نقش نخبگان سیاسی و فرهنگی در آسیبهای اجتماعی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
زندگی انفرادی و بدون ارتباط با دیگر همنوعان برای انسانها، نه تنها مطلوب نیست، بلکه به اعتقاد اندیشمندانی همچون فارابی، آنها را از رسیدن به کمال و سعادت محتومشان نیز محروم میکند. از اینرو، در اندیشة رفتارشناسان اجتماعی، زندگی انفرادی نوعی مجازات به شمار میآید، تا جایی که حتی زندان انفرادی را یکی از شیوههای جلوگیری از وقوع جرم دانسته، بر ضرورت وجود آن تأکید کردهاند، هرچند بر خطرات طولانی شدن زندان انفرادی نیز هشدار دادهاند؛ زیرا بر اساس تحقیقی که از زندانهای غالب کشورهای اروپایی به عمل آمده، ثابت گردیده است که مدت زندانی بودن یک فرد به صورت انفرادی باید محدود باشد، وگرنه بیماریهای روانی و جسمی در او ايجاد ميشود و در نهایت، به تعداد مجرمان و بیماران اضافه میگردد (هومن، 1339، ص3).
دورکیم نیز در این زمینه بر این باور است که اگر از آدمی آنچه را در پرتو زندگانی اجتماعی نصیبش شده است، بازستانند، به درجة حیوانات و جانواران تنزّل خواهد یافت (ترابی، 1353، ص2).
از سوی دیگر، جامعة آسیب دیده از کجروی و کجروان، نه تنها نمیتواند سعادت بشر را تضمین کند، بلکه حتی اجازه نمیدهد تا افراد بتوانند توانمندیهای خدادادی خود را آشکار ساخته و در ساحلِ امنیت آرام بگیرند. به همین دلیل خداوند نيز در ردّ ادعای کسانی که آلودگی محیط را عامل انحراف خود بیان میکنند، میفرماید: «ألَمْ تَکُن أرضُ اللهِ واسعةٌ فتُهاجروا»؛ مگر زمین خدا گسترده نبود تا در آن مهاجرت کنید؟ (نساء/97).
انسانها همواره تلاش میکنند تا جامعه را، که ظرف به فعلیت رسیدن قوّة کمال آنهاست، صیانت کنند تا در پرتو آن بتوانند به اهداف خود نایل آیند. آسیبهای اجتماعی از جمله مسائلی است که موجب تزلزل زندگی جمعی میگردد، و بدينروي اندیشمندان اجتماعی در تلاشاند تا عوامل مؤثر در آسیبها را شناسایی کنند و مسیر حل آن را هموار سازند. این تحقیق نیز درصدد است تا نقش نخبگان سیاسی و فرهنگی را در شکلگیری آسیبهای اجتماعی تبیین نماید.
در این تحقیق نگارنده بنا دارد با استفاده از آثار علمی به جای مانده از اندیشمندان اجتماعی و در بهرهگيري از کلام معصومین بهویژه امیرالمومنین در نهجالبلاغه، بتواند نقش نخبگان را در موضوع مورد نظر بررسی کند.
مفاهيم
1. «آسیب اجتماعی»
مراد از «آسیب اجتماعی» هر نوع عمل فردی یا جمعی است که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام ِعملِ جمعی رسمی و یا غیر رسمی جامعة محلِ فعالیت کنشگران قرار نمیگیرد و در نتیجه، با منع قانونی یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبهرو میگردد. به اعتقاد جامعهشناسان، یک رفتار انحرافی با توجه به هنجارهای موجود در فرهنگ حاکم بر جامعه تعریف میشود؛ زیرا ممکن است رفتاری که در یک فرهنگ خاص قابل قبول است، در جاهای دیگر ناروا و غیر قابل قبول باشد.
البته امروزه بسیاری از جوامع بشری با يک سلسله آسیبهایی نوپدید مواجهاند؛ آسیبهایی که مرتبط با فناوریهای جدید هستند؛ از جمله آسیبهای ناشی از استفاده از ماهواره، بازیهای رایانهای، تلفن همراه و اینترنت که میتوانند در این مجموعه قرار گيرند و به نوبة خود، زمینهساز نوع جدیدی از آسیبهای اجتماعی و روانی باشند. حریم خصوصی افراد آنقدر اهمیت دارد که احترام به آن در قرن حاضر، از مرزهای سنّتی دین و اخلاق فراتر رفته و در بیشتر کشورهای جهان ضمانت قانونی پیدا کرده است. در مقابل، شئون انسانی و اهمیت حفظ آن در فضای مجازی و امنیت اطلاعات مبادله شده با چالشهایی مواجه شده و سلامت اخلاقی و حتی جسمانی کودکان و نوجوانان را در جامعه به مخاطره افکنده است (مجله اينترنتي اظهار، 1396، ص7).
ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه، برای گذار از مرحله سنّتی به مدرنیسم، دگرگونیهای سریع و وسیعی را در ساختارهای اصلی خود، بهويژه ساختار فرهنگی و اجتماعی، پشت سر گذاشته که نتیجة آن تغییرات شتابآلود و تغيير ساختارهای موجود در ابعاد فرهنگی ـ اجتماعی بوده است. این امر سبب شده است آسیبها و تهدیدات اجتماعی متنوّعی بر جامعة ایران تحمیل شود؛ چنانکه طبق آمارهای بهزیستی کشور، طی سالهای اخیر، به طور متوسط هر سال ۱۵ درصد رشد آسیبهای اجتماعی داشتهایم. از آنرو که میزان پیشرفت و توسعة هر کشوری در سایة امنیت و ثبات اجتماعی حاصل میشود، تهدیدها و آسیبپذیریهای اجتماعی ایران و بررسی روند و ابعاد گوناگون آن و چگونگی تحوّل و اولویتبندی زمان حال و آینده نه تنها راه را برای برنامهریزیهای ملّی هموار کرده، بلکه موجب شده است تا اقدامات بموقع و تصمیمگیریهای صحیحی قبل از وقوع هرگونه بحران اتخاذ و تعامل و امنیت اجتماعی تا حد امکان حفظ شود (حاج بابايي، 1382).
آسیبشناسی اجتماعی در واقع، مطالعه و ریشهیابی بینظمیها، ناهنجاریها و آسیبهایی نظیر اعتیاد، فقر، طلاق و بزهکاری فکری و اخلاقی، همراه با علل و شیوههای پیشگیری و درمان آنها، و همچنین بررسی شرایط بیمارگونه و نابسامانی اجتماعی است. به عبارت دیگر، خاستگاه اختلالها، بینظمیها و نابسامانیهای اجتماعی، آسیبشناسی اجتماعی است؛ زیرا اگر در جامعهای هنجارها مراعات نشود، رفتارها آسیب میبیند؛ یعنی آسیب زمانی آشکار میشود که از هنجارهای مقبول اجتماعی تخلّفی صورت پذیرد؛ زيرا نبود پایبندی به رفتارهای اجتماعی موجب پیدایش آسیب اجتماعی ميشود.
2. «نخبگان سیاسی»
از نظر موسکا جامعهشناس ایتالیایی، «نخبگان» گروهی برگزیده و متشکّل از اقلیّتی از اشخاص هستند که قدرت را در جامعهای به دست میگیرند. این اقلیّت با یک طبقة اجتماعی واقعی، یا یک طبقة حاکم یا مسلّط قابل مقایسه است؛ زیرا آنچه به اقلیّت قدرت میبخشد و به آن امکان رسیدن به قدرت را میدهد، سازمان و ساخت آن است. موسکا معتقد است: روابط گوناگوني نظیر روابط خویشاوندی، روابط انتفاعی، روابط فرهنگی و امثال آن اعضای این اقلیّت مسلّط را به هم پیوند ميدهد، و با توجه به وحدتی که پیدا کردهاند، از قدرت سیاسی برخوردار ميگردند و تأثیر فرهنگی خود را بر اکثریت سازمان نیافته استوار میسازند (گی روشه، 1373، ص117).
به اعتقاد گی روشه، «نخبگان» اشخاص و گروههایی هستند که با توجه به قدرت و تأثیری که بر جای میگذارند، یا به وسیلة تصمیماتی که اتخاذ ميکنند و یا به وسیلة ایدهها، احساسات و یا هیجاناتی که به وجود میآورند، در کنش تاریخی جامعهای مؤثر واقع میشوند. به اعتقاد وی، نخبگان را بر اساس دو ملاک «اقتدار» (اتوریته) و «نفوذ» میتوان به شش طبقه (نخبگان سنّتی و مذهبی، نخبگان تکنوکراتیک، نخبگان مالکیت، نخبگان کاریزمایی، نخبگان ایدئولوژیکی، و نخبگان سمبولیک) طبقهبندی ميکرد (همان، ص121-125).
با توجه به ویژگیهای نخبگان، میتوان گفت: «نخبگان سیاسی» کسانی هستند که در امور مربوط به تدبیر و قدرت در اجتماع انسانی نقشآفرین بوده و به نوعی میتوانند چراغ راه سایر اعضای جامعه باشند. اگر نخبگان سیاسی جامعه به قوانين و هنجارهاي جامعه پایبند نباشند اين حالت به افراد تحت نفوذ آنان نیز سرايت خواهد کرد. نخبگان فرهنگی همچنين با توجه به نقش خود در تدوین، تبیین، ترویج و تبلیغ باورها و ارزشها، راه هدایت رفتار اعضای جامعه را هموار ميسازند و در سلامت و یا بیماری فکری و رفتاری افراد جامعه تأثیرگذارند.
3. سازوکار تأثیرگذاری نخبگان
به اعتقاد جامعهشناسان، آسیبهای اجتماعی از حیث مطالعات جامعهشناختی، در حوزة تغییرات اجتماعی قرار میگیرد. دانشمندان حوزة تغییرات اجتماعی معتقدند: برای شناخت نقش نخبگان در تغییرات و آسیبهای اجتماعی، باید به سازوکاری که آنان برای ایفای نقش خویش به کار میگیرند، توجه کرد. بر اساس طبقهبندی نخبگان، میتوان راههای مشارکت آنها در جامعه را به دو صورت کلی «تصمیمگیری» و «الگوسازی» بررسي کرد:
الف) تصمیمگیری
برخی از نخبگان به سبب دارا بودن نقشی در مجموعه تصمیمگیریهای درون جامعه، در کنش تاریخی آن مشارکت دارند و بدينروي، اثر آنها مستقیماً ظاهر میشود. همین جنبه است که به ویژه در تحصیل نخبگان قدرت مورد توجه و بررسی قرار میگیرد. در واقع، میتوان تغییرات اجتماعی یا مقاومت در مقابل تغییر را به منزلة نتیجة مجموع تصمیمات اتخاذ شده توسط بازیگران اجتماعی فوقالعاده قدرتمندی در نظر گرفت که پستهای مهم و راهبردي را اشغال میکنند و این خود به هر حال، جنبهای با اهمیت یا اساسی از کنش تاریخی است. در طول عمر نهادها و جوامع، غالباً تصمیمات عمده به وسیلة معدودی از افراد، که دارای کنش تاریخی کم و بیش طولانی هستند، اتخاذ شده است.
