حوزه علمیه، نظام اسلامی و حضور روحانیت در عرصه سیاست
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
حوزة علمية تشيع بهعنوان يك نهاد اجتماعي برآمده از متن فرهنگ ديني جامعة اسلامي، در طول حيات ديرپا و پرثمر خود، در تعامل پويا و اثربخش با اقشار گوناگون مردم، همواره افزون بر پاسخگويي به نيازها و مسائل ديني، گرهگشاي مشكلات و مسائل اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي و اقتصادي آنان نيز بوده است. در نتيجة اين تعامل پويا و پشتيباني همراه با اعتماد مردم، نهاد روحانيت و بهويژه علما و بزرگان دين، همواره نقش مهم و تأثيرگذاري در حدوث و پيشبرد تحولات سياسي و اجتماعي جامعة اسلامي ايفا كردهاند. اين نقش، در دوران معاصر و در جريان وقوع رخدادهايي همچون جنبش مشروطيت، نهضت تنباكو، مقابله با دخالت بيگانگان و مانند آن برجستهتر شده و با پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري روحانيان مبارز و بهويژه برقراري حكومت ديني با محوريت ولايت فقيه، تبلور و اهميت فزايندهاي يافته است. متناسب با جايگاه رفيع روحانيت و نقش تعيينكنندة آن در تحولات اجتماعي و سياسي جامعة كنوني (بهويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و برقراري حكومت ديني)، بهرغم ابراز برخي ترديدها در باب كارآمدي و توانمندي روحانيت و حتي دين در ادارة حكومت و تدبير زندگي اجتماعي، انتظارات از روحانيت به نحو چشمگيري افزايش يافته است، بهگونهاي كه رهبران انقلاب در مناسبتهاي گوناگون، دربارة سازوكار تعامل حوزة علميه و نظام اسلامي، وظايف نظام اسلامي در قبال حوزة علميه، سازوكار حفظ استقلال حوزة علميه، و مانند آن سخنان صريح و روشنگرانهاي بيان كردهاند. روشن است كه برقراري مناسبات مطلوب ميان حوزة علميه و نظام اسلامي، بيش و پيش از همه، در گرو تلقي روشن بدنة حوزههاي علميه از رابطة حوزه و نظام اسلامي و نيز ارزيابي همدلانة آنان از ضرورت حضور روحانيت در عرصة سياست است. در اين ميان، نحوة نگرش طلاب به روابط حوزة علميه و نظام اسلامي و نيز نوع رويكرد آنان نسبت به ورود روحانيت به ساحت سياست، از اهميت ويژهاي برخوردار است. اينكه ارزيابي طلاب بهعنوان بدنة اصلي حوزه، از رابطة نظام اسلامي و حوزة علميه چيست؟ آنان چه سازوكاري براي تعامل نظام اسلامي و حوزة علميه قايلند؟ ايشان چه رويكردي در قبال ورود حوزة علميه و روحانيان به عرصه سياست دارند؟ و تأثير بيتفاوتي يا احساس مسئوليت روحانيت در باب مسائل سياسي را در دينداري يا دينگريزي مردم چگونه ارزيابي ميكنند؟ سؤالات مهمي هستند كه پاسخگويي علمي و روشمند به آنها، ميتواند ضمن ترسيم تصويري روشن از واقعيات موجود مسئولان را در سياستگذاري و برنامهريزي واقعنگرانه در اينباره نيز ياري رساند.
با وجود اهميت سؤالات مزبور و ضرورت پاسخدهي روشمند به آنها، بررسي پژوهشهاي موجود نشانگر فقدان تحقيقاتي است كه با روش ميداني و مطالعة نظرات واقعي طلاب، درصدد پاسخگويي به اين سؤالات برآمده باشند. با وجود اين، برخي پژوهشها و منابع وجود دارند كه به ابعادي از موضوع اين مقاله پرداختهاند كه از جمله ميتوان به اين نمونهها اشاره كرد: كتاب رابطه روحانيت و نظام اسلامي از منظر امام و رهبري، كتاب روحانيت و حوزههاي علميه از ديدگاه امام خميني، كتاب حوزه و روحانيت در آيينة رهنمودهاي مقام معظم رهبري»، مقالة «تعامل روحانيت و دولت اسلامي»، مقالة «نگاهي به روششناسي امام در باب ورود روحاني به عرصة سياست». اين پژوهشها جملگي از سنخ پژوهشهاي اسنادي بوده و يافتههاي هيچيك مبتني بر دادههاي ميداني حاصل از روش پيمايش نيست. پژوهش حاضر ضمن بهرهگيري مقتضي از محتواي منابع مزبور، كوشيده است تا با گردآوري دادههاي مورد نياز از طريق روش پيمايش و تحليل آماري دادهها، تصويري روشن از نگرش طلاب حوزة علمية قم دربارة ورود روحانيت به امور سياسي و نيز رابطة حوزة علميه با نظام اسلامي ترسيم كند. روشن است كه با توجه به مطالعة چگونگي ارزيابي طلاب حوزة علمية قم از موضوعات مزبور، يافتههاي اين مقاله ميتواند مسئولان امر را نسبت به نوع قضاوت بدنة حوزه در ارتباط با آنها آگاه سازد.
