معرفت سیاسی، سال ششم، شماره دوم، پیاپی 12، پاییز و زمستان 1393، صفحات 45-64

    طراحی حاکمیت سیاسی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و جانشینان آن حضرت و آسیب های فراروی آن در سوره‌ی «ص»

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    سیدمحمود طیب حسینی / دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / tayyebhoseini@rihu.ac.ir
    چکیده: 
    قرآن مجید به عنوان کتاب دین خاتم و جاودان الهی، از اندیشه ای منسجم درباره‌ی ابعاد زندگی سیاسی و دینی برخوردار است. شمار قابل توجهی از مستشرقان به پیوند تاریخی و نه ذاتی قرآن و سیاست اعتقاد دارند و بر همین اساس نیز توجه قرآن به سیاست را صرفاً مختص آیات مدنی می دانند؛ رویکردی که با دیدگاه مقاله‌ی حاضر در تضاد است. درواقع، در آیات مکی قرآن نیز به سیاست و حکومت توجه جدی شده و این موضوع به نوبه‌ی خود، نشان دهنده‌ی پیوند ذاتی قرآن و فراتر از آن، اسلام و سیاست است. بر این اساس، مقاله‌ی حاضر به بررسی موضوع حکومت پیامبر صل الله علیه و آله در سوره‌ی ص می پردازد. طرح مسائل سیاسی در این سوره، که جزو سور مکی قرآن است، نشان دهنده‌ی امتزاج بنیادین اسلام سیاسی نه تنها در شرایط وجود دولت آنگاه که در اختیار پیامبر صل الله علیه و آله قرار دارد، بلکه در شرایطی است که اسلام به لحاظ اجتماعی در اقلّیت قرار دارد و پیامبر صل الله علیه و آله هنوز موفق نشده اند دولت تشکیل دهند. مقاله حاضر درصدد بررسی سوره‌ی ص به عنوان سوره ای مکی، که در سال های میانی بعثت پیامبر صل الله علیه و آله ـ یعنی قریب سال ششم تا نهم بعثت ـ نازل شده، اثبات کند موضوع اصلی و محوری این سوره تأکید بر استقرار و ثبات قدرت سیاسی پیامبر صل الله علیه و آله و تثبیت حکومت دینی آن حضرت و معرفی دو چالش عمده‌ی فراروی آن است. همچنین از این سوره استفاده می شود که همواره در جامعه‌ی اسلامی، افرادی شایسته برای اداره‌ی حکومت دینی وجود دارند؛ کسانی که شیطان هیچ راه نفوذی به اندیشه و روحشان ندارد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Political Government of the Prophet and His Successors and the Negative Effects in Surah: Sad
    Abstract: 
    The Glurious Quran, which is the book of the last religion and divine eternity, contains coherent ideas about the political and religious dimensions of life. A number of orientalists believe in the historical unity of the holy Quran not in its natural unity and politics, therefore they hold that only Madinan verses are concerned with politics. This approach does not conform with the view presented in this paper. In fact, in the Meccan verses of the Quran politics and governance are given special attention, and this, in turn, shows the natural unity of the Quran as well as the relationship between, Islam and politics. Therefore, this paper investigates the question of the government of the prophet (s) in Surah: Sad. Dealing with political issues, this surah, which is one the meccan surahs, shows that the fundamental merging of political Islam is noticed not only in the existence of the government which was under the authority of the prophet also when Islam was a social minority group and the prophet was not able to establish a government yet. The present paper seeks to investigate Surah: Sad, a Meccan surah, which was revealed in midstream of the prophet's mission i.e between the sixth and ninth years of his prophecy. This surah confirms the stability of the prophet's political power and establishment of his religious government, pointing out to its two main challenges. Moreover, it is understood from this surah that at all time there are competent people in Islamic society for running the religious government, people whose minds and souls devil can never cross
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    يکي از مباحث مهم در زمينة مطالعات قرآني، بحث «سياست و حکومت»» در قرآن است. بحث «حکومت» در قرآن، از آن نظر اهميت فراواني دارد که زيربناي بسياري از نگرش‌ها و آموزها در زمينة رويکرد اسلام به سياست است. درواقع، اگر معتقد باشيم قرآن کريم توجه چنداني به مسائل مربوط به سياست و حکومت نداشته است، اقدامات سياسي پيامبر اكرم در زمينة تشکيل حکومت را فعاليت‌هايي به شمار خواهيم آورد که جداي از رسالت ايشان بوده و شرايط تاريخي و اجتماعي، ايشان را به سمت دخالت در سياست و تشکيل دولت کشانده است. در نتيجة چنين رويکردي، پيوند ميان دين و سياست يک پيوند تاريخي و بشري در نظر گرفته مي‌شود که خارج از ذات اسلام قرار دارد. اما اگر در مقابل، معتقد باشيم قرآن کريم در کنار بسياري از مسائلي که به آنها توجه کرده، در زمينة سياست و حکومت نيز آموزه‌هاي بنياديني را مطرح نموده و پيامبر اكرم بر اساس رسالت الهي خويش موظف بوده‌اند قدرت سياسي را در اختيار گيرند و در زمينة تأسيس حکومت اقدام کنند، رويکرد ما نسبت به جايگاه سياست در اسلام و پيوند ميان اين دو کاملاً متفاوت خواهد بود. بر اساس رويکرد دوم، ارتباط ميان «دين» و «سياست» ارتباطي ذاتي و نه صرفاً تاريخي و بشري در نظر گرفته مي‌شود (واعظي، 1385، ص80)؛ به اين معنا که سياست و امور مربوط به آن، جزئي غير قابل انفکاک از دين است و شرايط تاريخي نقشي در اين ارتباط و پيوند ندارد.
    اهميت اين موضوع آنگاه برجسته‌تر مي‌شود که بدانيم نگرش صرفاً تاريخي به ارتباط سياست و دين در ميان مستشرقان، طرف‌داران قابل توجهي دارد. بر اساس اين ديدگاه، طرح مسائل سياسي در قرآن، عمدتاً در سوره‌هاي مدني صورت گرفته است و علت آن هم تغيير شرايط تاريخي مسلمانان بوده است. طبق اين ديدگاه، آيات مکي نه‌تنها به مسائل اجتماعي و سياسي توجهي نداشته، بلکه اساساً نسبت به زندگي اجتماعي به‌عنوان زيربناي طرح مقولة سياست بدبين است. انديشة سياسي نيز به تبع آن، در اواخر دوران حضور پيامبر در مکه به‌تدريج، مطرح شده و در نتيجة هجرت پيامبر
    (يا همان تغيير در اوضاع و شرايط تاريخي مسلمانان بوده) که قرآن به مسائل سياسي توجه کرده است (تيجاني، 1389، ص29).
    رويکرد مقالة حاضر در تضاد با ديدگاه اين دسته از مستشرقان است که معتقد به پيوند تاريخي و غيرذاتي اسلام و سياست هستند. فرضيه‌اي که نوشتار حاضر در پي اثبات آن است عبارت است از اينکه در آيات مکي قرآن نيز به سياست و حکومت توجه جدي شده و اين موضوع به نوبة خود، نشان‌دهندة پيوند ذاتي قرآن و فراتر از آن، اسلام و سياست است. بر اين اساس، مقالة حاضر به بررسي موضوع حکومت پيامبر در سورة «ص» مي‌پردازد که بر اساس نظر بيشتر محققان، جزو سوره‌هاي مکي قرآن است. طرح مسائل سياسي در اين سوره، نشان‌دهندة امتزاج بنيادين اسلام سياسي نه‌تنها در شرايط وجود دولت آنگاه که در اختيار پيامبر قرار دارد، بلکه در شرايطي است که اسلام به لحاظ اجتماعي، در اقلّيت قرار دارد و پيامبر هنوز موفق نشده‌اند دولت تشکيل دهند.
    رويکرد پژوهش حاضر در بررسي سورة «ص» پي‌روي از نظرية «وحدت موضوعي سوره‌ها» است. در اين نظريه، موضوع بحث اين است که هر سوره از قرآن داراي هدف و غرض خاصي است که همة آيات آن سوره بر محور آن غرض شکل گرفته است. غرض هر سوره درواقع، موضوع اصلي آن سوره را تشکيل مي‌دهد. امروزه اين نظريه طرف‌داران بسياري دارد و از آن به «وحدة سور القرآن» يا «وحدت موضوعي سوره‌ها» تعبير مي‌شود (دراز، 1404ق، ص118). از همين موضوع، در تفسير موضوعي قرآن نيز به‌عنوان «تفسير موضوعي سوره‌اي قرآن» ياد مي‌شود (خالدي، 1418ق، ص239).