ب) الگوسازی
نخبگان نفوذ خود را از طریق نوعی الگوسازی در جامعه اعمال میکنند؛ يعني به سبب آنکه نمادهاي زندهای از طرز تفکر، نحوة عمل و الگوي آرمانی پیاده شده در جامعه هستند، نسبت به گروهی از افراد و یا بر کل جامعه، قدرت و جاذبهای دارند که ديگران از آنها تقلید ميکنند و تلاش میکنند که خود را همانند آنها ساخته، از آنها در فکر و عمل الگو بگیرند. این، خود زمینهاي را فراهم میکند که نخبگان بتوانند با فکر و عمل خویش، در جامعه تغییر ایجاد کنند و یا در برابر تغییرات مقاومت کرده، افراد را با خود همراه سازند (همان، ص114-125).
نمونههای فراوانی وجود دارد که این حقیقت را به خوبی آشکار میکند. براي مثال، رفتاری که طلحه و زبیر انجام دادند، موجب گردید تا گروهی از مسلمانانی که به برکت ارزشهای الهی و همّت نبوی و ایثار علوی راه هدایت را یافته بودند، از حق منحرف گشته، در مقابل امام معصوم قرار گيرند. جنگ جمل بیتردید، یکی از آسیبهای بزرگ اجتماعی بود که در جامعة نوبنیاد نبوی رخ نمود، و نتیجة رفتارِ افرادی همچون طلحه و زبیر و اقدامات کسی بود که مسلمانان در جامعة اسلامی او را به برکت بهرهگیری از بیت نورانی پیامبر امّالمومنین خطاب میکردند.
واضح است که نخبگي از حیث جنسیت، منحصر در مردان نیست. در نخبه بودن، فرقی بین مردان و زنان نیست. در طول زندگی بشر، زنان صاحب نفوذ فراوانی بودهاند که در امور اجتماعی، از جمله آسیبهای اجتماعی نقشآفرین بودهاند، اگرچه در جامعة امروزی نقشآفرینی زنان صاحب نفوذ سیاسی بهلحاظ کثرت عددی بیش از گذشته است. در جامعة ایران معاصر، نقش افرادی همچون مادر ناصرالدین شاه در دورة قاجار، و اشرف در دورة پهلوی را میتوان نمونهای از نقشآفرینی زنان صاحب نفوذ سیاسی در آسیبهای اجتماعی برشمرد.
نکتة قابل ذکر اينکه در ادبیات روایی و در لسان اهلبیت نیز به شیوة تأثیرگذاری نخبگان و صاحبان نفوذ در آسیبهای اجتماعی اشاره شده است. براي نمونه، حضرت علی در بخشی از خطبة 194 نهجالبلاغه دربارة عمل و شیوة تأثیرگذاری نخبگان میفرماید: شما را از منافقان برحذر مىدارم؛ زيرا آنها گمراهاند و گمراهكننده، خطاكارند و به خطاانداز. هر زمان به رنگى درمىآيند و به قيافهاى خودنمايى ميکنند... و همچون خزندهاى كه در ميان بوتههاى درهم پيچيده، خود را مخفى ساخته، پيش مىروند. بيانشان در ظاهر درمان و گفتارشان شفابخش است، ولى كردارشان درد بىدرمان است... پيوسته تخم نااميدى بر دلها مىپاشند... پيوسته مدح و ثنا به هم وام مىدهند و انتظار پاداش و جزا مىكشند. هرگاه چيزى را طلب كنند اصرار مىورزند. اگر كسى را ملامت كنند پردهدرى مىكنند، و اگر مقامى به آنها سپرده شود، راه اسراف در پيش مىگيرند» (نهجالبلاغه، 1387، خ194).
ممکن است گفته شود که در این خطبه، ویژگی عمومی منافقان بیان شده و ربطی به نقش نخبگان در انحراف جامعه ندارد؛ پاسخ این است که منافقان از لحاظ اجتماعی، معمولاً از جایگاه اجتماعی و سیاسی ویژهاي برخوردارند و با بهرهگیری از آن جایگاه اجتماعی، دیگران را تحت تأثیر خود قرار میدهند، به همین سبب، امام میفرمایند: اینها، هم گمراهند و هم گمراهکننده، هم خطاکارند و هم به خطاانداز.
واضح است که کسانی میتوانند دیگران را به گمراهی و انحراف بکشانند که در جامعه جایگاه و موقعیت اجتماعی داشته باشند، وگرنه شخص گمنام و مجهول در جامعه نمیتواند برای جمع خطرناک باشد؛ نهایت این است که خود به بیراهه میرود. اما حضرت میفرمایند: دیگران را هم به انحراف وخطا میکشانند. «مضلّون» اشاره به كسانى است كه آگاهانه در گمراهى گام مىنهند، و چون در «ضال» آگاهی لحاظ شده است، معلوم میشود انحراف همیشه از طرف ساختارها بر فرد تحمیل نمیشود و فرد اراده و اختیار در پذیرش و عدم پذيرش آن دارد. و اینکه از نگاه دین اسلام، ارادة خود افراد عامل مهمی در انحراف محسوب میشود، اين موضوع پررنگتر ميگردد. روشن است که وقتی تهمت و دروغ در جامعه رواج پیدا کرد، اعتماد، که یکی از سرمایههای اجتماعی مهم حیات جمعی است، از بین میرود. وقتی اعتماد از بین رفت روابط اجتماعی مخدوش میشود، و این خود زمینهساز آسیبهای بزرگی است که بنیان جامعه را سست ميکند و بستر بسیاری از انحرافات و آسیبها را فراهم ميسازد.
