معرفت سیاسی، سال شانزدهم، شماره اول، پیاپی 31، بهار و تابستان 1403، صفحات 7-26

    نگرش توحیدباوری در سیاست خارجی از دیدگاه مقام معظم رهبری

    نویسندگان:
    ✍️ محمد کفاش / دکتری مطالعات انقلاب اسلامی دانشگاه معارف اسلامی / afshen45@gmail.com
    رامین باباحسینی / دکتری مطالعات انقلاب اسلامی دانشگاه معارف اسلامی / ramin1638992@gmail.com
    حسین ارجینی / دانشیار گروه انقلاب اسلامی دانشگاه معارف اسلامی / arjini@maaref.ac.ir
    dor 20.1001.1.20084366.1403.16.1.1.6
    doi 10.22034/siyasi.2024.2021507
    چکیده: 
    این پژوهش با هدف واکاوی اندیشة مقام معظم رهبری در عرصة سیاست خارجی و تبیین مؤلفه‌های توحیدمحور آن انجام شده است. ادعای اصلی تحقیق این است که رهبر انقلاب اسلامی با ارائة چهارچوبی عمیق از سیاست مبتنی‌بر توحید، زمینه‌ای برای تحلیل و ارزیابی دقیق این رویکرد فراهم ساخته‌اند. پرسش اصلی مقاله این است که ساختار و مختصات نگرش توحیدمحور به سیاست خارجی از منظر ایشان چگونه تعریف می‌شود. این پژوهش با بهره‌گیری از روش تحلیل محتوای بیانات رهبری، داده‌های مرتبط را استخراج و تحلیل کرده و به بررسی الگوی سیاست خارجی توحیدمحور ایشان پرداخته است. فرضیة پژوهش بر این اصل استوار است که در اندیشة رهبری، توحیدباوری دارای نظام‌مندی و شاخصه‌های مشخصی است که در قالب یک الگوی نظری و عملی در حوزة سیاست خارجی بسط یافته است. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهند که رهبر انقلاب اسلامی دیپلماسی را ابزاری برای تحقق اهداف توحیدی تلقی می‌کنند و سیاست خارجی را عرصه‌ای برای پیشبرد حاکمیت الهی در ساحت‌های اجتماعی و سیاسی می‌دانند. بر این اساس، سیاست خارجی توحیدمحور از دیدگاه ایشان به‌معنای تجلی ارادة تشریعی الهی و حاکمیت باری تعالی در تمامی ابعاد سیاست خارجی است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Monotheistic Worldview in Foreign Policy from the Perspective of the Supreme Leader
    Abstract: 
    This study aims to investigate the Supreme Leader’s vision in the realm of foreign policy and to elucidate its monotheistic elements. The central claim is that the Leader of the Islamic Revolution has articulated a deep and coherent framework for a God-centered foreign policy, providing a basis for accurate analysis and evaluation of this approach. The main question is: How is the structure and nature of the monotheistic worldview in foreign policy defined from his perspective? Using content analysis of the Supreme Leader’s speeches, this study identifies and interprets relevant data to present his model of monotheistic foreign policy. The hypothesis of this paper is that the Leader’s conception of monotheism is systematic and defined by specific indicators, articulated both theoretically and practically in the foreign policy domain. Findings show that the Leader considers diplomacy as a tool to realize divine objectives, viewing foreign policy as a realm for advancing divine sovereignty in social and political arenas. Accordingly, from his perspective, a monotheistic foreign policy manifests the legislative will of God and the sovereignty of the Almighty across all dimensions of international relations.
    References: 
    • Al-Jazeera (2024, April 29). US advocacy groups back Palestine solidarity campus protests amid Gaza war. Retrieved from https://www.aljazeera.com/amp/news/2024/4/29/us-advocacy-groups-back-palestine-solidarity-campus-protests-amid-gaza-war.
    • Cox, R. W. (1981). Social forces, states, and world orders: Beyond international relations theory. Millennium, 10(2), 126-155.
    • Doyle, M. W. (1986). Liberalism and world politics. American Political Science Review, 80(4), 1151-1169.
    • Finnemore, M, & Sikkink, K. (1998). International norm dynamics and political change. International Organization, 52(4), 887-917.
    • Plano, J. C, & Olton, R. (1988). The International Relations Dictionary. U.S.A.: Longman.
    • Tansey, S. D. (1999). Politics. London: Routledge.
    • Wendt, A. (1999). Social Theory of International Politics. Cambridge: Cambridge University Press.
    • York University (n.d.) (2005) What is foreign policy? Retrieved from https://online.york.ac.uk/what-is-foreign-policy/.
    متن کامل مقاله: 

    نگرش توحيدباوري در سياست خارجي از ديدگاه مقام معظم رهبري
     محمد کفاش        / دکتري مطالعات انقلاب اسلامي دانشگاه معارف اسلامي    afshen45@gmail.com
    رامين باباحسيني/ دکتري مطالعات انقلاب اسلامي دانشگاه معارف اسلامي    ramin1638992@gmail.com
    حسين ارجيني/ دانشيار گروه انقلاب اسلامي دانشگاه معارف اسلامي    arjini4@gmail.com
    دريافت: 12/05/1403 ـ پذيرش: 23/08/1403
    چکيده
    اين پژوهش با هدف واکاوي انديشة مقام معظم رهبري در عرصة سياست خارجي و تبيين مؤلفه‌هاي توحيدمحور آن انجام شده است. ادعاي اصلي تحقيق اين است که رهبر انقلاب اسلامي با ارائة چهارچوبي عميق از سياست مبتني‌بر توحيد، زمينه‌اي براي تحليل و ارزيابي دقيق اين رويکرد فراهم ساخته‌اند. پرسش اصلي مقاله اين است که ساختار و مختصات نگرش توحيدمحور به سياست خارجي از منظر ايشان چگونه تعريف مي‌شود. اين پژوهش با بهره‌گيري از روش تحليل محتواي بيانات رهبري، داده‌هاي مرتبط را استخراج و تحليل کرده و به بررسي الگوي سياست خارجي توحيدمحور ايشان پرداخته است. فرضية پژوهش بر اين اصل استوار است که در انديشة رهبري، توحيدباوري داراي نظام‌مندي و شاخصه‌هاي مشخصي است که در قالب يک الگوي نظري و عملي در حوزة سياست خارجي بسط يافته است. يافته‌هاي تحقيق نشان مي‌دهند که رهبر انقلاب اسلامي ديپلماسي را ابزاري براي تحقق اهداف توحيدي تلقي مي‌کنند و سياست خارجي را عرصه‌اي براي پيشبرد حاکميت الهي در ساحت‌هاي اجتماعي و سياسي مي‌دانند. بر اين اساس، سياست خارجي توحيدمحور از ديدگاه ايشان به‌معناي تجلي ارادة تشريعي الهي و حاکميت باري تعالي در تمامي ابعاد سياست خارجي است.
    کليدواژه‌ها: توحيدباوري، مقام معظم رهبري، سياست خارجي.

    مقدمه
    رجال سياسي جهان امروز با تکيه بر نظريه‌هايي مانند «قدرت موجب فساد مي‌شود و قدرت مطلق موجب فساد مطلق» (لوکس، 1370، ص365) يا در بعدي ديگر، «سياست آن است که مي‌برد؛ چه مي‌برد؟ چه وقت مي‌برد؟ چگونه مي‌برد؟» (Tansey, 1999, p.5) مفهوم سياست را مساوي با قدرت‌گزيني و سلطه بر ملت‌ها ترسيم کرده‌اند و عدم نگرش اخلاقي يا متافيزيکي در ابعاد سياسي، مانعي براي وصول آنها به مقاصد متعالي سياست شده است. از ديدگاه ماکس، سياست و دولت رابطة سلطة آدميان بر آدميان است (ماکس وبر، 1394، ص56). اين رويه در جهان، نقطة مقابل سياست خارجي بر مبناي دين و توحيد بوده و هست. اصول جهان‌بيني اسلام، که «توحيد» بارزترين آنهاست، مبدأ، مقصد و مسير حرکت جهان و انسان را به کامل‌ترين و جامع‌ترين شکل بيان کرده است. 
    نظام سياسي اسلام، به‌ويژه در سياست‌هاي بين‌المللي، مبتني‌بر سلايق، اميال و خرافات فردي يا اجتماعي نيست تا آفت تعصبات گروهي آن را منطقه‌اي کند و گردش ايام آن را عصري، و آفت جهل و کم دانشي آن را نادرست يا ناقص کرده، آفت نسبي‌گرايي بنيان آن را سست کند؛ بلکه الگويي مبتني‌بر انگاره‌هاي دين مبين اسلام و مباني نظري به‌دست‌آمده از آن است. ازاين‌رو انقلاب اسلامي ايران با پشتوانة انديشة توحيدي در پي گسترش الگوي خدامحور بوده و از اين طريق داعية مقابله و مبارزه با رويکرد سلطه‌جو در روابط بين ملت‌ها و دولت‌ها در جهان را دارد. جمهوري اسلامي ايران که نمونه‌اي از حکومت اسلامي به‌شمار مي‌رود، بر اساس اين نگاه به‌دنبال سلطه يافتن بر ساير دولت‌ها نيست و سلطه‌گري و زورگويي را از هيچ قدرتي نمي‌پذيرد (دادستان بيرکي، ۱۳۸۱، ص۱۹ـ۲۲). بر اساس اصول 152ـ155 قانون اساسي، جمهوري اسلامي ايران سياست نفي سلطه‌گري را که برآمده از اعتقاد به توحيد است، محقق کرده و ارتباط خود و ديگر کشورها و ملت‌ها را بر اساس اين نگاه که برگرفته از دين اسلام بوده، برقرار کرده است و ازاين‌رو آيت‌الله العظمي خامنه‌اي در دوران زعامت خويش هدايت سياست خارجي انقلاب اسلامي را بر همين مبنا جاري نموده است. 
