معرفت سیاسی، سال هشتم، شماره اول، پیاپی 15، بهار و تابستان 1395، صفحات 99-114

    تأملّی در باب نقش «حکم‌رانی خوب» برای تحقق زندگی مطلوب در سیره امام علی علیه السلام

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    سارا اکبری / کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد / sa_ak195@stu_mail.um.ac.ir
    ✍️ مریم فیله کش / کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد / maryamfilekesh@yahoo.com
    سیدمحمدعلی تقوی / دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد / smataghavi@um.ac.ir
    چکیده: 
    نیاز به دستگاه حکومتی و نظم اجتماعی در همه‌ی دوران های تاریخی سبب شده است که هیچ گاه جوامع، فاقد نهاد «حکومت» و دستگاه رهبری و مدیریت سیاسی نباشند. از سوی دیگر، یکی از عواملی که می تواند به استمرار حاکمیت سیاسی به خوبی کمک کند استقرار یک نظام حکم رانی مطلوب است. دین اسلام نیز در حوزه‌ی قدرت سیاسی و حکم رانی، اصول، چارچوب ها و خط مشی هایی را مطرح ساخته است که مدیران و نخبگان سیاسی باید بر اساس این اصول و چارچوب ها گام بردارند. هدف این مقاله بررسی نوع رهبری و حکم رانی حضرت علی علیه السلام به عنوان نمونه ای از الگوی کامل «حکم رانی خوب» است. برای رسیدن به این هدف، پس از ذکر شاخص های حکم رانی خوب، این اصول در سیره‌ی حکومتی امام علی علیه السلام بررسی شده است. علت انتخاب الگوی حکومت حضرت علی علیه السلام از آن روست که علی رغم شرایط سیاسی دشوار و پریشانی که خلافت امام علی علیه السلام (35 ـ40ق) با آن مواجه بود، ایشان مفهوم روشن و صریحی از «حکومت» ارائه داده و درباره‌ی اصول حکم رانی خوب نکات ارزشمندی مطرح ساخته که برای هر حاکم و هر زمانی معتبر است. اگر با دقت به فرمان ها، بخش نامه های دولتی، خطبه ها و سفارش های آن حضرت به کارگزاران حکومتی بنگریم، درخواهیم یافت که هدف ایشان تنها تحقق یک حکومت نبوده، بلکه ایشان استقرار یک نظام سیاسی مطلوب در چارچوب اصول اسلام برای تحقق یک جامعه‌ی مطلوب را در نظر داشته است؛ زیرا حکومت مطلوب چارچوبی است که در آن «بهترین زندگی» شکل می گیرد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Role of '' Good Governance'' in Building on Agreeable Life in the Lifestyle of Imam Ali (a)
    Abstract: 
    Throughout history, the need for a governmental system and social discipline is the reason for not having societies without a government, leadership or political management. On the other hand, the stabling of a good government system is among the factors which contribute to the continuation of a good political government. Islam has also propounded principles, frameworks and guidelines in the area of political authority and governance, according to which politicians and the elite should act. The aim of this paper is to investigate the kind of leadership and governance exercised by Imam Ali as a magnificent example of ‘’good governance’’. In order to achieve this goal, the indexes of good governance are reviewed and then the mentioned principles in the governmental lifestyle of Imam Ali are investigated. The reason foe citing Imam Ali’s government as a good example is that, despite the hard political conditions and state of turmoil which Imam Ali encountered in his caliphate during (35-40 AH) , he offered a clear and precise picture of ‘’government’’ and propounded valuable ideas about the principles of good governance which are considered reliable by every governor and at all times. If we carefully consider Imam Ali’s orders, governmental circulars, speeches and advice to his agents, we will see that his aim was not only forming a government, but also establishing a good political system which observes the principles of Islam to create a good society, because a good government is a ground for building an agreeable life.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    ضرورت، اهداف و نوع مطلوب حكومت، سه موضوعی است كه در تفكر سياسي بشر سابقه‌اي طولاني دارد و تحليل هر يك، باب ورود به ديگري را مي‌گشايد. نمونه‌اي از انديشه‌هاي كهن در اين باره را می توان در سياست ارسطو مطالعه کرد. وي هدف حكومت را نه زيستن، بلكه «بهزيستي» مي‌داند. او مشاركت در دفاع در برابر هجوم بيگانه يا هم‌پيماني در امور اقتصادي را ناكافي مي‌شمارد. وي «حسن اراده» حكومت را در تربيت شهروندان و پاسداشت فضيلت مي‌بيند و ازاين‌رو، بر فرمان‌روايي صاحبان فضيلت براي رسيدن به اين مقصود و تأمين اين غايت تأكيد دارد (ارسطو، 1371، ص 123ـ125). ارسطو معتقد است: پيش از بحث از «حكومت مطلوب» بايد «زندگي مطلوب» را تعريف كرد؛ زيرا تا وقتي بهترين شيوة زندگي تعيين نگردد كمال مطلوب را نيز نمي‌توان شناخت. «حكومت مطلوب» تعبيري است كه در آن «بهترين زندگي» شكل مي‌گيرد (همان، ص 282).
    طرح مسئلة حكومت و نوع مطلوب آن تنها از سوي فيلسوفان غرب مطرح نبوده، بلكه در ميان دانايان و حكماي مشرق زمين نيز اين موضوع اهميت ويژه‌اي داشته است. يكي از نمونه‌هاي بارز در ارتباط با اين امر، اندرزنامه‌ها و وصيت‌نامه‌هاي منسوب به پادشاهان و خردمندان و حكيمان ايران قبل از اسلام است كه علاوه بر پندها و حكمت‌هاي عام، نكات مهمي دربارة آداب حكمراني، كشورداري، حقوق و روابط متقابل شاه و مردم دارد. در دنياي آرماني اين اندرزنامه‌ها، عدالت، مدارا، مردم‌مداري و اهتمام به اصلاح امور مردم حكم‌فرماست. پادشاه و مردم هريك به رعايت حقوق متقابل پايبند. خويشتن‌داري و پارسايي لازمة حكم‌راني تلقي مي‌شود، و خودپسندي و شدت عمل در رفتار با زيردستان نكوهش مي‌شود. در واقع، اين پندنامه‌ها يا اندرزنامه‌ها نمودي از تصور آرماني شيوه فرمانروايي و كشورداري در ميان ايرانيان بوده است‌ (مشتاق‌مهر، 1385، ص 85ـ86).
    با ظهور اسلام، مجموعه آموزه‌هاي قرآن، گفتار و كردار پيامبر و پيشوايان دين زمينه‌ساز شكل‌گيري تمدني شد كه در جهان انساني آغازگر فصل نويني از انديشه‌هاي سياسي، اخلاقي و اجتماعي است. از ديدگاه مسلمانان، دورة كوتاه‌مدت حكومت امير المومنين نيز، كه دنباله و ادامة الگوي حكومت پيامبر بوده، نمونه‌اي كامل از يك حكم‌راني خوب است.
