آمریکا در آن به صورت آشکار، اقدام به براندازی دولت‌های خواهان استقلال از آمریکا ـ مانند هاوایی، نیکاراگوئه و هاندوراس ـ كرد. دوران بعد مربوط به سال‌های جنگ سرد است که آمریکا به براندازی پنهان روی آورد و کودتا به یکی از شگردها به منظور از میان برداشتن دولت‌های مزاحم امپریالیسم آمریکایی تبدیل شد. در این دوره، می‌توان به استفاده از کودتا برای براندازی در ایران، گواتمالا، ویتنام جنوبی و شیلی اشاره کرد. دوران سوم دوران پس از جنگ سرد است که آمریکا بار دیگر به براندازی آشکار روی آورده است. جنگ‌های عراق، افغانستان و لیبی از آن جمله است.
    آمریکا طی دو جنگ جهانی، استفادة وسیعی از پروپاگاندا به عمل آورد. با این‌حال، استفاده از پروپاگاندا طی جنگ سرد، نهادینه شد و به جزئی از سیاست خارجی ارتقا یافت (آزگود، 2002). «ترومن و آیزنهاور دو رئیس جمهوری بودند که پروپاگاندا را باب و آن را به عنوان یک نهاد دولتی زمانِ صلح تجهیز کردند» (پری-گیلز، 2002، xvii). نخستین دهة جنگ سرد، پرتنش‌ترین دورة درگیری ایدئولوژیک بود (کال و مزومدار، 2014). ایران، با توجه به اهمیت راهبردي‌اش و مرزهای طولانی با شوروی (سابق)، اساساً طی جنگ سرد، یک نبردگاه راهبردی ایدئولوژیک بود. به طور کلی، تسلط بر خاورمیانه با منابع فراوان نفت، برگ برندة نبرد میان جهان غرب و شوروی تصور می‌شد (هان، 2005). از سوی دیگر، ظهور اسلام سیاسی و خطر آن برای تسلط غرب بر خاورمیانه، تقابل ایدئولوژیک در این منطقه را بیش از پیش حايز اهمیت می‌کرد (سعید، 2015).
    گرچه حوادث کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد موضوع تحقیقات بسیاری بوده، اما پژوهشي در خصوص بُعد پروپاگاندایی کودتا نشده است. این در حالی است که پروپاگاندا نقش مهمی در موفقیت کودتا داشت (ویلبر، 1954). پژوهش حاضر با استفاده از الگوي فرایندمحور تحلیل پروپاگاندای جوت و اُدانل (2015) بر فعالیت‌های پروپاگاندایی آمریکا در ایران به منظور بسترسازی و به ثمر نشستن کودتا متمرکز شده است. چارچوب جوت و اُدانل شامل ده مرحله تحلیل پروپاگاندا بوده که دربرگیرندة شناسایی و بررسی مراحل ذیل است:
    1) بستر اجتماعی ـ سیاسی کمپین پروپاگاندا و روابط قدرت؛ 2) ایدئولوژی و مقصود؛ 3) مخاطبان؛ 4) عوامل پروپاگاندا؛ 5) ساختار سازمان پروپاگاندا؛ 6) رسانه‌های عامل؛ 7) شگردها؛ 8) حرکت‌ها و فعالیت‌های مخالف با پروپاگاندا؛ 9) واکنش مخاطبان؛ 10) تأثیرات و ارزیابی تحقق اهداف.
    قوّت محوری این الگو در آن است که تحلیلی نظام‌مند از فرایند پروپاگاندای منجر به کودتای 28 مرداد در بستر جامعة ایران به دست می‌دهد. بنابراین، سؤال اصلی این پژوهش عبارت است از: فرایند پروپاگاندای آمریکا در بسترسازی و به ثمر نشستن کودتای 28 مرداد چگونه بود؟ بند ذيل سؤالات فرعی این پژوهش را به اختصار بیان می‌کند:
    مأمور اجرای پروپاگاندا، که از طریق یک سازمان عمل می‌کند، با چه اهدافی در شرایط معیّن زمانی، از طریق رسانه‌ها به مخاطبین دست‌رسی پیدا می‌کند، در حالی‌که از نمادهای خاصی برای دریافت واکنش مطلوب خود استفاده می‌نماید؟ از این گذشته، اگر مخالفتی با برنامة تبلیغاتی وجود دارد، این مخالفت به چه شکلی ابراز می‌شود؟ در نهایت اینکه فرایند تبلیغاتی تا چه حد در نیل به اهدافش موفق عمل می‌کند؟ (جوت و اُدانل، 2015، ص314).
    منابع اصلی پژوهش مشتمل بر اسناد دیپلماتیک آمریکا در قبال نهضت ملّی شدن نفت و کودتای 28 مرداد 1332 است. «دفتر تاریخ‌نگاری»  وزارت خارجه آمریکا، تاریخ دیپلماتیک آمریکا را بر اساس اسنادِ از طبقه‌بندی خارج‌شدة این کشور در مجموعه کتاب‌های روابط خارجی ایالات متحده ثبت می‌کند. اسناد دیپلماتیکِ بازة زمانی مقالة حاضر ابتدا در جلد دهم مجموعه كتاب‌هاي مزبور، مرتبط با سال‌های 1951-1954 (1329 تا 1332) گردآوری و در سال 1989 (1368) منتشر شد. در سال 2017 (1396) مجلد متمّمی به این اسناد اضافه گشت. در این مقاله، مجموعة اول در ارجاع‌دهی درون متن با عبارت (FRUS، 1989) و مجموعه دوم (FRUS، 2017) مشخص و شماره سند ارائه خواهد شد. اسناد فوق مشتمل بر مکاتبات رسمی میان بازیگران آمریکایی، از جمله رئیس جمهور، عوامل سازمان سیا، وزیر امور خارجه، سایر مقامات وزارت خارجه، سفیر آمریکا در ایران و دیگر كاركنان سفارت آمریکاست که در شکل‌دهی و اجرای سیاست آمریکا در ایران، طی مناقشة ملّی شدن نفت و کودتا نقش داشته‌اند.
    تاریخچة سرّی دونالد ویلبر (1954) دربارة کودتا، دیگر منبع اطلاعاتی استفاده شده در اين مقاله است. ویلبر، کارشناس معماری خاورمیانه و مأمور مخفی سازمان سیا، نقش برجسته‌ای در طراحی و اجرای کودتای 1332 در ایران داشت و مسئول گروه عملیات روانی کودتا بود. وی در یکی از ضمايم تاریخچة خود (1954، ضمیمه B) طرح عملیاتی کودتا شامل دستورالعمل‌های مفصّلي دربارة پروپاگاندای گسترده به منظور بی‌ثبات کردن دولت مصدّق ارائه کرده است.
    در این پژوهش، تعریف فرایندمحور جوت و اُدانل (2015، ص7) از «پروپاگاندا»، که آن را بخشی از روابط قدرت می‌داند، مطمح نظر است: «پروپاگاندا کوششی حساب‌شده و نظام‌مند برای شکل دادنِ برداشت‌ها، دست‌کاری شناخت، و هدایت رفتار به منظور نیل به واکنشی است که به پیشبرد نیت مطلوب عاملان پروپاگاندا کمک می‌کند». هرچند پروپاگاندا توسّل به دروغ را ضروری نمی‌داند، اما ضرورتاً آن را هم کنار نمی‌گذارد و تعهدی به حقیقت ندارد. پروپاگاندا «در عوض، با انواع مختلفی از حقیقت (حرف نیمه راست، حقیقت محدود، و حقیقت بیرون از موقعیت) پیش می‌رود» (الول، 1973، ص7).
    پروپاگاندای کارامد باید تمام‌عیار باشد؛ یعنی باید از همة رسانه‌های در دسترس و همة اشکال پروپاگاندا استفاده کند (الول، 1973). اَشکال گوناگون پروپاگاندا شامل پیش‌پروپاگاندا، پروپاگاندای سیاه، سفید، خاکستری، انسجام‌بخش، آشوب‌ساز و اقدام است (کانینگهام، 2002). پیش‌پروپاگاندا معمولاً مقدّمة پروپاگاندای مستقیم است و دارای ویژگی جامعه‌شناختی، تدریجی و کلی است و با هدف فضاسازی برای تغییر نهایی افکار و یا رفتارها اجرا می‌شود (همان). «پروپاگاندای سفید» متضمّن استفادة خودمحور و گزینشی از اطلاعات دقیق از منبعی قابل شناساست. در مقابل، «پروپاگاندای سیاه» بر پیام‌رسانی فریبنده یا اطلاعات نادرست دلالت دارد و معمولاً با پنهان ساختن منبع پیام همراه است. «پروپاگاندای خاکستری» حد وسط پروپاگاندای سفید و سیاه قرار دارد و در آن درستی اطلاعات می‌تواند محل تردید باشد و منبع ممکن است به درستی شناسایی شود یا خیر (جوت و ادانل،.2015).