به اختصار، اين مقاله درصدد پاسخگويي به سؤالات ذيل است:
1. ارزيابي طلاب حوزة علمية قم از رابطة نظام اسلامي و حوزة علميه چيست؟
2. ارزيابي طلاب حوزة علمية قم از ورود روحانيت و حوزة علميه به عرصه سياست چيست؟
چارچوب مفهومي
مكتب اسلام مبتني بر سه اصل «مبدأ»، «معاد» و «رهبري الهي» براي همة ابعاد مادي و معنوي بشر به مقتضاي جامعيت، و در هر عصري به مقتضاي خاتميت و جاودانگي آن، برنامه و دستورالعمل دارد. در اين ميان، رهبري الهي بهعنوان موهبتي الهي و پيونددهندة دو اصل ديگر، هيچگاه از انسان دريغ نشده است. روحانيت بهعنوان جريان تداومبخش رهبري الهي و نظام اسلامي، بهعنوان يكي از لوازم حيات اجتماعي، دو نهاد اسلامي ديرپا و متلائم هستند (معصومي، 1392).
در باب سازوكار تعامل نهاد روحانيت و دولت اسلامي، رهيافتهاي گوناگوني وجود دارد كه ميتوان برحسب نوع تلقي از مفهوم «روحانيت» و «دولت اسلامي»، رابطة بين دين و جامعه، اسلام و حكومت، اسلام و روحانيت، و روحانيت و جامعه را به چهار رويكرد كلان تقسيم كرد:
رويكرد نخست روحانيت را تابع دولت اسلامي و در خدمت آن دانسته و بر آن است كه بهسبب اسلامي بودن دولت، به حكم وظيفة ديني، همه، از جمله روحانيت و حوزههاي علميه بايد از دولت اسلامي اطاعت كنند.
رويكرد دوم با حاكم دانستن روحانيت بر دولت اسلامي، دولت را مجراي اجراي حدود الهي و روحانيت را عامل اجراي آن ميداند. بنابراين، دولت اسلامي آنگاه محقق ميشود كه روحانيت بهعنوان رهبر ديني در رأس آن باشد.
رويكرد سوم با جداانگاشتن دين و سياست، عرصة حضور و مأموريت روحانيت و دولت را متفاوت و متمايز ميداند.
سرانجام رويكرد چهارم بهرغم پذيرش پيوند دين و سياست، قايل به دولت اسلامي منهاي روحانيت است (معصومي، 1390). روشن است كه هر يك از رويكردهاي مزبور ارزيابي متفاوتي از «رابطة حوزة علميه و نظام اسلامي» و «ورود روحانيت به عرصة سياست» دارند.
با عنايت به تنوع رويكردهاي موجود و عدم امكان تلفيق آنها و نيز ضرورت اتخاذ رويكرد واحد و منسجم در بررسي علمي، در تدوين چارچوب مفهومي اين تحقيق، رهيافت امام خميني و آيتالله خامنهاي مبنا قرار گرفته است. بنابراين، تحقيق حاضر با ابتنا بر رهيافت امام و رهبري در باب «رابطة حوزة علميه و نظام اسلامي» و «ورود روحانيت به سياست»، بر آن است تا با بهرهگيري از روش پيمايش، ضمن شناسايي روشمند نحوة ارزيابي طلاب حوزة علمية قم نسبت به اين دو مقوله مهم، ميزان تلائم نگرش آنان با انديشة امام خميني و آيتالله خامنهاي در اين خصوص را نيز بررسي نمايد.
آيتالله خامنهاي در پيامها و سخنرانيهاي گوناگون، بهويژه در ديدار با حوزويان، فهرستي از مهمترين موضوعات مرتبط با حوزههاي علميه را به تفصيل بيان كرده است. از زمرة مهمترين اين موضوعات، ميتوان به «مناسبات حوزة علميه و نظام اسلامي» و «ورود روحانيت به سياست» اشاره كرد. در ادامه، با استناد به متن سخنراني ايشان در ديدار با طلاب و استادان حوزة علميه در تاريخ 29 مهر 1389، ديدگاه رهبري واكاوي و بخشي از چارچوب مفهومي مناسب براي طراحي سؤالات پرسشنامه ارائه شده است.
آيتالله خامنهاي در تبيين سازوكار تعامل حوزة علميه و نظام اسلامي، معتقدند: «نسبت روحانيت و حوزههاى علميه با نظام اسلامى، نسبت حمايت و نصيحت است. حمايت در كنار نصيحت، دفاع در كنار اصلاح» (حسيني خامنهاي، سخنراني مورخ 29 مهر 1389).