اميرالمؤمنين در جاي ديگر ميفرمايد:
بترسيد از پيروى و اطاعت (كوركورانه) بزرگترها و رهبران ناصالحتان را، همانها كه به سبب موقعت خود، تكبّر مىورزند و خويش را بالاتر از نسب خود مىشمرند؛ اعمال نادرست خود را به خدا نسبت مىدهند و به انكار نعمتهاى او برمىخيزند، تا با قضايش ستيز كنند و بر نعمتهايش چيره شوند؛ زيرا آنها اساس و بنيان تعصّب و ستون و اركان فتنه و فساد و شمشيرهاى تكبّر جاهليتاند...» (همان، خ192).
4. آسیب سیاسی و نخبگان
جامعهشناسان بر این باورند که پديدههاي اجتماعي داراي نوعي جبر اجتماعياند، بهگونهای كه غالب افراد جامعه در مقابل آن، منفعل بوده، رفتارهای خود را بر اساس آن تنظیم میکنند. فتنه، خواه سیاسی و خواه فکری، از جمله آسیبهاي مهم اجتماعي است كه چنين شرایطی را پدید ميآورد، و حتی ممکن است ساختار غلطي را شكل دهد و بر افراد چنان فشار وارد كند كه آنها نتوانند در مقابل آن مقاومت نمايند و يا برخلاف آن عمل كنند. اساساً حالت دیگری را نمیبینند که بخواهند بر اساس آن عمل كنند. در نتيجه، مقهور اين پديدة اجتماعي ميشوند.
بیتردید، وجود فتنه یکی از آسیبهای بزرگی است که آرامش جوامع را متزلزل ساخته و مسیر هموار زندگی در آن را پرمخاطره گردانده است. نخبگان در شکلگیری فتنه به عنوان یک آسیب اجتماعی نقش اساسی دارند و تلاش میکنند در سایة آن، به مقاصد شخصی و گروهی خود نايل آیند؛ زيرا در پی به هم ریختن اوضاع وغبار آلود شدن فضا زمینه برای انواع رفتارهای انحرافی فراهم میشود. علت اصلي وقوع این حوادث و پديد آمدن اين شرایط برای به قدرت رسیدن عدهای از بانیان فتنه است. امیرالمؤمنین در اینباره میفرمایند: «هنگامى كه فتنهها روى مىآورند به شكل حق خودنمايى مىكنند، و هنگامى كه پشت مىكنند (مردم را از ماهيت خود) آگاه مىسازد. در حال روى آوردن ناشناخته است و به هنگام پشت كردن شناخته مىشود؛ مانند گردبادها که به بعضى از شهرها اصابت مىكند و از بعضى مىگذرد» (همان، خ93).
برای تبیین نقش نخبگان در شکلگیری فتنه، باید ویژگیها و پیامدهای این پدیده را از منظر نهجالبلاغه جستوجو کرد تا در پرتو آن، بهتر بتوان نقش آنها را ترسیم کرد. یکی از ویژگيهای فتنه این است که در آن حق و باطل، ارزش و ضدارزش با یکدیگر درمیآمیزد؛ زيرا عاملان و کارگزاران فتنه بخشی از حق و بخشی از باطل را با هم درآمیخته، افراد جامعه را سرگردان میسازند، به گونهای که نمیدانند در برابر شرایط پدید آمده، چه واکنشی باید نشان دهند. به تعبیر جامعهشناسان، جامعه در شرایط «آنومیک» قرار گرفته و افراد جامعه در شرایط آنومی، با فقدان هنجار یا اجمال هنجار ویا تعارض هنجار مواجه میگردند. فتنه نیز جامعه را در شرایط «آنامیک» قرار میدهد که بدونشک، زمینهساز انحراف خواهد بود. امیرالمؤمنین دربارة این شرایط میفرمایند: «اگر باطل با حق درنمیآمیخت، بر طالبان حق پوشيده نمىماند، و اگر حق از آميزة باطل پاك و خالص مىشد زبان دشمنان و معاندان از آن قطع مىگشت، اما بخشى از اين گرفته مىشود و بخشى از آن، و اين دو را به هم مىآميزند، و اينجاست كه شيطان بر دوستان و پيروان خود مسلّط مىشود. و تنها كسانى كه مشمول رحمت خدا بودند از آن نجات مىيابند» (كليني، 1365، ج1، ص54).
در شرایط فتنه، از نمادهای مقدّس و موقعیت مقبول افراد جامعه سوء استفاده میشود؛ همانگونه که در جنگ جمل از انتسابِ عایشه، به بیت رسالت و سابقة همراهی زبیر با پیامبر اکرم برای انحراف افراد سوء استفاده شد؛ زيرا زبیر از خواص حضرت رسول بود (مریجی، 1397، ص112). و یا اینکه در جنگ صفین، قرآن را به عنوان نماد اسلام بر سر نیزه كردند و آن فتنه را در تاریخ صدر اسلام پدید آوردند.