    از نگاه حضرت علي ساختار حكومت نه صرفاً به سبب نقش آن در مديريت امور اقتصادي و اجتماعي و تأمين امنيت و آباداني و رفاه مردم، بلكه مهم‏تر از آن، به سبب نقش حكومت در شكل‏گيري رفتار و اخلاق جامعه و سرشت و سرنوشت معنوي مردم، جايگاه برجسته و مهمي پيدا مي‏كند؛ چنانكه حضرت علي مي‏فرمايند: «النّاسُ بِاُمَرائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِابائِهِمْ»؛ مردم به زمامدارانشان بيش از پدرانشان شباهت دارند» (سلطان محمدي، 1382، ص 97).
    فرهنگ ديني ما اشاره‌هاي فراواني به پديدة «حكم‌راني خوب» دارد. حضرت علي در نامه‌اي كه به مالك اشتر نوشتند، دربارة برخورد خوب با مردم تأكيد كردند. حضرت علي، هم در مقام نظر معتقد به حكم‌راني خوب بودند و هم در مقام عمل مي‌كوشيدند كه آن را در جامعه حاكم كنند. ازاين‌روست كه آن حضرت هرگز حاضر نبودند حكومت را به هر شكل ممكن به دست آورند؛ زيرا معتقد بودند حكومتي مي‌تواند مصداق حكم‌راني خوب باشد كه از اساس، مبتني بر رعايت ضوابط شرعي و عقلي باشد. 
    اين مقاله كوشيده است تا نوع رهبري و حكم‌راني حضرت علي را بر مبناي اصول حكم‌راني خوب بررسي كند. علت انتخاب الگوي حكومت حضرت علي ازآن‌روست كه علي‌رغم شرايط سياسي دشوار و پريشاني كه خلافت امام علي(35ـ40ق) با آن مواجه بودند، ايشان مفهومی جامع از «حكومت» بیان نموده‌اند؛ كه براي هر حاكم و هر زماني معتبر است.
    روش پژوهش
    در پژوهش حاضر، با روش «توصيفي ـ تحليلي» و استفاده از تحليل محتوا، مباني، اصول و روش‌هاي حكم‌راني خوب از منظر امام علي بررسي شده و طي آن، مفاد خطبه‌ها، نامه‌ها و عهدنامة امام علي به مالك اشتر در نهج‌البلاغه تحليل گرديده است. به منظور ارائة بهتر پژوهش، از كتاب‌ها و مقالاتي كه در اين زمينه به رشتة تحرير درآمده‌اند نيز استفاده شده است.
    مباني نظري
    الف. حكم‌راني: از واژة «حكم‌راني» تعاريف زيادي ارائه شده است. واژة «حكم‌راني» از واژه لاتين «governance» اقتباس شده و به معناي «حكومت، فرمان‌روايي و رهبري» است (حق‌شناس و همكاران، 1387، ص 689). در تعريفي ديگر، «حكم‌راني» فرايند تصميم‌گيري و فرايندي است كه به وسيلة آن تصميمات اجرا مي‌شوند (بانک جهانی، 1999، ص 3).
    ب. حكم‌راني خوب: دربارة «حكم‌راني خوب»، تعاريف متفاوتي ارائه شده است. با دقت در آن‌ها، مي‌توان دريافت كه روح كلي حاكم بر آنها چندان تفاوتي نمي‌كند، گرچه اين تعاريف كم و بيش اختلافاتي با يكديگر دارند. اساس تعريف حكم‌راني خوب عبارت است از: مديريت اثربخش منابع اقتصادي و اجتماعي كشور، به‌گونه‌اي‌كه شفاف، پاسخگو و عدالت‌جو باشد(ليون، 2000، ص 87). عده‌اي نيز آن را يك مفهوم كلي مفصل و تصويري از مفهوم توسعه و حركت به سمت آن معرفي نموده‌اند(برند، 2007، ص 541).
    تعريف ديگر «حكم‌راني خوب»، چنين است: راه‌كارها، فرايندها و نهادهايي كه به واسطة آنها، شهروندان، گروه‌ها و نهادهاي مدني منافع خود را دنبال، حقوق قانوني خود را استيفا، تعهداتشان را برآورده و تفاوتشان را تعديل مي‌كنند‌ (شریف‌زاده و قلی‌پور، 1383).
    ج. شاخص‌هاي حكم‌راني خوب: براي آنكه مفهوم و ابعاد حكم‌راني خوب بهتر روشن شود، بجاست به شاخص‌هاي آن توجه كنيم. البته اين شاخص‌ها در متون گوناگون از جمله متون غربي و نوين، با متون اسلامي، هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ نام و كيفيت بيان متفاوت ذكر شده است. اما نكتة قابل توجه اين است كه با وجود تفاوت‌هاي معرفت‌شناسانه، هستي‌شناسانه و انسان‌شناسانه ميان انديشة ديني و انديشة نوين، معارف بشري جديد مي‌توانند در برخي از زمينه‌ها ما را به عمق و ژرفاي مخازن نهفته در منابع ديني راهنمايي كنند و درستي و غناي آن را براي ما آشكار سازند. در عين حال، به سبب همان تفاوت مباني، ضعف‌هايي هم در درك انديشة ديني دارند. بنابراين، در اين مقاله به برايند آنها اشاره مي‌كنيم (شكل 1). فقدان اين مؤلفه‌ها به معناي تبديل حكم‌راني خوب به حكم‌راني بد است. فقدان يكي از اين شاخص‌ها نيز منجر به سوء استفاده از قدرت، فساد و سردي در دولت مي‌شود‌ (شيلپا، 2013، ص 47).

    شكل (1): مولفه‌هاي حكم‌راني خوب(بيگي‌نيا و ديگران، 1391، ص 124)
    د. سبك زندگي: شناخت و درك موضوع حكم‌راني خوب مستلزم آشنايي با مفاهيم «سبك زندگي» و «فرهنگ» است. مفهوم «سبك زندگي» از زمره مفاهيمي است كه پژوهشگران حوزة جامعه‌شناسي و مطالعات فرهنگي براي بيان برخي از واقعيت‌هاي فرهنگي جامعه آن را مطرح مي‌كنند. «سبك زندگي» در رشتة مطالعات فرهنگي به مجموعه رفتارها و الگوهاي كنش فردي اطلاق مي‌شود كه معطوف به ابعاد هنجاري، رفتاري و معنايي زندگي اجتماعي او بوده و نشان‌دهندة كم و كيف نظام باورها و كنش‌هاي فرد و جامعه است (فاضل قانع، 1392، ص 9). به عبارت ديگر، سبك زندگي بر ماهيت و محتواي روابط، تعاملات و كنش‌هاي اشخاص و آحاد مردم در هر جامعه دلالت دارد. تعريفي ديگر، «سبك زندگي» را براي توصيف شرايط زندگي انسان به كار مي‌برد، و مجموعه‌اي از طرز تلقي‌ها، ارزش‌ها، شيوه‌هاي رفتار، حالت‌ها و سليقه‌ها در هر چيزي را دربرمي‌گيرد (اباذری و چاوشیان، 1381، ص 6). غالباً مجموعه عناصر سبك زندگي در يك جا جمع مي‌شوند و افراد در يك سبك زندگي اشتراك مي‌جويند.