    فرق اصلی پروپاگاندای مدرن و شکل قدیمی آن در هدف غایی آنهاست: هدف پروپاگاندای مدرن دیگر، نه تغییردادن ایده‌ها، بلکه به کنش واداشتن است. هدف دیگر تغییر وفاداری به یک مرام یا عقیده نیست، بلکه واداشتن فرد به چنگ زدن غیرعقلانی به فرایند کنش است (الول، 1973، ص25). این تمایز مهم است؛ زیرا تعریف فراگیر «پروپاگاندا» به مثابه دست‌کاری نمادها براي تغییر ایده‌ها یا افکار را تحلیل می‌برد. «پروپاگاندا برای آنکه کارآمد باشد، پیوسته باید فکر و تصمیم را دور بزند». از این‌رو، افراد به گونه‌اي هدایت می‌شوند كه بدون در نظر گرفتن همة اعتقادات و باورهای خویش، در امور سیاسی و اجتماعی خط مشی خاصی را دنبال کنند (همان، ص27).
    رفتار غایی مورد نظر می‌تواند انسجام‌بخش یا آشوب‌ساز باشد. «پروپاگاندای انسجام‌بخش» افراد را به سمت رفتارهایی هدایت می‌کند که موجب وحدت و انسجام جامعه مي‌شود و مردم را آمادة پذیرش منفعلانة هنجارهای اجتماعی مي‌سازد. در مقابل، هدف از «پروپاگاندای آشوب‌ساز» واداشتن افراد به تغییر است. این نوع پروپاگاندا به این منظور طراحی شده است كه مردم را تهییج نمايد، آشوب بپا کند، ترس و نارضایتی برانگیزد، بی‌ثبات گرداند و پشت کردن به ساختارها و شرایط اجتماعی موجود را رواج دهد (کانینگهام 2002، ص66).
    نوع دیگر پروپاگاندا، «پروپاگاندای اقدام» است و به اقداماتی گفته مي‌شود که تأثیر روانی بر افکار عمومی دارد. بارزترین نمونة آن استفاده از فعالیت‌های تروریستی/خشونت‌آمیز نظیر بمب‌گذاری و قتل و ترور است (نلسون،1996). سایر فعالیت‌های غیرخشونت‌آمیز، نظیر تبادلات آموزشی و فرهنگی، كمك اقتصادی، امدادرسانی، موافقت‌نامه‌های بین‌المللی، تعیین کمیسیون‌های تحقیق و تفحّص، وضع قانون و مانند آن زمانی که اساساً برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی به کار گرفته می‌شوند نیز می‌توانند نمونه‌هایی از «پروپاگاندای اقدام» قلمداد شوند (آزگود، 2002).
    تطبیق مراحل ده‌گانة پروپاگاندا بر کودتای 28 مرداد
    مرحلة 1: بستر کمپین پروپاگاندا
    هدف پروپاگاندا کنترل افکار عمومی در جهت رسیدن به منافع عامل پروپاگاندا است. بدين‌روي، افکار عمومی جامعة هدف بستر کمپین پروپاگاندا را تشکیل می‌دهد. بخشی از اسناد موضوع مطالعه در این مقاله، ارزیابی بازیگران آمریکایی از این بستر را به تصویر می‌کشد. در یکی از اسناد شورای امنیت ملّی آمریکا، به تاریخ فروردین 1330 (مارس 1951) فضای افکار عمومی ایران این‌گونه توصیف می‌شود: «باور شایع این است که شرکت نفت ایران و انگلیس غیرمنصفانه از منابع کشور بهره‌برداری می‌کند، از پرداخت حق امتیازات معقول و برابر خودداری مي‌نمايد و همة اقدامات آن به عنوان شرکتی پنهان‌کار، مورد انزجار است؛ زيرا فراتر از تیررس قانون و عرف ایران، ثروت‌های مملکت را استثمار می‌کند» (FRUS، 2017، سند 6). بر اساس این سند، این وضعیت به «خصومت شدید علیه انگلیس و در بین اقشاری که سواد کمتری داشتند، علیه همة خارجی‌ها منجر شد.» بسیاری از ایرانیان بر این باور بودند که «قدرت‌های غربی به هیچ وجه، علاقه‌مند به رفاه و استقلال کشور نیستند، بلکه صرفاً در پی استثمار منابع کشور به نفع خودشان هستند.» این سند با توجه به این نگرش شایع در بین مردم، توفیق سیاست آمریکا را مستلزم «یک برنامه گستردۀ روابط اطلاعاتی و فرهنگی در ایران» می‌داند.
    مقامات آمریکایی به حمایت گستردة نخبگان و عموم مردم ایران از ملّی شدن صنعت نفت و پایان دادن به دخالت سیاسی انگلیس اذعان داشتند؛ مثلاً، آورل هریمن،  مشاور ویژة رئیس‌جمهور وقت آمریکا ترومن، در گزارش خود از سفرش به ایران، اشاره می‌کند:
    مقامات آمریکاییِ صاحبِ صلاحیت کاملاً متفق القولند که مصدّق از حمایت و پشتیبانی قاطبة مردم ایران برخوردار است و هیچ برنامه‌ای تا به حال این‌گونه برای ریشه‌کنی نفوذ بریتانیا در ایران و ملّی کردن صنعت نفت مورد حمایت قرار نگرفته است» (FRUS، 1989، سند 44).
    او واشنگتن را ترغیب می‌کند تا شور و حمایت شدید مردم از ملّی شدن صنعت نفت را مدّ نظر قرار دهد و خاطرنشان می‌کند: «از نظر همة آمریکایی‌هایی که اینجا هستند و نیز ایرانیانی که با آنها صحبت کرده‌ام، هیچ دولتی در ایران، چه دولت مصدّق باشد چه هر دولت دیگری، نمی‌تواند برخلاف این شور و هیجانات عمل کند».
    از نظر آمریکا، نگرش ایرانیان مبنی بر یکسان‌انگاری سیاست‌های استثماری شوروی (سابق) و قدرت‌های غربی برای آرمان ضد کمونیسم مخرّب و برخلاف روندی بود که غرب طی آن می‌خواست از ایران به عنوان منطقه‌ای حايل علیه نفوذ و گسترش کمونیسم بهره بگیرد. دستورالعمل شورای امنیت ملّی  به منظور کم‌رنگ کردن این ذهنیتِ ـ به اصطلاح ـ مخرّب لازم دید آمریکا توان و اشتیاق مردم ایران را براي مقاومت علیه کمونیسم تقویت کند (FRUS، 2017، سند 35). این اقدام به عنوان پیش‌شرط ضروری شکل‌گیری «یک دولت طرفدار جهان آزاد در ایران» تشخیص داده شد. بر اساس این دستورالعمل، آمریکا می‌بایست حمایت سیاسی اساسی خود از شاه را به عنوان تنها منبع تداوم رهبری در این زمینه بیشتر کند. با در نظر گرفتن این خط‌مشی، برانگیختن احساسات ضد کمونیستی در بین مردم ایران به طور کلی، و حامیان مذهبی ملّی‌شدن نفت به طور خاص، هدف اصلی پروپاگاندای آمریکا در دورة مصادف با نهضت ملّی شدن صنعت نفت قرار گرفت.
    در تمام دورة بحران ملّی کردن صنعت نفت، ارتباطات دیپلماتیک آمریکا فاقد همدردی با مردم ایران بود. در نگاه جورج مک‌گی، معاون امور خاور نزدیک، آسیای جنوبی و آفریقای وزارت امور خارجة آمريكا، حمایت راسخ ایرانیان از ملّی کردن صنعت نفت «به شدت غیرمنطقی و احساسی است... حتی با اینکه هزینه‌های اقتصادی مترتب بر آن بالاست» (FRUS، 1989، سند 40).
    هنری گریدی،  سفیر آمریکا در ایران بین سال‌های 1329 تا 1330 (1950-1951)، نیز ملّی‌گرایی ایرانیان را این‌گونه توصیف می‌کند: «افراط‌گرایی انعکاسی از عقدة استقلال‌طلبی است که من در تعدادی از کشورها شاهد آن بوده‌ام». وی ادامه می‌دهد که «این امر به هیچ وجه، ناپسند نیست؛ چون نگرش آنان در خصوص روسیه را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد» (FRUS، 1989، سند 18).
    بر اساس تحلیل‌های منعکس‌شده در اسناد آمریکایی، در آغاز، نظر ایرانیان دربارة آمریکا به طور کلی مثبت بود (FRUS، 1989، سند 18)، اما زمانی که حمایت آمریکا از سیاست‌های انگلیس نمود بیشتری پیدا کرد، این نگرش مثبت به تدريج کم‌رنگ شد. در زمان کودتا، افکار عمومی ایران شکل ضد آمریکایی به خود گرفته بود. به تعبیر وزیر امور خارجه وقت آمریکا، جان فاستر دالس،  «محبوبیت نداشتن ما در ایران عمدتاً حاصل محبوبیت نداشتن بریتانیا و ارتباط پیشین ما ـ از دید ایرانیان ـ با سیاست‌های بی‌وجهة بریتانیاست» (FRUS، 1989، سند 312).