ايشان با بيان اين نكته كه طرح بحث «استقلال حوزه» نبايد زمينه را براي بروز مغالطة «ضرورت فاصلهگيري حوزه از نظام اسلامي و عدم حمايت از آن» ايجاد كند، ميفرمايند:
در اينجا هم مراقب باشيد يك مغالطة ديگرى به وجود نيايد؛ استقلال حوزهها به معناى عدم حمايت نظام از حوزه و حوزه از نظام تلقى نشود ... بعضىها ميخواهند بهعنوان استقلال و به نام «استقلال»، رابطة حوزه را با نظام قطع كنند.
ايشان با مقابل قرار دادن «وابستگي» و «استقلال»، اظهار ميدارند: «وابستگى غير از حمايت است، غير از همكارى است. نظام به حوزه مديون است؛ بايد به حوزهها كمك كند» (همان).
آيتالله خامنهاي با جداسازي هزينههاي معيشت طلاب از ساير هزينههاي مراكز حوزوي، ضمن تأكيد بر ضرورت استقلال معيشت طلاب از حكومت اظهار ميدارند:
معيشت طلاب به صورت سنت، معمول و بسيار پرمعنا و پررمز و راز، بايد بهوسيلة مردم اداره شود. مردم بيايند وجوهات شرعىشان را بدهند ... اما مسائل حوزهها فقط مسئلة معيشت نيست. در حوزهها، هزينههايى وجود دارد كه جز با كمك بيتالمال مسلمين و كمك دولتها امكان ندارد آن هزينهها تحقق پيدا كند. دولتها موظفند اين هزينهها را بدهند؛ دخالتى هم نبايد بكنند (همان).
افزون بر موضوع «رابطة نظام اسلامي و حوزة علميه»، موضوع «ورود روحانيت به سياست» نيز همواره محل توجه محافل درون و برون حوزوي بوده و هر كدام به فراخور و تناسب ديدگاه و منافع خويش، به رد يا تأييد آن پرداختهاند. هم در ميان حوزويان و هم غيرحوزويان، افراد و جرياناتي هستند كه با ورود روحاني به عرصة سياست مخالفت ميكنند. بهرغم وجود نظرات موافق و مخالف، به نظر ميرسد امروزه فضاي غالب در ميان طلاب و روحانيان فضاي ورود به عالم سياست و تعامل با آن است (فلاح، 1388).
امام خميني بهرغم مخالفت اوليه با حضور روحانيت در مناصب اجرايي، به صراحت،
اظهار داشتند:
من از اول ... در مصاحبههايي كه كردم، ... اين كلمه را گفتهام كه روحانيون شغلشان يك شغل بالاتر از اين مسائل اجرايي است و چنانچه اسلام پيروز بشود، روحانيون ميروند سراغ شغلهاي خودشان. لكن وقتي كه ما آمديم و وارد در معركه شديم، ديديم كه اگر روحانيون را بگوييم همه برويد سراغ مسجدتان، اين كشور به حلقوم آمريكا يا شوروي ميرود (موسوي خميني، 1379، ج 16، ص349-350).
بنابراين، امام راحل در مواضع بعدي، ضمن تأكيد بر پيوند دين و سياست، به صراحت، با تكليف دانستن حضور روحانيت در عرصههاي گوناگون سياسي، آنها را با اين سخنان، به ورود در اين عرصه فراميخواندند:
روحانيون و علما و طلاب بايد كارهاي قضايي و اجرايي را براي خود يك امر مقدس و يك ارزش الهي بدانند و براي خود شخصيت و امتياز قايل شوند كه در حوزه ننشستهاند، بلكه براي اجراي حكم خدا، راحتي حوزه را رها كرده و مشغول به كارهاي حكومت اسلامي شدهاند. ... ما اگر امروز به نظام خدمت نكنيم و استقبال بيسابقة مردم از روحانيت را ناديده بگيريم، هرگز فرصت و شرايط بهتر از اين نخواهيم داشت (همان، ج 1، ص292).
در تحقيق حاضر، با مبنا قرار دادن ديدگاه آيتالله خامنهاي در باب «مناسبات حوزة علميه و نظام اسلامي» و نيز ديدگاه امام خميني در خصوص «حضور روحانيت در عرصة سياست»، گويههاي پرسشنامه طراحي، و ارزيابي طلاب از گويههاي مذكور بررسي شده است.