    ه‍ . فرهنگ: در تعريف فرهنگ نيز تعابير فراواني وجود دارد. انسان‌شناسان كلاسيك، فرهنگ را در يك معناي وسيع، معادل «سبك زندگي» تعريف مي‌كنند. در جايي ديگر، فرهنگ مشخص‌كنندة باورداشت‌ها، مسلك‌ها و اسطوره‌ها، يعني صور ذهني دسته‌جمعي يك اجتماع و به تعبير ديگر، عوامل روحي و رواني آن جامعه است. در انديشة علامه جعفري نيز «فرهنگ» عبارت است از: «كيفيت يا شيوة بايسته و يا شايسته براي آن دسته از فعاليت‌هاي حيات مادي و معنوي انسان‌ها كه مستند به طرز تعقل سليم و احساسات تصعيدشدة آنان در حيات تكاملي باشد(جعفري، 1372، ص 129). ايشان فرهنگ را هم شيوه و روش تلقي كرده و هم آن را به صفت «بايستگي و شايستگي» مقيد نموده است. از مجموع اين تعاريف، مي‌توان اين‌گونه استنباط كرد كه دو مقولة «فرهنگ» و «سبك زندگي» ارتباطي تنگاتنگ با يكديگر دارند.
    بررسي تطبيقي اصول حكم‌راني خوب با حكومت‌داري امام علي
    امام علي و حكومت ايشان داراي ويژگي‌هاي منحصر به فردي بود كه مجموع آنها در هيچ حاكم و حكومتي تا كنون مشاهده نشده است. برخي از اين ويژگي‌ها عبارت است از:
    1. مشاركت
    مشاركت سياسي به لحاظ مفهومي، يك پديدة جديد و مختص دولت‌هاي نوين عصر حاضر است، هرچند به لحاظ مصداقي، نمودهايي از آن را مي‌توان در صدر اسلام نيز شناسايي كرد. اين امر در زمان امام علي نيز به گونة محسوسي نمايان بود. در حكومت امام علي مردم از قدر و منزلت و جايگاه رفيعي برخوردارند و نقش تعيين‌كننده‌اي ايفا مي‌نمايند. ازاين‌روست كه آن حضرت در تصدي حكومت به شيوة زور و اكراه روي نياوردند، بلكه آن را با درخواست مردم و بيعت آنان پذيرفتند و بيعت مردم و ديگران را به رضايت و به صورت علني منوط ساختند: «فان بيعتي لاتكون خفياً و لاتكون الا عن رضي المسلمين»(طبري، 1362، ج 6، ص 1066). بيعت مردم با حاكم در مرحلة بيعت و انتخاب، آزاد و از روي اختيار است، اما پس از بيعت، مردم بايد به ميثاق خود ملتزم باشند: «انما الخيار للناس قبل ان يبايعوا» (شوشتري، 1387، ص 2473). از منظر آن حضرت، حكومت امانت، و حاكم امين مردم است. 
    توجه و اهميتي كه آن حضرت براي مردم و حقوق آنان قايل هستند در لابه‌لاي نامه‌هاي امام علي خطاب به واليان و فرماندهان، به‌ويژه عهدنامة مالك اشتر، كه مي‌توان آن را «منشور حقوق بشر» و يا «آيين دموكراسي ديني» ناميد، آشكار است. ايشان در اين‌باره مي‌فرمايند:
    «و من از خداوند مي‌خواهم... من و تو را موفق بدارد بر آنچه رضاي اوست و آن عبارت است از: ارائة عذري آشكار به درگاه او و به پيشگاه خلق او، همراه با نام نيك در ميان بندگان و آثار خوب در شهرها» (نهج‌البلاغه، 1379، نامه 53).
    2. كارايي و اثربخشي
    «كارآمدي» در علم و عمل سياسي، داراي جايگاهي برجسته و بااهميت است. با فقدان كارامدي، هيچ‌يك از ديگر مباني سياست مطلوب قرآن مجال تحقق نخواهد يافت؛ زيرا كارآمدي ابزاري براي پياده ساختن و عينيت بخشيدن به مقولات ذهني است (كوشكي، 1383، ص 128). كارآمدي دولت در انجام وظايف محول‌شده شامل مقوله‌هايي همچون كيفيت تهيه و تدارك خدمات عمومي يا كيفيت نظام اداري، شايستگي كارگزاران، و محفوظ ماندن خدمات همگاني از فشارهاي سياسي است (دانايي‌فرد و مؤمني، 1387، ص 50). در اين زمينه، يكي از وظايف اصلي حاكمان، كارايي كاركنان و ايجاد انگيزش در آنان است. وجود منابع سرشار مادي، به‌تنهايي سازمان و تشكيلاتي منسجم و كارامد ايجاد نمي‌كند، بلكه عنصر ضروري و اجتناب‌ناپذير، وجود نيروي انساني كارامد و اثربخش است.
    به اين مهم، در ديدگاه امام نيز توجه شده است. اهميت تبيين صفات و ويژگي‌هاي مديران از ديدگاه حضرت علي را مي‌توان اين‌گونه توضيح داد كه در انديشة حضرت علي هيچ خطري براي جامعة اسلامي همچون خطر سر كار آمدن افراد فاقد اهليت يا كم‌صلاحيت نيست. آن حضرت در نامه‌اي كه براي مالك اشتر فرستادند، هنگامي كه ايشان را به حكومت آن سرزمين گماردند چنين هشدار دادند:
    «من بيم آن دارم كه نابخردان و نابكاران زمام امور اين ملت را به دست گيرند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را بردة خود سازند و با صالحان به دشمني برخيزند و فاسقان را حزب خود قرار دهند» (نهج‌البلاغه، 1379، نامه 62).
