این مقاله نخستین نوشتاری است که به بررسی نظریهی الیور لیمن دربارهی فلسفهی سیاسی اسلامی می پردازد. دغدغهی اصلی لیمن، نقد تفاسیر و رهیافت های موجود دربارهی مطالعه فلسفهی سیاسی اسلامی است. وی فلسفهی سیاسی اسلامی را متأثر از مکتب نوافلاطونی و نوارسطویی می داند. بر این اساس، صفت «اسلامی» در این فلسفه را نه به معنای محتوایی، بلکه به معنای تمدنی می پذیرد. اما نظریهی لیمن در هر دو وجه انتقادی و ایجابی ناموفق است. وی در وجه انتقادی، برداشت درستی از تفاسیر و رهیافت های موجود ندارد و در وجه ایجابی نیز به فهم مناسبی از رابطهی میان وحی و عقل یا دین و فلسفه دست نیافته است.