    با اين رهيافت، لازم است براي شناخت نگاه توحيدي در سياست خارجي و اجراي آن از سوي کارگزاران حکومت‌هاي اسلامي و نيز ارائة الگوي الهي براي جهانيان، مدل و مباني سياست خارجي توحيدي از منظر آيت‌الله خامنه‌اي به‌عنوان رهبر انقلاب اسلامي و سکان‌دار مبارزه با سلطه‌طلبي در جهان ارزيابي و استخراج شود. آيت‌الله خامنه‌اي به‌عنوان حاکم اسلامي باور به توحيد و ترويج آن را در تمامي شئون، از جمله روابط و سياست خارجي قابل اجرا و مفيد مي‌دانند. ايشان در کتاب طرح کلي انديشة اسلامي در قرآن به تشريح امتداد اجتماعي و سياسي اصول اعتقادي دين مبين اسلام مي‌پردازند و اصل توحيد را به‌عنوان روحي که در کالبد تمام مقررات اسلام جريان دارد، معرفي مي‌کنند (خامنه‌اي، 1392، ص188) که اعتقاد به آن، تعهداتي را به‌لحاظ عملي ايجاب مي‌کند و نتايج خود را در بسياري از ميادين، از جمله سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، نشان مي‌دهد؛ تاجايي‌که حتي حضور ايران در جبهة مقاومت سوريه را نيز امري برآمده از اعتقاد به توحيد معرفي مي‌کنند (بيانات مقام معظم رهبري، 25/01/۱۳۹۷). 
    با اين رهيافت، تحقيق پيش رو به‌دنبال پاسخ به اين پرسش است که نگرش توحيدباورانة مقام معظم رهبري در سياست خارجي داراي چه شاخصه‌هايي است و چه نتايجي را در پي دارد؟ در اين زمينه پژوهش‌هاي ارزشمندي به رشتة تحرير درآمده است؛ از جمله مقالة «سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران از نگاه مقام معظم رهبري» (حاتمي راد، 1385)، که در آن، مؤلف به بيان برخى از ديدگاه‌هاى مقام معظم رهبرى دربارة سياست خارجى نظام جمهورى اسلامى ايران پرداخته است. همچنين مقاله‌اي با عنوان «تحليل و بررسي شاخصه‌هاي جامعة توحيدي در انديشة آيت‌الله خامنه‌اي» (بوذري‌نژاد و زرع‌پيما، 1402) نگاشته شده است که با واکاوي در مفهوم «جامعة توحيدي»، خصايص اجتماعي توحيد در ابعاد اقتصادي و سياسي را بيان کرده است. با توجه به عناوين مطرح‌شده، جهت و قلمرو دو مقالة فوق از پژوهش حاضر متمايز بوده و وجه نوآوري اين سطور، تبيين امتداد اجتماعي و سياسي توحيدباوري در ساحت سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران است که برگرفته از انديشة منيع مقام معظم رهبري است. 
    1. رهيافت نظري و مفهومي
    ارزش‌ها و آرمان‌هاي هر جامعه مبناي شکل‌گيري سياست‌ها و اصول آن را تشکيل مي‌دهند. ارزش‌هاي ديني و ملي، که ريشه در ايدئولوژي آن جامعه دارند، بازتاب‌دهندة آرزوها و اهداف مشترک آن جامعه‌اند (جمشيدي، 1378، ص21). بنيان‌هاي داراي هويت و ايجادکنندة تشخص يک جامعه، که برآمده از ارزش‌هاست، بيانگر ديدگاه و انديشة اعلاي آن جامعه دربارة اصول کلان زندگي فردي و اجتماعي خواهد بود. کارکرد اين بنيان‌ها پايه‌ريزي ايدئولوژي جامعه و راهنماي سبک زندگي انسان است و روشن است که مباني، مقدم بر سياست‌هاست (تيجاني، 1389، ص21). بنابراين سياست خارجي در هر نظام سياسي برآيند نگرش و ارزش‌هاي حاکم بر انديشة راهبران و مجريان آن سياست است. سياست خارجي در حکومت اسلامي و سيرة پيامبر اکرم بر پاية انديشة وحياني ـ عقلي هويت يافته است. پيامبر اکرم با الگوي وحياني و عقلاني، مباني سياست خارجي حکومت را تحقق بخشيده و سياست خارجي حکومت اسلام در ساحت مدل‌سازي، تصميم‌سازي و کارکرد، بر مباني توحيد بنا گذاشته شده است. اين اصول، مقوّم و پشتيبان کارکردهاي سياسي يک حکومت اسلامي خواهد بود. جمهوري اسلامي در امتداد حرکت هدايتگري انبيا، در سياست خارجي خود متأثر از ايدئولوژي اسلام و به‌ويژه اصل توحيد است. آيت‌الله خامنه‌اي در کتاب طرح کلي انديشة اسلامي در قرآن، روح توحيد را نفي عبوديت غير خدا معرفي مي‌کند که عبوديت انحصاري باري‌تعالي در الوهيت انحصاري خداوند و ربوبيت انحصاري حق تجلي مي‌يابد. عبوديت باري‌تعالي به‌معناي تقديس و پرستش ظاهري و اطاعت محض از دستورهاي او، در تمامي شئون فردي و اجتماعي محقق مي‌شود. مدار الوهيت از آن کسي است که انسان به‌طور بي‌قيدوشرط تسليم او بوده و سررشتة زندگي انسان در دست او باشد (خامنه‌اي، 1392، ص191). ربوبيت تشريعي حضرت حق نيز به‌معناي قانون‌گذاري، و پذيرش ربوبيت خداوند سبحان به‌معناي تبعيت از قانون حق است که هرگونه خلل در اين تبعيت، شرک در ربوبيت حق شمرده مي‌شود (خامنه‌اي، 1392، ص231). توحيد در سياست خارجي جمهوري اسلامي به‌معناي بازتاب ربوبيت تشريعي حق در اين عرصه است. با اين رهيافت، پژوهش حاضر بر مبناي «تئوري روح توحيد ـ نفي عبوديت غير خدا»، کارکرد و تجلي توحيدباوري در سياست خارجي جمهوري اسلامي را مورد ارزيابي قرار مي‌دهد. 
    نمودار 1: نظرية «روح توحيد ـ نفي عبوديت غيرخدا»
    1ـ1. سياست خارجي
    «سياست خارجي» مفهومي انتزاعي و بيانگر بخش تفکيک‌ناپذير از سياست‌گذاري يک نظام سياسي است که نقشي اساسي در مقدرات يک کشور ايفا مي‌کند. در نگاه برخي انديشمندان غربي، سياست خارجي يک راهبرد يا مجموعه‌اي طراحي‌شده از کنش‌هاست که از سوي تصميم‌گيرندگان يک دولت در برخورد با ساير دولت‌ها يا واحدهاي بين‌المللي با هدف دستيابي به اهداف ويژه‌اي که با عنوان «منافع ملي» تعريف مي‌شود، اتخاذ مي‌گردد (Plano & Olton, 1988, p.6). سياست خارجي در کشورهاي مختلف تابع متغير‌هاي گوناگوني است که جهت‌گيري تعاملات سياسي آن کشور را مشخص مي‌کند. سياست خارجي يک کشور به راهبردهاي خاص آن کشور براي مديريت و تقويت روابط با کشورهاي ديگر اشاره دارد و هدف آن دستيابي به منافع ملي کشور در خارج از مرزها و حفظ امنيت داخلي است. بنابراين سياست خارجي به‌طور خاص با تصميمات و رفتارهاي يک دولت در تعامل با دولت‌هاي ديگر سروکار دارد. بايد توجه شود که سياست خارجي، درواقع متفاوت با سياست بين‌الملل است؛ چراکه سياست بين‌الملل به‌عنوان يک زمينة جامع‌تر، به نظم و امنيت جهاني و چالش‌هاي مشترک مي‌پردازد. به ديگر بيان، سياست خارجي ابزاري در چهارچوب سياست بين‌الملل است که به‌طور خاص براي منافع يک کشور تنظيم شده؛ درحالي‌که سياست بين‌الملل بر چهارچوب‌ها و قواعد جهاني تأکيد دارد (online.york.ac.uk). البته مباني ارزش‌گذاري در سياست خارجي در عرصة جهاني متفاوت است:
    واقع‌گرايي (Realism): اين مکتب قدرت و امنيت ملي را به‌عنوان مباني اصلي ارزش‌گذاري سياست خارجي مطرح مي‌کند (Doyle, 1986, p.1151-1169)؛
    ليبراليسم (Liberalism): در اين مکتب، ارزش‌گذاري سياست خارجي بر مبناي همکاري‌هاي بين‌المللي، نهادهاي چندجانبه و ارزش‌هاي دموکراتيک صورت مي‌گيرد. ليبراليست‌ها بر اين باورند که همکاري بين کشورها مي‌تواند به صلح و رفاه بين‌المللي منجر شود (Doyle, 1986, p.1151-1155)؛
    سازه‌انگاري (Constructivism): اين مکتب بر اهميت ايده‌ها، هويت‌ها و هنجارها در سياست خارجي تأکيد مي‌کند. بر اساس اين مکتب، ارزش‌هاي يک کشور، هويت ملي و هنجارهاي پذيرفته‌شده، چهارچوب سياست خارجي را شکل مي‌دهند. بنابراين سياست خارجي بر اساس ميزان تطابق آن با هنجارهاي اجتماعي و هويت ملي ارزش‌گذاري مي‌شود (Wendt, 1999, p.92-105; Finnemore & Sikkink, 1998, p.907-910)؛
    مکتب انتقادي (Critical Theory): اين مکتب به انتقاد از ساختارهاي قدرت و نابرابري در نظام بين‌المللي مي‌پردازد و بر اهميت عدالت و رهايي از سلطه تأکيد مي‌کند. از منظر اين مکتب، سياست خارجي ارزشمند سياستي است که از سلطه و ستم رهايي يافته باشد و به عدالت و برابري جهاني کمک کند (Cox, 1981, p.130-135).