    اگر حساسيت مردم نسبت به صفات و شروط لازم براي زمام‌داران كم شود، آن‌گاه هر بي‌صلاحيت و فاقد اهليتي مي‌تواند در رده‌هاي مديريتي قرار گيرد و تباهي به بار آورد. امام علي چنين هشدار مي‌دهند:
    «بي‌گمان مردمان هلاك شدند آن‌گاه كه پيشوايان هدايت و پيشوايان كفر را يكسان شمردند و گفتند: هر كه به جاي پيامبر نشست، چه نيكوكار باشد و چه بدكار اطاعتش واجب است پس بدين سبب هلاك شدند» (مجلسي، 1402ق، ج 69، ص 176).
    به‌طوركلي، از ديدگاه ايشان، مهم‌ترين ويژگي‌هاي مدير، داشتن تقواي الهي، پايداري در كارها، برخوردار بودن از سابقة درخشان سخاوتمندي و فروتني در برابر مردم است. مهم‌ترين راه‌كارهاي اجرايي در ايجاد انگيزه در كاركنان نيز مشورت، تشويق، تنبيه، رعايت عدالت، تواضع، دوري نكردن از زيردستان و قاطعيت است.

    نمودار (2)، الگوي مفهومي بررسي عوامل مؤثر بر كارايي كاركنان از ديدگاه امام علي (سيادت و مختاري‌پور، 1388، ص 27)
    3. وحدت
    «وحدت» در لغت، به معناي يگانگي، يكپارچگي و يكي شدن(جوهري، 1407ق، ج 2، ص 547) و در اصطلاح، يعني: ملت و امت اسلام بايد هماهنگ، يكنواخت و هم‌صدا باشند (حسيني خامنه‌اي، 1377، ج 4، ص 91). بنابراين، وحدت و همبستگي، ضرورتي فطري، عقلي، شرعي، سياسي و اجتماعي و از مهم‌ترين عوامل حفظ و بقاي اجتماع انساني است، بشر نه‌تنها براي بقاي حيات جمعي، بلكه براي برخورداري از يك زندگي مطلوب، چاره‌اي جز پذيرش آن ندارد (جمشيدي و ايران‌نژاد، 1384، ص 52). يكي از مؤلفه‌هاي اصلي تفكرات اسلامي امام اتحاد ميان مسلمانان بود و در بيان اهميت اين موضوع، در انديشة ايشان، همين بس كه در خطبة 192 نهج البلاغه، اتحاد ميان مسلمانان را موهبتي بي‌بديل از جانب خداوند مي‌دانند و مي‌فرمايند: «آگاه باشيد كه شما دست از رشتة اطاعت كشيده و با زنده كردن ارزش‌هاي عصر جاهليت، دژ محكم الهي را درهم شكستيد، درحالي‌كه خداوند بر اين امت اسلامي، با وحدت و برادري منت‌گذارده بود كه در ساية آن زندگي كنند؛ نعمتي كه هيچ‌كس نمي‌تواند بهاي آن را تعيين كند؛ زيرا از هر ارزشي برتر و از هر كرامتي والاتر است» (نهج‌البلاغه، خطبة 192).
    يكي از مهم‌ترين محورهاي اتحاد در انديشه امام علي حفظ مصلحت اسلامي و الهي است. ايشان با وجود آنكه ولايت را حق مسلم خود مي‌دانستند و بارها از آن دفاع كردند، ولي بنا برخواست الهي، در برابر خلفاي سه‌گانه قيام نكردند و 25 سال سكوت پيشه ساختند.
    4. عدالت‌جويي
    «عدالت» (justice)از جمله مفاهيم آرماني است كه بشر از ابتداي تاريخ تمدن نسبت به آن شناخت اجمالي داشته و براي برقراري آن كوشيده است. در انديشة اسلامي نيز عدالت و به‌ويژه عدالت اجتماعي جايگاه مهمي يافته و حتي در انديشة شيعي، يكي از اصول اعتقادي شيعيان است كه علاوه بر عرصة خداشناسي و صفات الهي، بازتاب‌هاي مهمي در عرصة سياسي و اجتماعي دارد (اخوان كاظمي، 1382، ص 10).
    ارزش و اهميت عدالت در نظر امام على نيازمند شرح نيست. ايشان براى احياى عدالت، قدرت را به دست گرفتند. از منظور آن حضرت، «عدالت» عنصر ذاتي و مهم‌ترين ركن سياست است. انديشة سياسي امام بدون درك مفهوم و اهميت عدالت قابل درك نيست. در مقام عمل هم يكي از ابتكارات امام تأسيس «خانة عدالت‌خواهي» بود كه امروزه از آن به «ديوان عدالت اداري» تعبير مي‌كنند. ايشان خانه‌اي را تأسيس كردند كه مردم شكايت خود را از نظام و غير آن به آنجا ببرند تا امام از نزديك با درد مردم آشنا شوند. ايشان در اجراي عدالت، هيچ انعطافي نداشتند كه البته همين مشكلات بسياري را براي آن حضرت ايجاد مي‌كرد. از ديدگاه امام وجه تمايز اصلي حكومت اسلامي با ديگر حكومت‌ها، عدالت و دوري از ستم است. ايشان مصلحت حكومت را در عدالت و خودداري از ستمگري مي‌دانستند و در نامة حكومتي‌شان به مالك اشتر چنين هشدار مي‌دهند: «همواره دادگستر باش و از خشونت بپرهيز؛ زيرا خشونت، مردم را به گريز از كشور و جلاي وطن مي‌كشاند و ستم، مردم را به شمشير فرامي-خواند». ايشان در جايي ديگر مي‌فرمايند:
    «و إنّ أَفضل قرّة عين الولاة استقامة العدل في البلاد و ظهور مودّة الرعيّة؛ بي‏شك، نيكوترين چيزي كه حكمرانان را خشنود مي‌كند برپاداشتن عدل و دادگري در شهرها و آشكار ساختن دوستي ميان مردم است(نهج‌البلاغه، 1379، نامه 53).
    5. قانون گرايي
    واژة «قانون» در نهج‌ا‌لبلاغه و نيز در ساير منابع حديثي به كار نرفته است. واژة «قانون» در كتاب‌هاي لغت، به «راه رسيدن به چيزي و مقياس و معيار آن» تعريف شده است (ابن‌منظور، 1416ق، ج 13، ص 349). برخي «قوانين» را به معناي «اصول» دانسته‌اند (طريحي، 1378، ج 16، ص 301). مقصود از «قانون‌مداري» حفظ و اجراي قوانين به طور عادلانه در جامعه و رعايت حقوق همه افراد است. بنابراين، جامعه‎اي قانون‌مدار و قانون‌گرا محسوب مي‌شود كه قوانين در آن كاملاً رعايت شوند و همة آحاد جامعه در برابر قانون مساوي و رهبران آن قانون‌پذيرترين افراد در جامعه باشند (مصباح، 1375، ص 32).