روش تحقيق
اين تحقيق با استفاده از روش «پيمايشي» اجرا شده است. جمعيت آماري شامل طلاب (خواهر و برادر) سطح دو و بالاتر حوزههاي علميه قم است. حجم نمونة آماري 650 نفر است كه با عنايت به پراكندگي جمعيت آماري در مراكز گوناگون حوزوي (فيضيه، جامعةالزهرا، و مدارس علميه و حتي شهركها)، براي انتخاب نمونة آماري، از روش نمونهگيري تركيبي (طبقهاي ـ ميداني) استفاده شده است. اطلاعات مورد نياز تحقيق با استفاده از پرسشنامة محققساخته گردآوري شده است. براي سنجش اعتبار پرسشنامه، از روش «اعتبار محتوا» استفاده شده است؛ به اين معنا كه هم در طراحي و هم ارزيابي و اصلاح پرسشنامه از محققان و كارشناسان متعدد استفاده شده است. براي سنجش پايايي سؤالات نيز از فن «آلفاي كرونباخ» استفاده شد. در مجموع، نتايج بهدست آمده از محاسبة آلفا (75 درصد) نشانگر همسازي دروني نسبتاً بالاي گويهها با يكديگر است. در پايان نيز دادههاي به دست آمده از پرسشنامه با استفاده از نرمافرار «Spss» پردازش و تحليل شد.
يافتههاي تحقيق
الف. سيماي آماري پاسخگويان
براساس يافتههاي تحقيق، جنسيت 9/69 درصد پاسخگويان مرد و 1/30 درصد نيز زن بوده است. از حيث وضعيت تأهل، بيشتر پاسخگويان (6/75 درصد) متأهل و 4/24 درصد نيز مجرد بودهاند. در خصوص سطح تحصيلات حوزوي، قريب 60 درصد پاسخگويان در سطح دو، 29 درصد در سطح سه و 7/7 درصد در سطح چهار حوزه اشتغال به تحصيل داشتهاند، 4/5 درصد نيز سطح تحصيلات حوزوي خود را اعلام نكردهاند. اطلاعات مربوط به سطح تحصيلات غيرحوزوي پاسخگويان نيز نشان ميدهد بيش از 80 درصد داراي تحصيلات در حد ديپلم و پايينتر هستند. نسبت طلاب داراي تحصيلات كارشناسي ارشد و دكتري نيز قريب 6 درصد است. وضعيت تملك محل سكونت نيز نشانگر آن است كه بيشترين نسبت پاسخگويان (40 درصد) در منازل اجارهاي، 26 درصد در منازل ملكي، 6/18 درصد در حجرهها و 6/13 درصد نيز در منازل سازماني حوزوي (مانند شهرك مهديه و دارالعلم) ساكن هستند. ميانگين سن طلاب جامعة نمونه 29 سال است. ميانة سال ورود به حوزه سال 1379 است؛ به اين معنا كه 50 درصد طلاب جامعة آماري پيش از سال 1379 و 50 درصد نيز بعد از آن وارد حوزه علميه شدهاند. البته در صورت تفكيك سال ورود به حوزه در بين برادران و خواهران، شاخص ميانه از سال 1379 به سالهاي 1377 براي برادران و 1384 براي خواهران تغيير مييابد.
ب. ارزيابي طلاب از رابطة حوزة علميه با نظام اسلامي
با توجه به سنجش جداگانة نحوة ارزيابي پاسخگويان از رابطة حوزة علميه با نظام اسلامي و نيز حضور روحانيت در عرصة سياست، در ادامه، ابتدا نتايج حاصل از تحليل نحوة رويكرد طلاب به رابطة نظام اسلامي و حوزة علميه در جدول شماره (1) ذكر ميشود. سپس با بررسي نظرات پاسخگويان به تفكيك متغيرهاي زمينهاي، تلاش ميشود به اين سؤال پاسخ داده شود كه آيا ديدگاه طلاب در باب رابطة حوزة علميه با نظام اسلامي، متأثر از ويژگيهاي زمينهاي آنهاست يا خير؟
يافتههاي ستون پاياني جدول شماره (1) نشان ميدهد كه بيش از 96 درصد طلاب جامعة نمونه بر اين عقيدهاند كه سرنوشت نظام اسلامي و حوزة علميه به هم گره خورده و بيش از 80 درصد، نسبت نظام اسلامي و روحانيت را نسبت حمايت و نصيحت ارزيابي كردهاند. البته بهرغم اعتقاد راسخ پاسخگويان به ضرورت حضور روحانيت در عرصههاي سياسي و اجتماعي ـ تفصيل آن در مبحث بعد خواهد آمد ـ بيش از 94 درصد آنان حكومت جمهوري اسلامي را نه حكومت افراد روحاني، بلكه حكومت ارزشهاي ديني ارزيابي كردهاند. به بيان ديگر، آنان صِرف روحاني بودن را ايجادگر حق و صلاحيت براي احراز مناصب حكومتي ندانستهاند.