    اما نظرية برگزيده در اين پژوهش، سياست خارجي مبتني‌بر توحيد است. اين سياست، بر اساس باور به يگانگي خداوند و حاکميت مطلق الهي شکل مي‌گيرد و بر آن است که اصول و ارزش‌هاي الهي همچون عدالت، صلح، برابري و نفي سلطه‌جويي بايد راهنماي سياست بين‌الملل باشند. اين ديدگاه، قدرت و حاکميت را تنها از آنِ خداوند مي‌داند و به‌تبع آن، سلطه‌گري و استعمار را محکوم مي‌کند. ازاين‌رو سياست خارجي توحيدي بر مبناي تلاش براي تحقق ارزش‌هاي الهي و رهايي ملت‌ها از سلطة قدرت‌هاي استکباري استوار است. در اين رويکرد، عدالت‌محوري و حمايت از مستضعفان از اولويت‌هاي اصلي هستند؛ به‌گونه‌اي‌که سياست خارجي بايد به‌جاي منافع صرفاً ملي، بر اساس مسئوليت الهي در زمينة حمايت از مسلمانان و ملت‌هاي مظلوم و مستضعف، به‌ويژه ملت فلسطين و با هدف گسترش ارزش‌هاي اخلاقي و انساني تنظيم شود (سياست‌هاي کلي نظام، ۱۳۸۵). 
    سياست توحيدي، همچنين خواستار اتحاد امت اسلامي و پرهيز از تفرقه ميان مسلمانان است تا از تضعيف ملت‌هاي اسلامي در برابر سلطه‌جويان جلوگيري شود. مقام معظم رهبري سياست خارجي را جزء ارکان اصلي سياست‌گذاري کشور مي‌دانند و دراين‌باره مي‌فرمايند: 
    سياست خارجى و دستگاه اداره‌کنندة سياست خارجى، درحقيقت نيمى از نظام سياسى است که رابطه و حدود و منافع کشور را در اقطار عالم دنبال مي‌کند. هرچه هم که دنيا از ارتباطات بيشترى و نزديک‌ترى برخوردار بشود، اين نقش اهميت بيشترى پيدا مي‌کند. خيلى از مشکلات کشورها را ديپلماسى توأم با ابتکار و اقتدار مي‌تواند حل کند. درواقع ديپلماسى ابزار کارآمد اقتدار نظام سياسى است. اقتدار نظام سياسى را بيش از بسيارى از دستگاه‌هايى که حافظ و موظف به حفظ امنيت ملى هستند، دستگاه ديپلماسى و اداره‌کنندة سياست خارجى مي‌تواند به‌عهده بگيرد و تحقق ببخشد (بيانات مقام معظم رهبري، 25/02/1379).
    آيت‌الله خامنه‌اي با توجه به جايگاه مباني نظري حکومت در جهت‌گيري سياست خارجي يک کشور و اهميت اصل توحيد در اين باب، مي‌فرمايد: 
    «له الملک» مبناي فلسفة سياسي و نظام سياسي و اجتماعي اسلام هست. نظام سياسي اسلام نظام حکومت الهي است؛ حاکميت الهي است. حاکميت الهي به‌معناي کامل آن، يعني هم قانون از سوي خداست، هم مجري قانون منصوب خداست (مهاجرنيا، 1397، ص100).
    ازاين‌رو مفهوم سياست خارجي در انديشة رهبري حفظ خط درست ديپلماسى و سياست خارجى و تحفظ بر مباني توحيدي شکل‌گيري و به‌کارگيري اين مباني در ميدان عمل است.
    2ـ1. توحيدباوري
    «توحيد» مصدر باب تفعيل است و از مادة «وحد» مشتق شده و داراي دو استعمال است: گاهي به‌عنوان اسم استعمال مي‌شود، به‌معناي يکي و يک نفر؛ و گاهي صفت است؛ يعني يکتا و بي‌همتا؛ و اين استعمال، به ذات خداوند متعال اطلاق مي‌شود (قرشي، ۱۳۷۱، ج۱، ص۳۴). در اين واژه، ميان معناي لغوي و معناي اصطلاحي ترابط برقرار است و معناي نسبت دادن از معاني باب تفعيل (طباطبايي، 1390، ص144) در معناي اصطلاحي توحيد جاري شده است. بنابراين توحيد يعني نسبت وحدانيت دادن به هر چيزي که متعلَق توحيد واقع شود. بنا بر تعريف مقام معظم رهبري در کتاب طرح کلي انديشة اسلامي در قرآن، توحيد يعني واحد ساختن؛ يکي کردن (خامنه‌اي، 1392، ص293)؛ يعني هر امر متکثري را در لباس وحدت درآورن. ازاين‌رو هرگاه توحيد وصف هر چيزي واقع شود، سير از تکثر به وحدت و زدودن آثار شرک در آن جاري مي‌شود که اعتقاد به آن براي انسانِ موحد تعهداتي را ايجاد مي‌کند. در جهان‌بيني اسلامي، توحيد يعني جهان داراي يک آفريننده و سازنده و به‌تعبيري داراي يک روح پاک و لطيف است که همة اجزاي اين عالم بندگان و بردگان و موجودات تحت اختيار اويند (خامنه‌اي، 1392، ص190). به‌تعبير ديگر، توحيد به‌معناي يگانه‌باوري و يگانه‌پرستي است و جهان‌بيني توحيدي يعني درک اين معنا که جهان از يک مشيت حکيمانه پديد آمده و نظام هستي بر اساس خير و جود و رحمت و رسانيدن موجودات به کمالات شايستة آنها استوار است (مطهري، 1380، ص16). 
    از منظر جهان‌بيني وحياني اسلام، توحيد رکن بنيادين تمام اصول و قواعد شريعت اسلامي است و به‌بيان امام خميني: «ريشه و اصل همة آن عقايد، که مهم‌ترين و باارزش‌ترين اعتقادات ماست، اصل توحيد است» (موسوي خميني، 1378، ج5، ص387). آيت‌الله خامنه‌اي در بيان تعهدات برآمده از توحيد و امتداد اجتماعي و سياسي آن مي‌فرمايند: «لااله‌الا‌الله» صرفاً يک مسئلة اعتقادي و ذهني محض نيست؛ بلکه کلمه‌اي منشأ اثر و عمل است و ايجاد دولت اسلامي در مدينه نيز ناشي از «لااله‌الا‌الله» است؛ بدين معنا که در اديان الهي، حکومت جز به‌دست خداي متعال و مبعوثين خدا معنا ندارد (بيانات مقام معظم رهبري، 25/01/1397). به‌تعبيري ديگر، توحيد اسلامي الهامي است در زمينة حکومت؛ در زمينة روابط اجتماعي؛ هدف‌هاي اجتماعي؛ تکاليف و مسئوليت‌هايي که انسان در مقابل خدا، ديگر انسان‌ها، جامعه و پديده‌هاي عالم داراست (خامنه‌اي، 1392، ص213).