    با توجه به تقش کلیدی و محوری آیةالله کاشانی در ایجاد وحدت ملّی برای قطع دست انگلیس، نگاه آمریکا به ایشان نیز حايز اهمیت است. آنچه کمتر دربارة آن سخن گفته شده نگرانی آمریکا از قدرت‌یافتن اسلام سیاسی مبارز و تأثیر آن بر افکار عمومی، نه‌تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان است. بنابراین، هراس اصلی آمریکا مربوط به ظهور جریان استقلال‌طلب اسلامی در بستر نهضت ملّی شدن نفت ایران به رهبری آیةالله کاشانی است و نه صرفاً ملّی‌گرایی محض. این نگرانی‌ها در 8 سند از مجموعه اسناد منتشرشده در سال 2017 (FRUS، 2017، اسناد 43، 55، 61، 65، 124، 140، 142 و 181) به وضوح قابل مشاهده است.
    پنج موضوع کلی عامل نگرانی منعکس شده در این اسناد عبارتند از:
    •    دیدگاه ضد آمریکایی آیةالله کاشانی، به این علت که وی آمریکا را هم‌پیمان امپریالیسم و استعمار اروپایی در جهان اسلام می‌داند،
    •    تلاش آیةالله کاشانی برای ایجاد ائتلافی از کشورهای مسلمان و دیگر کشورهای مستقل شرقی علیه هرگونه هم‌پیمانی با کشورهای استعماری؛
    •    تلاش آیةالله کاشانی برای راه‌اندازی همايش مسلمانان به عنوان یکی از راه‌کارها برای تجمیع آراء رهبران مذهبی ـ سیاسی متنفذ جهان اسلام در این‌باره؛
    •    نزدیکی آیةالله کاشانی به رهبران ضد استعماری، از جمله جواهر لعل نهروی هند و لیاقت علی‌خان پاکستان؛
    •    ایدة  آیةالله کاشانی برای ایجاد بسیج نظامی مردمی (ارتش یک میلیونی) مستقل از نیروهای نظامی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی.
    دفتر اطلاعات و پژوهش وزارت خارجة آمریکا نظرات خود دربارة تشكيل دولتی احتمالی به رهبری آیةالله کاشانی را این‌گونه بیان می‌کند: «جای‌گزینی نخست‌وزیر ایران محمّد مصدق به وسیلة نزدیک‌ترین رقیبش ملاابوالقاسم کاشانی، به ضرر منافع غرب خواهد بود... کاشانی و مصدق هر دو فرصت‌طلب سیاسی هستند، اما در حالی که مصدّق به رغم ملّی‌گرایی پرشور خود، احترام اساسي به جنبه‌هاي خاص ليبراليسم غربي مي‌گذارد، کاشانی مشکلات جاری را از دید محدود اسلامی می‌نگرد که به شدت با سال‌ها جنگ تلخ با اقتدار بریتانیا در آمیخته است» (FRUS، 2017، سند 181).
    بنابراین، بر اساس اسناد در دست مطالعه، «ناسیونالیسم افراطی» و «اسلام‌گرایی مبارز» دو مانع ایدئولوژیک پیش روی منافع غرب و آمریکا در ایران قلمداد می‌شدند. در هر دو مانع و به ويژه دربارة مانع دوم، طبیعت افکار عمومی ایران، که اَشکال امپریالیستی کمونیستی و غربی را یکی می‌دانست، و به علت حمایت‌های آمریکا از مواضع انگلیس به تدریج ضد آمریکایی نیز شده بود، برای منافع غرب بسیار مخرّب ارزیابی می‌شد. آمریکا به منظور تعدیل این ذهنیت، برنامه‌های تبلیغاتی وسیعی براي تقویت احساسات ضد کمونیستی در ایران تدوین کرد. ازاین‌رو، طی سه سال قبل از کودتا، پیام‌های تبلیغاتی آمریکا بر گسترش ایدئولوژی ضد کمونیستی و همسویی با آمریکا متمرکز شد (سقای بی‌ریا، 2009).
    در 9 تیر 1330 (1 جولای 1951)، سفیر وقت آمریکا در تهران، گریدی، به وزارت امور خارجه نوشت: « به نظر می‌رسد بریتانیا با رهنمود آقای موریسون ]وزیر خارجة وقت انگلیس[ مصمّم به استفاده از شیوه‌های قدیمی براندازی دولتی است که با آن مشکل دارد... مصدّق از حمایت 95 تا 98 درصد مردم این کشور برخوردار است. سرنگونی وی حماقت محض است» (FRUS، 1989، سند 35). وزیر امور خارجه آمریکا، آچسون، نظر گریدی را نپذیرفت و اظهار داشت: «اگر ملّی‌گرایی افراطی ایران امنیت این کشور را به مخاطره بيندازد، وزارت امور خارجه اتخاذ تدابیر سیاسی فوق‌العاده را برای ممانعت از خروج ایران از دست دنیای آزاد ضروری می‌داند» (FRUS، 1989، سند 20). چند ماه بعد، به دنبال گفت‌وگویی با شاه، نماینده ویژة ترومن، آوریل هریمن، خاطرنشان کرد که شاه گفته است: «جایگزین کردن دولت مصدّق دشوار، یا حتی ناممکن است، مگر آنکه نگرش مردم نسبت به وی و برنامه‌اش کاملاّ تغییر کند» (FRUS، 1989، سند 42).
    گریدی به آچسون وزیر امور خارجه توصیه کرد که متوجه هدف اصلی در ایران باشد؛ یعنی تلاش در جهت نگه داشتن ایران در اردوگاه غرب، نه پیشبرد سیاست انگلیس. او گفت: «دست‌كم یکی از کشورهای دموکراتیک غربی باید موضع دوستی خود را با ایران حفظ کند. در غیر این صورت، ایران جایی جز روسیه نمی‌تواند پیدا کند که برای دوستی و مساعدت به آن چشم بدوزد» (FRUS، 1989، سند 77). گریدی از مقام خود استعفا و در 19 سپتامبر 1951 ایران را ترک کرد. لویی هندرسون،  که پیش از آن سفیر آمریکا در هند بود، جانشین گریدی شد.
    مراحل 2 و 3: ایدئولوژی و هدف کمپین پروپاگاندا و شناسایی مخاطبان
    طی ماه‌های آخر دولت ترومن، رهبران آمریکا و انگلیس به این نتیجه رسیدند که مصدّق مهم‌ترین مانع برای حل و فصل بحران نفتی است. بنابراین فرض، تعيين جای‌گزین براي مصدّق پیش از فروپاشی دولت وی به خاطر ناکامی اقتصادی، امری ضروری بود؛ زيرا سقوط دولت مصدّق یک محیط سیاسی بسیار ناپایدار ایجاد می‌کرد که ایران را در مقابل شوروی آسیب‌پذیر می‌ساخت (ویلبر، 1954، ضمیمه B). از سوی دیگر، همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد (FRUS، 2017، اسناد 181 و 140)، برخی اسناد نشان از نگرانی آمریکا از سقوط دولت مصدّق بر اثر تحوّلات سیاسی طبیعی ایران داشت؛ از جمله: استعفا یا مرگ طبیعی مصدّق و روی کار آمدن آیةالله کاشانی و یا شخصی کاملاً همسو با وی به عنوان نخست‌وزیر. به عبارت دیگر، برکناری مصدّق از راه‌هايي غیر از «تغییر اجباری دولت» توسط آمریکا (FRUS، 2017، سند 192)، کنترل اوضاع پس از تغییر نخست‌وزیر را برای آمریکا و انگلیس ناممکن می‌ساخت، به ويژه اگر رهبری آیةالله کاشانی تداوم می‌یافت.
    آمریکا و انگلیس فضل‌الله زاهدی را به عنوان جانشین مصدّق انتخاب کردند؛ زیرا طبق ارزیابی سازمان سیا، «از میان مخالفان آشکار مصدّق، او تنها چهره‌ای بود که برای جلوگیری از رخنة کمونیسم شوروی و سرکوب آن، می‌شد به وی اتکا کرد» (ویلبر، 1954، ضمیمه B، 1؛ FRUS، 2017، سند 192). همچنین تأکید شده بود تأثیرگذاری آیةالله کاشانی در دولت زاهدی باید خنثی و یا محدود شود (FRUS، 2017، سند 192). کودتا در نوع خودش، استثنا بود؛ زيرا نخستین کودتا علیه یک دولت مردمی بود (ویلبر، 1954، ضميمه B) در نتیجه، برای نیل به موفقیت، پیش از اجرای کودتا تبلیغات منفی شدیدی با نیت «ایجاد، گسترش و افزایش خصومت و بی‌اعتمادی عمومی نسبت به مصدّق و دولت وی و نیز ترس از وی و دولتش» به راه انداخته شد (همان، 15).