    اصل «حاكميت» قانون يكي از مهم‌ترين مفاهيم مطرح‌شده در حوزة حقوق عمومي، به‌ويژه حقوق اساسي، شناخته شده است و ارزشي جهان‌شمول دارد و حتي يكي از محك‌هاي ارزيابي نظام‌هاي حقوقي و سياسي به‌شمار مي‌آيد(مالميري، 1385، ص 7) «قانون‌گرايي» به معناي ضابطه‌مند و قاعده‌مند بودن رفتارهاي انساني موجب تداوم و قوام جامعه است. قانون‌گرايي پيامدها، آثار و تبعات بسياري براي جامعه دارد و تحقق بسياري از اهداف اجتماعي متضمن رعايت قوانين و مقررات است.
    بنابراين، قانون‌گرايي به معناي حاكميت قانون و ضابطه براي همة مردم به صورت يكسان و نقض نكردن آن به بهانه‌هاي گوناگون است. اين مهم در رفتار و گفتار امام علي در عرصه‌هاي گوناگون حيات اجتماعي بروز يافته است. آن حضرت بارها بدون گذشت و اغماض، اما با رعايت عدل و انصاف، قانون الهي را در برابر متجاوزان به حريم قانون به اجرا گذاشتند؛ زيرا قانون حافظ امنيت و كيان جامعه است. از نظر ايشان حاكم بايد بر اساس قانون به ادارة شهروندان بپردازد و ميان آنان تبعيض قايل نشود. او بايد همه را در برابر قانون يكسان تلقي كند و خود را نيز مانند آنان بداند. ايشان در همين باره مي‌فرمايند: «اي مردم، من همانند يكي از شمايم. هرچه از قانون و حق به سود يا زيان شماست براي من نيز چنين است، و هيچ چيز حق را باطل نمي‌كند» (به نقل از سبحاني، ص 445).
    آن حضرت در فرمان معروف خود به مالك اشتر مي‌فرمايد:
    «حق را درباره هر كسي كه بايسته است، دور يا نزديك، اجرا كن» (نهج‌البلاغه، ن 53). قانون‌گرايي در جلوگيري از سوء استفادة وابستگان و اطرافيان، قانون گرايي در تقسيم بيت‌المال، قضاوت، انتخاب كارگزاران و نظارت بر آنان از مهم‌ترين موادي است كه امام به رعايت آن سفارش مؤكدي داشتند.
    6. پاسخ‌گويي
    «پاسخ‌گويي» فرصتي است براي افراد جامعه تا دربارة اين موضوع اظهارنظر كنند كه آيا تصميم‌گيرندگان مسئول انجام امور توانسته‌اند به مسئوليت خود جامة عمل بپوشانند يا نه؟ (استي، 2007، ص 515). در ساية اين فرصت است كه افراد جامعه به صورت مستقيم يا غيرمستقيم مي‌توانند از مسئولان امر در قبال وظايف و مسئوليت‌هايي كه به آنها داده شده است، پاسخ بخواهند.
    امام علي حق سؤال از تمامي اركان حكومت را براي مردم به رسميت شناخته و پاسخ‌گويي در قبال سؤالات مردم را براي حكومت ضروري دانسته‌اند و در اين زمينه خطاب به مالك اشتر مي‌فرمايند: «اگر رعيت بر تو گمان ستم برد، آشكارا به مردم توضيح بده و عذر خود را نزد آنان بيان كن و با اين كار، آنان از بدگماني درآر، كه اگر چنين كني اين كار تو براي تو رياضت (و تمرين اجراي عدالت) است و براي مردم رفتاري با مدارا و محبت، و صراحت‌گويي در بيان عذر، و در نتيجه، استوار داشتن توده‌ها در راه حق» (نهج البلاغه، 1379، نامه 53).
    امام علي اجراي عدالت را نيز در گرو پاسخگو بودن حكومت مي‌دانند و معتقدند كه حكومت غيرپاسخگو نمي‌تواند مجري عدالت باشد. بدين‌روي، از مردم مي‌خواهند تصور نكنند كه اگر از ايشان در خصوص كارهايش سؤال مي‌كنند و يا حرف حقي را به ايشان متذكر شوند و يا اجراي عدالت را از ايشان مي‌خواهند موجب ناراحتي و واكنش منفي او خواهند شد. مي‌فرمايند: «هرگز گمان نكنيد سخن حقي كه به من مي‌گوييد برايم سنگين است و از آن ناراحت مي‌شوم، و تصور نكنيد كه من در فكر بزرگ جلوه دادن خويشم؛ زيرا كسي كه شنيدن و عرضة حق و عدالت بر او دشوار باشد، عمل به آن برايش دشوار‌تر خواهد بود. بنابراين، از گفتن حق و يا مشورت به عدل با من، خودداري مكنيد؛ زيرا من شخصاً خويش را مافوق آنكه اشتباه كنم، نمي‌دانم و از آن در كار‌هايم ايمن نيستم، مگر اينكه خداوند ـ كه مالكيت او بر من بيش از من است ـ مرا حفظ كند» (نهج‌البلاغه، 1379، خطبه 216).
    آن‌گونه كه از سخنان مزبور استنباط مي‌گردد، مهم‌ترين دستاورد پاسخ‌گويي «اعتمادآفريني» است. اهميت پاسخ‌گويي در سيره علوي به قدري است كه امام در خطبه‌ها، نامه‌ها و سخنان خود، حتي شيوه‌هاي صحيح پاسخ‌گويي را نيز بيان كرده‌اند؛ زيرا آشنايي با شيوه‌هاي پاسخ‌گويي نقش مؤثري در تقويت اعتمادآفريني دارد. برخي از مهم‌ترين اين شيوه‌ها عبارت است از:
    در پاسخ دادن سعي شود شرايطي فراهم آيد كه افراد بتوانند بدون دغدغه و ترس، مشكلات و درخواست‌هاي خود را با مسئولان در ميان نهند و پاسخ مناسب دريافت دارند (ر.ك: نهج البلاغه، 1379، نامه53).
    پاسخ‌گويي با صراحت و صداقت همراه باشد (ر.ك: همان، نامه 65).
    ـ پاسخ دادن به گونه‌اي باشد كه همگان از آن آگاه شوند؛ دوباره‌كاري صورت نگيرد (ر.ك: همان، حكمت 266).
    ـ پاسخ‌گويي با خوش‌خلقي، مهرباني و محبت همراه باشد نه با تكبر. از ديدگاه امام علي، حسن خلق، اساس همة نيكي‌ها و سبب بهره‌وري در كارهاست (محمدي ري‌شهري، 1405ق، ج 3، ص 183).