    مقام معظم رهبري ايمان را به گرايش قلبي آگاهانه همراه با تعهدات عملي همگاني و همه‌جانبه و هميشگي معرفي مي‌کنند که سنگين‌ترين اين تعهدات از جانب اعتقاد به توحيد بر عهدة انسان مسلمان بار مي‌شود؛ تعهدي قاطع و تعيين‌کننده؛ به‌طوري‌که باور به هريک از عقايد اسلامي يا مذهبي يا حتي عقايد غيراسلامي، به سنگيني و عظمت تعهدات برآمده از اعتقاد به توحيد نيست (خامنه‌اي، 1392، ص293). دلالت اجتماعي چنين باوري، با توجه به تأثيراتي که در نظام انديشة انسان موحد براي شکل دادن به جامعه‌اي توحيدي ايجاد مي‌کند، رويکردهاي سياست خارجي جامعة اسلامي را کاملاً تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد؛ به‌گونه‌اي‌که جهت‌گيري‌ها در سياست خارجي را نه بر اساس کسب امتياز بيشتر در راستاي تأمين حداکثري منافع مادي، که با نگرش مقاومت بر اساس نفي حداکثري حکومت طاغوت و مبارزه با ظلم و سلطة آن و حمايت از مظلوم طراحي مي‌کند. 
    2. شاخص‌هاي تجلي توحيدباوري در سياست خارجي 
    با توجه به رهيافت نظري و مفهومي مطرح‌شده، نمود عيني و عملي باور به توحيد در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در انديشة مقام معظم رهبري داراي شاخص‌هايي به‌تفصيل ذيل است.
    1ـ2. پذيرش ولايت الهي
    مقام معظم رهبري در کتاب طرح کلي انديشة اسلامي در قرآن، با نگرشي ژرف و البته متفاوت با تعاريف ارائه‌شده در باب ولايت، به معناشناسي اين واژه مي‌پردازند. ايشان ولايت را حفظ پيوستگي داخلي بين مؤمنان و نفي وابستگي‌هاي خارجي در جامعة اسلامي تعريف مي‌کنند که ايجاد اين پيوستگي داخلي و به‌تعبيري بالندگي ولايت بين مؤمنان و مرزبندي با دشمن خارجي و عدم وابستگي به آن متوقف بر وجود مرکزيتي قدرتمند در جامعة اسلامي است. ولايت هستة اصلي و قلب جامعة اسلامي را تشکيل مي‌دهد و محور همة جهت‌گيري‌ها، نشاط‌ها و فعاليت‌هاي جامعة اسلامي را پديد مي‌آورد و موضع‌گيري همة قطب‌ها و جناح‌هاي مختلف را صاحب اين جايگاه رهبري مي‌کند که ولي الهي جامعة اسلامي است. ولي الهي در جامعة اسلامي، يعني آن کسي که مديريت و هدايت فکري و عملي جامعة اسلامي بر عهدة اوست (خامنه‌اي، 1392، ص578). ولايت الهي در معناي تام خود با وجود اين سه رکن اساسي تحقق مي‌يابد. جذب منافع و دفع مضرات در سياست خارجي جامعة اسلامي مستلزم تلائم و پيوستگي تمامي اجزاي جامعة اسلامي با يکديگر و يد واحده بودن در برابر دشمن خارجي است که تحقق اين رويه نيازمند وجود فرماندهي مقتدري در بطن جامعه است که همة عناصر فعال و بانشاط جامعه خط‌مشي تعاملات بين‌المللي خود را از آن قلب مرکزي الهام بگيرند. آن هستة اصلي در جامعة اسلامي، که هريک از عناصر را در جاي خود به‌کار مي‌گيرد و از تعارض‌ها جلوگيري مي‌کند، ولي خداست که منصوب از سوي باري‌تعالي خواهد بود (خامنه‌اي، 1392، ص561).
    پذيرش اين ولايت الهي اصل اوّلي در سياست خارجي توحيدباور خواهد بود. ولايت الهي در سلسله‌اي عرضي بين مؤمنان و در سلسله‌اي طولي بين مؤمنان و ولي خدا در جامعة اسلامي سريان مي‌يابد؛ يعني در گام نخست بين مؤمنان پيوند و جبهه‌اي مستحکم برقرار است و در گام بعدي سررشتة هدايت اين مؤمنان به‌دست ولي خداست؛ «به اين صورت که خداوند سبحان ولي جامعة اسلامي است که حق امر و نهي و معين کردن خط‌مشي جامعه، و خلاصه حق تحکم در تمام خصوصيات زندگي انسان‌ها را دارد» (خامنه‌اي، 1392، ص578). خداوند سبحان جهت انتظام جامعة بشري حق ولايت و سرپرستي جامعة بشري را به اولياي الهي دين تفويض کرده که در وجود پيامبران الهي و ائمة هدي در زمان ظهور، و در عصر غيبت در ولي‌فقيه تجلي يافته است (خامنه‌اي، 1392، ص67).
    فرد يا جامعه‌اي که ولايت خدا را مي‌پذيرد، پيروي و فرمان‌برداري از خدا را بنيان کار و نفي حاکميت غير را در نگرش خود حاکم کرده است. بر اين اساس، سياست توحيدي در عرصه‌هاي گوناگون، از جمله سياست خارجي، هنگامي تحقق مي‌يابد که پشتوانة پذيرش ولايت الهي را دارا باشد. بنا بر آنچه در انديشة مقام معظم رهبري مطرح است، ولايت قرآني ازيک‌سو معطوف به ارتباطات داخلي بين مؤمنان است و ازسوي‌ديگر به رابطة عالم اسلام و امت اسلامي با جوامع ديگر تحت هدايت قلب مرکزي عالم اسلام، يعني ولي الهي، نظر دارد. ولايت بين مؤمنان با همبستگي و اتصال و ارتباط بين مؤمنان در صفوف به‌هم‌پيوسته و دوري از اختلاف و تفرقه تجلي مي‌يابد و اصل ولايت در زمينة روابط خارجي عالم اسلام خط‌مشي‌ها را به‌گونه‌اي ديگر تنظيم مي‌کند. در اين مورد، اصل ولايت مقتضي آن است که امت اسلامي روابط خود را با جوامع ديگر به‌گونه‌اي تنظيم کند که ذره‌اي تحت فرمان و تحت تأثير افکار آنها قرار نگيرد. به‌بياني ديگر، بايد سياستي مستقل از سياست آنها داشت و هرگونه هم‌جبهه شدن و پيوستگي‌اي که ملت مسلمان را تحت تأثير افکار و سياسات آنها قرار دهد، ممنوع است. نه‌تنها هرگونه سرسپردگي و استثمار به بيگانگان در عالم اسلام ممنوع است، بلکه برعکس، رابطة عالم اسلام با دنياي خارج از آن بايد به‌صورت فرادستي و بالادستي باشد. 
    البته اين رهيافت از ولايت به‌معناي قطع رابطه با دولت‌هاي غيرمسلمان و انزواي سياسي در جهان نيست؛ بلکه ارتباطات در حوزه‌هاي مختلف اقتصادي، سياسي، ديپلماسي و... برقرار است؛ ولي پيوستگي و هم‌جبهه شدن و تحت تأثير قرار گرفتن نفي شده است (خامنه‌اي، 1392، ص542ـ543).
    بنابراين توحيدباوري در حوزة سياست خارجي بستري به‌نام «پذيرش ولايت الهي» را دارا خواهد بود که در قامت ولي‌فقيه در عصر غيبت تجلي يافته است و سازوکار نظري و مجراي حرکت سياسي را در حوزة بين‌الملل صورت‌بندي مي‌کند و نظام سياسي را براي کارکردي موفق با پشتوانة انديشه‌اي آماده مي‌سازد که عدم پذيرش ولايت اولياي کفر و داشتن مرزبندي با آنها، از ارکان اصلي پذيرش ولايت الهي است.
    نمودار 2: نمودار پذيرش ولايت الهي
    2ـ2. سياست‌گذاري توحيدي
    سياست‌گذاري توحيدي در عرصه‌هاي مختلف حکومتي و از جمله سياست خارجي با پشتوانة فکري توحيدباوري ايجاد مي‌شود. به‌تعبير رهبر انقلاب، انديشة توحيدي يعني آنکه همة متفرقات جمع شوند در زير مرکزيت انديشة توحيد الله؛ يعني همة کساني که مي‌توانند در يک خط قرار بگيرند، در يک خط قرار بگيرند؛ يعني تمام بشر به‌سوي مرکز الله پيش بروند و جادة تکامل را بپيمايند (بيانات مقام معظم رهبري، 30/07/۱۳۵۸). اين بيان مقام معظم رهبري حاکي از يک سياست‌گذاري توحيدي براي کل جهان و به‌معناي نهادينه‌سازي سياست‌ها و تعاملات خارجي بر مبناي توحيد است. بنابراين باور به توحيد در بعد اجتماعي به تصميمات عمومي و رفتار جمعي انسان معنا مي‌دهد. بر همين مبنا، رهبر انقلاب اسلامي توحيدباوري را يک بسترسازي نو براي تعاملات بشر، از جمله تعاملات سياسي و بين‌المللي بشر مي‌دانند و اين بعد را از جاذبه‌هاي فطري نگاه توحيدي برمي‌شمارند و مي‌فرمايند: 
    قبل از انقلاب اسلامي همة نهضت‌هاي 150 سال اخير همين هدف را دنبال کردند؛ ولي با ناکامي روبه‌رو شدند. انقلاب توانست در همان راه با قدرت پيش برود و بر عوامل ناکامي‌اش غلبه کند. چرا؟ چون انقلاب اسلامي حرف نويي را به‌ميان آورد؛ حرف نويي که مي‌توانست در دنياي افکار عمومي، به‌خصوص در دنياي اسلام، براي خود جا باز کند. قسمت اعظم اين حرفِ نو، توحيد بود، با معناي عميق و دقيق و همه‌جانبة آن. توحيد يعني حاکميت ارزش‌هاي الهي بر جامعه و نفي حکومت‌هاي طاغوتي، استبدادي، فاسد و طغيانگر بر ارزش‌هاي انساني و اصيل. بنابراين توحيد ستون فقرات و رکن اساسي شعار اسلامي و پيام انقلاب اسلامي بود (بيانات مقام معظم رهبري، 22/07/۱۳۸۲).