نكتة قابل توجه اينكه طلاب در كنار اعتقاد به درهمتنديگي؟؟ سرنوشت نظام اسلامي و حوزههاي علميه، بر ضرورت استقلال حوزه نيز تأكيد كردهاند. در اين زمينه، تنها 1/31 درصد در پاسخ به اين گويه كه «نظام سياسي ميتواند در صورت لزوم، در امور حوزة علميه دخالت كند» گزينههاي كاملاً موافق (7/11 درصد) و موافق (4/19 درصد) را انتخاب كردهاند، و همچنين 73 درصد بر اين اصل اساسي در استقلال مالي حوزه از حكومت صحه گذاردهاند كه معيشت طلاب بايد به وسيلة مردم و از طريق پرداخت وجوهات شرعي تأمين شود. البته در اين ميان، نسبت بالايي از پاسخگويان (4/87 درصد) با اعطاي كمك مالي از سوي نظام سياسي به حوزههاي علميه در امور زيربنايي و عمراني موافق بودهاند.
تفصيل يافتههاي مربوط به ارزيابي طلاب حوزة علميه قم از رابطة حوزة علميه با نظام اسلامي در جدول ذيل آمده است:
جدول (1): توزيع نظرات طلاب در خصوص رابطة حوزة علميه با نظام اسلامي
گويه ها كاملاً موافق موافق مخالف كاملاً مخالف بي جواب كل مجموع موافق و كاملاً موافق
سرنوشت نظام اسلامي و حوزة علميه به هم گره خورده است 1/76 2/20 9/2 5/0 3/0 100 3/96
حكومت جمهوري اسلامي، حكومت ارزشهاي ديني است؛ نه حكومت افراد روحاني 6/76 6/17 9/2 4/1 5/1 100 2/94
نظام سياسي بايد در امور زيربنايي و عمراني به حوزة علميه كمك مالي بكند 9/56 5/30 4/7 1/3 2/2 100 4/87
نسبت روحانيت با نظام اسلامي نسبت حمايت و نصيحت است 8/45 4/34 2/14 6/2 1/3 100 2/80
معيشت طلاب بهصورت سنت معمول بايد بهوسيلة مردم و از طريق پرداخت وجوهات شرعي تأمين شود 8/41 3/31 5/16 6/8 8/1 100 1/73
نظام سياسي ميتواند در صورت لزوم در امور حوزة علميه دخالت كند 7/11 4/19 1/31 1/34 7/3 100 1/31
پس از توصيف نحوة ارزيابي طلاب از رابطة حوزههاي علميه با نظام اسلامي، طرح اين سؤال اهميت دارد كه آيا تفاوت ويژگيهاي زمينهاي پاسخگويان بر نحوة ارزيابي آنها از مناسبات نظام اسلامي و حوزة علميه تأثيرگذار است يا خير؟ به بيان ديگر، آيا اين نتايج تحت تأثير جنسيت، سن، وضعيت تأهل، و پاية تحصيلي پاسخگويان تغيير ميكند، يا بهرغم تفاوت طلاب در ويژگيهاي مزبور، تفاوت معناداري ميان چگونگي ارزيابي آنان از رابطة حوزة علميه با نظام اسلام وجود ندارد؟ براي پاسخ به سؤالات مزبور، دادههاي تحقيق متناسب با سطح سنجش، با استفاده از آزمونهاي آماري آناليز واريانس و رگرسيون چندگانه مجدداً تحليل شد. نتايج به دست آمده به شرح ذيل است:
1. نتايج آزمون آماري «T استودنت» نشانگر فقدان رابطة معنادار آماري ميان متغيرهاي وضعيت تأهل و جنسيت با متغير «رابطة حوزة علميه با نظام اسلامي» است. بر اساس نتايج مزبور، طلاب مجرد و متأهل و نيز طلاب دختر و پسر تلقي نسبتاً يكساني از رابطة حوزة علميه با نظام اسلامي دارند. به ديگر سخن، با اطمينان ميتوان گفت: يافتههاي جدول شماره (1) برايند ديدگاه همة طلاب بوده و وضعيت تأهل و نيز جنسيت آنان تأثيري در نحوة نگاه آنها به رابطة حوزههاي علميه و نظام اسلامي ندارد.
جدول (2): ستادههاي آزمون T براي متغير نحوة ارزيابي رابطة حوزههاي علميه با نظام اسلامي
و متغيرهاي وضعيت تأهل و جنسيت
متغيرهاي زمينهاي مقدار آزمون T سطح معناداري
وضعيت تأهل 137/1- 26/0
جنسيت 229/0- 82/0
2. نتايج آناليز واريانس (آزمون F) نشاندهنده نبود رابطة معنادار آماري ميان متغيرهاي وضعيت تملك محل سكونت و سطح تحصيلات حوزوي و غيرحوزوي طلاب، با نحوة ارزيابي آنان از رابطة حوزههاي علميه با نظام اسلامي است. بنابراين، پاسخگويان بهرغم تفاوت در نحوة تملك واحد مسكوني (اجارهاي، ملكي، حجره، سازماني حوزوي) و نيز تفاوت در سطوح تحصيلات حوزوي (سطح دوم، سوم و چهارم) و غيرحوزوي (تحصيلات عمومي، كارداني و كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري)، همه در چگونگي ارزيابي رابطة حوزههاي علميه با
نظام اسلامي وحدت نظر دارند.