    بنابراین، هدف کمپین پروپاگاندا ایجاد هراس و نارضایتی در بین مردم به طور عام، و در بین حامیان مذهبی ملّی شدن نفت به طور خاص بود تا از این طریق، علیه دولت مصدّق برآشوبند یا دست‌كم دست از حمایت وی بردارند. کمپین پروپاگاندا در پي القاي این باور بود که مصدّق طرفدار کمونیسم است و قصد براندازی سلطنت را به نفع دولتی کمونیستی دارد. اعتقاد بر این بود که کمپین پروپاگاندا «برای منافع متقابل ایالات متحده و بریتانیا از ارزش واقعی برخوردار است»؛ زیرا اگرچه ممکن بود در نهایت کودتای نظامی ناکام مانَد، دست‌كم «جایگاه مصدّق را به تدريج، آسیب‌پذیر و بی‌ثبات می‌ساخت» (همان). ازاین‌رو، هرچند هدف حداکثری پروپاگاندا برکناری مصدّق بود، هدف حداقلی آن تضعیف دولت مصدّق بود تا از این طریق اقدامات بعدی، سیاست‌های وی را تعدیل و در نهایت، موجب سرنگونی دولت وی شود.
    چندین موضوع در کمپین پروپاگاندا در مقالات، خبرنامه‌های دیواری و کتابچه‌هایی که كاركنان آمریکایی تدوین و به فارسی ترجمه کرده بودند، استفاده می‌شد: نخست اینکه مردم و نخبگان باید به این باور برسند که «مصدّق به حزب توده و شوروی گرایش دارد». بر اساس طرح عملیاتی کودتا، این ادعا می‌بایست از طریق «اسناد سیاه»، یعنی جعلی نشان داده می‌شد (همان، ص16). دوم‌ اینکه مصدّق نه تنها به حزب توده گرایش دارد، بلکه «دشمن علنی اسلام» است؛ زيرا از اهداف کمونیستی حمایت می‌کند (همان). طرح بعدی پروپاگاندا متهم کردن مصدّق به «از بین بردن روحیة ارتش و سپس ناتوانی آن در حفظ نظم» بود (همان). موضوعات دیگر شامل نكات ذيل بود: «مصدّق فعّالانه با شوروی‌ها تبانی کرده است تا کنترل نواحی روستایی ایران را، که با شوروی هم‌جوار بودند، از دست ارتش خارج کند. وی در پی آن است تا به شوروی کمک کند تا استان‌های شمالی ایران را به اشغال خود درآورد» موضوع نهایی آن بود که «مصدق به عمد کشور را به سمت فروپاشی اقتصادی پیش می‌برد» (همان، ص17).
    با توجه به محبوبیت مصدّق، طرح عملیاتی کودتا بر این نکته تأکید داشت که مطبوعات، مصدّق را به عنوان سیاست‌مدار فاسدی که تشنة قدرت است، نشان دهند: «قدرت آنچنان مصدّق را فاسد کرده است که هیچ نشانه‌ای از چهرة فاخر سال‌های پیشین وی بر جای نمانده و هم‌اکنون تمام خصوصیات یک دیکتاتور سرکوبگر را یکجا در خود جمع کرده است». برای افزایش تأثیرگذاری این موضوعات، نيروهاي آمریکایی دستور یافتند تا اوج پروپاگاندا علیه مصدّق را این‌گونه نشان دهند که وی «قربانیِ ندانستة مشاوران نادرستِ جاه‌طلب خویش شده است» (همان). آمریکا و انگلیس، با استفاده از پروپاگاندای فشرده، امیدوار بودند محبوبیت مصدّق فروکش کند تا شرایط برای کودتای نظامی نهایی مهیا شود.
    هرچند شاه می‌بایست به عنوان کانون محوری مخالفان علیه مصدّق عمل کند، اما سیا می‌دانست که «شاه تنها با اکراه زیاد دست به عمل می‌زند، اما می‌توان او را به این کار مجبور کرد» (همان، ص8). برای نیل به این امر، یک کمپین تبلیغاتی جداگانه براي ترغیب شاه به ایفای نقش خود تدوین شد. شاه می‌بایست از ماهیت مشترک کودتای آمریکا و انگلیس آگاه شود، از حمایت کامل هر دو کشور از خود در مقابل مصدّق اطمینان حاصل کند و به او تفهیم شود که تا وقتي مصدّق در قدرت است هیچ کمک مالی از سوی آمریکا به ایران اعطا نخواهد شد. در نهايت، شاه اسناد آماده شده توسط سیا را تحت «فشارهای بی‌امان» سیا «در تلاش‌های ناامیدکننده برای غلبه بر موضع تثبیت‌شدة بی‌تصمیمی و تردید» امضا كرد (همان، ص30). آمریکا و انگلیس به شاه هشدار دادند که در صورت عدم تمکین، آنان اجازه نخواهند داد ایران آماج دخالت‌های کمونیسم شود و کودتا را بدون وی پیش خواهند برد. وی باید درک می‌کرد که مسئول پیامدهای بی‌عملی خود است و در آن صورت، سلسلة پهلوی به زودی به آخر خط خواهد رسید.
    مراحل 4 و 5: شناسایی عوامل و ساختار سازمان پروپاگاندا
    آمریکا و انگلیس با هم، هزینة مالی طرح کودتا را تأمین و طرح عملیاتی کودتا را تدوین كردند و ابزارهای جاسوسی خود در ایران را در خدمت طرح کودتا گذاشتند. با این‌همه، آمریکا تنها عامل اجرایی کودتا بود؛ زيرا ایران همة روابط خود با انگلیس را قبلاً قطع کرده بود. همچنین همة اقدامات هماهنگ شد تا سیاست ظاهری آمریکا با اهداف کمپین پروپاگاندا همسو باشد (همان). در این رابطه، ویلبر اظهار داشت: «آمریکایی‌ها اجازه یافته‌اند تا امور را آن‌گونه که خود ترجیح می‌دهند اداره کنند» و جاسوس‌های انگلیسی دستور یافته‌اند که از دستورات سازمان سیا تبعیت کنند (همان، ص14). افزون بر این، همة مواد پروپاگاندا برای کودتا توسط مجموعة سیا تدارک دیده و اجرای نهایی کمپین پروپاگاندا تحت نظارت و مدیریت جاسوسان آمریکایی اجرا شد.
    ویلبر ریاست تیم عملیات روانی کودتا را به عهده گرفت. بنابراین، دولت آمریکا مُبلّغ اصلی کودتا بود. عوامل و جاسوسان ایرانی سازمان سیا و سرویس اطلاعات مخفی انگلیس، شاه، برخی ژنرال‌های ایرانی، اعضای خریداری‌شدة مجلس ایران، روزنامه‌های ایرانی که به آنها پول داده شده بود (از جمله روزنامة شاهد، داد، ستاره اسلام، جوانان آسیا، آرام، مرد آسیا، ملت ما و ژورنال دو تهران) و مطبوعات مطرح آمریکا به دولت ایالات متحده به عنوان مُبلّغ اصلی کودتا کمک کردند (تاریخچة ویلبر در این زمينه از نیویورک تایمز و آسوشیتد پرس نام می‌برد). هرچند این عوامل به اهداف پروپاگاندای آمریکا یاری رساندند و در بسیاری از موارد، هزینه‌های عملیات عوامل موضوع بحث با استفاده از منابع مالی فراهم‌شده توسط دولت‌های آمریکا و انگلیس پرداخت می‌شد، اما تنها تعداد اندکی از عملیات سیا مطلع بودند (همان).
    طبق گفتة ویلبر، در کمپین چهره به چهره براي ترغیب شاه به همکاری، اسدالله رشیدیان به عنوان نمایندة ویژه انگلیس و ژنرال نورمن شوارتزکف  (رئیس سابق هیأت نظامی آمریکا در ژاندارمری ایران) به عنوان نمایندة ویژه آمریکا به خدمت گرفته شدند. شوارتزکف برای این کار انتخاب شد؛ زيرا از قبل «هم شاه او را شناخت و هم وي را تحسین كرد» (همان، ص5). خواهر زورگو و موذی شاه، اشرف، هم انتخاب شد تا شاه را برای پذیرش نمایندگان انگلیس و آمریکا و نیز واداشتن وی به امضای فرامین سلطنتی، که باعث خلع مصدّق و انتصاب زاهدی می‌شد، آماده سازد (همان، ص8). البته برخی از آن‌رو که اسدالله رشیدیان و برادر وی (سیف‌الله) از جاسوسان معروف انگلیس بودند، انتخاب آنها به عنوان نمایندگان اصلی انگلیس در عملیات سرّی علیه مصدّق را بعید می‌دانند (شهبازی، 138). شهبازی بر این باور است که اصطلاح «برادران رشیدیان» صرفاً اسم رمزی برای عوامل سرویس اطلاعاتی بریتانیا بود و نمایندة واقعی انگلیس پیش شاه کسی نبود جز سِر شاپور ریپورتر از دوستان نزدیک شاه که قبلاً به عنوان معلم زبان انگلیسی ملکه ثریا خدمت کرده بود.