    7. مسئوليت‌پذيري
    دربارة مسئوليت‌پذيري كارگزاران حكومت، فرمان‌برداري و اجابت درخواست ديگران در حوزة وظايفي كه بر عهدة كارگزاران است، مطرح مي‌شود. عنصر اصلي مسئوليت‌پذيري اصالت دادن به حقوق ديگران است؛ به اين معنا كه «شما حق داريد و من تكليف دارم». حضرت علي در نهج‌البلاغه مكرر به اين موضوع اشاره كرده‌اند. از نظر ايشان، حكومت بر مردم به هيچ وجه هدف نيست، بلكه امانتي الهي است كه بايد در جهت خدمت به بندگان خدا و به عنوان وسيله‌اي براي تأمين نيازهاي محرومان و نيازمندان و با نگاه كارگزاري براي مردم، نه نگاه سلطه‌جويانه، مطرح شود. آن حضرت در نامه به اشعث‌بن قيس، فرماندار آذربايجان، مي‌نويسند: «مسئوليت تو حرفه نيست، بلكه امانتي است كه به عهده گرفته‏اي. تو در برابر ما فوقت مسئولي! تو را نسزد كه نسبت به مردم خودسرانه تصميم بگيري و در كارهاي مهم جز به دستور عمل كني(نهج‌البلاغه، نامه 5).
    جدول (1)، ابعاد مسئوليت‌پذيري مديران و كارگزاران حكومت(نهج‌البلاغه، خ 34، 105؛ ن 53؛ ح 437)
    مسئوليت‌پذيري زمامداران و مديران بر اساس نامه 5 نهج‌البلاغه    1.جمع‌آوري ماليات براي ادارة جامعة اسلامي و مصرف صحيح بيت‌المال
        2. دفاع از كشور در مقابل دشمنان و بيگانگان و برقراري امنيت
        3. احياي سنت خدا و رسول اكرم و اقامة حدود و ارزش‌هاي الهي
        4. به سامان رساندن امور مردم و اصلاح در كارهاي آنان
        5. گشاده‌رويي و فروتني با مردم و مدارا و انصاف با آنان
        6. تلاش براي جلب رضايت مردم در انجام كارها و حل مشكلات آنان
        7. تقدم حقوق جمعي بر حقوق فردي در فرض تعارض ميان آن دو
        8. محوريت عدالت در همة عرصه‌هاي زندگي جامعه
        9. آموزش و ارتقاي سطح دانش جامعه، تزكيه و پيرايش ناروايي‌هاي موجود در بين مردم و اصلاح فرهنگ آنان
        10. ايجاد فضاي باز سياسي و بيان آزادانه نظرگاه‌ها، همراه با رعايت اصول و مباني ديني و انساني
        11. تقدم رضايت خدا بر رضايت خلق و استعانت از خداوند در امور
        12. توجه دادن مردم به اعمال عبادي در همة ابعاد
    8. شفافيت
    نكـتة مهم ديگر در زمينة رابـطة زمامـدار با مردم، «شفافيت»، پنهان‌كاري‌نكردن و اجتناب مسـئولان از مواضع تهمت است. «شفافيت» به معناي تصميم‌گيري و اجراي آنان مطابق قوانين و مقررات است. همچنين به معناي دسترسي آزاد مردم به اطلاعاتي است كه مي‌تواند بر زندگي‌شان تأثيرگذار باشد. در اين زمينه بايد اطلاعات كافي تهيه گردد و به صورت قابل فهم در اختيار عموم قرار داده شود.
    امام علي در نامة معروف خود به مالك اشتر مي‌نويسد:
    اگر مردم به تو بدگمان شدند و تو را در موضوعاتي متهم كردند با بيان روشن، دليل خود را بيان كن و سوءظن آنها را با بيان دقيق برطرف گردان؛ زيرا تو با اين كار، براي خودت پاداش در نظر گرفته‌اي و نسبت به مردم خود هم لطف كرده‌اي و با اين عذرخواهي، به هدف خويش، كه راه يافتن آنان به حق است، دست يافته‌اي» (نهج البلاغه، 1379، نامه 53).
    امام در جاي ديگر مي‌فرمايد: «حـق شما اين است كه من همة اطلاعات بجز اسرار جنگي را از شما پنهان ندارم و هيچ مطلبي را از شما مخفي نكنم» (نهج‌البلاغه، 1379، نامه 50).
    شفافيت در ميزان دارايي حاكمان از چيزهايي است كه امام برآن تأكيد خاصي داشتند؛ زيرا قاعدة كلي آن است كه هر قدر شفافيت بيشتري در ارائة خدمات عمومي وجود داشته باشد، امكان ارتكاب فساد كمتر خواهد شد. به عبارت ديگر، نظارت عمومي مي‌تواند در كاهش احتمال وقوع فساد مؤثر باشد. امام با انتخاب سبك زندگي متفاوت نسبت به خلفا و امراي پيش از خود و با نظارتي كه بر رفتارهاي اقتصادي خانوادة خود داشتند، گام نخست را در مبارزه با مفاسد اقتصادي برداشتند. ايشان در ميان مردم به گونه‌اي زندگي مي‌كردند كه ميزان دارايي‌ها و اموال خود و خانواده‌شان در معرض ديد همگان قرار داشت. بنابراين، زندگي حاكم اسلامي بايد به گونه‌اي باشد كه در مقابل چشمان حساس و كنجكاو مردم قرار داشته و از هرگونه سوءظن و افترايي مبرا باشد. گذشته از آنكه امام خود شيوة ساده‌زيستي را برگزيده بودند، به حاكمان و رعاياي خود نيز مدام سفارش مي‌كردند تا ميان خود و مردم فاصله نيندازند و سبك زندگي خود را به گونه‌اي انتخاب كنند كه موجب به تنگ‌آمدن تهي‌دستان نشود.
    تحليل و ارزيابي
    انسان موجوديتي صرفاً زيستي و فردي ندارد، بلكه موجودي اجتماعي نيز هست. اخلاق مردمان و شيوة زيست آنان از يك منطق اجتماعي پيروي مي‌كند. پرورش بشريت، نيازمند محيط نهادي، قوانين و سيستم‌هاي مناسب است. انسان خوب و اخلاق خوب به‌تبع شيوه زيست مطلوب در جامعۀ خوب با حكم‌راني خوب و نظام‌هاي اجتماعي خوب به دست مي‌آيد و بسط و اعتلا پيدا مي‌كند، امري كه اميرالمومنين علي بر آن تأكيد بسيار داشتند. از نگاه حضرت علي ساختار حكومت نه صرفاً به دليل نقش آن در مديريت امور اقتصادي و اجتماعي و تأمين امنيت و آباداني و رفاه مردم، بلكه مهم‏تر از آن به دليل نقش حكومت در شكل‏گيري رفتار و اخلاق جامعه و سرشت و سرنوشت معنوي مردم، جايگاه برجسته و مهمي پيدا مي‏كند. 