جدول (3): ستادههاي آزمون F براي متغير نحوة ارزيابي رابطة حوزههاي علميه با نظام اسلامي
و متغيرهاي وضعيت تحصيلي و نوع تملك محل سكونت
متغيرهاي زمينهاي مقدار آزمون F سطح معناداري
نحوة تملك واحد مسكوني 712/0 54/0
تحصيلات حوزوي 159/2 09/0
تحصيلات غيرحوزوي 165/0 92/0
3. بر اساس نتايج بهدست آمده از رگرسيون چندگانه، متغيرهاي سال ورود به حوزه با ضريب رگرسيوني 081/0 و سن پاسخگويان با ضريب رگرسيوني 115/0 رابطة معنادار و مستقيمي با نحوة ارزيابي طلاب از رابطه حوزههاي علميه با نظام اسلامي دارند. در تحليل يافتههاي مزبور ميتوان گفت: ارزيابي پاسخگويان از رابطة حوزههاي علميه با نظام اسلامي در صورت افزايش سن پاسخگويان و افزايش مدت زمان حضور آنان در حوزه علميه، مثبتتر ميشود. با افزايش هر يك سال حضور طلاب در حوزة علميه و نيز افزايش هر يك سال به سن طلاب ـ به ترتيب ـ قريب 10 و 12 درصد بر ارزيابي مثبت آنان نسبت به رابطة حوزههاي علميه با نظام اسلامي افزوده ميشود.
جدول (4): تحليل رگرسيون چندگانه براي متغيرهاي سال ورود به حوزه و سن پاسخگويان
با متغير نحوة ارزيابي از رابطة حوزههاي علميه با نظام اسلامي
متغيرهاي زمينهاي ضرايب رگرسيوني سطح معناداري ضريب همبستگي ضريب تعيين
ورود به حوزه 081/0 045/0 122/0 015/0
سن 115/0 005/0
ج. ارزيابي طلاب از حضور روحانيت و حوزه علميه در عرصه سياست
پس از ارائة تصويري از چگونگي ارزيابي پاسخگويان از رابطة نظام اسلامي و حوزة علميه، در ادامه، ابتدا نحوة ارزيابي آنان از ورود روحانيت و حوزة علميه به عرصة سياست بيان ميشود. سپس پاسخهاي كلي بهدست آمده از ديدگاه طلاب جامعة نمونه، به تفكيك متغيرهاي زمينهاي آنان بازتحليل ميشود تا تأثير يا عدم تأثير اين متغيرها در نحوة ارزيابي پاسخگويان از ورود روحانيت به عرصة سياست مشخص شود. در اينجا نيز اين سؤال مطرح ميشود كه آيا جنسيت، سن، مقطع تحصيلي، سال ورود به حوزة علميه و مانند آن بر چگونگي نگاه طلاب به موضوع «ضرورت اهتمام روحانيت و حوزة علميه به عرصة سياست و عدم بيتفاوتي در قبال آن»، تأثيرگذار است يا خير؟
يافتههاي ستون پاياني جدول (5) نشان ميدهد كه بيش از 97 درصد پاسخگويان با ضرورت حضور روحانيت در متن تحولات اجتماعي و سياسي جامعه موافق و كاملاً موافق بودهاند. در مقابل، 2/93 درصد آنان بيتفاوتي روحانيت و حوزة علميه در قبال مسائل سياسي جامعه را موجب آسيب رسيدن به دين دانستهاند. تنها 6/18 درصد با اين عبارت كه ورود حوزة علميه در مسائل سياسي موجب دينگريزي مردم ميشود، موافقت خود را اعلام كردهاند. نكتة قابل توجه ديگر اينكه قريب 88 درصد پاسخگويان وجود اختلاف و نزاع سياسي و جناحي در بين روحانيت را موجب بدبيني مردم به روحانيت ميدانند و بنابراين، بر لزوم پرهيز از آن تأكيد ميكنند. اين يافتهها نشانگر باور محكم طلاب سطوح گوناگون حوزه به پيوند دين و سياست و رسالت سياسي و اجتماعي روحانيت در قبال جامعه است.