    در ابتدای فروردین 1332 (آوریل 1953)، سفیر آمریکا در ایران هندرسون و رئیس پایگاه سیا در سفارت آمریکا در تهران، راجر گویران،  اجازه یافتند تا یک میلیون دلار را بدون نیاز به هماهنگی، در صورتی که تشخیص دهند که ضرورتاً به براندازی مصدّق کمک می‌کند، خرج کنند. در مراحل مقدّماتی حمایت از کودتا، ژنرال زاهدی 50.هزاردلار دریافت کرد تا حمایت دوستان و افراد متنفّذ بیشتری را براي گسترش دایرة حامیان سیاسی و نظامی خود به دست آورد. این کمک‌ها به نام شاه و با هدف ایجاد شکل‌دهی برداشت حمایت شاه از زاهدی در بین اطرافیان وی خرج می‌شد. تیم‌های سازمان سیا و سرویس اطلاعاتی بریتانیا طی یک سلسله ملاقات‌ها در نیکوزیا، بیروت و لندن، طرح‌های عملیاتی کودتا را طراحی کردند (همان، ص56).
    طرح عملیاتی نهایی کودتا زاهدی را مسئول انتخاب مدیر رسانه‌ای و تبلیغاتی خود می‌کرد. او همچنین به عنوان معاون نخست‌وزیر براي تداوم تبلیغات به نفع دولت جدید ایفای نقش می‌کرد. به زاهدی گفته شده بود: این شخص «می‌بایست مقبول ایالات متحده و بریتانیا باشد» (همان، ص17). اسفندیار بزرگمهر برای این سمت انتخاب شد. بزرگمهر گزارشگر روزنامه بود و در زمان دولت مصدّق روابط نزدیکی با ناشران بسیاری از روزنامه‌های تهران داشت (شهبازی، 1381). از این‌رو، خدمات وی برای کمپین پروپاگاندا بسیار مهم بود. طرح عملیاتی کودتا نشان می‌دهد که سازمان سیا و سرویس اطلاعاتی بریتانیا فهرستی برای کابینة پیشنهادی زاهدی تهیه کرده بودند (همان، ص29). با این حال، این فهرست در تاریخچة ویلبر ارائه نشده است. طرح عملیاتی کودتا در تاریخ 10 تیر 1332 (1 جولای 1953) توسط چرچیل، نخست‌وزیر انگلستان، و در روز 20 تیر 1332 (11 جولای 1953) توسط پرزیدنت آیزنهاور امضا شد (همان، ص29).
    به علت آنكه تیم آمریکایی دیدی شرق‌شناسانه به ایرانیان داشت، مراحل اجرای کودتا را به عوامل ایرانی دیکته می‌کردند. ویلبر در تاریخچة خود می‌نویسد، «اعتقاد بر این بود که تمام تلاشمان را به خرج دهیم تا ایرانیان زیاده‌گو و غالباً غیرمنطقی را در وضعیتی قرار دهیم که هرکس دقیقاً بداند چه کنش خاصی از وی مورد انتظار است» (همان، ص16). کودتا تحت مسئولیت و نظارت کرمیت روزولت،  نوة رئیس‌جمهور پیشین آمریکا تئودور روزولت، هدایت و مدیریت شد. کرمیت روزولت در 4 مرداد 1332 (26 جولای 1353) به تهران آمد.
    مرحلة 6: رسانه‌های عامل
    تحت نظارت ویلبر، تیم سیا شمار قابل ملاحظه‌ای از مقالات، خبرنامه‌های دیواری، کاریکاتور و کتابچه، که موضوعاتشان حمایت از شاه و ضدیت با مصدّق بود، آماده کرد. پیکی ویژه این مطالب را در 28 تیر 1332 به پایگاه تهران انتقال داد. در 31 تیر، پایگاه مذکور به تدریج، این مطالب را در بین عوامل سازمان سیا توزیع کرد. سیا عمدتاً از خوش‌خدمتی‌های روزنامه‌های جیره‌بگیر برای انتشار مطالبی استفاده می‌کرد که قبلاً ساخته و پرداخته شده بود (همان، ص20). بنا به نوشتة ویلبر ـ مثلاً ـ صاحب یک روزنامه مبلغی قريب 45000 دلار همراه با امضای مدارک ذي‌ربط دریافت مي‌كرد تا وی روزنامه را در اختیار اهداف سیا قرار دهد (همان، ص26). کمپین پروپاگاندای جداگانه‌ای دست به توزیع مطالبی در طرف‌داری از شاه در استان آذربایجان غربی، پایگاه حزب توده، زد.
    علاوه بر موضوعات پروپاگاندایی پیش‌طراحی‌شده، تیم سیا با وقوع رخدادها، مطالب جدیدی نیز برای مطبوعات آماده می‌کرد. در 23 تیر، هنگامی که اپوزیسیون در مجلس در نتیجة کمک‌های مالی سیا قدرتمندتر شد، نمایندگان حامی مصدّق با نظر وی استعفا کردند. بنابراین، مصدّق می‌توانست مجلس را منحل کند. قريب 28 نماینده استعفا دادند. مصدّق به منظور دور زدن محدودیت‌های قانون اساسی، انتخاباتي برای انحلال مجلس ترتیب داد و اظهار داشت که اراده و خواست مردم بر اراده و خواست شاه برتري دارد. این اتفاق دستاویز تبلیغاتی دیگری در اختیار مطبوعاتی که از سیا پول دریافت کرده بودند، گذاشت. طبق اظهارت ویلبر، قريب 20 روزنامه، که در این زمان مخالفت شدیدی با مصدّق داشتند، بحث انتخابات را دست‌مایة تبلیغات خود قرار دادند و اظهار داشتند که انتخابات غیرقانونی است. روزنامه‌ها با استفاده از فرصت جدیدی که برای حمله به مصدّق پیش آمده بود، از قريب 15 کاریکاتور ضد مصدّق، که توسط سازمان سیاه آماده شده بود، بهره بردند. تیم سازمان سیا از وزارت خارجه درخواست کرد تا اطمینان حاصل کند که مطبوعات آمریکایی کمپین مطبوعات سیا علیه مصدّق را منعکس کنند. وزارت خارجه می‌بایست «مقالات حاکی از اخبار پشت پرده» را در مطبوعات ایالات متحده بگنجاند(همان، ص29).
    مرحلة 7: شگردهاي ویژه برای نیل به موفقیت
    بخشی از کمپین پروپاگاندا را می‌توان «پروپاگاندای اقدام» تلقّی کرد که آمریکا طی آن موضوعات مهم ضد مصدّق را از طریق خط مشی آشکار سیاسی خود در قبال ایران پی‌گیری می‌کرد. مقامات بلندپایة آمریکا ارتباطات خود را با مقامات دولت مصدّق کاهش دادند؛ مثلاً، وزیر امور خارجة آمریکا، جان فاستر دالس، به نشانة نفي حمایت آمریکا از دولت مصدّق، در سفر 20 روزة خود در اردیبهشت و خرداد 1332 (9-29 می 1953) از ایران دیدار نکرد . به همین نحو، سفیر آمریکا هندرسون ایران را به مقصد واشنگتن ترک کرد، سپس در 11 خرداد 1332 به بیروت رفت و طی مدت کمپین پروپاگاندا در ایران حضور نداشت. نفس غیبت وی عامل مهمی در جنگي روانی بود که می‌بایست علیه دولت مصدّق صورت می‌گرفت (همان، ص18). هندرسون در 26 مرداد، پس از ناکامی اولیه کودتا، به تهران بازگشت.
    در نمونه‌ای دیگر، رئیس هیأت نظامی آمریکا، ژنرال فرانک مک‌کلور،  دستور یافت تا چنين وانمود کند كه گویی با افسران طرفدار مصدّق خیلی صمیمی نیست (همان، ص28). افزون بر این، کمپین پروپاگاندا استفادة مؤثری از اظهارات چند تن از مقامات ارشد آمریکا به عمل آورد. مضمون تبلیغات این بود که مصدّق با حزب توده ارتباط دارد و هیچ کمک مالی از سوی آمریکا در راه نیست. بنابر پیشنهاد سازمان سیا، وزیر امور خارجه، جان فاستر دالس، در مصاحبة مطبوعاتی در 10 تیر، بیانات ذيل را اظهار داشت: «فعالیت‌های فزایندة حزب غیرقانونی کمونیست در ایران و تسامح دولت ایران در برابر آن موجب نگرانی دولت ما شده است. این تحوّلات اعطای کمک‌های ما به ایران را دشوارتر کرده است» (همان، ص29). همچنین در 13 مرداد، پرزیدنت آیزنهاور خاطرنشان کرد که آمریکا یک ایران کمونیست را برنمی‌تابد.