در سال 1388 نیز از شیوة مذکور بهرهگیری کردند؛ زيرا از یک سو، به رنگ سبز (که در فرهنگ عمومی شیعه، نمادی متعلّق به اهلبیت است) متمسک شدند و از دیگر سو نیز افرادی را که در ابتدای انقلاب تلاشهای قابل قبولی داشتند در رأس خیمة فتنه قرار دادند. سرانجام فتنهای پدید آوردند که چشم تاریخ در آن وقایعی را ثبت کرد که آیندگان به خوبی خواهند دید که چگونه جامعة اسلامی مقتدر شیعه جهان را، مبتلا به آسیبهای اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی و تحریمهای ظالمانه کرده است.
5. اختلال اجتماعی و نخبگان
اختلال اجتماعی یکی از آسیبهایی است که آرامش اجتماعی زندگی جمعی را مختل ساخته و مسیر فعلیت کمال بشری را متزلزل ميسازد. نخبگان سیاسی با ایجاد فتنه، جامعة بشری را به نابهنجاری مبتلا ميکنند، و در این شرایط، انجام رفتارهای بهنجار و همنوایی افراد جامعه ناممکن گرديده، اختلال اجتماعی پدید خواهد آمد که این خود سرآغاز بسیاری از نابسامانیهاست. امام علي در توصیف شرایط فتنه، آن را به گردبادی تشبیه فرمودند: «يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّيَاحِ»؛ گردو خاک شدید و در پیچش باد قرار گرفته (نهجالبلاغه، 1365، خ93). از این تشبیه نکاتی استفاده میشود که بهوجود آمدن انحراف بر اثر شرایط فتنه را تبیين میکند؛ زيرا در فضای گردباد، بر اثر گرد و غبار و دانههای شن معلّق در هوا روشنایی کافی به افراد نمیرسد، و در این تاریکی است که آدمها خط مستقیم (هنجارهای سابق) را نمیبینند یا بر اثر تبلیغات فتنهگران، افکار عمومی دربارة اعتبارشان دچار شبهه میشود. در نتیجه، به چالههای کنار جاده سقوط میکنند. چون گردباد در و دیوار و درختان را به هم میزند و صدای زیاد تولید ميکند. از اينرو، آسیبدیدگان از وراي گردباد صدای امدادگران را که میخواهند به آنها کمک کنند، نمیشنوند. اوضاع و احوال جامعه نيز به هنگام فتنه، به سمت نابسامانی سوق داده شده و افرادی که در این شرایط سخت گرفتار شدهاند، حتی صدای رهبران راستین را نمیشنوند.
6. تشکیلات انحرافی و نخبگان
گرچه ساختاری که در شرایط فتنه شکل میگیرد، موقت است، ولی مادام که برقرار است افراد را بياختیار مانند گردباد به سمت نابودی و انحراف میبرد، هر چند این ساختار به صورت کوتاهمدت باشد؛ همانگونه که در فتنة سال 1388 مشاهده شد، همة امور کشور تحتالشعاع آن قرار گرفت و در پس غبار پدید آمده، حتی فریادهای روشنگرانة علمدار انقلاب به گوش فریبخوردگان نمیرسید، تا آنجا که در پسِ شعلههای آتش پرچمهای عزای سالارشهیدان، برخی به هوش آمدند و حرکت عظیم و مردمی یومالله 9 دی را رقم زدند و بساط فتنه برچیده شد، اما پیامدهای آن همچنان دامنگیر جامعة اسلامی است.
به تعبیر امیرالمؤمنین در وضعیتی که جامعه با فتنه مواجه است، فتنهگران نیروها و امکانات پراکندة خود را جمع ميکنند و به یک انسجام گروهی ميرسند و تشکیلات خود را پایهگذاری کرده، در جهت تحکیم آن تلاش ميکنند و ميکوشند تا نیروهای خود را در بدنة جامعه، جاسازی کنند؛ آنجا که میفرماید: «پرچم گمراهى بر جايگاه خود نصب و محكم شده، و طرفداران آن همه جا پراكنده گشتهاند» (همان، خ108).
اندیشمندان اجتماعی در تحلیل جامعهشناختیشان معتقدند که هرگاه جامعه در شرایط «آنومیک» (شبیه آنچه در هنگام فتنه پدید میآید) قرار گیرد، نخبگان و صاحبان نفوذ سیاسی ِفرصتطلب، تلاش میکنند از وضعیت موجود، که حاکمیت سیاسی در شرایط سخت قرار گرفته است و تلاش میکند تا اوضاع جامعه را به حالت آرامش قبل برگردانند؛ نیروهای همسوی خود را بسیج کرده و تشکیلات خود را سامان ميدهند و از این طریق حاکمیت سیاسی را به چالش کشانده و خود و تشکیلات نوپدیدشان را بر جامعه حاکم ميکنند تا ارزشهاي سازمانی خویش را حاکم نمایند.
در شرایط فتنه، ارزشهای حاکم بر جامعه توسط فتنهگران آماج تعرّض قرار ميگيرد و هتک حرمتها رونق پیدا میکند؛ چنانکه در فتنة سال 1388 همگان به خوبی مشاهده کردیم که چگونه فتنهگران پرچمهای عزای حسینی را آتش زدند، حتی به حسینیهها نیز تعرّض کردند و در این میان، سران فتنه، یعنی همان صاحبان نفوذ سیاسی، نه تنها این حرکات را تکذیب نکردند، بلکه با بیانیههای حمایتی خود، مهر تأیید بر آن هجمهها زدند. امام.علی نیز در اینباره میفرمایند: «وَإنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ، وَ لَاأَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ، وَ لَاأَكْثَرَ مِنَ الْكَذِبِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛ وَ لَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ إذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ، وَ لَاأَنْفَقَ مِنْهُ إذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ، وَ لَا في الْبِلَادِ شَيْءٌ أَنْكَرَ مِنَ الْمَعْرُوف» (همان، خ147).