تفصيل يافتههاي مربوط به ارزيابي طلاب حوزة علمية قم از ورود روحانيت و حوزة علميه قم به عرصه سياست و يا ضرورت اتخاذ موضع بيتفاوت در باب مسائل سياسي،
در جدول شماره (5) آمده است:
جدول (5): توزيع نظرات طلاب در خصوص حضور روحانيت در عرصة سياست
گويهها كاملاً موافق موافق مخالف كاملاً مخالف بيجواب كل مجموع موافق و كاملاً موافق
حضور روحانيت در متن تحولات اجتماعي و سياسي جامعه ضرورت دارد 5/71 6/25 4/1 5/0 1/1 100 1/97
بيتفاوتي حوزة علميه در قبال مسائل سياسي جامعه باعث آسيب رسيدن به دين ميشود 1/70 1/23 7/3 5/1 5/1 100 2/93
وجود اختلاف و نزاع سياسي و جناحي در بين روحانيت باعث بدبيني مردم به روحانيت ميشود 5/61 2/26 6/8 6/2 1/1 100 7/87
ورود حوزههاي علميه در مسائل سياسي باعث دينگريزي مردم ميشود 7/9 9/8 8/36 6/43 9/0 100 6/18
پس از توصيف نحوة ارزيابي طلاب از نسبت نظام اسلامي و حوزههاي علميه، اين سؤال مطرح ميشود كه آيا تفاوت ويژگيهاي زمينهاي پاسخگويان بر نحوة ارزيابي آنها از ورود روحانيت به عرصة سياست تأثيرگذار است يا خير؟ به بيان ديگر، آيا اين نتايج تحت تأثير جنسيت، سن، وضعيت تأهل، و پاية تحصيلي پاسخگويان تغيير ميكند، يا بهرغم تفاوت طلاب در ويژگيهاي مزبور، تفاوت معناداري ميان چگونگي ارزيابي آنان از ضرورت اهتمام حوزة علميه و روحانيت به مقوله سياست وجود ندارد؟ براي پاسخ به سؤالات مزبور، دادههاي تحقيق متناسب با سطح سنجش، با استفاده از آزمونهاي آماري آناليز واريانس و رگرسيون چندگانه مجدداً تحليل شد. نتايج بهدست آمده به شرح ذيل است:
1. نتايج آزمون آماري «T استودنت» نشانگر فقدان رابطة معنادار آماري ميان متغيرهاي وضعيت تأهل و جنسيت با متغير «ورود حوزة علميه و روحانيت به عرصة سياست» است. بر اساس نتايج مزبور، طلاب مجرد و متأهل و نيز طلاب دختر و پسر ديدگاه يكساني در خصوص اصل «حضور روحانيت و حوزة علميه در عرصة سياست» و نيز آثار حضور يا عدم حضور روحانيت در اين عرصه دارند. بنابراين، با اطمينان ميتوان گفت: يافتههاي جدول شماره (5) برايند ديدگاه تمام طلاب بوده و وضعيت تأهل و نيز جنسيت آنان تأثيري در نوع نگاه آنها به ورود حوزههاي علميه و روحانيت به عرصة سياست ندارد.
جدول (6): ستادههاي آزمون T براي متغير نحوة ارزيابي ورود روحانيت به عرصة سياست و متغيرهاي وضعيت تأهل و جنسيت
متغيرهاي زمينهاي مقدار آزمون T سطح معناداري
وضعيت تأهل 17/1- 243/0
جنسيت 453/0- 650/0
2. نتايج آناليز واريانس (آزمون F) نشاندهندة نبود رابطة معنادار آماري ميان متغيرهاي سطح تحصيلات حوزوي و غيرحوزوي و نيز وضعيت تملك محل سكونت طلاب با ارزيابي آنان از حضور روحانيت در عرصة سياست است. بنابراين، تفاوت سطوح تحصيلي پاسخگويان (حوزوي و غيرحوزوي) و نيز تفاوت در نحوة تملك واحد مسكوني از سوي آنان، هيچ تأثيري بر نحوة ارزيابي آنها از ضرورت حضور حوزههاي علميه و روحانيت در عرصة سياست ندارد و طلاب فارغ از تفاوتهاي تحصيلي، همگي ديدگاه مشتركي در قبال لزوم اهتمام حوزه و روحانيت به امر سياست دارند.