    «وحدت موضوعى سوره‏هاى قرآن» به اين معناست كه بايد پيام سوره‏ها را اساس فهم آيات آن تلقّى كرد، و از‌اين‌رو، لازم است موضوع سوره به‌عنوان محور و مدار فهم آياتى مدّ نظر باشد كه آن آيات حول همان موضوع نازل شده است (معرفت، 1379، ج2، ص499؛ خامه‌گر، 1386، ص20).
    پژوهش حاضر مي‌كوشد از طريق تأمّل در سياق آيات سوره، به‌علاوة بهره‌گيري از روايات، سبب نزول موضوع اصلي و محوري اين سوره را کشف کند و رابطة بخش‌هاي اين سوره را با آن موضوع واحد و غرض اصلي تحليل نمايد.
    طرح مسائل سياسي در قرآن مکي
    قرآن مجيد ـ به اعتراف غالب پژوهشگران در عرصة قرآن‌پژوهي ـ دربر گيرندة عناصر و مفاهيمي است که کنار هم قرار دادن آنها، مي‌تواند انديشه‌اي منسجم دربارة سياست و زندگي سياسي مؤمنانه ارائه دهد. در زمينة جايگاه سياست در قرآن، پرسش‌هاي گوناگوني را مي‌توان مطرح کرد؛ پرسش‌هايي از اين قبيل: آيا به مسائل مربوط به زندگي سياسي در قرآن توجه شده است؟ مباحثي از قبيل دولت، قدرت، حاکميت، سلطه، آزادي، عدالت، مشروعيت، مشارکت، بيعت، نظارت بر قدرت، تمرکز يا توزيع قدرت و روابط ميان دولت‌ها و ملت‌ها از چه جايگاهي در قرآن برخوردار است؟ (لک‌زايي، 1386، ص15).
    يکي از مباحثي که به ميزان قابل توجهي در زمينة جايگاه سياست در قرآن اهميت دارد بحث پرداختن به امر سياست و حکومت در آيات مکي و مدني است؛ به اين معنا که در کدام دسته از سوره‌هاي قرآن به سياست توجه جدي‌تري صورت گرفته است؟ البته طرح چنين پرسشي به علت رويکردهاي خاصي است که برخي مستشرقان مطرح کرده‌اند؛ به اين معنا که برخي محققان غربي معتقدند در سوره‌هاي مکي، انديشة سياسي وجود ندارد و اساساً طرح انديشة سياسي در قرآن، مربوط به سوره‌هاي مدني است. علت اين امر را نيز بايد در مسائل و موضوعاتي خارج از متن قرآن، يعني در تغييرات و تحولات تاريخي و اجتماعي جست‌وجو کرد. اين دسته از محققان غربي تأکيد دارند بر اينکه قرآن در آيات مکي، رويکردي منفي به سياست و اجتماع داشته است و اساساً «انديشة سياسي در اواخر دورة مکي پيدا شد و نتيجة تحوّلات تاريخي بود که پس از مهاجرت پيامبر اسلام از مکه به مدينه رخ داد» (تيجاني، 1389، ص29).
    چنين رويکردي موجب شده است برخي از مستشرقان برخلاف ديدگاه عمومي مسلمانان، که هجرت پيامبر را گسترش و ادامة روند دعوت مکي مي‌دانند، معتقد شوند هجرت تغييري ماهوي در رسالت پيامبر و محتواي دعوت ايشان ايجاد کرد. پرچمدار اين عقيده شرق‌شناسي به نام گلدزيهر (1850- 1920م) است. او به‌ويژه، در کتابش با عنوان عقيده و شريعت در اسلام؛ تاريخ تکامل عقيده و شريعت در دين اسلام، اين نظر را مطرح مي‌کند. البته مستشرقاني مانند بوهل، اندره و مونتگمري وات نيز بر همين نظر تکيه کرده و در بررسي‌هاي خود، چنين رويکردي را نسبت قرآن و فراتر از آن، نسبت به دين اتخاذ نموده‌اند (تيجاني، 1389، ص31-32).
    بر خلاف چنين رويکردي، تأمل در سور و آيات مکي قرآن نشان مي‌دهد که سياست در اين دسته سور و آيات نيز همچون سور و آيات مکي از جايگاه برجسته‌اي برخوردار بوده و چنين نيست که قرآن در سور مکي به مسائل مربوط به اجتماع و سياست بي‌توجهي کرده باشد. بر اين اساس، مي‌توان گفت: آيات و سور مکي قرآن از ظرفيت مناسبي براي فهم بنيان‌هاي نظري انديشة سياسي اسلام برخوردار است (تيجاني، 1389، ص11). بدين‌روي، بررسي پژوهش حاضر بر سورة «ص» متمرکز است. تأمل در آيات سورة «ص» به صورت يکپارچه و با در نظر گرفتن تناسب ميان آيات آن، نشان مي‌دهد که موضوع اصلي اين سوره تأکيد بر تثبيت دين اسلام در زمين و تشکيل حکومتي عادلانه و مقتدر در ساية اين دين الهي در آينده است. علاوه بر آن، بعضي از آسيب‌ها و تهديدهايي را، که فراروي حاکمان اسلامي است، گوشزد مي‌کند.
    ديدگاه مفسران دربارة اهداف و اغراض سورة «ص»
    سورة «ص» در ترتيب مصحف، سي و هشتمين سورة قرآن است که پس از سورة «صافّات» و قبل از سورة «زمر» قرار گرفته است. در ترتيب نزول نيز مطابق روايت مشهور عطاي خراساني از ابن عباس، که موثق‌ترين روايت در اين‌باره معرفي شده و طبرسي در مجمع البيان (طبرسي، 1372، ج10، ص613) آن را نقل کرده است، اين سوره در همين رتبه قرار دارد و پس از سورة «قمر» و پيش از سورة «اعراف» نازل شده است. البته ديدگاهي نيز مبني بر مدني بودن سورة «ص» نقل شده که ديدگاهي ناصحيح و برخلاف اجماع شناخته شده است (آلوسي، 1415ق، ج12، ص154). اين سوره داراي 88 آيه، و غالباً آياتش کوتاه و نسبتاً آهنگين و با فاصله (=سجع)‌هايي آمده است (طبرسي، 1372، ج8، ص‌596؛ سخاوي، 1419ق، ج1، ص455). شانزده آية نخست سوره مستقيم کفار مکه را مخاطب ساخته است. از آية 17 تا 29 قصة حضرت داود پيامبر را بيان کرده و از آية30 تا 40 به شرح قصة حضرت سليمان پرداخته است. از آية 41 تا 44 قصة حضرت ايوب را و از آية 45 تا 48 از پيامبراني همچون حضرت ابراهيم، اسحاق، يعقوب، اسماعيل، يسع و ذالکفل ياد کرده است. از آية 49 تا 64 از بهشت و جهنم و برخي نعمت‌ها و عذاب‌هاي الهي در عالم ديگر سخن به ميان آورده و سرانجام، در بخش پاياني سوره، قصه حضرت آدم و شيطان و سوگند وي براي فريب بني‌آدم آمده است. سورة «ص» به اتفاق نظر مفسران، مکي است. قرشي نزول آن را در سال‌هاي 5 و 6 بعثت حدس زده (قرشي، 1377، ج9، ص195)؛ اما ابن عاشور نزول آن را در سال آخر حيات حضرت ابوطالب يعني قريب حدود سال دهم بعثت تخمين زده است (ابن‌عاشور، بي‌تا، ج23، ص107).
    پيش از مطالعه و بررسي غرض سورة «ص» از طريق تأمّل در روايات اسباب نزول و سياق منسجم و يکپارچة سورة «ص» بجاست ديدگاه برخي از مفسراني را که به بيان غرض و موضوع اصلي سورة «ص» پرداخته‌اند بررسي کنيم. شايد نخستين اظهار نظر در اين‌باره از سيد قطب باشد. وي مي‌نويسد: اين سوره همانند ساير سوره‌هاي مکي، به مسئلة توحيد و وحي به حضرت محمد و نيز حساب در آخرت پرداخته است. بيان قضية توحيد و وحي در بخش نخست سوره، نشان‌دهندة تعجب و غريب شمردن آن توسط سران مشرک مکه و مواجهة ناگهاني آنان با اين دعوت پيامبر است؛ همچنان‌که نشان‌دهندة استهزا و رد و تکذيب مشرکان نسبت به تهديدها و عذاب الهي هم هست (سيد قطب، 1412ق، ج‏5، ص3005). روشن است که مسئلة توحيد و وحي بر بسياري از سوره‌هاي قرآن، به‌ويژه سور مکي آن، حاکم است و اين موضوع عام چندان نمي‌تواند موجب تمايز اين دسته سوره‌ها از يکديگر باشد. توضيحات بعدي سيد قطب دربارة بخش‌هاي ديگر سوره نيز رابطة روشن و قابل قبولي را از بخش‌هاي اين سوره با يکديگر و نيز با غرض و هدف اصلي سوره به دست نمي‌دهد (همان).