    كتاب ارزشمند نهج‌البلاغه پس از قرآن مجيد، يكي از كامل‌ترين كتاب‌هايي است كه چگونه زيستن را به ما مي‌آموزد. گوناگوني مطالب و موشكافي دقيقي كه مخصوص حضرت علي است چنان اثري آفريده كه دربرگيرندة روش اجراي تمام دستورهاي زندگي در قرآن عظيم است. از جمله مباحث آن، روش‌هاي مديريت است كه به گونه‌اي ادبي، نغز و در عين حال، ساده بيان شده و همه مديران در هر سطحي مي‌توانند آن را به عنوان الگوي مديريت صحيح به كار بندند.
    در عهدنامة مالك‌اشتر، يكي از مسئوليت‌هاي اصلي مالك، «استصلاح اهلها» است كه به عقيدة برخي، «پرمعناترين و باعظمت‌ترين اجزاي فرمان است»‌ (جعفري، 1369، ص 113). مقصود از اين تعبير «سازندگي اخلاقي و ايماني مردم» است. در اين‌بارة برخي ديگر مي‌گويند: از اين بيان روشن مي‌شود كه وظيفة كارگزار سياسي تنها رعايت جهات مادي و مسائل رفاهي و دنيوي مردم نيست. اصلاح و ارشاد مردم نيز جزو وظايف و كارهاي اساسي اوست. در جامعة اسلامي، يك مسئول بايد نسبت به جنبه‌هاي معنوي مردم توجه داشته باشد و در پيشبرد آن نقش اساسي ايفا نمايد (فاضل لنكراني، 1374، ص 60). برخي ديگر هم اين وظيفه (استصلاح اهلها) را «اصلاح و رشد مردم و بالنده كردن ارزش‌ها» معنا كرده‌اند (خزعلي، 1368، ص 88).
    در واقع، ميان اهدافي كه حضرت علي در فرمان خود به مالك اشتر برمي‌شمارند، «اصلاح مردم» مهم‌ترين هدف است و كارهاي ديگر مقدمه شمرده مي‌شوند. علامه جعفري مي‌نويسند: «اين فرمان مبارك، كه تنظيم‌شدة يك شخصيت كمال‌يافتة الهي است، اساسي‌ترين هدف خود را پس از تنظيم امور اقتصادي ـ كه عامل ادامة حيات طبيعي است ـ و پس از آماده كردن عرصة احتماع براي اصل زندگي، «اصلاح مردم» معرفي مي‌كند و با اين هدف، به ضرورت تكاپوي امور سياسي، حقوقي، فرهنگي و اخلاقي در به وجود آوردن زمينة تكامل تأكيد مي‌كند(رنجبر، 1387، ص 91ـ92).
    دقت و ظرافت در زمينة چگونگي رفتار كارگزاران به اين سبب است كه زعامت و رهبري جامعة انساني، كه به دست كارگزاران و واليان حكومتي انجام مي‌شود، پرارج‌ترين مسئوليتي است كه انسان بر عهده مي‌گيرد. بنابراين، عهده‌داران اين مسئوليت بايد از جنبة تقوا، علم، فضيلت اخلاقي، بصيرت، مديريت، شهامت و ديگر سجاياي اخلاقي از برترين انسان‌ها باشند. اصلاح امور در هر جامعه، در گرو كارگزاران كاردان و لايق است. 
    نتيجه‌گيري
    چه بسيار آموزه‌هاي مديريتي و رهبري را كه از زبان بيگانگان بازگو مي‌كنيم و چون نيك بنگريم ريشه در گفتار و كردار آشنايان دارد؛ آشناياني همچون اميرالمؤمنين علي كه نامشان همواره بر تارك سپهر سياست مي‌درخشد. دربارة عدالتش خوانده‌ايم، از دست‌گيري و مدارايش با مردم، به‌ويژه ضعفا و درماندگان، گفته‌ايم، و همواره ايشان را پس از پيامبر به عنوان الگويي بي‌رقيب از يك انسان كامل، به‌عنوان سرمشق زندگي فردي و اجتماعي خويش معرفي نموده‌ايم، ولي كمتر درپي آن بوده‌ايم كه از پند و گفتارها و كردارهاي مديريتي ايشان بياموزيم كه به گفته بسياري از مورخان، «ايده‌آل‌ترين حكومت در تمام دوره‌هاي تاريخي پس از پيامبر اكرم » را بر دوش داشته است. با توجه به شاخص‌هاي حكم‌راني خوب كه به صورت خلاصه به آنها اشاره شد، با كمي تأمل، پي خواهيم برد كه حضرت علي در 1400 سال پيش، به صورت عملي به اين شاخص‌ها توجه كردند. ولي اكنون ما بسياري از اين اصول را از كشورهاي ديگر ترجمه مي‌كنيم و موضوع بررسي قرار مي‌دهيم. از دستاوردهاي مهم امام در طول حكومت پنج‌ساله‌شان، فرهنگ‌سازي ديني و رهبري فرهنگ صحيح مبتني بر دين در جامعه بود. به اعتقاد ايشان، حاكمان بايد نگرشي انساني و فرامذهبي به شهروندان و حقوق آنان داشته باشند. مشاركت، اثربخشي و كارايي، وحدت، عدالت‌جويي، پاسخ‌گويي، شفافيت، قانون‌گرايي و مسئوليت‌پذيري، كه از آنها به عنوان مصاديق اصلي حكم‌راني خوب ياد شد، به گونه‌اي واضح در نهج‌البلاغه آمده است. خطبه‌ها و نامه‌هاي فراوان حضرت علي به واليان و كارگزاران خود، دليلي گويا بر اين مدعاست كه آن حضرت به سرنوشت كارگزاران خود بسيار حساس بودند؛ زيرا سلامت آنان را ضامن سلامت جامعه و همچنين ثبات نظام سياسي خود مي‌دانستند. نظام تنبيه و تشويقي كه آن حضرت براي كارگزاران خود به كار مي‌گرفتند، مي‌تواند يك الگوي مناسب در به‌كارگيري اين روش‌ها در جامعة امروزي ما باشد.
     
     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1379، ترجمه محمد دشتي، قم: موسسه تحقيقاتي امير المومنين علي (ع).
    • اباذری، یوسف و حسن چاوشیان، 1381، «از طبقه اجتماعی تا سبک زندگی، رویکردهای نوین در تحلیل جامعه‌شناسی هویت اجتماعی»، نامه علوم اجتماعی، ش 20، ص 3 - 27.
    • ابن‌منظور، محمدبن مكرم، 1416ق، لسان العرب، بيروت، دار احياء التراث‌العربي.