یکی از پیامدهای فتنه اين است كه در سایة شرایط پدید آمدة آن، افراد سودجو و ناصالح بر امور جاری جامعه مسلط ميشوند، به گونهای که حتی زمام امور را در دست گرفته، بر اریکة قدرت تکیه میزنند. این حقیقت را حضرت علي اینگونه بيان میکنند: «آگاه باشيد! بعد از من، مردى گشاده گلو، و شكم بزرگ بر شما مسلّط خواهد شد كه هر چه بيابد مىخورد، و آنچه را نمىيابد جستوجو مىكند» (همان، خ57). منظور حضرت، حاكم شدن معاويه بر امّت است. و تاریخ نیز به خوبی گواهی میدهد که چگونه مردم سخنان گهربار آن حضرت را چراغ راه خود قرار ندادند و به بنیامیّه و بنیعبّاس مبتلا شدند، و جامعة اسلامی به انحراف عظیم کشیده شد.
7. آسیب فرهنگی و نخبگان
به اعتقاد جامعهشناسان، «فرهنگ» تنها عاملی است که میتواند افراد متعدد را در کنار هم قرار داده، بنایی به نام «جامعه» به وجود آورد؛ زیرا افراد مختلف الشخصیه و متعدد الرأی تنها در پرتو فرهنگ عامّه، که توسط غالب افراد پذیرفته شده، میتوانند ارتباطات و مناسبات میان خویش را سامان بخشند. از اینرو، میگویند: تفکیک فرهنگ و جامعه تنها به لحاظ مفهومی است، وگرنه در واقع از هم جدا نیستند (مریجی، 1397، ص56).
آنتونی گیدنز مینویسد:
فرهنگ را میتوان به لحاظ مفهومی، از جامعه متمایز کرد؛ اما ارتباط بسیار نزدیکی بین این مفاهیم وجود دارد. «فرهنگ» به شیوۀ زندگی اعضای یک جامعة معیّن مربوط میشود. «جامعه» به نظام روابط متقابلی اطلاق میگردد که افرادی را که دارای فرهنگ مشترکی هستند، به همدیگر مربوط میسازد. هیچ فرهنگی
نمیتواند بدون جامعه وجود داشته باشد؛ همانگونه که هیچ جامعهاي بدون فرهنگ وجود ندارد. بدون فرهنگ، نه زبانی خواهیم داشته و نه هیچگونه احساس خودآگاهی. توانایی تفکر یا تعقّل ما نیز به شدت محدود خواهد بود (گیدنز، 1374، ص36).
فرهنگ دارای سه عنصر «شناختیب، «مادی» و «قواعد سازمانی» است که جنبة شناختیاش، شامل ارزشها، ایدئولوژیها و دانشها، و جنبة مادیاش شامل مهارتهای فنی، هنرها، ابزارها و وسایل و اشیای مادی دیگری است که اعضای آن جامعه از آن استفاد میکنند. قواعد سازمانی فرهنگ هم شامل مقررات، نظامها و
آیینهایی است که انتظار میرود اعضای گروه هنگام فعالیتهای روزمره زندگی از آنها پیروی کنند (گولد، 1376، ص631 و267).
با توجه به اهمیت و کارکرد فرهنگ در جامعه، میتوان دریافت که نخبگان فرهنگی چه جایگاه و نقش تأثیرگذاری در جامعه دارند. نخبگان فرهنگی کسانی هستند که در حوزة تدوین، تبیین و ترویج فرهنگ و ارزشهای فرهنگی جامعه فعالیت میکنند. بنابراین، اگر گفته شود: قوام جامعه به نوعی، به عملکرد نخبگان و صاحبنفوذان فرهنگی وابسته است، کلام ناصوابی نيست؛ زیرا آنان با عمل بهنجار و درست خود، میتوانند در استحکام و استمرار فرهنگ و ارزشهای حاکم بر جامعه مؤثر بوده، از این طریق، به عنوان الگوی نمونه، ایفای نقش نمایند؛ همانگونه که رفتار نامناسب و نابهنجارشان نیز میتواند موجبات تزلزل و ناپایداری ارزشها و فرهنگ را فراهم سازد و از این طریق، جامعه را متزلزل کرده، افراد را دچار سرگردانی و انحراف گرداند.
پیامبر گرامی در یک کلام کوتاه و گویا، تأثیر نخبگان سياسي و فرهنگي را اینگونه بیان میکنند:
«دو طايفه از اين امّت اگر صالح گشتند همة امّتم صالح ميگردند، و اگر فاسد شدند همة امّتم فاسد ميشوند». عرض شد: يا رسولاللَّه، آن دو طايفه كدامند؟ فرمودند: «دانشمندان دينى و فرمانروايان» (حرّ عاملي، 1409ق، ج6، ص183).