    علّامه طباطبائي دربارة غرض سوره مي‌نويسد: در سوره، سخن بر محور منذر بودن پيامبر با ذکر (قرآن) نازل شده از جانب خدا بر ايشان و دعوت به توحيد و اخلاص در بندگي خداي تعالي دور مي‌زند. ايشان نيز معارف سورة «ص» را در چهار بخش ديده است: در بخش نخست، سخن با يادکردي از سرسختي کافران و سر برتافتن از پي‌روي پيامبر و ايمان به آن حضرت و بازداشتن مردم از ايمان و سخن باطل بر زبان راندن آغاز شده است. در بخش دوم سوره، با ذکر قصه‌هايي از پيامبران گذشته، پيامبر را به صبر امر کرده است. در بخش سوم، عاقبت پرهيزگاران و طغيانگران را به تصوير کشيده است. در نهايت، در فصل چهارم به پيامبر امر مي‌کند انذار و دعوتش به توحيد را به مردم ابلاغ و بيان کند که عاقبت پيروان شيطان آتش است (طباطبائي، 1417ق، ج17، ص181).
    تفسير نمونه نيز با بيان اينکه اين سوره مكملى براى سورة «صافات» است و چارچوب مطالبش شباهت زيادى با چارچوب سورة «صافات» دارد و از اين نظر كه سوره مكى است، تمام ويژگي‌هاى اين سوره‏ها را در زمينة بحث از مبدأ و معاد و رسالت پيامبر اكرم دربر دارد، محتواي سوره را در پنج بخش گزارش کرده است. ديدگاه اين تفسير در سه بخش نخست، نزديك به ديدگاه علّامه طباطبائي است، و بخش آخر را با تفصيل بيشتر و اندکي متفاوت بيان کرده است (مکارم شيرازي، 1374، ج19، ص204).
    قرشي نيز محور مطالب و غرض سوره را توحيد، نبوت و معاد دانسته است (قرشي، 1377، ج9، ص198). فضل‌الله نيز با ناظر دانستن معارف سوره به سه حوزة توحيد، وحي و آخرت، مطالبي نزديک به تفاسير مزبور با رويکردي اجتماعي‌تر آورده است (فضل‌الله، 1419ق، ج19، ص231). ابن عاشور نيز در بيان اغراض سوره، نکته‌اي متفاوت با سخن مفسراني که نقل کرديم بيان نداشته است (ابن عاشور، بي‌تا، ج23، ص107).
    بنابراين، چنا‌ن‌که ملاحظه مي‌شود، از ميان مفسران معاصر، که به وحدت موضوعي سور توجه نشان داده‌اند، هيچ‌يك برداشت سياسي از اين سوره نداشته‌اند. اثر مستقلي نيز در خصوص سورة «ص» تأليف نشده است. موضوع محوري بيان شده از سوي مفسران نيز نتوانسته است پيوند نزديک و روشني ميان بخش‌هاي اين سوره تبيين کند؛ مثلاً مفسران عموماً در تحليل زاوية خاص قصة حضرت داود و سليمان در اين سوره، توضيح قانع‌کننده‌اي ارائه نداده‌اند که چرا خداي تعالي براي دعوت پيامبر به صبر، قصة حضرت داود «ذا الايد = قدرتمند» را بيان کرده است که خداوند کوه‌ها و پرندگان را مسخّر وي ساخت و مُلک و حکومتش را محکم گردانيد و به او قدرت «فصل‌الخطاب» و قضاوت داد، و سپس عجلة وي در داوري را در يک قضية خاص، ‌و بعد نيز خليفه قرار دادن وي در زمين را بيان داشته است؛ و يا چرا داستان حضرت سليمان و قدرت بي‌نظير وي و نيز انداختن جسد بي‌روح بر تختش سخن گفته است؟ نيز ارتباط روشن و نزديک و قانع کننده‌اي ميان قصة ابليس و فريب همة بني‌آدم بجز بندگان مخلص خداي تعالي بيان نداشته‌اند. روشن است هنگامي که سخن از وحدت موضوعي سور قرآن به ميان مي‌آيد بايد موضوعي را محور اصلي سوره معرفي کرد که بيشترين تمايز را ميان آن سوره با ساير سور قرآن نشان دهد.
    با تأکيد بر اينکه توجه به توحيد، وحي، نبوت و معاد تقريباً در همة سوره‌هاي قرآن به‌عنوان هدف اصلي و کلي و غرض کلان اين کتاب هدايت الهي وجود دارد،‌ ولي با تأمل در سياق و روايات سبب نزول سوره، غرض و پيامي بسيار مهم و خاص‌تر از موضوع کلي توحيد، وحي و معاد بر اين سوره حاکم به نظر مي‌رسد. موضوع توحيد، وحي و آخرت از موضوعات بنيادين، عام و بسيار مهم دعوت و رسالت پيامبر است که در بيشتر سوره‌هاي قرآن به آن يا يکي از آنها پرداخته شده است. به نظر مي‌رسد در وراي اين موضوعات بنيادين و عام، مي‌توان اغراض خاص و موضوعات جزئي‌تري را در نزول هر سوره دنبال کرد که معمولاً با واقعيت دعوت پيامبر در ارتباط نزديکي بوده و ناظر به مرحلة خاصي از دعوت آن حضرت و احتمالاً پاسخگوي شرايط خاص و انتظاري اجتماعي بوده است.
    سبب و فضاي نزول سورة «ص»
    در روايتي از امام باقر آمده است: ابوجهل بن هشام همراه با گروهي از بزرگان قريش بر حضرت ابوطالب وارد شدند و گفتند: پسر برادرت ما و بتانمان را آزار مي‌دهد. او را بخوان و فرمانش ده تا از خدايان ما دست بردارد، تا ما نيز از خداي او دست کشيم. حضرت ابوطالب دنبال پيامبر اكرم فرستاد، او را نزد خود خواند و آن حضرت را از پيشنهاد مشرکان باخبر ساخت. پيامبر در پاسخ آنها فرمودند: آيا من پيشنهادي بهتر از اين به شما ندهم؟ به يک کلمه اقرار کنيد تا با آن، بر تمام عرب سروري كنيد و آنان را خاضع و مطيع خود سازيد. ابوجهل گفت: بگو آن يک کلمه چيست؟ پيامبر فرمودند: بگوييد: لا إله إلا الله. آنان با شنيدن اين سخن، انگشت در گوش نهاده، فوراً از نزد او خارج شدند (کليني، 1407ق، ج2، ص649؛ حويزي، 1415ق، ج4، ص441).
    در روايتي ديگر آمده است: پس از آنکه پيامبر دعوت خود را علني ساختند بزرگان قريش در خانة حضرت ابوطالب گرد هم آمدند و به او گفتند: پسر برادرت خردمندان ما را سفيه مي‌خواند و جوانان ما را تباه ساخته، وحدت و همبستگي ما را شکسته است. اگر اين كارها به خاطر فقر و ناداري است مالي انبوه برايش جمع کنيم تا ثروتمندترين ما گردد و او را بر خودمان فرمان‌روا خواهيم ساخت. وقتي حضرت ابوطالب اين پيشنهاد را به پيامبر باز گفت، حضرت فرمودند: اگر خورشيد را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند باز هم پيشنهاد آنان را نمي‌پذيرم. اين تعبير رسول خدا کنايه از آن است که فرمان‌روايي بر قريش و مکه که سهل است، اگر فرمان‌روايي همة عالم را هم به من دهند از دعوت خود دست نمي‌کشم، اما آنان اگر يک کلمه از من بپذيرند بر همه عرب فرمان‌روا گردند و عجم را خاضع و مطيع خود سازند و در بهشت پادشاهي کنند. گفتند: يک کلمه که سهل است، ده کلمه بگو! پيامبر فرمودند: به يگانگي الله و رسالت من شهادت دهيد. گفتند: آيا 360 خدا را وانهيم و يک خدا را عبادت کنيم؟ در اين زمان، سورة «ص» نازل شد (قمي، 1367، ج2، ص328؛ حويزي، 1415ق، ج4، ص443).