    وسعت افق ديد و عدم محدوديت نگاه در مسائل مادي و پست، از ثمرات اعتقاد به توحيد است (خامنه‌اي، 1392، ص294) که منشأ استنتاج موارد بسياري از رويکرد‌ها در سياست‌گذاري توحيدي است: 
    1. اين ديدگاه سبب مي‌شود که انسان موحد از تنگ‌نظري‌ها و کوته‌بيني‌هاي مادي رها شود و ثمرة رفتار خود را تنها در حيات دنيوي ارزيابي نکند و تأثير عملکرد خود را در مقياسي ابدي تعريف کند. حاکميت چنين انديشه‌اي بر افق نگاه انسان موحد سبب مي‌شود که او دربارة موفقيت‌ها، شکست‌ها، پيشرفت‌ها و پسروي‌ها ديدگاهي متعالي داشته باشد و موفقيت را صرفاً در چنبرة به‌دست آوردن کاميابي‌هاي دنيوي نپندارد (ر.ک: خامنه‌اي، 1392، ص294ـ295). 
    2. اين نگاه سبب مي‌شود که اهداف و انگيزها در عرصة بين‌المللي بر اساس تأمين رضايت قدرت‌هاي بزرگ مادي شکل نگيرد و عدم وابستگي به شرق و غرب سرلوحة برنامة سياست خارجي کشور قرار گيرد. بر اين اساس، انقلاب اسلامي در فضايي که کشورهاي دنيا در نبردي سياسي، اقتصادي، تسليحاتي، اطلاعاتي و فرهنگي به بلوک شرق و بلوک غرب تقسيم شده بودند، راه سومي را برگزيد و جهان دوقطبي آن روز را به جهان سه‌قطبي تبديل کرد و سپس با حذف شوروي و اقمارش و پديد آمدن قطب‌هاي جديد قدرت، تقابل دوگانة جديد اسلام و استکبار را مطرح ساخت (بيانية گام دوم، 1397، ص18). 
    3. بر اساس نگاه توحيدي، صف‌بندي انسان‌هاي فطرت‌مدار و انسان‌هاي غريزه‌محور در گستره‌اي تاريخي و جغرافيايي جهاني شکل يافته و دو ساحت اهل حق و اهل باطل را ايجاد کرده است. مبارزة انبياي الهي با زورمداران عصر خويش در اين چهارچوب قابل فهم است. در اين ميان، آن دسته از انسان‌ها که از فطرت الهي تبعيت مي‌کنند و معتقد به توحيدند، در برابر نابرابري‌ها، سلطه‌جويي‌ها، استثمار و بي‌عدالتي جريان غريزه‌محور قيام کرده‌اند و به‌دنبال ايجاد هندسه‌اي الهي و عادلانه‌اند. آيت‌الله خامنه‌اي بر مبناي تعاليم و آموزه‌هاي اسلامي و مبتني‌بر باور به سنت‌هاي الهي برآمده از اعتقاد به توحيد، در تقابل بين جريان حق و باطل سير قطعي عالم را حرکتي به‌سمت حاکميت حق و صلاح مي‌داند (بيانات مقام معظم رهبري، 12/09/1379) که در اين سير، حاکميت آيندة جهان از آنِ مستضعفان بوده، مستکبران براي هميشه سرکوب خواهند شد (بيانات مقام معظم رهبري، 29/09/1368). بنابراين سياست خارجي جمهوري اسلامي همواره بر دفاع از جريان حق و مستضعفين عالم و تقابل با زورمداران و مستکبران شکل گرفته است و ايران اسلامي را نماد پرابهت و باشکوه و افتخارآميز ايستادگي در برابر مستکبران جهان معرفي مي‌کند (بيانية گام دوم، 1397، ص26). 
    4. يکي ديگر از ثمرات چنين نگاهي که در سياست خارجي نظام اسلامي جلوه‌گر است، نفي بيم و ترس از قدرت‌ها در قبال تهديدات و مواضع خصمانة دول متخاصم است. نظام اسلامي در راه تکليف و هدف خود و با تکيه بر وعده‌هاي الهي در باب نصرت مؤمنان از هيچ قدرتي نمي‌هراسد و مواضع خود را بنا بر مصالح امت اسلامي و بدون ترس از تهديدات تنظيم مي‌کند. اين امر مهم‌ترين تأثير رواني اعتقاد به توحيد در تصميم‌گيري‌ها و جهت‌گيري‌هاي انسان موحد است (خامنه‌اي، 1392، ص301) که در تعاملات بين‌المللي نظام اسلامي نيز جلوه‌گر است. در حاکميتي که اعتقاد به خدا در آن مستقر باشد، ريشة ترس از بين مي‌رود و قليل بودن نفرات اهل حق در برابر اکثريت جاهل در نظام بين‌الملل، حاکميت اسلامي را منفعل نمي‌کند و سبب وحشت او در طريق حق نمي‌شود. آنچه در طول تاريخ سبب ضعف جبهة حق و بروز جنايات بسياري زيادي از سوي جبهة باطل شده، ترس و بيم و هراسي است که بر دل‌ها حاکم شده و در پس آن، مسير جامعة اسلامي را با انحراف و انحطاط روبه‌رو کرده است (خامنه‌اي، 1392، ص296). خداوند سبحان جبهة انسان‌هاي موحد در مصاف با تهديدات دشمن را جبهة انسان‌هاي اهل توکل معرفي مي‌کند که نه‌تنها از تهديد دشمن هراسي به دل راه نمي‌دهند، بلکه اين تقابلات سبب ازدياد ايمان آنان نيز مي‌شود (خامنه‌اي، 1392، ص305). تصميم‌گيري در سياست خارجي و تعيين راهبرد مقاومت يا سازش در قبال تهديدات زورمدارن عالم، وابسته به ميزان اعتقاد به توحيد و به‌کارگيري آن در اين مصاف است؛ هرچه اعتقاد به توحيد و ايمان به وعده‌هاي الهي در مسير حق قوي‌تر باشد، ايستادگي و نهراسيدن و مقاومت در جامعة اسلامي در تعاملات بين‌المللي نيز بيشتر مي‌شود. 
    نمودار 3: سياست‌گذاري توحيدي
    3ـ2. نفي سلطه‌گري و سلطه‌پذيري
    ازآنجاکه نقطة مقابل توحيد، شرک و تبعيت يا پذيرش حاکميتي غيرالهي است، مقابله با دولت ظالم يا سلطه‌گر و بي‌تفاوت نبودن در قبال آن، از ارکان سياست خارجي توحيدي است. اصل توحيد همة انسان‌ها را در صف بندگان خدا قرار مي‌دهد و در اين ميان، سلطه‌گري و به‌تبع آن سلطه‌پذيري در مواجهه با ديگر انسان‌ها ممنوع است. زيست همة موجودات، در منطقة قدرت الهي رقم مي‌خورد و در چنين نظامي، از کوچک‌ترين ذرات عالم تا بزرگ‌ترين کهکشان‌هاي جهان هستي، از انسان‌هاي موحد تا انسان‌هاي کافر، همگي دست‌بسته تسليم، عبد و بردة اويند. در اثر چنين نگاهي، ديگر احدي حق گردن‌کشي و سلطه بر ديگران را پيدا نمي‌کند و وظيفة نظام اسلامي در برابر دولت‌هايي که خود را مالک‌الرقاب ديگر کشور‌ها مي‌دانند و هزاران انسان را تحت امر و فرمان خود دارند، ايستادگي و نفي سلطه‌گري است (خامنه‌اي، 1392، ص195). 
    البته قاعدة جامع اسلام ـ که در اصل 152 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران جلوه يافته است ـ نفي هرگونه سلطه‌جويي و سلطه‌پذيري است که به‌موجب آن با نفي سلطه‌پذيري، نه‌تنها به زورمداران عالم اجازة قلدري و گردن‌کشي داده نمي‌شود، خود نيز در شرايط اقتدار سياسي و نظامي اهل سلطه‌جويي و ستم بر ديگر کشور‌ها نيست و روابط با ديگر کشور‌ها را بر اساس هم‌زيستي مسالمت‌آميز رقم مي‌زند (يزدي، 1375، ص658). به‌تعبيري ديگر، «همان‌طوري‌که حق نداري پايت را روي سر کسي بگذاري، حق نداري سرت را روي پاي کسي بگذاري» (خامنه‌اي، 1392، ص196). به‌بيان آيت‌الله خامنه‌اي، «اگر چنانچه اعتقاد به توحيد وجود داشته باشد، نمي‌توان زير بار زور رفت و در مقابل ظالم نايستاد؛ چراکه اين طبيعت توحيد است» (بيانات مقام معظم رهبري، 25/01/1397). 