فقها در حقیقت، نخبگانی هستند که در تدوین و یا تبیین و ترویج ارزشها و فرهنگِ جامعه، نقش ویژه و برگزیدهای دارند و با توجه به ویژگیهای شخصی و توانمندیهای حرفهای خود، میتوانند در عرصة رفتار عملی و کنشهای اجتماعی، همنوایی و یا ناهمنوایی و یا هنجارمندی و نابهنجاری در جامعه را گسترش دهند و یا در عرصة فکر و اندیشه نیز میتوانند بسیار تأثیرگذار بوده، منشأ شکلگیری اندیشه و یا حتی مکتب و مرام جدیدی در جامعة منسجم فکری و دینی باشند.
علی بن حمزه بطائنی یک نخبه و صاحب نفوذ فرهنگی و از بنیانگذاران فرقة «واقفیه» بود. «واقفیه» به گروهی گفته میشود که پس از شهادت امام موسی بن جعفر در امامت علی بن موسی تردید کردند و در امام هفتم توقف کردند. وی برای اینکه بتواند در بیتالمال تصرف کند و به تمکّن مالی برسد، شهادت امام کاظم را انکار کرد و ادعا نمود: امام کاظم همان مهدی منتظر مورد نظرِ پیامبرِ اکرم است. شیخ طوسی در کتاب الغیبه مینویسد: علی بن حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی روامی، نخستین کسانی بودند که عقیدة واقفیگری را مطرح کردند. آنها به دنیا حرص ورزیدند و به مال دنیا علاقهمند گشتند و دستهای از افراد را به خود متمایل ساختند و از اموالی که با خیانت به امام موسی بن جعفر تصاحب کرده بودند، مقداری هم به آنها بخشیدند (طوسی، 1411ق، ص63-64).
علی بن حمزه بطائنی عالم و محدثی بود که در زمینة فقه و حدیث آثاری دارد. وی از اصحاب نزدیک امام هفتم و وکیل رسمی آن حضرت بود (نعیمآبادی، 1379، ص292). به همین سبب، اموال بسیاری در دست او بود. هنگامی که امام کاظم در زندان هارون، خلیفة عبّاسی به شهادت رسید، وی و زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی اموالی را که از سوی امام در دست آنها بود، با حرص و دنیاطلبی ضبط کردند و برخلاف وصیت امام
که فرموده بودند به مصارف خاص خود برسانند، نزد خود نگه داشتند و از پرداخت آن خودداري کردند. هنگامی که امام رضا به آنان نامه نوشتند تا اموال یاد شده را به ایشان برگردانند که در جهت وصیت امام مصرف شود و به وارثان واقعی آن برسد، در پاسخ نامة امام، انکار کرده، گفتند: «ما چیزی نداریم». عثمان بن عیسی پا را فراتر گذاشت و سخن باطلی گفت: «به فرض هم که پدرت درگذشته باشد، او به من نگفته بود اموالی را که در دست دارم به شما واگذار کنم؛ ولی کنیزان را آزاد نموده، با آنها ازدواج کردم» (طوسي، 1411ق، ص65).
این صاحبنفوذ فرهنگی و فکری، که در اثر مصاحبت و همراهی با امام معصوم به این ویژگی دست یافته بود، برای سود چند روزة خود، مکتبی بنا نهاد و فرقهای را در مقابل حجت حق عَلَم کرد که در سایة آن راه مستقیم و همواری را که بسیاری از افراد در پرتو هدایتگری امام معصوم به دست آورده بودند، به کجراه تبدیل ساخت و خود و دیگران را از رسیدن به ساحل نجات محروم گردانيد. این امر از بعد از رحلت رسول گرامی توسط صاحبان نفوذ سیاسی و فرهنگی بارها تکرار شد و نتیجهاش هفتاد و دو فرقهای است که در اسلام پدیدار گشته است.
اگر بخواهیم در عصر حاضر پدیدة مذکور را سطح پایینتر پیگیری کنیم، مثنوی هفتاد من خواهد شد. گروههای فرهنگی و اجتماعی متعددی در اثر نقشآفرینی صاحبنفوذان عرصة سیاست و فرهنگ، در جوامع اسلامی و یا حتی در جامعة اسلامی ایران پدید آمدند. اينان بدون شک، خود منشأ بسیاری از آسیبهای اجتماعی شدهاند که «عدم انسجام و همبستگی» یکی از آنهاست.
جامعة بشری همانگونه که پیش از این اشاره شد، اهدافی را دنبال میکند که مهمترین آن «امنیت روانی و آسایش مادی» است، و این مهم زمانی محقق خواهد شد که انسانها در اندیشه تفاهم باشند و در پرتو آن، بتوانند امیدوار به تحقق هدف مورد نظر خود باشند. در غیر این صورت، بدون شک، شاهد هرج و مرج بوده و در حسرت آرامش و امنیت خاطر خواهند ماند. بنابراین، انحراف فکری میتواند یکی از آسیبهای بزرگی باشد که خود کلید و منشأ آسیبهای اجتماعی متعدد دیگری است. در ادامه، به نمونههايي از آن اشاره ميکنيم.