    شبيه اين روايت در منابع حديثي و تفسيري اهل تسنن نيز دربارة سبب نزول اين سوره نقل شده است (طبري، 1412ق، ج23، ص81؛ زمخشري، 1407ق، ج4، ص72؛ ابن‌کثير، 1419ق، ج7، ص46).
    جز اين، براي ساير بخش‌ها و آيات سوره «ص» سبب نزولي بيان نشده است، بنابراين، چنين به نظر مي‌رسد که سياق کل سوره کاملاً به هم پيوسته و منسجم است و نشان از يکپارچگي تمام آيات سوره دارد و بر نزول يکبارة آن دلالت دارد (دروزه، 1383ق، ج2، ص298). بنابراين، بايد گفت: تمام سوره در پي حادثة ياد شده نازل گرديده و به دنبال علاج همان واقعه است. در نتيجه، تمام بخش‌هاي سوره بايد در ارتباط محکم و نزديک به حادثة مزبور باشد. قرشي نيز احتمال داده است تمام سوره در پي همين حادثه نازل شده باشد (قرشي، 1377، ج9، ص196).
    با تأمل در آيات اين سوره، به‌ويژه آيات نخستين آن، و با توجه به روايت سبب نزول، به دست مي‌آيد که اين سوره در فضايي نازل شده است که سران مشرکان مکه به قصد مصالحة با پيامبر و به سازش کشاندن آن حضرت نزد حضرت ابوطالب آمدند تا با طرح پيشنهادات و دادن امتيازاتي، رسول خدا را از ادامة مسير در تبليغ وحي و دعوتش بازدارند. در آية شش سوره آمده است: «وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنهُمْ أَنِ امْشُواْ وَاصْبرُواْ عَلىَ ءَالِهَتِكم إِنَّ هَاذَا لَشىْءٌ يُرَادُ». از اين آيه به‌روشني بر‌مي‌آيد که رسول خدا با پاسخي صريح و محکم و بدون هيچ انعطافي، پيشنهادات مشرکان را رد مي‌کنند. در نتيجه، سران مشرک قريش با نهايت خشم، قدرت خود را به رخ کشيده و براي تهديدي جدي‌تر به يکديگر خطاب مي‌کنند: ‌حال که چنين است و محمد بر دعوت به توحيد پافشاري مي‌کند و به هيچ روي با ما کنار نمي‌آيد، ما هم تا آخرين توان بر شرک خود استقامت ورزيده، در برابرش مي‌ايستيم و کوتاه نخواهيم آمد. جملة «إِنَّ هَذَا لَشىءٌ يُرَادُ» علت دعوت به صبر بر آلهه را بيان مي‌کند
    (ابن‌عاشور، بي‌تا، ج23، ص115).
    در چنين فضايي، سورة «ص» نازل شد و با تأييد پيامبر، موضع کفار و مشرکان را بيان كرد و ضمن رد پندارهاي آنان دربارة وحي و اينکه اين وحي بر شخصي همانند حضرت محمد يتيم، که از اشراف و ثروتمندان مکه نيست نازل شده، آنان را نسبت به عذاب و عقاب الهي انذار داده است. علاوه بر اين، با استدلالي قاطع و قوي، از هم‌اکنون قدرت و سپاه آنان را شکست‌خورده اعلام مي‌کند: «جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ» (ص:11) و ضمن دعوت پيامبر به صبر و استقامت، از هم‌اکنون قدرت گرفتن و حاکميت مطلق پيامبر و استقرار دين و آيندة روشن آن حضرت را مسلّم و تمام شده گرفته، به بعضي از چالش‌ها و آسيب‌هاي حکومت پيامبر و جانشينان ايشان اشاره مي‌كند و نيز مسلماناني را که پس از ايشان ممکن است در مسند قدرت قرار گيرند، تهديد مي‌کند و در ضمن، قصه‌هايي از پيامبران گذشته را بيان کرده، هشدار مي‌دهد.
    مضمون سورة «ص»: استقرار و تثبيت حکومت ديني 
    همان‌گونه که مفسران اشاره کرده‌اند، در يک تقسيم‌بندي نسبتاً کلي، معارف مطرح در سورة «ص» را مي‌توان در پنج بخش جاي داد. با تأمل در بخش‌هاي اين سوره و نيز با در نظر گرفتن رواياتي که در باب سبب نزول بخشي از آيات نخستين سوره بيان شد، به نظر مي‌رسد محوري‌ترين و اصلي‌ترين موضوع سوره، که مي‌تواند بخش‌هاي اين سوره را به هم پيوند زند، اعلان شکست کافران و مشرکان در مواجهه با پيامبر و خبر دادن از شکست قطعي آنان و استقرار قدرتمندانة، دين حق در زمين، در کنار تأکيد بر وحدانيت خداست، و سپس به بعضي چالش‌ها و خطراتي که حکومت پيامبر و حاکمان اسلامي را تهديد مي‌کند، اشاره كرده است.
    در بخش نخست، به بعضي از رفتارهاي کافران اشاره کرده، با رد آن، مشرکان را نسبت به رفتار و موضع‌گيري‌شان در برابر دعوت پيامبر انذار مي‌دهد. سوره با يکي از حروف مقطعه و با سوگند به قرآنِ يادآوري‌کننده آغاز مي‌شود: «ص وَالْقُرْءَانِ ذِى الذِّكْر» (ص: 1).
    در اينجا جواب قسم ذکر نشده است. مفسران احتمالاتي همچون معجزه بودن قرآن، واجب بودن عمل به قرآن، عاري بودن قرآن از خلل و نقص و مانند اينها را به‌عنوان جواب قسم بيان کرده‌اند. اما چون يکي از کارکردهاي قسم توجه دادن اذهان مخاطبان به قرآن و ذکر بودن آن است، به‌گونه‌اي که قسم را بي‌نياز از جواب مي‌کند (بنت شاطي، 1376، ص261)، مي‌توان غرض از قسم را در اينجا، همان ذکر بودن قرآن در نظر گرفت که با اين سوگند به آن توجه داده شده است. در پايان سوره نيز مجدّد بر آن تأکيد مي‌کند، و بدين‌روي، ديگر نيازي به جواب قسم نيست. البته کافران اين ذکر و يادآوري قرآن را باور نکرده، آن را جدّي نگرفته و از آن پندي نمي‌گيرند. علت آن هم اين است که آنان با پيامبر و وحي الهي سخت در سرکشي و مخالفت و ستيزه‌گري هستند: «بَلِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فىِ عِزَّة وَشِقَاقٍ» (ص:2). خدا هم اين‌گونه به آنان انذار مي‌دهد که چه بسيار نسل‌هايي را که پيش از آنها هلاک کرديم و آنها فرياد برآوردند و خواستند فرار کنند، اما گاهِ فرار و رهايي از عذاب خدا نبود: «كمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَواْ وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ» (ص: 3).
    سرّ ستيز و مخالفت کافران اين بود که نمي‌توانستند بپذيرند بيم‌دهنده‌اي از ميان خودشان برانگيخته شود؛ آن هم شخصي همچون محمد که نه از اشراف و بزرگان مکه بود و نه از ثروتمندان آنان. بدين‌روي، متعجبانه آن را انکار مي‌کردند و پيامبر را ساحر و دروغگو مي‌خواندند: «وَعجَبُواْ أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنهْمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ» (ص:4). و چون مهترانشان نتوانستند با تطميع، نظر پيامبر را به خود جلب کنند يکديگر را به پرستش معبودهاي خود دعوت کرده، مصمم شدند تا به هيچ‌وجه، در برابر پيامبر کوتاه نيايند. ازاين‌رو، گفتند: همين، خواست پيامبر است: «وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنهْمْ أَنِ امْشُواْ وَاصْبرُواْ عَلىَ ءَالِهَتِكمْ إِنَّ هَذَا لَشىْءٌ يُرَادُ» (ص:6).
    عبارت ذيل آيه «إنّ هذا لَشيءٌ يراد» به‌روشني اشاره دارد که رسول خدا در برابر پيشنهادهاي صلح‌جويانه و سازش‌کارانة آنان، هيچ کوتاه نيامده است.
    مشرکان با اظهار اينکه در آخرين دين (دين مسيح) هيچ سخني از توحيد نشنيده‌اند، در ميان مردم شبهه مي‌کردند که چرا وحي بايد بر شخصي همچون حضرت محمد که از نظر ثروت و قدرت از جايگاه مطلوبي برخوردار نيست، نازل شود: «أَءُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فىِ شَكٍ‏ّ مِّن ذِكْرِى بَل لَّمَّا يَذُوقُواْ عَذَابِ» (ص:8).