    • اخوان‌كاظمي، بهرام، 1382، عدالت در انديشه‌هاي سياسي اسلام، قم، مؤسسه بوستان كتاب.
    • ارسطو، 1371، سياست، ترجمه حميد عنايت، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي.
    • امامزاده، سيداحمد و فاطمه صفري، 1388، «امام علي(ع) و كارگزاران»، پژوهش‌هاي نهج‌البلاغه، ش 25، ص 9-31.
    • بختياري، صادق، 1388، «عدالت، عدالت اسلامي و سهام عدالت»، راهبرد، سال هجدهم، ش 52، 71-97.
    • بيگي‌نيا، عبدالرضا و ديگران، 1391، «بررسي تطبيقي نظام حكم‌راني كوروش كبير با اصول حكم‌راني خوب»، راهبرد، ش 7، ص 119-132.
    • جعفري، محمدتقي، 1369، حكمت اصول سياسي اسلام، تهران، بنياد نهج‌البلاغه.
    • ـــــ ، 1372، فرهنگ پيرو و فرهنگ پيشرو، تهران، علمي و فرهنگي.
    • جمشيدي، محمدحسين و ابراهيم ايران‌نژاد، 1384، «چيستي و ماهيت وحدت و همبستگي در انديشه امام خميني»، پژوهشنامه متين، ش 27، ص161ـ186.
    • جوهري، اسماعيل‌بن حماد، 1407ق، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربية، بيروت، دارالعلم.
    • حسيني خامنه‌اي، سيدعلي، 1377، حديث ولايت (مجموعه رهنمودهاي مقام معظم رهبري)، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
    • حق‌شناس، علي‌محمد و همكاران، 1387، فرهنگ معاصر هزاره، چ سوم، تهران، فرهنگ معاصر.
    • خزعلي، ابوالقاسم، 1368، اصول و شيوه‌هاي حكومت اسلامي در نهج‌البلاغه، تهران، بنياد نهج‌البلاغه.
    • دانايي‌فرد، حسن و نونا مؤمني، 1387، «تئوري رهبري اثربخش از ديدگاه امام علي(ع)»، مطالعات انقلاب اسلامي، سال چهارم، ش 14، ص 75-110.
    • دلشاد تهراني، مصطفي، 1377، دولت آفتاب: انديشه سياسي و سيره حكومتي علي(ع)، تهران، خانه‌انديشه جوان.
    • رنجبر، مقصود، 1387، «اخلاق سياسي از ديدگاه امام علي(ع)»، پژوهشنامه انقلاب اسلامي، سال هفتم، ش 15، ص 85-118.
    • سبحاني، جعفر، 1362، مباني حكومت اسلامي، قم، كتابخانه عمومي اميرالمومنين علي(ع).
    • سلطان‌محمدي، حسين، 1382، «آيين زمامداري در سيره حكومتي امام علي (ع)»، مبلغان، ش 47، ص 97-109.
    • سيادت، سيدعلي و مرضيه مختاري‌پور، 1388، «بررسي ويژگي‌هاي مديران و مهم‌ترين راهكارهاي اجرايي در ايجاد انگيزه و كارايي در كاركنان از ديدگاه امام علي»، علوم انساني، ش 76، ص 9-28.
    • شریف‌زاده، فتاح و رحمت‌الله قلی‌پور، 1382، «حکمرانی خوب و نقش دولت»، فرهنگ مدیریت، ش 4، ص 93 - 109.
    • شوشتري (تستري) محمدتقي، 1387، شرح نهج البلاغه، ترجمه علي‌محمد موسوي جزايري، قم، بوستان كتاب.
    • طبري، محمدبن جرير، 1362، تاريخ طبري (تاريخ الرسل و الملوك)، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير.
    • طريحي، فخرالدين، 1378، مجمع‌البحرين، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
    • فاضل قانع، حمید، 1392، سبک زندگی بر اساس آموزه‌های اسلامی، قم، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما.
    • فاضل لنكراني، محمد، 1374، آيين كشور داري از ديدگاه امام علي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
    • كوشكي، محمدصادق، 1383، مباني سياست مطلوب در قرآن كريم، پايان‎‌نامه كارشناسي ارشد، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
    • مالميري، احمد، 1385، حاكميت قانون (مفاهيم، مباني و برداشت‌ها)، تهران، مركز پژوهش‌هاي مجلس شوراي اسلامي.
    • مجلسي، محمدباقر، 1402ق، ‌بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي.
    • محمدي ري‌شهري، محمد، 1405ق، ميزان الحكمة، بيروت، الدارالاسلاميه.
    • مشتاق‌مهر، رحمان، 1385، «حكم‌راني آرماني ايرانيان در اندرزنامه‌هاي جاويدان خرد»، پژوهش زبان و ادبيات فارسي، ش 6، ص 85-98.
    • مصباح، محمدتقي، 1375، حكومت اسلامي و ولايت فقيه، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
    • Brand, h., 2007, "Good Government for the Public Health", Europeans Journal of Public Health, v. 17, n. 6, p 541.
    • World Bank, 1999, Findings on Governance, Institutions and Development.
    • Esty, D.G, 2007, "Good Governance at the World Trade Organization: Building a Foundation of Administrative Law", J Int Economic Law, v. 10, n. 3, P. 509 – 527.
    • Shilpa, 2013, "Right to Information Act: A Tool to Strengthen Good Governance and Tackling Corruption", International Journal of Humanities and Social Science Invention, v. 2, Issue 2, P. 46 - 51.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اکبری، سارا، فیله کش، مریم، تقوی، سیدمحمدعلی.(1395) تأملّی در باب نقش «حکم‌رانی خوب» برای تحقق زندگی مطلوب در سیره امام علی علیه السلام. دو فصلنامه معرفت سیاسی، 8(1)، 99-114

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سارا اکبری؛ مریم فیله کش؛ سیدمحمدعلی تقوی."تأملّی در باب نقش «حکم‌رانی خوب» برای تحقق زندگی مطلوب در سیره امام علی علیه السلام". دو فصلنامه معرفت سیاسی، 8، 1، 1395، 99-114

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اکبری، سارا، فیله کش، مریم، تقوی، سیدمحمدعلی.(1395) 'تأملّی در باب نقش «حکم‌رانی خوب» برای تحقق زندگی مطلوب در سیره امام علی علیه السلام'، دو فصلنامه معرفت سیاسی، 8(1), pp. 99-114

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اکبری، سارا، فیله کش، مریم، تقوی، سیدمحمدعلی. تأملّی در باب نقش «حکم‌رانی خوب» برای تحقق زندگی مطلوب در سیره امام علی علیه السلام. معرفت سیاسی، 8, 1395؛ 8(1): 99-114