    رشوه، پروپاگاندای سیاه و تروریسم برخی دیگر از شگردهاي ویژه‌ای بودند که برای افزایش کارآمدی کمپین پروپاگاندا استفاده می‌شدند. رشوه برای جلب حمایت بازیگران مهم استفاده می‌شد. تیم سازمان سیا در 30 اردیبهشت 1332 مأموریت یافت تا هفته‌اي یک میلیون ریال (قريب 11،110 دلار) برای به‌دست آوردن همکاری اعضای مجلس ایران هزینه کند (همان، ص16). این مبلغ علاوه بر مبلغ یک میلیون دلاری بود که پایگاه سیا در ماه آوریل دریافت کرده بود.
    با استفاده از پروپاگاندای سیاه و حملات تروریستی، تیم سازمان سیا کوشید تا رهبران مذهبی را علیه مصدّق بشوراند. عوامل سیا بیانیه‌هایی جعلی به نام حزب توده توزیع کردند. در این بیانیه‌ها، رهبران مذهبی مورد نظر «به مجازات وحشیانه در صورت مخالفت با مصدّق» تهدید شده بودند (همان، ص29). عوامل سیا همچنین برخی از این رهبران مذهبی را با تماس‌های تلفنی، تهدید و اقدام به انفجار نارنجک در خانة آیةالله کاشانی کردند. همان‌گونه که طرح کودتا نشان می‌دهد، سیا ظاهراً در پی آن بود تا حملات تروریستی را در مقیاس وسیع‌تری اجرا کند. بر اساس طرح عملیاتی کودتا، قرار بود «در روز تعیین‌شده، حملات صحنه‌سازی شده علیه رهبران مذهبیِ صاحب‌نامِ تهران اجرا شود» تا سایر رهبران مذهبی را وادارد که مصدّق را به خاطر این حملات ملامت کنند (همان، ص23). قرار بود این حملات با یک کمپین پروپاگاندایی همراه شود. این کمپین «اسناد جعلی پایگاه ایالات متحده مبنی بر توافق سرّی بین مصدّق و حزب توده را که در آن حزب توده وعده داده بود از همة توان خویش در حمایت از مصدّق و مقابله با رهبران مذهبی، ارتش و پلیس استفاده کند» تبلیغ می‌کرد (همان، ص24).
    «بست‌نشینی» شگرد دیگری بود که طرّاحان کودتا از آن برای تشدید باورپذیری مخالفت گسترده با مصدّق و به منظور ایجاد این باور که اپوزیسیون به خاطر مخالفتش با مصدّق به شدت از اقدامات تلافی‌جویانة مصدّق هراسناک است، استفاده کردند. آن دسته از اعضای مجلس که مخالف مصدّق بودند، به تحصن در مجلس سوق داده شدند (همان).
    در واقع، کمپین پروپاگاندایی سیا از هر وسیلة ممکن برای تاختن به مصدّق بهره جست. کمپین پروپاگاندای گسترده با استفاده از هراس‌افکنی، کوشید عوام را وادارد که دست از حمایت خود از مصدّق بکشند. تأثیرگذاری بر رهبران ذی‌نفوذ در افکار عمومی نیز مورد توجه ویژه قرار گرفت. علی‌رغم همة این اقدامات، کودتای نظامی در ابتدا ناکام ماند. در 24 مرداد، ساعاتی قبل از مرحلة نظامی کودتا، ژنرال ریاحی، رئیس ستاد ارتش منصوب مصدّق، اطلاعاتی را دربارة کودتا دریافت کرد. کودتا نافرجام ماند و شاه کشور را ترک کرد.
    به محض شکست کودتا، تیم سیا دست به کمپین پروپاگاندای دومی زد تا مردم ایران را متقاعد کند که «.زاهدی رئیس قانونی دولت است و مصدّق غاصبی است که کودتایی تدارک دیده است (همان، ص45). سیا در دور دوم پروپاگاندا، از رسانه‌های آمریکایی به عنوان منبع مشروعیت‌بخش استفاده کرد. بدین منظور، پیامی از سفارت تهران به آسوشیتد پرس فرستاده شد مبنی بر اینکه «گزارش‌های غیررسمی حکایت از آن دارد که رهبران توطئه (کودتا) مجهز به فرامینی از طرف شاه هستند: یکی براندازی مصدّق و دیگری انتصاب ژنرال زاهدی به جای وی» (همان، ص45).
    عوامل سیا مقدّمات ملاقات دو تن از گزارشگران نیویورک تایمز با پسر زاهدی یعنی اردشیر را تدارک دیدند. اردشیر به عنوان حلقه ارتباطی بین پدرش و سیا ایفای نقش می‌کرد و بعدها داماد شاه شد. وی فرمان اصلی [شاه]، که زاهدی را به عنوان نخست‌وزیر معرفی کرده بود، به گزارشگران نشان داد و کپی آن را در اختیار آنها قرار داد. سپس پایگاه، بیانیه‌ای عمومی برای ژنرال زاهدی، که وی نیز آن را امضا کرده بود، آماده کرد و نسخه‌هایی از آن را به همراه نسخه‌هایی از فرمان شاه در بین خبرنگاران خارجی، گزارشگران روزنامه‌های داخلی و افسران ارتش توزیع کرد. بخشی از بیانیه از این قرار بود: «آماده باشید تا در راه حفظ استقلال و سلطنت ایران و مذهب مقدّس اسلام، که هم‌اکنون از سوی کمونیست‌های بی‌خدا تهدید می‌شود، ایثار و جان‌فشانی کنید» (همان، ص60). این بیانیه توسط یکی از گزارشگران آسوشیتد پرس خوانده شد.
    پایگاه تهران دستورالعمل‌هایی برای پایگاه‌های آمریکا در کراچی، دهلی نو، قاهره، دمشق، استانبول و بیروت ارسال كرد مبنی بر اینکه «دولت زاهدی تنها دولت قانونی ایران است» (همان، ص58). در عین حال، این شایعه نیز پخش شد که کودتا از سوی دولت مصدّق صورت گرفته است تا بهانه‌ای برای اقدام علیه شاه و برچیدن سلطنت به وی دهد. عوامل سیا با چاپ خبرنامة دیواری ویژه‌ای این شایعه را «مستندسازی» کردند.
    تعدادی از روزنامه‌ها، که به آنها پول داده شده بود، از جمله داد و شاهد، در خدمت خط جدید پروپاگاندا (یعنی: کودتا توطئة مصدّق برای براندازی شاه بود) قرار گرفتند. صفحة اول نسخه 26 مرداد روزنامه شاهد، روزنامة رسمی حزب زحمتکشان، به این قرار بود: «کودتای مصدّق هنوز ادامه خواهد داشت»؛ «کودتای ساختگی دولت برای تغییر رژیم»؛ «شبح مخوف قلدری و کمونیسم ایران را فراگرفت»؛ «برای تکمیل کودتای مصدّق این کودتای قلابی را به وجود آوردند. حزب ما با هرگونه کودتا علیه رژیم مشروطیت پارلمانی مخالف است»؛ «خیمه شب بازی: چگونه توطئة کودتا فاش شد؟» و «مردم، فریب نخورید! کودتا پردة دوم کمدی رفراندم است!».
    مرحلة 8: حرکت‌ها و فعالیت‌های مخالف پروپاگاندا
    در حالی که کتمان مسئولیت آمریکا در کودتا علیه مصدّق همواره مدّ نظر بود، روزنامه‌های حزب توده، مثل شجاعت، گزارش دادند که کودتا را آمریکا پشتیبانی می‌کند و طرح کودتا پس از دیدار ژنرال شوارتزکف با شاه به اجرا درآمده است. کمیتة مرکزی حزب توده بیانیه‌ای صادر کرد که در آن «توطئة انگلیسی ـ آمریکایی» را محکوم کرد (همان، ص60). نیروی سوم، که روزنامة رسمی یک گروه مارکسیستی غیرتوده‌ای و طرفدار مصدّق بود نیز با عبارات مشابهی کودتا را گزارش کرد. اعضای سابق مجلس حامی مصدّق، از جمله موسوی، دکتر سیدعلی شایگان، مهندس زیرک‌زاده، مهندس رضوی و وزیر امور خارجه حسین فاطمی، سخنرانی‌هایی در میدان بهارستان و پس از پایین آوردن مجسمة رضاخان ایراد کردند. این سخنرانی‌ها جمعیتی را به خود جذب کرد و در رادیو تهران پخش شد. «سخنرانان به شاه تاختند و خواهان کناره‌گیری وی شدند» (همان، ص51). دکتر فاطمی همچنین دو یادداشت ضد شاه در روزنامه باختر امروز نوشت. گروه‌های پراکندة توده و طرفدار مصدّق در خیابان‌ها راه‌پیمایی کردند. در تصویری از معترضان، اعلاميه‌اي با این مضمون مشاهده مي‌شد: «شاه مدیر اصلی توطئه است و خانة وی مرکز توطئه است» (زریری، 1384، ص153).