    خداوند با رد پندار آنان، مي‌گويد: مگر خزانه‌هاي رحمت پروردگار نزد آنان است؟ و يا فرمان‌روايي آسمان‌ها و زمين از آن آنان است که نظر مي‌دهند وحي خدا بر چه کسي نازل شود؟ اگر چنين است بيايند از نردبان‌ها و راه‌هاي آسمان بالا روند و امور عالم را تدبير کنند، و يا وحي را بر هر کس که مي‌خواهند فرود آورند! اما آيات با قاطعيت و صراحت، از آينده آنان خبر مي‌دهد که اي پيامبر، از تهديد آنها هيچ نگراني به خود راه مده که از هم‌ اکنون آنان لشکري در هم شکسته‌اند: «جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ» (ص:11)، و بر شکست قطعي کافران چنين استدلال مي‌کند که ما پيش از اينها اقوام بزرگ و قدرتمند ديگري همچون قوم نوح و عاد و فرعونِ بسيار نيرومند و قوم ثمود و لوط و اهل مدين، که پيامبرانشان را تکذيب کردند، مجازات کرديم و به آنان حتي به اندازة فاصلة ميان دوبار دوشيدن شتر مهلت نداديم: «وَمَا يَنظُرُ هَؤُلَاءِ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ» (ص: 15). بنابراين، شکست مشرکان مکه در مقايسه با اقوام قدرتمند گذشته، براي خداي قادر متعال کاري بس آسان است.
    بخش دوم آيات سوره به بيان قصة حضرت داود پرداخته است. روشن است که هدف از طرح قصة امت‌ها و پيامبران گذشته در قرآن مجيد، بيان قصه و سرگذشت و تاريخ نيست، بلکه هدف، هدايت و تربيت و بيان اصول و راه‌هاي سعادتمندي بشر در دنيا و آخرت است. به همين سبب است که با وجود تکراري که در قصه‌هاي پيامبران در برداشت نخست به ذهن مي‌رسد، به جرئت مي‌توان گفت: هيچ قصه‌اي در قرآن تکرار نشده است، بلکه به مقتضاي غرض و موضوع اصلي و محوري هر سوره، زاوية طرح قصه نيز تغيير مي‌کند. براي مثال، قصة حضرت داود در سوره‌هاي «بقره، انبياء، نمل، سبأ و ص» آمده و در هر سوره، مطابق غرضي که آن سوره داشته، بخشي از قصه و از زاوية خاصي، متفاوت با سوره‌هاي ديگر نقل شده است. طرح قصة حضرت داود در سورة «ص» به منظور بيان استقرار دين اسلام و حاکميت پيامبر در زمين و برچيده شدن بساط شرک و مشرکان در زمين همراه با بيان بعضي از اصول حکومت‌داري، از جمله بعضي از چالش‌ها و آسيب‌هاي پيش روي حاکميت پيامبر و پيروان دين جديد است که به‌نام دين حکومت مي‌کنند. بيان اين بخش از آيات براي استقرار دين خدا در جامعة مکه، آن هم در زماني که مشرکان همة امور را در دست داشتند و کاملاً مسلط بودند، قاطع، قوي و محکم بوده و همه‌چيز را تمام‌شده نشان مي‌داد، تا از يک‌سو، موجب ثبات و آرامش پيامبر گردد، و از ديگر سو، در دل مشرکان رعب و وحشت ايجاد کند: «اصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ إِنَّا سَخَّرْنَا الجْبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشىِّ وَالْاشْرَاقِ وَالطَّيرْ محَشُورَة كلُ‏ لَّهُ أَوَّابٌ وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَءَاتَيْنَهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الخْطَابِ» (ص: 17ـ20)؛ اي پيامبر، در برابر فشارهاي سنگين مشرکان، صبر کن و به داود قدرتمند بينديش. ما کوه‌ها را مسخّر او ساختيم تا در صبح و شام تسبيح خدا گويند، و پرندگان را نيز دسته‌جمعى مسخّر او كرديم تا همراه او تسبيح خدا گويند، و حكومت او را استحكام بخشيديم. هم دانش به او داديم و هم داورى عادلانه!
    تعبير به «أذکر» در اينجا، صرفاً براي يادآوري قصه‌اي مربوط به گذشته نيست، بلکه براي توجه دادن پيامبر به اين مطلب است که تو در آينده، قدرت و ملک و حکمت و قضاوت عادلانه‌اي که نماد حکومتي قدرتمند است، همانند حضرت داود خواهي يافت، و اکنون که در محاصرة انواع فشارها و آزارها از سوي مشرکان قومت هستي، به آن روزها بينديش. به همين سبب، در طرح قصه حضرت داود مفاهيم کاملاً مرتبط با سياست و حکومت استخدام شده است. ابتدا از حضرت داود به‌عنوان فرد بسيار قدرتمند «ذا الايد» ياد مي‌کند (ص: 17)، سپس از تسخير کوه‌ها و پرندگان براي وي سخن مي‌گويد (ص:18 و 19). اين تسخير به‌روشني نماد و تعريض به تسلط قدرت پيامبر بر همه‌چيز است. در آية 20 نيز خبر مي‌دهد که ما پايه‌هاي فرمان‌روايي داود را محکم کرده، به وي حکومتي مقتدر، حکمت و قضاوت داديم: «وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَءَاتَيْنَهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الخْطَابِ» و سرانجام، در آية 26 از خليفه قرار دادن داود در زمين سخن مي‌گويد: «يَادَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فىِ الْأَرْضِ فَاحْكُم بَينْ‏ النَّاسِ بِالحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى». ارتباط اين مفاهيم با قدرت سياسي و حکومت ديني پيامبر کاملاً روشن است، و همگي از مؤلفه‌هاي قدرت سياسي و حکومت است. اينکه در آية اخير، خدا حضرت داود را خليفه قرار داده و حکومت و داوري را مقيد به قيد «حق» کرده است و از داود مي‌خواهد از هواها و تمايلات نفساني خود پي‌روي نکند، تصويري از حکومت عادلانه و حقيقي پيامبران و به‌طور خاص، پيامبر اكرم دارد.
    در بخش سوم سوره، قصة حضرت سليمان پيامبر آمده است. اين قصه نيز همچون قصة داود از زاوية خاص، متناسب با هدف سوره و متفاوت با قصة سليمان در ساير سوره‌ها آمده است. خداوند به حضرت داود، سليمان را بخشيده نيک بنده‌اي که بسيار رو به سوي خدا داشت: «وَوَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص:30) و او با داشتن سپاهيان و مجاهدان بي‌نظير، بسيار قدرتمند بود: «إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ» (ص: 31) و او به خاطر خدا و در راه خدا، به آن همه سپاه و قدرت، عشق مي‌ورزيد: «فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ» (ص: 32)؛ اما خداي تعالي با بخشيدن فرزندي ناقص‌الخلقة همچون جسدي بي‌روح، او را آزمود (طبرسي، 1372، ج8، ص741؛ قرطبي، 1364، ج16، ص301) و به خود آورد و در نتيجة آن، سليمان به درگاه خدا استغفار و انابه کرد: «وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَأَلْقَيْنا عَلى‏ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ» (ص: 34) و در آن حال، از خدا حکومت و فرمان‌روايي ويژه‌اي طلب کرد که جز او به کس ديگري نبخشد: «قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَهَبْ لي‏ مُلْكاً لا يَنْبَغي‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» (ص: 35). خداوند هم دعايش را مستجاب کرد و باد و شياطين را به فرمانش درآورد (ص: 36-39) و با اين همه قدرت، هم مقرب درگاه خدا بود و هم از حسن عاقبت برخوردار: «وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‏ وَحُسْنَ مَآبٍ» (ص:40).
    مؤلفه‌هاي قدرت و حکومت ديني در اين بخش از قصه عبارتند از:
    ـ نيروي نظامي قدرتمند، چابک و بانشاط (صافنات و جياد)؛ «صافنات» جمع «صافنه»، اسب چابک و آماده به رزم است که هنگام ايستادن، يک دست خود را خم کرده و نوک سم خود را روي زمين مي‌گذارد، که اين نشانة چابکي و آمادة حرکت بودن آن است. «جياد» هم جمع «جواد»، اسب پرسرعتي را گويند که هنگام دويدن، گام‌هاي بلند بر‌مي‌دارد (طبرسي، 1372، ج8، ص740).
    ـ درخواست فرمان‌روايي و حکومتي از خدا که پس از او به هيچ‌يک از حاکمان و قدرتمندان داده نشود: «وَهَبْ لىِ مُلْكاً لَّا يَنبَغِى لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِى» (ص: 35).