    بر اساس اين رهيافت، در انديشة رهبر انقلاب نزديک شدن روزبه‌روز بشر به معارف الهي، برخاسته از مبارزه و ظلم‌ستيزي است؛ چراکه براي حق بايد مبارزه کرد و بدون مبارزه با مستبدان، زورگويان و بدخواهان بشر نمي‌توان حق را پيش برد. درنتيجه مبارزه لازم است و پيغمبران اين کار را کرده‌اند و توحيد متضمن کليات و اصول و خطوط اصلي اين مبارزه بوده است (بيانات مقام معظم رهبري، 25/01/۱۳۹۷). مقام معظم رهبري سلطه و ظلم ساختاري در دنيا را داراي دو بعد مي‌دانند که پذيرش آن موجب بسط بيشتر سلطه‌گري خواهد شد که با نظام توحيدي در منافات است:
    مبارزه با سلطه هم يکي از وظايف دولت اسلامي است. نظام سلطه نظامي است که مثل بختکِ سنگيني روي پيکر جامعة بشري مي‌افتد ـ و افتاده است ـ و او را نابود مي‌کند و از بين مي‌برد. اين نظام سلطه دو طرف دارد: سلطه‌گر و سلطه‌پذير. با اين نظام بايد مبارزه کرد. مبارزه‌اش هم با شمشير نيست. مبارزه‌اش با عقل، با کار حرفه‌اي سياسي و با شجاعت در ميدان‌هاي لازم و متناسبِ خودش است (بيانات مقام معظم رهبري، 08/06/1384).
    هدف استکبار محو هويت ملي و ديني در دنياي اسلام و به‌خصوص در منطقة غرب آسياست و راه عملي مقابله با اين هدف استکبار، اتحاد، همبستگي و تمسک به اسلام با ترويج اسلام و با ايستادن در برابر زياده‌خواهي‌هاي آمريکا و مستکبران است (بيانات مقام معظم رهبري، 11/06/1384). ايستادگي در برابر ظالم و کمک‌رساني به مظلوم مقتضاي اعتقاد به اصل توحيد است و براين اساس مي‌توان گفت که يکي از بارزترين اصول سياست خارجي توحيدمحور، که در انديشة رهبر انقلاب اسلامي نيز جاي گرفته، مبارزه با سلطه‌گراني است که با قلدري درصدد به‌بند کشيدن ديگر کشورها و چپاول و تصرف منابع آنان و تخريب سرشت بشريت در راه رسيدن به اهداف ناصواب خود هستند. 
    4ـ2. اصل توحيدي نفي سبيل در معاهدات سياسي 
    در سياست خارجي، ايدئولوژي يک حکومت اسلامي که برآمده از آرا و نظريات فقها و انديشمندان سياسي و اسلامي است، مورد توجه قرار مي‌گيرد. همان‌گونه‌که عادات فرهنگي و باورها ممکن است در سياست خارجي کشورها مؤثر باشد، دولت‌هاي اسلامي نيز در پي تحقق ارزش‌هاي درون‌ديني و توحيدمحور در نظام و اهداف سياست خارجي خود هستند (غفوري، 1378، ص91). در قرآن کريم پس از موضوع جهاد در سياست خارجي دولت اسلامي، بر نفي ولايت غيرمسلمانان بر مسلمان تأکيد شده است. اين اصلي مهم و حاکم بر سياست و روابط خارجي دولت اسلامي با غيرمسلمانان تلقي مي‌شود که از يک نگاه توحيدي استخراج شده است. در دين اسلام مسلمانان و فرايض ديني آنها از برترين منزلت و عزت نزد خداوند برخوردارند و مسلمانان اذن تخطي از آن را در روابط و مناسبات اجتماعي نخواهند داشت؛ به‌گونه‌اي‌که خداوند متعال در قرآن کريم عزت مسلمانان و مؤمنان را هم‌رديف عزت خود و پيامبر اکرم قرار داده است (دهقاني فيروزآبادي، 1388، ص131). استقلال سياسي در يک دولت اسلامي ـ که نگاهي توحيدي به جهان دارد ـ در ابعاد گوناگون، خروجي قاعدة نفي سبيل است. بر اين مبنا، دولت اسلامي ظلم را در دو وجه انکار مي‌کند: دولت توحيدي نه به‌دنبال تسلط استکباري بر دولت‌هاي ديگر است و نه سلطه و استثمار قدرت‌هاي بزرگ را بر خود يا بر دولت‌هاي ديگر مسلمان يا غيرمسلمان مي‌پذيرد؛ چراکه ماهيت اسلام نفي ظلم، سلطه و استکبار است (بيانات مقام معظم رهبري، 24/08/۱۳۹۸). 
    دولت اسلامي بر اساس قاعدة نفي سبيل، هر عهد نابرابري را مردود مي‌داند و رابطة استثماري ميان امت مسلمان و غيرمسلمان را نفي مي‌کند؛ چنان‌که فقيهي مثل ميرزاي شيرازي فتوا به تحريم تنباکو مي‌دهد تا در قبال سلطه‌گري بيگانه بايستد؛ چراکه سلطه‌گري بيگانگان بر جامعة اسلامي برخلاف اصل توحيد است. ازسوي‌ديگر، قاعدة نفي سبيل بازدارندة برقراري روابط اقتصادي يا نظامي و... نيست و اسلام با چهارچوب فطرتي با تعاملات طبيعي بشريت نامانوس نيست؛ همچنين دين اسلام به اين مسئلة بنيادي نظر دارد که در فضاي تفاهم‌زا، به‌گونه‌اي بهتر مي‌توان با مخالفان عقيدتي خويش به گفت‌وگو نشست و معارف رهايي‌بخش دين خداوند را به مخاطبان رساند (حقيقت، 1376، ص185). تنها چيزي که مردود است، برقراري روابط و امضاي معاهداتي است که سبب نفوذ و سلطة کفار بر عالم اسلام شود. 
    بر اين اساس، نفي سبيل از جمله قواعد مهمي است که در روابط و سياست خارجي يک جامعة توحيدي نقش اساسي دارد و به ابطال معاهدات غيرعادلانه در قبال مسلمانان مي‌پردازد؛ اگرچه قراردادها بر اساس عرف و روية موجود بين‌المللي و هنجارهاي حقوقي باشد. آيت‌الله خامنه‌اي در بيانية گام دوم انقلاب اسلامي، از سطح نظام جمهوري اسلامي فراتر رفته و با توجه به رويکرد تمدني انقلاب اسلامي، نفي سلطه را ـ فراتر از مرزهاي سياسي ـ در رابطه با جهان اسلام و سرنوشت مسلمانان مطرح کرده‌اند؛ چنان‌که امروزه اين قاعده، محور مقاومت در غرب آسيا را در يک سامانه و در قالب دارالاسلام در مقابل دارالکفر و نظام سلطه يکپارچه ساخته است (ايزدهي، 1398). بر اين اساس، توحيدباوري در نقطة مقابل سلطه‌پذيري محاسبه شده و راه را در قبال دولت‌هاي تهاجم‌زيست و سلطه‌جو سد کرده است.
    5ـ2. ديپلماسي بر پاية عزت، حکمت، مصلحت
    آيت‌الله خامنه‌اي در تبيين اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، «عزت»، «حکمت» و «مصلحت» را به‌عنوان سه محور اصلي مطرح کرده‌اند. اين اصول بر اساس ديدگاه توحيدي و در چهارچوب اهداف انقلاب اسلامي نقش تعيين‌کننده‌اي در سياست خارجي کشور دارند. در قرآن کريم، عزت از آنِ خداوند است و پيامبر و مؤمنان نيز از عزت الهي برخوردارند: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» (منافقون: 8). ازاين‌رو عزت در سياست خارجي ايران به‌معناي حفظ شأن و اقتدار اسلامي و پرهيز از تسليم و ذلت در برابر دشمنان است. آيت‌الله خامنه‌اي در برنامة چشم‌انداز بيست‌سالة کشور تعامل سازندة ايران با جهان را بر اساس اين اصول پيش‌بيني کرده‌اند. در اين ديدگاه، عزت به‌معناي استقلال و حفظ هويت ملي است و بايد در تمام روابط بين‌الملل رعايت شود. ايشان بر اين باورند که عزت کشور نبايد بر مبناي نژاد يا ملي‌گرايي قرار گيرد؛ بلکه بايد بر اصول اسلامي استوار باشد (سند چشم‌انداز جمهوري اسلامي ايران در افق 1404، 12/08/1382).