    سیا از وجود حرکت‌ها و فعالیت‌های مخالف فوق برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرد. به گفتة گازیوروسکی (2004)، سیا در فعالیت‌های علنی توده در روز پس از کودتا، مستقیماً دست داشت. در عصر روز پس از کودتا، عوامل سیا، جلیلی و کیوانی، 50 هزار دلار دریافت کردند تا کمپین پروپاگاندایی ضد مصدّق را تأمین مالی کنند. در صبح روز 28 مرداد، عوامل سیا پروپاگاندای مضاعفی را ترتیب دادند. هزاران نسخه از فرامین شاه در خیابان‌های تهران پخش شد؛ همچنان كه روزنامه‌های بیشتری نیز این فرامین را چاپ می‌کردند. ویلبر در این زمينه از روزنامه‌های ذيل نام می‌برد: شاهد، داد، ستاره اسلام، جوانان آسیا، آرام، مرد آسیا، ملت ما و ژورنال دو تهران (همان، ص65). چهار روزنامة نخست همچنین مصاحبه‌ای ساخته و پرداختة سیا با زاهدی ترتیب دادند، به این مضمون که «دولت وی تنها دولت قانونی موجود است».
    عوامل سیا همچنین یک شورش ساختگی توده‌ای‌ها در مرکز تهران را سازمان‌دهی کردند. اعضای حزب توده به راهپیمایی‌های ساختگی حزب توده ملحق شدند. در نتیجه، تهران گرفتار آشوب و درگیری شد (گازیوروسکی، 2004). عوامل سیا، جلیلی و کیوانی معترضان توده‌ای را واداشتند تا دفاتر حزب «پان ایرانیست» در تهران را غارت کنند (همان، ص59). آنها همچنین «دسته‌هایی از اوباش، که خود را در خیایان‌ها جای حزب توده جا زده بودند، رهبری کردند تا مغازه‌ها‌ی خیایان‌های لاله‌زار و امیریه را بکلی غارت و ویران سازند و طوری وانمود کنند که گویی کار، کارِ حزب توده بوده است». همة این کارها به این قصد صورت می‌گرفت تا هراس و تنفّر از «تروریسم [حزب] توده» در بین مردم پراکنده شود. ویلبر خاطرنشان می‌کند که این وضعیت آشفته و بی‌نظم و بیانیه‌های آشکار ضد شاه دولت مصدّق در تداوم خط پروپاگاندای سیا بسیار مؤثر بود.
    مراحل 9 و 10: واکنش مخاطبان؛ تأثیرات و ارزیابی تحقق اهداف
    عوامل سیا گروهی از جمعیت طرفدار شاه را، که در بازار تجمّع کرده بودند، تحریک و آنها را واداشتند تا دفاتر روزنامه‌های طرفدار مصدّق و حزب توده را به آتش بکشند و همچنین مراکز «حزب ایران» را چپاول کنند. به رهبری عوامل سیا، کامیون‌هایی از كاركنان نظامی طرفدار شاه (عمدتاً از گارد شاهنشاهی) در نواحی مهم تهران پخش شدند. از کامیون‌ها و اتوبوس‌ها برای انتقال اراذل و اوباش به نقاط مهم شهر استفاده شد و ادارة تلگراف، وزارت «مطبوعات و تبلیغات» و رادیو تهران به تسخیر درآمد (همان، ص59). دویست تن در محل سکونت نخست‌وزیر در درگیری شدید میان نیروهای طرفدار مصدّق و ضد مصدّق کشته شدند. اراذل و اوباش خانة مصدّق را غارت كردند و اموال او را در خیابان‌های اطراف فروختند. صد تن هم در نقاط دیگر تهران کشته شدند (گازیوروسکی، 2004، ص256). مصدّق روز بعد در 29 مرداد تسلیم نیروهای زاهدی شد.
    بدین‌سان، اهداف پروپاگاندای آمریکا به ظاهر محقق شد. انسجام حامیان ملّی شدن نفت به شدت دچار آسیب شد، به گونه‌اي که هراس از قدرت یافتن کمونیسم تحت دیکتاتوری نخست‌وزیری ضد اسلامی، هرگونه اقدام در حمایت از مصدّق را ناممکن ساخت. افزون بر این، صدها تن، از جمله بسیاری از رهبران حزب توده و اعضای عالی‌رتبة جبهة ملّی در دولت زاهدی تحت تعقیب قرار گرفتند. حسین فاطمی، وزیر خارجة دولت مصدّق، از جمله کسانی بود که اعدام شد. مصدّق در 17 آبان در یک دادگاه نظامی به خیانت متهم و به سه سال زندان انفرادی و سپس حبس خانگی در روستای خود، احمدآباد، محاکمه شد. آیةالله کاشانی منزوی گرديد. «شرکت نفت ایران و انگلیس» با مدیریت انحصاری و حق برخورداری کامل از تولید نفت ایران تا سال 1373، به عنوان کنسرسیوم شرکت‌های غربی، فعالیت‌های خود را از سر گرفت. شرکت‌های آمریکایی 40 درصد سهم دریافت کردند و شرکت نفت انگلیس (BP) 40 درصد دیگر را با 510 میلیون دلار غرامت دریافت کرد. از 20 درصد باقی‌مانده، 14 درصد به جیب «رویال شل» رفت و 6 درصد به جیب شرکت دولتی فرانسه. ایران با از دست دادن کنترل خود بر صنعت نفت، به تقسیم سهم سود 50-50 تن داد (طلوعی، 1384).
    در عین حال، مشکلات جدیدی پیش روی سازمان پروپاگاندای آمریکا قرار گرفت. دو هفته پس از کودتا، تلگرامی از وزارت خارجه آمریکا به سفارتش در ایران (1953) تأکید کرد که آمریکا اکنون با سه مشکل پروپاگاندایی مواجه است:
    1.    این اتهام که ایالات متحده در سقوط مصدّق دست داشته است.
    2.    این اتهام که زاهدی مهرة آمریکاست.
    3.    گسترش این افسانه که مصدّق، بزرگ‌مردِ ایران است.
    وزارت خارجه آمریکا در مواجهه با این مسائل، اعلام کرد که «طرح‌های سازمان سیا در بندهاي 1 و 2 که در بالا گفته شد، تکرار مي‌كند که سیاست ایالات متحده مداخله نكردن در امور داخلی سایر کشورهاست». رونوشتی از این دستورالعمل به سفارت‌خانه‌های آمریکا در عمان، آنکارا، بیروت، بغداد، قاهره، دمشق، جده، کراچی، کابل، تل‌آویو و لندن فرستاده شد. دستورالعمل شورای امنیت ملّی شماره 5428 (1954) خواستار این شد که برنامه‌های عملیات روانی آمریکا در خاورمیانه، مؤلّفه‌های ذيل را دربر داشته باشد:
    رهبران و مردم محلی را متقاعد کند که دوران امپریالیسم غربی به سر آمده است، و مواضع غرب آگاهانه و روشن‌فکرانه و مبتنی بر احترام کامل به استقلال ملّی و برابری حق حاکمیت دولت‌های خاور نزدیک با سرعتی که منافع امنیتی اجازه دهد، در حال تعدیل است.
    در واقع، کودتای سال1332 سیا در ایران نشان‌دهندة شروع دوره‌ای جدید از امپریالیسم پنهان و مزورانة غرب است.
    جمع‌بندي و نتیجه‌گیری
    هرگونه تحلیل دربارة کودتای 28 مرداد بدون در نظر گرفتن واقعیت‌های داخلی، که به محقق شدن کودتا کمک کرد، ناقص خواهد بود. موضوع ملّی کردن صنعت نفت ایران نشان می‌دهد که عوامل فرهنگی بومی، به‌ويژه مذهب، اهمیت بسزایی در شکل‌دهی به انسجام مردمیِ برای حصول اهداف استقلال‌طلبانه داشت. رهبری آیةالله کاشانی نشانگر نقش علما در بسیج توده‌ها به منظور حمایت از ملّی کردن صنعت نفت و شخص مصدّق است.