جدول (7): ستادههاي آزمون F براي متغير نحوة ارزيابي از ورود روحانيت به عرصة سياست
و متغيرهاي وضعيت تحصيلي و نوع تملك محل سكونت
متغيرهاي زمينهاي مقدار آزمون F سطح معناداري
نحوة تملك واحد مسكوني 557/0 644/0
تحصيلات حوزوي 168/1 321/0
تحصيلات غيرحوزوي 116/0 951/0
3. بر اساس نتايج بهدست آمده از رگرسيون چندگانه، متغير سال ورود به حوزه فاقد رابطة معنادار با متغير «ورود روحانيت به عرصة سياست» است. اما متغير سن با ضريب رگرسيوني 134/0 و سطح معناداري 001/0، رابطة معنادار و مستقيمي با نحوة ارزيابي طلاب از حضور روحانيت در عرصة سياست دارد. در تحليل يافتههاي مزبور ميتوان گفت: ارزيابي پاسخگويان از ورود روحانيت و حوزههاي علميه به سياست با افزايش سن پاسخگويان مثبتتر ميشود. بر اساس يافته جدول شماره (8) با افزايش هر يك سال به سن طلاب، قريب 13 درصد بر ارزيابي مثبت آنان در خصوص ضرورت اهتمام حوزههاي علميه و روحانيت به حضور فعال در عرصة سياست و عدم بيتفاوتي در اين خصوص افزوده ميشود:
جدول (8): تحليل رگرسيون چندگانه براي متغيرهاي سال ورود به حوزه و سن پاسخگويان با متغير نحوة ارزيابي ورود روحانيت به عرصة سياست
متغيرهاي زمينهاي ضرايب رگرسيوني سطح معناداري ضريب همبستگي ضريب تعيين
ورود به حوزه 024/0 548/0 130/0 017/0
سن 134/0 001/0
نتيجهگيري
مقالة حاضر با ابتنا بر دادههاي ميداني بهدست آمده از روش پيمايش، كوشيد تصويري واقعنگر از نحوة نگرش طلاب سطوح گوناگون حوزة علميه، به دو مقولة مهم «رابطة حوزههاي علميه با نظام اسلامي» و «ورود روحانيت و حوزة علميه در عرصه سياست» را ترسيم كند. نتايج اين تحقيق نشانگر ارزيابي مثبت طلاب از رابطة حوزههاي علميه با نظام اسلامي و نيز تأكيد آنان بر ضرورت ورود روحانيت و حوزههاي علميه به عرصة سياست است.
نكتة درخور اهتمام اينكه بررسي يافتههاي تحقيق به تفكيك متغيرهاي زمينهاي، نشانگر وجود اجماع نسبتاً بالا در ميان حوزويان است؛ به اين معنا كه طلاب سطوح دوم، سوم و چهارم حوزه بهرغم تفاوت در ويژگيهاي زمينهاي (جنسيت، وضعيت تأهل، سطح تحصيلات حوزوي و دانشگاهي و نوع تملك محل سكونت) همگي در نحوة ارزيابي از رابطة حوزههاي علميه با نظام اسلامي ديدگاه يكساني ابراز كردهاند. در اين ميان، دو متغير «سن طلاب» و «سال ورود به حوزة علميه» تأثير مستقيم و معناداري بر نگاه پاسخگويان به چگونگي مناسبات نظام اسلامي و حوزة علميه داشته است. در باب نحوة ارزيابي پاسخگويان از ضرورت اهتمام يا بيتفاوتي روحانيت در قبال امور سياسي نيز همگرايي بالايي ميان نظرات آنان وجود دارد و تفاوت در متغيرهاي زمينهاي تأثير خاصي بر ديدگاه آنان در اين خصوص ندارد. البته تنها استثنا در اين زمينه، تأثير متغير «سن» است. با افزايش سن (و به تبع آن، افزايش دانش و تجربه) طلاب جامعة آماري، ارزيابي آنان از ضرورت حضور روحانيت و حوزة علمية در عرصة سياست مثبتتر ميشود. بنابراين، با توجه به استخراج گويههاي اين تحقيق از سخنان امام راحل و مقام معظم رهبري، در پايان با اطمينان ميتوان گفت: طلاب حوزة عليمه قم با اتخاذ موضع همدلانه در قبال رابطة نظام اسلامي و حوزههاي علميه و نيز ضرورت حضور روحانيت و حوزههاي علميه در عرصة سياست، بهگونهاي مهر تأييد بر مواضع امام راحل و رهبري نظام در اين خصوص نهاده و آمادگي خود را براي همراهي در اين مسير اعلام داشتهاند.
- دفتر مقام معظم رهبري، 1375، حوزه و روحانيت در آيينه رهنمودهاي مقام معظم رهبري، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
- فلاح، محمدرضا، 1388، «نگاهي به روششناسي امام در باب ورود روحاني به عرصة سياست»،
- پگاه حوزه، ش61.
- مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1374، روحانيت و حوزههاي علميه از ديدگاه امام خميني،
- آثار موضوعي، تهران، تبيان.
- مجتبيزاده، علي، 1391، رابطة روحانيت و نظام اسلامي از منظر امام و رهبري، قم، مركز مطالعات و پاسخگويي به شبهات.
- معصومي، علي، 1390، «تعامل روحانيت و دولت اسلامي»، معرفت سياسي، ش1، ص35ـ 64.
- ـــــ ، 1392، درآمدي بر مناسبات روحانيت و دولت اسلامي با تأكيد بر ديدگاه امام خميني، قم، المصطفي.
- موسوي خميني، سيدروحالله، 1379، صحيفه امام، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.