    حکمت و مصلحت نيز در اين چهارچوب به‌کار مي‌روند. «حکمت» به‌معناي تدبير و خردمندي در اتخاذ تصميمات است. آيت‌الله خامنه‌اي حکمت را در سياست خارجي به‌معناي اتخاذ تصميمات سنجيده و عاقلانه مي‌دانند که هيچ‌گونه نسنجيدگي و بي‌توجهي به پيامدها در آن راه نداشته باشد (بيانات در ديدار مسئولان وزارت امور خارجه، 18/04/1370). در اين راستا، مصلحت به‌معناي توجه به منافع ملي و انقلاب است. ايشان تأکيد مي‌کنند که مصلحت نبايد به‌نفع فرد يا گروهي خاص باشد؛ بلکه بايد در راستاي مصلحت کل کشور و انقلاب عمل کرد (بيانات در ديدار مسئولان وزارت امور خارجه، 18/04/1370).
    در نگرش توحيدي آيت‌الله خامنه‌اي، حکمت در سياست خارجي، برخلاف سياست‌هاي مبتني‌بر دروغ و فريب در غرب ـ که به «سياست ماکياولي» معروف است ـ به‌معناي تدبير و خردمندي است. در اين ديدگاه، هدفْ فريب دشمن يا دست‌کاري حقيقت نيست؛ بلکه سياست بايد بر اساس صداقت و منطق اسلامي باشد. آيت‌الله خامنه‌اي در اين زمينه بيان مي‌کنند که سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران نه به‌دنبال فريب دشمنان، بلکه به‌دنبال تحقق اصول و ارزش‌هاي اسلامي است (محمدي، 1377، ص39).
    بر پاية اين اصول، سياست خارجي ايران بايد بر اساس منافع مادي و معنوي ملت و نظام اسلامي شکل گيرد. مصلحت در اين چهارچوب، نه‌فقط به منافع فردي يا گروهي، بلکه به منافع کلي جامعه و بشريت توجه دارد. آيت‌الله خامنه‌اي تأکيد دارند که در تعامل با ديگر کشورها هيچ‌گاه نبايد اصول و مباني انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران آسيب ببيند. در اين راستا، همواره بايد عزت، حکمت و مصلحت نظام اسلامي حفظ شود و تأکيد بر استقلال و عزت اسلامي در سياست خارجي ادامه يابد (بيانات در ديدار مسئولان وزارت امور خارجه، 18/04/1370)
    درنهايت، اين سه اصل (عزت، حکمت و مصلحت) در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، نه‌تنها براي حفظ منافع ملي، بلکه براي مقابله با سلطة جهاني و پيشبرد منافع ملت‌هاي مسلمان و مظلومان دنيا مورد تأکيدند. در اين مسير، سياست خارجي ايران مبتني‌بر توحيد و اصول اخلاقي است که در تعاملات بين‌المللي به احترام متقابل و منافع مشترک مي‌انجامد.
    6ـ2. صدور انديشة مقاومت مبتني‌بر توحيد
    در گفتارهاي رهبر انقلاب اسلامي، الگويي از صدور انقلاب مبتني‌بر نگاه توحيدي ديده مي‌شود که با در نظر گرفتن پيشرفت‌هاي داخلي، به گسترش اين الگو در سطح بين‌الملل توجه دارد؛ الگويي که در ادبيات سياسي با عنوان «دولت سرمشق» از آن ياد مي‌شود. نقش دولت سرمشق و توسعة داخلي، از جمله مواردي هستند که کمترين درگيري را در سطوح بين‌المللي دارند؛ چراکه در اين دو نقش، نوعي درون‌گرايي ديده مي‌شود که حيطة مسئوليت‌ها براي دستيابي به اهداف اين دو نقش، در درون مرزهاي جغرافيايي متمرکز شده است. در نقش دولت سرمشق، دولت از طريق دنبال کردن خط‌مشي‌هاي داخلي خاص خود در پي کسب نفوذ بر ديگر دولت‌هاست. در نقش توسعة داخلي نيز تلاش حکومت در جهت پرداختن به مسائل توسعة داخلي است (هالستي، ۱۳۷۳، ص۲۰۵). رهبر انقلاب نيز با رويکرد توحيدي، ضمن تأکيد بر ارزش‌هاي معنوي و توجه به ظرفيت‌هاي داخلي براي ايجاد جامعه‌اي پويا، بر الگوپردازي براي ديگر ملل تأکيد دارند و معتقدند که برافروختن نور معنويت در درون، ملت را به الگويي براي ساير ملت‌ها تبديل مي‌کند (بيانات مقام معظم رهبري، 19/10/1370). محوريت ايران براي ديگر ملت‌ها در مبارزه با طاغوت و نفي عبوديت و اطاعت از غير خدا به‌عنوان روح حاکم بر انديشة توحيدي، سبب شکل‌گيري الگوي مقاومت در منطقه شد که وقايعي مانند جريان بيداري اسلامي، مقاومت مردم سوريه در برابر انشقاق دروني، ايستادگي مردم يمن در قبال تجاوز دولت سعودي و در يک کلمه، تحقق محور مقاومت از پيامدهاي سياست‌گذاري بر مبناي صدور انديشة توحيدي است. نمونة اخيرِ اين الگوگيري، ايستادگي فلسطينيان در برابر ارتش اسرائيل در جريان عمليات طوفان‌الاقصي است که مقاومت و بيداري فطرت‌هاي ظلم‌ستيز در جهان را نيز به‌دنبال داشته و موجب شده است که مردم در نقاط مختلف دنيا در برابر ظلم طواغيت و استکبار به‌پاخيزند (Al-Jazeera, 2024). بنابراين نگاه توحيدي انقلاب اسلامي در سياست خارجي براي انتقال انديشة خود، ابتدا بر باور توحيدي جامعه و رشد و پيشرفت مبتني‌بر اين باور تکيه دارد و پس از آن با ايجاد الگوي مقاومت در برابر مستکبران عالم، به صدور باورهاي الهي مي‌پردازد و از ملت‌ها و دولت‌هايي که شاهد ظلم بي‌دريغ مستکبران عالم‌اند، دعوت مي‌کند تا با کنار زدن طواغيت و تمسک به حبل الهي، در برابر قلدران و زورمندان، مسير آزادگي و کرامت را بپيمايند. 
    7ـ2. ايجاد وحدت جهاني بر پاية توحيد
    امتداد توحيد در زندگي فردي و اجتماعي سبب ايجاد ترابط و اتصال و هماهنگي در اجزا و اعضاي اجتماع مي‌شود؛ به‌گونه‌اي‌که در جهت‌گيري جامعه، حرکت و هدف آن، ايجاد وحدت مي‌کند. در دين اسلام، که سرآمد توحيد و سياست‌گذاري توحيدي است، مليت و قوميت ـ به‌معنايي که امروز ميان مردم مصطلح است ـ هيچ اعتباري ندارد؛ بلکه به همة ملت‌ها و اقوام مختلف جهان با يک چشم مي‌نگرد و از آغاز نيز دعوت اسلامي به ملت و قوم مخصوصي اختصاص نداشته است؛ بلکه اسلام هميشه مي‌کوشيده است که به وسايل مختلف ريشة ملت‌پرستي و تفاخرات قومي را از بيخ و بن برکند (مطهري، 1384، ج14، ص617). نقطة مقابل اين اتحاد، تفرقه و به‌تبع آن اختلافي است که ثمرة تأثير شرک و آلهة شرک‌آفرين است. بنابراين هرجا در ميان مؤمنان و بندگان صالح خدا وحدت هست، آنجا توحيد و خدا هم هست؛ هرجا بين مؤمنان و بين بندگان صالح خدا اختلاف هست، آنجا قطعاً شيطان و دشمن خدا حاضر است (سياهپوش، 1398، ص62).
    آيت‌الله خامنه‌اي آية شريفة «يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ» (آل‌عمران: ۶۴) را به‌مثابة مبنايي براي دعوت الهي همة بشريت به‌سوي توحيد تبيين مي‌کنند که بر اساس آن، اصل توحيد و يکتاپرستي مبناي تعاملات بين اديان قرار داده شده است. ايشان با تأکيد بر محور «کلمة توحيد» به‌عنوان نقطة اشتراک در اديان الهي، معتقدند که اين آية شريفه به همزيستي مسالمت‌آميز و ايجاد وحدت در بين اديان براي مقابله با استکبار جهاني اشاره دارد. از ديدگاه ايشان، اصل اين دعوت قرآني براي جامعة توحيدي به‌معناي انکار اربابيت انسان‌ها نسبت‌به يکديگر و پذيرش حاکميت خداوند به‌تنهايي است، که اگر رعايت شود، مانع شکل‌گيري روابط مبتني‌بر ظلم و استکبار در جامعه مي‌شود و به ايجاد عدالت و همبستگي کمک مي‌کند (بيانات مقام معظم رهبري، 22/07/1401 و 17/01/1386).
    امتداد نگاه توحيدي در سياست خارجي، به انترناسيوناليسم توحيدي مي‌انجامد؛ بدين معنا که سياست خارجي توحيدباور در تلاش است که تمامي انسان‌هاي موحد را بدون در نظر گرفتن نژاد، قوم يا فاصلة جغرافيايي، زير يک چتر قرار دهد. بر اين مبنا، هنگامي که جز توحيد و خدامحوري در ميان کشورها و دولت‌ها هيچ خط مرزي وجود نداشته باشد، ظلم و تجاوز در سياست بيروني يک دولت نسبت‌به ملت‌هاي ديگر کنار گذاشته مي‌شود و همه در مسير واقعي بشري و ديني واقع خواهند شد.