    ـ تسخير باد براي حضرت سليمان (ص: 36)؛ در آية 12 سورة «سبأ» در وصف اين باد، که مسخر حضرت سليمان بود، آمده است: وي صبحگاهان به اندازة يک ماه مسافت را طي مي‌کرد و در شبانگاهان نيز يک ماه: «وَلِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَرَواحُها شَهْرٌ».
    ـ تسخير شياطين (جنيان) و کارکردن آنها براي حضرت سليمان؛
    ـ اينکه در آية 30 سوره «ص» فرموده است: ما سليمان را به حضرت داود بخشيديم، ممکن است اشاره باشد به اينکه حکومتي که خدا اراده کرده است به پيامبر عطا کند، پس از وي در نسل وي، دست به دست مي‌شود و آنان شايستگان به قدرتند.
    طرح اين قصه از ارادة خداي تعالي بر استمرار حکومت پيامبر و ديني که آن حضرت آورده است و نيز استمرار حاکميت جانشينان و پيروان وي خبر مي‌دهد. در ضمن روايتي از امام موسي‌بن جعفر آمده است که خداي تعالي همة آنچه را به حضرت سليمان داده بود به ما هم داده است، بلکه حتي به ما چيزهايي داده است که به حضرت سليمان نداده بود (بحراني، 1416ق، ج4، ص654). در روايت ديگري آمده است که زيد شحّام از امام صادق دربارة آية شريفه «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ» (ص: 39) ‌پرسيد و امام در پاسخ فرمودند: خدا به سليمان مُلک عظيمي عطا کرد، سپس اين مُلک دربارة رسول خدا جاري شد، و براي خدا بود که هرچه را به هر کس که مي‌خواهد مي‌بخشد و از هر کس که مي‌خواهد منع مي‌کند، و به پيامبر برتر از آنچه به سليمان داده بود بخشيد (بحراني، 1416ق، ج4، ص655).
    در بخش بعد، به ذکر قصة حضرت ايوب پيامبر و رنج‌هايي که وي به آن مبتلا شد و صبر و پايداري‌اش در برابر آن همه محنت منتقل مي‌شود، تا به پيامبر و مؤمنان در حال و آينده آرامش داده، آستانة تحمل و صبر آنان را در برابر انواع مشکلات و سختي‌ها بالا ببرد: «وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى‏ رَبَّهُ أَنىِّ مَسَّنىَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ» (ص:41). يادآوري محنت‌هاي حضرت ايوب و صبر آن پيامبر، هم بيانگر ميزان رنج و محنت رسول خدا در آن شرايط سخت فشار کفار مکه است و هم آرامش‌بخش پيامبر و مؤمنان؛ چراکه از نظر رواني، يادآوري حال پيامبراني که چنان شرايط سخت و دشواري را با صبر و بردباري پشت سر گذاشتند و پس از مدتي رحمت الهي بر آنان فرود آمد و از انواع نعمت‌هاي خدا برخوردار شدند براي هر فرد مبتلايي موجب تسکين و آرامش مي‌گردد، به‌ويژه اين آية شريفه: «وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى‏ لِأُوْلىِ الْأَلْبَابِ» (ص:43) كه آينده‌اي روشن و بي‌نهايت اميدبخش را در پي صبر و مقاومت مسلمانان نويد مي‌دهد.
    ذکر اين قصه همچنين مي‌تواند تعريضي به پيامبر باشد که در مسير حکومت ديني، بايد به معيارهاي الهي در حکومت کاملاً پايبند باشد و هرگز براي حفظ قدرت و حکومت، از ارزش‌ها و دستورهاي الهي ذره‌اي کوتاه نيايد، و در اين راه، از دست دادن حکومت و قدرت که سهل است، حتي اگر به قيمت از دست دادن همه‌چيز باشد بايد صبوري كند. نيز چه‌بسا تعريضي باشد به اينکه خود آن حضرت يا بعضي از جانشينانش در معرض آزمون الهي قرار مي‌گيرند و ناگزير، خود و همة دارايي و اهل و خانواده‌شان را از دست خواهند داد. در اين آزمون الهي، وظيفه تنها و تنها صبر و بردباري و انجام وظيفه و عمل به دستورات الهي و کوتاه نيامدن از آن است. 
    در ادامة همين بخش، براي اميدبخشي بيشتر به پيامبر و مؤمنان، با اشاره و نهايت ايجاز، آن حضرت را به انديشه در احوال و سرگذشت پيامبراني نيرومند و بابصيرت همچون حضرت ابراهيم و اسحاق و يعقوب، که برگزيدگان خدا بودند، توجه مي‌دهد: «وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلىِ الْأَيْدِى وَالْأَبْصَارِ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بخِالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ وَإِنهَّمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَين الْأَخْيَار»ِ (ص:45-47)؛ پيامبراني همچون حضرت اسماعيل و يسع و ذوالکفل که از نيکان بودند: «وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكلُ‏ مِّنَ الْأَخْيَارِ» (ص:48)، و اين همه را ذکر مي‌خواند؛ ذکري مبارک براي مؤمنان و بيم و انذاري براي کفار.
    باز در اين بخش از سوره، وصفي که براي اين پيامبران ياد شده «اولي الايدي و الابصار» است که اشاره به قدرت و بصيرت دارد و اين هر دو لازمة حکومت است؛ حکومتي که بتواند اهداف الهي‌اش را تحقق بخشد.
    در بخش بعد، وعده و انذار خود را به اوج مي‌رساند؛ وعده براي تکميل رحمت و اميد به مؤمنان، با ذکر برخي از برخورداري‌هاي آنان در قيامت و حسن عاقبت ايشان: «هَذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَابٍ جَنَّاتِ عَدْنٍ مفَتَّحَةً لهَّمُ الْأَبْوَابُ...» (ص: 49-50)، و انذار و تهديد کافران و طاغيان را با يادآوري عذاب اخروي و فرجام بدشان به نهايت مي‌رساند: «هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَابٍ جَهَنَّمَ يَصْلَوْنهَا فَبِئْسَ المْهَادُ...» (ص:55-56) و احوال و نزاع آنان را در جهنم با تفصيل بيان مي‌کند.
    انذار و بيم دادن به کافران در آيات 65 ـ70 به اوج مي‌رسد. اين آيات از پيامبر مي‌خواهد به مردم اعلام کند که من فقط يک بيم‌دهنده‌ام. بدانيد و باور کنيد که هيچ خدايي جز خداي يگانه و قهار نيست؛ همو که مالک آسمان‌ها و زمين بوده و شکست‌ناپذير و البته آمرزنده است: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ» (ص:65-66). نيز از پيامبر مي‌خواهد به مردم اعلام کند که اين خبر، يعني خبر استقرار نظام و حکومت اسلام و دولت پيامبر در زمين و شکست قطعي آنان، خبري بس بزرگ و عظيم است، اما شما آن را جدي نمي‌گيريد: «قُلْ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِيمٌ أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ» (ص:67-68).
    دربارة مقصود از «نبأ عظيم» در اينجا سه ديدگاه مطرح شده است: 1. قرآن؛ 2. وحدانيت خدا؛ 3. اخبار بهشت و دوزخ؛ اما هيچ‌يک از اين سه ديدگاه با سياق آيات و سوره تناسب ندارد. به نظر مي‌رسد همسو با سياق سوره و متناسب با موضوع اصلي و محوري سوره و نيز با توجه به آية پاياني سوره «وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينِ» (ص:88)، مقصود از «نبأ عظيم» همان استقرار حاکميت ديني پيامبر و رسيدن آن به نقطة مطلوب نهايي و آرماني است؛ يعني حکومتي عادلانه و با اقتدار همچون حکومت داود پيامبر و مُلک سليمان نبي و نيز قطعيت تحقق اين وعدة الهي.
    در بخش پاياني سوره، مخاطبان را ـ اعم از مشرکان و مؤمنان ـ به داستان آفرينش حضرت آدم و مقام او و سوگند شيطان براي گم‌راهي و سقوط بني‌آدم توجه مي‌دهد: خدا بشري را از گل آفريد و از فرشتگان خواست بر او سجده کنند. اما ابليس از روي استکبار، امتناع ورزيد و خود را برتر از انسان معرفي کرد و به سبب اين نافرماني، از درگاه خدا رانده و تا قيامت مشمول لعنت خدا شد. او از خدا مهلت خواست، و سوگند ياد کرد تا قيامت، بني‌آدم را از راه به در بَرد و به سقوط کشاند، جز بندگان مخلَص که خدا آنان را خالص ساخته و از گم‌راهي معصومشان داشته است: «قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنىِ إِلىَ‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ إِلىَ‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» (ص: 79-83).