    بي‌توجهي مصدّق به ارزش بسیج‌کنندة مذهب، اِشکال مهمی بود که موجب پراکنده شدن پایگاه حامی وی شد. پس از بازگشت دوبارة مصدّق به قدرت در 30 تیر 1330، که عمدتاً به خاطر حمایت آیةالله کاشانی روی داد، مصدّق با هدف استفاده از کارت کمونیسم برای متقاعد کردن آمریکا در حمایت از ایران، آزادی‌هایی را از جمله در رابطه با مطبوعات به حزب توده داد. هدف این بود که آمریکا به خاطر ترس از روی کار آمدن «حزب توده» در صورت سقوط مصدّق، از دولت وی حمایت کند. این سیاست پیامدی ناخواسته به همراه داشت: او حامیان مذهبی‌اش را از خود دور کرد. مرحوم حجةالاسلام محمدتقی فلسفی، از چهره‌های برجستة روحانیت در زمان مصدّق، در خاطرات خود مي‌نويسد: «وضعیت پس از 30 تیر، خصوصاً در ماه‌های آخر، به گونه‌ای شد که افراد مذهبی به این گمان رسیدند که گویی مصدّق راه را برای به قدرت رسیدن حزب توده هموار می‌کند» (رجبی دوانی، 1382، ص141). مصدّق در مقابل فشار جناح‌های مذهبی جامعه براي محدود ساختن فعالیت‌های «حزب توده»، مقاومت و در نتیجه، حمایت آنها را از دست داد.
    سیا از این فرصت بلافاصله برای افزایش شکاف بین مصدّق، متحدان وی و مردم استفاده کرد. موضوعات پروپاگاندای سیاه سازمان سیا بر اهمیت حذف حامیان مذهبی تأکید می‌کرد. این حقیقت، که سیا می‌بایست برای نیل به این هدف به پروپاگاندای سیاه متوسّل شود و اسنادی مبنی بر ارتباط مصدّق با حزب توده جعل کند تا از وی یک چهرة ضد مذهبی به تصویر کشد، نشان می‌دهد که چنین ارتباطی تا حد زیادی یک تصویر برساخته بود تا یک حقیقت. علاوه بر اين، گسترش پروپاگاندای سیاه سازمان سیا طبیعتاً جایگاه آیةالله کاشانی را نیز مخدوش كرد. با وجود این، ناکامی مصدّق در بی‌اعتبار ساختن این ادعاها از جمله عواملی بود که رخنة موفقیت‌آمیز پروپاگاندای آمریکا را در پی داشت. از این طریق، نه تنها آمریکا کودتایی علیه مصدّق شکل داد، بلکه با تضعیف آیةالله کاشانی ـ در واقع ـ کودتایی علیه طرح‌های ایشان برای ارتقاي نهضت ملی شدن نفت به نهضت اسلامی فراگیرتری با اهداف استقلال‌طلبانه و امّت‌محور انجام داد؛ امری که در انقلاب اسلامی ایران تجلّی یافت.
    این پژوهش محوری بودن پروپاگاندا در سیاست خارجی آمریکا را نمایان ساخت. در حال حاضر، پروپاگاندا همچنان به صورت ساختارمند از ابزارهای مهم سیاست خارجی آمریکاست، گرچه این اقدامات اکنون عمدتا تحت عناوین دیگری، از جمله «دیپلماسی عمومی» و «ترویج دموکراسی» صورت می‌پذیرد. علاوه بر عملیات روانی پنهان سیا، آمریکا پروپاگاندای خود را از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای برون‌مرزی؛ موقوفة ملّی برای دموکراسی و مؤسسات مرتبط با آن؛ دفتر دموکراسی، حقوق بشر و امور کارگری وزارت خارجه؛ دفتر امور آموزشی و فرهنگی وزارت خارجه؛ بخش‌های مرتبط با عملیات روانی وزارت دفاع؛ و نهادهای غیرانتفاعی که کمک دولتی از طریق USAID دریافت می‌کنند، مانند «خانة آزادی» اعمال می‌کند. آمریکا سعی کرده است با نوسازی مجدّد سیاست‌ها و فعالیت‌های پروپاگاندایی خود، تحت عنوان «دیپلماسی عمومی» و «ترویج دموکراسی» مداخلة سیاسی خود در امور دیگر کشورها را در قالبی نوین بازسازی کند. با توجه به اینکه پروپاگاندا همچنان یکی از ابزارهای محوری سیاست خارجی آمریکا برای بی‌ثبات‌سازی جمهوری اسلامی ایران با هدف نهایی براندازی است، توجه به کارکرد پروپاگاندا در سیاست خارجی آمریکا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

     

    References: 
    • رجبی دوانی، محمد، 1382، خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
    • زریری، رضا، 1384، کودتاي بيست‌و‌هشت مرداد در آئينه تصوير، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي.
    • شهبازی، عبدالله، 1381، «سِر شاپور ریپورتر و کودتای 28 مرداد 1332»، تاریخ معاصر ایران، ش23، ص103-204.
    • طلوعی، محمود، 1384، حدیث نیک و بد: تاریخ پرماجرای روابط ایران و آمریکا، تهران، علم.
    • "Department of State Cable from Theodore C. Streibert to the United States Embassy, Iran." (September 11, 1953), Washington, DC, National Security Archive. http://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSABB78/propaganda%20107.pdf.
    • Cull, Nicholas J. and B. Theo Mazumdar, 2014, "Propaganda and the Cold War," in The Routledge Handbook of the Cold War, pp. 347-363, New York, Routledge.
    • Cunningham, Stanley B.,2002, The Idea of Propaganda: A Reconstruction, Greenwood Publishing Group.
    • Ellul, Jacques,1973, Propaganda: the Formation of Men's Attitudes, New York, Vintage Books.
    • Foreign Relations of the United States, 1952–1954, Iran, 1951-1954, Volume X, (1989), eds. Carl N. Raether and Charles S. Sampson, Washington, D.C., Government Printing Office, https://history.state.gov/historicaldocuments/frus1952-54v10.
    • Foreign Relations of the United States, 1952–1954, Iran, 1951-1954, (2017), eds. James C. Van Hook, Washington, D.C., Government Printing Office, https://history.state.gov/historicaldocuments/frus1951-54Iran.
    • Gasiorowski, Mark J., 2004, "The 1953 Coup D'etat against Mosaddeq," in Mark J.Gasiorowski and Malcolm Byrne (ed.) Mohammad Mosaddeq and the 1953 Coup in Iran, 27-60, Syracuse, NY, Syracuse University Press.
    • Hahn, Peter L., 2005, Crisis and Crossfire: The United States and the Middle East since 1945, Washington, DC, Potomac Books, Inc.
    • Jowett, Garth S., 1997, "Toward a Propaganda Analysis of the Gulf War," in B. Greenberg and W. Gantz (eds), Desert Storm and the mass media, 74-85, Cresskill, NJ, Hampton Press.
    • Jowett, Garth S., and Victoria O'donnell, 2015, Propaganda & Persuasion, 6th ed., Thousand Oaks, CA, Sage.
    • Kinzer, Stephen, 2006, Overthrow: America's Century of Regime Change from Hawaii to Iraq, New York, Times Books.
    • Nelson, Richard A., 1996, A Chronology and Glossary of Propaganda in the United States, Greenwood Publishing Group.
    • NSC-5428. "National Security Council Report: United States Objectives and Policies with Respect to the Near East," (July 23, 1954), Washington, DC, National Securtiy Archive, http://gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB78/propaganda%20127.pdf
    • Osgood, Kenneth A., 2002, "Propaganda," in Alexander DeConde, Richard Dean Burns, Fredrik Logevall and Louise B. Ketz (eds), Encyclopedia of American Foreign Policy, 239-54, New York, Charles Scribner's Sons.
    • Parry-Giles, Shawn J., 2002, The Rhetorical Presidency, Propaganda, and the Cold War, 1945-1955, Westport, CT, Greenwood Publishing Group.
    • Saghaye-Biria, Hakimeh, 2009, United States Propaganda in Iran: 1951-1953, Unpublished Masters Thesis, Louisiana State University.
    • Sayyid, Salman, 2015, A fundamental Fear: Eurocentrism and the Emergence of Islamism, 3rd ed., London, UK, Zed Books Ltd.
    • Sylvan, David, and Stephen Majeski, 2009, US Foreign Policy in Perspective: Clients, Enemies and Empire, New York, Routledge.
    • Wilber, Donald, 1954, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, November 1952-August 1953, Washington, DC, Central Intelligence Agency, http://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB28/#documents
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سقای بی‌ریا، حکیمه.(1397) نقش پروپاگاندا در کودتای 28 مرداد بر اساس اسناد دیپلماتیک آمریکا. دو فصلنامه معرفت سیاسی، 10(1)، 23-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حکیمه سقای بی‌ریا."نقش پروپاگاندا در کودتای 28 مرداد بر اساس اسناد دیپلماتیک آمریکا". دو فصلنامه معرفت سیاسی، 10، 1، 1397، 23-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سقای بی‌ریا، حکیمه.(1397) 'نقش پروپاگاندا در کودتای 28 مرداد بر اساس اسناد دیپلماتیک آمریکا'، دو فصلنامه معرفت سیاسی، 10(1), pp. 23-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سقای بی‌ریا، حکیمه. نقش پروپاگاندا در کودتای 28 مرداد بر اساس اسناد دیپلماتیک آمریکا. معرفت سیاسی، 10, 1397؛ 10(1): 23-42