    نتيجه‌گيري
    باور به توحيد در ساحت‌هاي مختلف داراي ارزيابي متعدد و متفاوت است. اين پژوهش ابعاد توحيدباوري را در سياست خارجي بر اساس نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامي بررسي کرده است. بر اساس داده‌هاي به‌دست‌آمده مي‌توان اصول اصلي، اهداف و روش‌هاي اجراي سياست خارجي اسلامي را با تأکيد بر اصول توحيدي و شاخص‌هاي کليدي آن اين‌گونه بيان کرد:
    مبناي نظري: اصول توحيدي در سياست خارجي اسلامي
    ـ نفي سبيل: رد هرگونه سلطه‌پذيري از قدرت‌هاي خارجي؛ تأکيد بر استقلال سياسي و خودمختاري.
    ـ اصول سه‌گانة عزت، حکمت و مصلحت: اين اصول به‌عنوان پايه‌هاي راهبردي در تصميم‌گيري‌ها، تعادل بين عزت نفس، عقلانيت در رفتار و منفعت جمعي را تضمين مي‌کنند.
    ـ حفظ وحدت اسلامي: تأکيد بر اتحاد و هم‌گرايي کشورهاي مسلمان در مقابله با تهديدهاي مشترک و مقابله با توطئه‌هاي تفرقه‌افکنانه.
    اهداف کلان سياست خارجي توحيدي
    ـ حفظ استقلال و مقاومت در برابر نفوذ خارجي: تداوم استقلال سياسي و اقتصادي در برابر قدرت‌هاي بزرگ.
    ـ دفاع از مظلومان و مستضعفان جهاني: حمايت از ملت‌هاي مظلوم، مانند فلسطين و يمن، و ايجاد جبهه‌هاي مقاومت بين‌المللي.
    ـ گسترش عدالت و احقاق حقوق مسلمانان در عرصة بين‌المللي: تلاش براي ايجاد يک نظم عادلانة بين‌المللي که در آن، حقوق مسلمانان به‌رسميت شناخته شود.
    روش‌ها و ابزارهاي سياست خارجي اسلامي
    ـ ديپلماسي عزتمندانه: به‌کارگيري ديپلماسي با تمرکز بر حفظ عزت و کرامت و تلاش براي دستيابي به اهداف، بدون سازش بر سر اصول.
    ـ پشتيباني مادي و معنوي از جنبش‌هاي مقاومت: از طريق آموزش، حمايت‌هاي مالي و مشورتي و تقويت ظرفيت‌هاي داخلي اين جنبش‌ها.
    ـ همکاري و اتحاد راهبردي با کشورهاي اسلامي همسو: ايجاد ائتلاف‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي با هدف افزايش قدرت و توانايي‌هاي مشترک.
    ـ تعامل حکيمانه با نظام بين‌الملل: استفاده از فرصت‌ها و ظرفيت‌هاي بين‌المللي به‌نفع تقويت موقعيت جهاني مسلمانان، در عين رعايت اصول و ارزش‌ها.
    شاخص‌هاي ارزيابي و پايش
    ـ سطح حفظ استقلال و خودمختاري: اندازه‌گيري ميزان کاهش وابستگي به قدرت‌هاي خارجي.
    ـ تأثيرگذاري در ايجاد همبستگي اسلامي: ارزيابي ميزان موفقيت در تقويت اتحاد کشورهاي اسلامي و حمايت از جنبش‌هاي مقاومت.
    ـ موفقيت در تقويت ارزش‌هاي اسلامي در نهادهاي بين‌المللي: بررسي ميزان نفوذ ارزش‌هاي اسلامي در تصميم‌گيري‌هاي سازمان‌هاي بين‌المللي.
    ـ رضايت و حمايت عمومي ملت‌ها: ميزان همراهي و حمايت مردمي در داخل کشور و ميان کشورهاي مسلمان از اين سياست‌ها.
    اين چهارچوب مي‌تواند به‌عنوان مدلي جامع براي تحليل و ارزيابي سياست خارجي کشورهاي اسلامي، به‌ويژه در جايي که اصول توحيدي را مبناي سياست خود قرار مي‌دهند، مورد استفاده قرار گيرد. 
     

    References: 
    • ایزدهی، سیدسجاد (۱۳۹۸). کرسی علمی با نقد دکتر محسن مهاجرنیا و دکتر روح‌الله شریعتی. قم: پژوهشکدة علوم و اندیشة سیاسی. بازبینی‌شده از: http://iri.dte.ir/Portal/home/?news/747983/748013.
    • بوذری‌نژاد، یحیی و زرع‌پیما، شاهین (۱۴۰۲). تحلیل و بررسی شاخصه‌های جامعة توحیدی در اندیشة آیت‌الله خامنه‌ای، پژوهش‌های معاصر انقلاب اسلامی، 4(۱۲)، ۱۹۱ـ۲۰۹.
    • بیانات مقام معظم رهبری. پایگاه اطلاع‌رسانی مقام معظم رهبری. به‌نشانی: https://www.khamenei.ir.
    • بیانات در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه، 18/04/1370. https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=2471&nt=2&year=1370&tid=1348#45702
    • تیجانی، عبدالقادر حامد (۱۳۸۹). مبانی اندیشه سیاسی در آیات مکی. ترجمه و تعلیق: مهران اسماعیلی و مشتاق الحلو. قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
    • حاتمی‌راد، منصور(۱۳۸۵)سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از نگاه مقام معظم رهبری. حصون، شماره ۱۰.
    • حقیقت، سید صادق (١٣٧۶)، مسئولیتهاى فراملى در سیاست خارجی دولت اسلامى، چ١، تهران: مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاست جمهوری
    • خامنه‌ای، سیدعلی (1392). طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن. قم: مؤسسۀ ایمان جهادی.
    • دادستان بیرکی، علی (۱۳۸۱). سیاست خارجی و روابط بین‌الملل از دیدگاه امام خمینی. تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
    • دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال (۱۳۸۸). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. تهران: سمت.
    • سیاهپوش، امیر (۱۳۹۸). سیاست از منظر آیت‌الله خامنه‌ای. تهران: انقلاب اسلامی.
    • سند چشم‌انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404. 12/08/1382. https://khl.ink/f/9034.
    • طباطبایی، سیدمحمدرضا (۱۳۹۰). صرف ساده. قم: دار العلم.
    • غفوری، محمد (۱۳۷۸). اصول دیپلماسی در اسلام و رفتار پیامبر. تهران: نشر مهاجرمری.
    • قرشی، سیدعلی‌اکبر (۱۳۷۱). قاموس قرآن. تهران: انتشارات دار الکتب الاسلامیه.
    • لوکس، استیون (۱۳۷۰). قدرت: فرّ انسانی یا شر شیطانی. ترجمة فرهنگ رجایی. تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
    • محمدی، منوچهر (۱۳۷۷). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. تهران: نشر دادگستر.
    • مطهری، مرتضی (۱۳۸۰). جهان‌بینی توحیدی. تهران: صدرا.
    • مطهری، مرتضی (۱۳۸۴). مجموعه‌آثار. تهران: صدرا.
    • بیانیة گام دوم (۱۳۹۷). معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه. https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=41673
    • مهاجرنیا، محسن (۱۳۹۷). فلسفة سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی.
    • موسوی خمینی، سیدروح‌الله (۱۳۷۸). صحیفة امام. تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
    • هالستی، کالوی جاکوی (۱۳۷۳). مبانی تحلیل سیاست بین‌الملل. ترجمة بهرام مستقیمی. تهران: وزارت امور خارجه.
    • وبر، ماکس (۱۳۹۴). اقتصاد و جامعه. ترجمة عباس منوچهری، مهرداد ترابی‌نژاد و مصطفی عمادزاده. تهران: سمت.
    • یزدی، محمد (۱۳۷۵). قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. تهران: امیرکبیر.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کفاش، محمد، باباحسینی، رامین، ارجینی، حسین.(1403) نگرش توحیدباوری در سیاست خارجی از دیدگاه مقام معظم رهبری . دو فصلنامه معرفت سیاسی، 16(1)، 7-26 https://doi.org/10.22034/siyasi.2024.2021507

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد کفاش؛ رامین باباحسینی؛ حسین ارجینی."نگرش توحیدباوری در سیاست خارجی از دیدگاه مقام معظم رهبری ". دو فصلنامه معرفت سیاسی، 16، 1، 1403، 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کفاش، محمد، باباحسینی، رامین، ارجینی، حسین.(1403) 'نگرش توحیدباوری در سیاست خارجی از دیدگاه مقام معظم رهبری '، دو فصلنامه معرفت سیاسی، 16(1), pp. 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کفاش، محمد، باباحسینی، رامین، ارجینی، حسین. نگرش توحیدباوری در سیاست خارجی از دیدگاه مقام معظم رهبری . معرفت سیاسی، 16, 1403؛ 16(1): 7-26