    ارتباط اين داستان با موضوع اصلي سوره، يعني حکومت و قدرت سياسي پيامبر در اين است که خداي تعالي با ذکر اين قصه، به همة مؤمنان هشدار مي‌دهد که ممکن است در ساية دين پيامبر، قدرت فراچنگ آورند. اينان بايد بدانند که شيطان دشمن قسم خوردة آنان است که از طريق قدرت، کساني را که شايسته نباشند به سقوط خواهد کشاند.
    آسيب‌هاي فراروي حکومت ديني در سورة «ص»
    1. شتاب در داوري
    در قصه حضرت داود، با يک تغيير لحن محسوس، ناگهان به ذکر يک لغزش از پيامبر در امر قضاوت، که نماد حکومت‌داري عادلانه و قدرتمند است، منتقل مي‌شود: دو شاکي از ديوار معبد بالا آمدند و در محراب و محل عبادت، بر وي وارد شده، طرح دعوا کردند: «وَهَلْ أَتاكَ نَبَؤُاْ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُواْ الْمِحْرَابَ» (ص:21). يکي از آن دو شاکي ابتدا داود را، که به هراس افتاده بود، آرامش خاطر داد و چنين گفت: اين برادر من است. 99 ميش دارد و من يک ميش، و او با اصرار و سرسختي، مي‌خواهد يک ميش مرا هم تصاحب کند. داود که از فصل‌الخطاب و علم قضاوت و تشخيص حق برخوردار بود بي‌درنگ، حکم کرد که او در درخواستش به تو ظلم کرده است، و افزود: بسياري از شريکان چنين هستند که بعضي‌شان بر بعضي ديگر ستم مي‌کنند. اما طولي نکشيد که حضرت داود احساس کرد در قضاوتش در معرض آزمون الهي قرار گرفته و لغزيده است؛ چراکه نبايد پيش از شنيدن سخن متهم حکم صادر مي‌کرد: «قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلىَ‏ نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الخُلَطَاءِ لَيَبْغِى بَعْضُهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ» (ص: 24) اينکه آن دو شاکي فرشته بودند يا انسان ـ چنانکه در تفاسير هر دو را احتمال داده‌اند (طبرسي، 1372، ج8، ص736؛ زمخشري، 1407ق، ج4، ص82؛ طباطبائي، 1417ق، ج17، ص194)‌ ـ اهميت و تأثيري در غرض آيه ندارد. غرض اين آيات روشن است: هشدار به حاکم مسلمان و در رأس آن، پيامبر مصطفي که کمترين خطا و انحرافي در حکومت، در زمينة قضاوت بين مردم ـ به‌عنوان يک رکن اساسي در حاکميت ـ نداشته باشد و به هر كس كه عليه او طرح دعوا مي‌شود فرصت دهد تا بتواند از خود دفاع کند، حتي اگر ظالم باشد. اين آيه همچنين هشدار مي‌دهد که اگر پيامبر و يا حاکمان جامعه قلباً ـ و به حق ـ به فرد يا اقشاري از جامعه، به‌ويژه توده‌هاي ضعيف و فقير و پابرهنة جامعه تمايل دارند، نبايد موجب شتاب در صدور حکم به نفع آنان عليه افراد داراي ثروت و قدرت گردد، پيش از آنکه سخن اينان را بشنوند، چه رسد به اينکه به ناروا حکمي به نفع گروه اول و عليه اهل ثروت و قدرت صادر كنند. به يقين، حضرت داود که به تصريح آيات، از نيروي حکم و فصل‌الخطاب برخوردار بود، در قضاوتش خطا نکرد. اما خطاي وي در اين بود که پيش از آنکه دفاعيات مدعا عليه را بشنود، در صدور حکم شتاب کرد (طباطبائي، 1417ق، ج17، ص193).
    به هر روي، اين يکي از مهم‌ترين آسيب‌هاي حکومت ديني است که در اين سورة مکي قرآن و پيش از تشکيل حکومت ديني به آن اشاره شده است و براي مصونيت از آن، بايد اهل استغفار و بندگي و انابه بود «فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ». توجه به اين نکته هم لازم است که خطا و انحراف در قضاوت در همة ارکان و بخش‌هاي قدرت و قواي حاکميت وجود دارد.
    2. غرور قدرت
    در بيان قصة حضرت سليمان در اين سوره، از يکي ديگر از آسيب‌هاي حکومت ديني و دين‌داران و پيروان آن حضرت خبر داده مي‌شود. اين قصه، به همة حاکمان ديني هشدار مي‌دهد که قدرت در ذات خود، همواره غرور مي‌آورد، و به ميزان فاصلة دروني و روحي بنده با خدا، قدرت نيز بنده را از خدا دور مي‌كند و به سرکشي وامي‌دارد (فضل‌الله، 1419ق، ج19، ص364)؛ چراکه از نظر روحي ـ رواني، طبيعت و شخصيت انسان چنين است که چون قدرت به چنگ آورد و به فرمان‌روايي رسد، و يا حتي احساس قدرت کند، طغيان مي‌کند و مي‌پندارد که قدرت وي براي هميشه باقي هست، و با تکيه بر قدرت خود، به هرچه بخواهد مي‌تواند برسد: «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» (علق:6-7). در اين قصه ـ آن‌گونه که مفسران گفته‌اند ـ سخن از آزمون حضرت سليمان به فرزندي ناقص‌الخلقه به ميان آمده است. احتمالاً قدرت بي‌نظير بخشيده شده به حضرت سليمان، وي را قدري به خود متوجه کرد و به همان اندازه، از توجه به خدا غافل شد و او خواست صاحب فرزنداني همه مجاهد و قدرتمند شود (طبرسي، 1372، ج8، ص741؛ فيض کاشاني، 1415ق، ج4، ص399؛ طباطبائي، 1417ق، ج17، ص307)، اما خدا تنها فرزندي ناقص‌الخلقه به او بخشيد. طرح اين نمونة بسيار حساس به‌عنوان آسيب قدرت و حکومت، همانند قضاوت شتاب‌زدة حضرت داود، از نمونه‌هاي اعجاز بيان قرآن مجيد است. ازآن‌رو که خداي تعالي با وحي، هم پيامبرش را تربيت مي‌کند و هم جانشينان وي را، از معصومان گرفته تا ساير کساني که در ساية دين به قدرت و حکومتي مي‌رسند، در آيات اين سوره، حساس‌ترين نقطة لغزش و انحراف از قدرت را به‌عنوان آسيب مطرح کرده است، تا پيامبر و جانشينان معصومش، حاکميت خود را با اين مرحلة والا و بالاتر حکومت تنظيم کنند، و ساير حاکمان نيز با معيار قرار دادن شاخصه‌هاي مطلوب حکومت عدل الهي، خود را با اين معيار هماهنگ سازند. روشن است که وقتي وجود اين دو انحراف ظريف و حساس در حاکمي اسلامي، که در جايگاه پيامبر حکومت مي‌کند، ناشايست شمرده شود، به طريق اولي، انحرافات بزرگ‌تر از آن در پيشگاه خدا نامطلوب است و کساني که مبتلا به آن باشند شايستة جانشيني پيامبر نخواهند بود.
    3. لغزش همة قدرتمندان جز بندگان مخلَص 
    بخش پاياني سوره، که به ذکر قصة حضرت آدم‌ و ابليس پرداخته، حامل پيام عامي است که بر همة بخش‌هاي سوره سايه انداخته است؛ هم ناظر به موضع‌گيري شديد مشرکان عليه پيامبر است که نمونه‌اي از سقوط بني‌آدم بر اثر اغواي شيطان است، و هم هشدار به همة کساني است که در آينده، در ساية حاکميت دين به حکومت و قدرت مي‌رسند تا بدانند شيطان کمر به گم‌راهي آنان بسته و قدرت، آنان را به ورطة فساد و سقوط مي‌کشاند.
    اين بخش همچنين با صراحت، به توده‌هاي مؤمنان معرفت مي‌دهد و اعلام مي‌کند که بدانند خدا را بندگان مخلَص و خالصي است که شيطان را توانايي گم‌راهي و سقوط آنان نيست و تنها آنان شايستگي دارند و مي‌توانند حکومتي داودي (مبتني بر عدالت) و سليماني (مبتني بر اقتدار) برپا دارند.
    4. شايستگان قدرت و حکومت
    نکتة قابل توجه و تأمل در اين سوره، آن است که با توجه به پيام اصلي سوره، مقصود از «عباد مخلَص» خدا در آية 83 (إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ)، پيامبران گذشته نيست، بلکه بندگاني شايسته در امت پيامبر است که در آينده، خواهند آمد و مصون از اغواي شيطان و آسيب‌هاي مطرح در اين سوره بوده و شايستگي حکومت دارند. علاوه بر‌ آن، اين بخش از سوره به‌طور واضح اشاره دارد بر اينکه همواره در حاکميت دين اسلام، افراد شايسته‌اي براي حکومت کردن عادلانه، بسان شخص پيامبر وجود دارند که اگر ناشايستگان از تصاحب قدرت و حاکميت کنار بکشند آنان قدرت و حکومت عادلانه را در جامعة اسلامي به دست خواهند گرفت و به عدالت و حق حکومت خواهند کرد. راز اينکه در انديشة شيعي، خلفاي پيامبر و حاکم اسلامي بايد از طرف خدا منصوب شود، تحقق شرط مشارٌاليه اين سوره براي عهده‌داري رهبري ديني و ادارة جامعه اسلامي براي استقرار حکومتي عادلانه در جامعه است. مطابق روايات، اين بندگان مخلَص خدا، که به حکم و حکومت عادلانة حضرت داود و قدرت حضرت سليمان حکم‌راني مي‌کنند امامان معصوم از اهل بيت پيامبرند (حويزي، 1415ق، ج4، ص452). در بعضي از روايات، به‌طور ويژه از اميرالمؤمنين (حسيني استرابادي، 1409ق، ج1، ص494-500) و قائم آل محمد ياد شده که از قدرت و فرمان‌روايي بسان حضرت سليمان برخوردار خواهند بود (کليني، 1407ق، ج1، ص397؛ حويزي، 1415ق، ج4، ص452).
    نتيجه‌گيري
    از مباحث گذشته نتايج ذيل به دست آمد:
    تأمل در سورة «ص» و مضمون آن نشان‌دهندة خطا بودن ديدگاه برخي از مستشرقان در زمينة نپرداختن سور مکي قرآن به مسائل مربوط به سياست و اجتماع است. بر اين اساس، رويکردي که معتقد است پيوند ميان قرآن و سياست و در سطحي فراتر، دين و سياست پيوندي صرفاً تاريخي است، رويکردي نادرست است و تأمل در سور و آيات مکي قرآن، و در پژوهش حاضر به‌طور مشخص، تأمل در سورة «ص» نشان‌دهندة پيوند ذاتي قرآن و سياست است. اين امر، هم در سور مکي و هم در سور مدني خود را نشان مي‌دهد.
    موضوع اصلي و محوري سورة «ص» بيان تحکيم و استقرار پايه‌هاي حکومت سياسي و ديني رسول خدا، آن هم در سال‌هاي مياني بعثت پيامبر بوده است که هنوز آن حضرت و پيروان اندکش تحت آزار مشرکان قرار داشتند. بنابراين، پيام سورة «ص» يک پيش‌گويي قطعي دربارة دين اسلام به‌شمار مي‌آيد.
    در اين سوره، ضمن بيان ابعادي از قصة حضرت داود و سليمان و ايوب و نيز قصة شيطان و آدم درواقع، جايگاه اقتدار و ويژگي‌ها و ابعاد و حوزة حکومت ديني که به دست پيامبر تأسيس شده معرفي گرديده است. همچنين در اين سوره، اشاره شده است که همواره در دين اسلام، افراد شايسته‌اي براي حکومت وجود دارند. در عين حال، عموم انسان‌ها را از قرار گرفتن در مسند قدرت بر حذر داشته است؛ زيرا به سبب نبود شايستگي، سخت در مظان انحرافند.
    نيز به دست آمد که در اين سوره، به دو آسيب عمده مربوط به صاحبان قدرت و حاکمان، يعني نبود عدالت در داوري ميان مردم هرچند در حد اجازه ندادن به ستم‌کار براي دفاع از خودش، و فريفته شدن به قدرت‌ـ هرچند با داشتن انگيزه‌هاي مقدس ـ و نيز يک آسيب مربوط به عموم مردم‌ـ بجز انسان‌هاي مخلَص‌ـ اشاره شده است و آن اينکه براي تصاحب قدرت تلاش نکنند که بسياري از احساس وظيفه‌ها دام شيطان است و آنان در معرض فريب شيطان قرار دارند و از دام او رهايي نمي‌يابند.
    در جامعة اسلامي، همواره براي ادارة حکومت ديني، شايستگاني وجود دارند که اگر غيرشايستگان کنار بکشند، قدرت و حکومت، خود به سراغ شايستگان خواهد رفت.
    اين شايستگان از فريب شيطان و انحراف در امانند.
     
     

    References: 
    • آلوسى، سيدمحمود، 1415ق، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلميه.
    • ابن‌کثير، اسماعيل بن عمرو، 1419ق، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الکتب العلميه.
    • بحراني، سيدهاشم، 1416ق، البرهان في تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت.
    • بنت شاطي، عايشه، 1376، اعجاز بياني قرآن، ترجمة حسيني صابري، تهران، علمي و فرهنگي.
    • تيجاني، عبدالقادر حامد، 1389، مباني انديشة سياسي در آيات مکي، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.
    • حسيني استرابادي، سيدشرف‌الدين علي، 1409ق، تأويل الايات الظاهره، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
    • حويزي، عبدعلي بن جمعه، 1415ق، نور الثقلين، قم، اسماعيليان.
    • خالدي، صلاح عبدالفتاح، 1418ق، التفسير الموضوعي، چ دوم، اردن، دار النفائس.
    • خامه‌گر، محمد، 1386، ساختار هندسي سوره‌هاي قرآن، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
    • دراز، محمد عبدالله، 1404ق، مدخل الي القرآن الکريم، کويت، دار القلم.
    • دروزه، محمدعزت، 1383ق، التقسير الحديث، قاهره، دار احياء الکتب العربيه.
    • زمخشرى، محمودبن عمر، 1407ق، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل‏، چ سوم، بيروت، دار الكتاب العربي‏.
    • سخاوي، علي‌بن محمد، 1419ق، جمال القراء و کمال الاقراء، بيروت، مؤسسۀ الکتب الثقافيه.
    • سيد قطب، 1412ق، في ظلال القرآن، چ هفدهم، بيروت، دار الشروق.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
    • طبرسى، فضل‌بن حسن، 1372، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، ناصرخسرو.
    • طبرى، محمد بن جرير‏، 1412ق، جامع البيان فى تفسير القرآن‏، بيروت، دار المعرفه.
    • فضل‌الله، سيدمحمدحسين، 1419ق، تفسير من وحي القرآن، چ دوم، بيروت، دار الملاک للطباعة و النشر.
    • فيض كاشانى، ملامحسن‏، 1415ق، الصافي، تحقيق حسين اعلمي، تهران، صدر.
    • قرشي، سيدعلي‌اکبر، 1377، تفسير احسن الحديث، چ سوم، تهران، بنياد بعثت.
    • قرطبي، محمدبن احمد، 1364، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو.
    • قمي، علي‌بن ابراهيم، 1367، تفسير قمي، چ چهارم، قم، دار الکتاب.
    • کليني، محمدبن يعقوب، 1407ق، الکافي، تصحيح علي‌اکبر غفاري، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
    • لک‌زايي، نجف، 1386، مستندات قرآني فلسفه سياسي امام خميني، قم، بوستان کتاب.
    • معرفت، محمدهادي، 1379، تفسير و مفسران، قم، مؤسسة فرهنگي التمهيد.
    • مکارم شيرازي، ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
    • واعظي، احمد، 1385، حکومت اسلامي، قم، مرکز مديريت حوزه علميه قم.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طیب حسینی، سیدمحمود.(1393) طراحی حاکمیت سیاسی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و جانشینان آن حضرت و آسیب های فراروی آن در سوره‌ی «ص». دو فصلنامه معرفت سیاسی، 6(2)، 45-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدمحمود طیب حسینی."طراحی حاکمیت سیاسی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و جانشینان آن حضرت و آسیب های فراروی آن در سوره‌ی «ص»". دو فصلنامه معرفت سیاسی، 6، 2، 1393، 45-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طیب حسینی، سیدمحمود.(1393) 'طراحی حاکمیت سیاسی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و جانشینان آن حضرت و آسیب های فراروی آن در سوره‌ی «ص»'، دو فصلنامه معرفت سیاسی، 6(2), pp. 45-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طیب حسینی، سیدمحمود. طراحی حاکمیت سیاسی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و جانشینان آن حضرت و آسیب های فراروی آن در سوره‌ی «ص». معرفت سیاسی، 6, 1393؛ 6(2): 45-64