8. از هم گسیختگی اجتماعی و نخبگان
بیتردید، انسجام اجتماعی و همبستگی جمعی عامل اصلی استمرار و تداوم حیات اجتماعی بشر است. به همین دليل، یکی از دغدغههای اصلی جوامع بشری، به ویژه جوامع صنعتی امروز است. امیرالمؤمنین نیز به این مهم توجه ویژهای داشته و در خطبهها و بیانات متعدد بر اهمیت آن تأکید کرده و با صراحت بیان داشتهاند که نبود انسجام و همدلی موجب انحطاط جوامع ميشود و ظرف رسيدن کمال انسانی را از بين ميبرد. البته این فقدان همدلی و از همگسیختگی میتواند در قالب کینهتوزی، بخل و حسد، و پشت کردن و کمک نکردن به یکدیگر در جامعه رخ نشان دهد. براي مثال، در خطبة 29 میفرمایند: «... اي مردمي که بدنهايتان جمع و افکار و خواستههايتان پراکنده است، سخنان داغ شما سنگهاي سخت را در هم ميشکند، ولي اعمال سست شما دشمنانتان را به طمع مياندازد، در مجالس و محافل ميگوييد: چنين و چنان خواهيم کرد، اما هنگام جنگ فرياد ميزنيد: اي جنگ، از ما دور شو!» (نهجالبلاغه، 1365، خ29).
نبود انسجام و همدلی آسیبی است که در اثر ایجاد انحراف در فکر و اندیشة اجتماع پدید میآید. جامعة بدوی در عصر جاهلیت، به صورت قبایل بزرگ و کوچک روزگار سر میکرد و قبایل کوچکتر دائم در ترس و وحشت بودند و از سوي قبايل بزرگتر چپاول ميشدند. با طلوع آفتاب رسالت و در پرتو آموزههای وحیانیِ «انّ اکرَمَکُم عندَالله اتقاکم» (حجرات: 13) به صورت امّت واحده درآمدند و با اتحاد در اندیشه و فکر در قامت ارزشهای وحیانی و دین واحد، با آرامش روانی بر سر سفرة انسجام و همدلی، طعم شیرین آسایش را چشیدند. اما این انسجام و همبستگی پس از رحلت نبی مکرّم در اثر انحراف فکریِ ایجاد شده توسط صاحبنفوذان سیاسی و فرهنگی، جای خود را به از همگسیختگی اجتماعی داد و امّت واحده را به هفتاد و سه فرقه تبدیل کرد که امّت اسلام تا به امروز نیز از آن رنج میبرد.
این حقیقت را امیرالمؤمنین در خطبة قاصعه به زیبایی بيان کرده، میفرمایند:
در شرح حال مؤمنان پيشين تدبّر کنيد که چگونه در حال آزمايش و امتحان بودند! آيا بيش از همه مشکلات بر دوش آنان نبود؟ و آيا بيش از همة مردم در شدت و زحمت نبودند؟ و آيا از همة جهانيان در تنگناي بيشتري قرار نداشتند؟ فرعونها آنان را برده خويش ساخته بودند و همواره در بدترين شکنجهها قرار داشتند. تلخيهاي روزگار را به آنها چشاندند و اين همچنان با ذلت هلاکت و مقهوريت ادامه داشت. نه راهي داشتند که از اين وضع سر باز زنند و نه طريقي براي دفاع از خود مييافتند، تا آنگاه که خداوند جديّت و استقامت و صبر در برابر ناملايمات بهخاطر محبّتش و تحمّل ناراحتيها از خوف و خشيتش را در آنها يافت. در اين هنگام، از درون حلقههاي تنگ بلا راه نجاتي برايشان گشود و ذلّت را به عزّت، و ترس را به امنيت تبديل کرد؛ يعني آنها را حاکم، زمامدار و پيشوا گردانيد. آنقدر کرامت واحترام از ناحية خداوند به آنان رسيد که حتي خيال آن را هم در سر نميپروراندند! بنگريد آنها چگونه بودند هنگامي که جمعيتهاشان متحد، خواستهها متفق، قلبها و انديشهها معتدل، دستها پشتيبان هم، شمشيرها ياريکنندة يکديگر، ديدهها نافذ، و عزمها و مقصودهاشان همه يکي بود. آيا مالک و سرپرست اقطار زمين نگرديدند؟ و آيا زمامدار و رئيس همة جهانيان نشدند؟ از آنطرف، پايان کار آنان را نيز نگاه کنيد! آن هنگام که پراگندگي در ميان آنها واقع شد، الفتشان به تشتّت گراييد، اهداف و دلها اختلاف پيدا کرد، به گروههاي متعددي تقسيم شدند و در عين پراکندگي، با هم به نبرد پرداختند. [در اين هنگام بود] که خدا لباس کرامت و عزّت از تنشان بيرون کرد و وسعت نعمت را از آنان سلب نمود. تنها آنچه از آنها باقي مانده سرگذشت آنان است در بين شما، درس عبرتي براي آنها که بخواهند عبرت گيرند. از امّتها عبرت گيريد! از حال فرزندان اسماعيل، فرزندان اسحاق و فرزندان يعقوب عبرت گيريد! (همان، خ192).
پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ايران، علیرغم جنگِ نابرابری که به رهبری استکبار جهانی علیه آن شکل گرفته بود، مردم با همدلی و انسجام مثالزدنی توانستند هشت سال در مقابل همة آن نابرابریها ایستادگی کنند و دشمنان را در حسرت رسیدنِ حتی کوچکترین هدفشان بگذارند و علیرغم مرارتهای جنگ، در پرتو رحمت واسعه الهي امنیت روانی فوق العادهای را نیز تجربه کردند که این البته بر دشمنان کینه توز، گران آمده و راه دیگری را برای جنگ با ملت منسجم انتخاب کردهاند و آن، بهکارگيري صاحب نفوذان فرهنگی از طريق ابزار اندیشه و صد البته کژ اندیشی در مقابل جامعه انقلابی قرار گرفتند. پس از فروکش کردن جنگ تحمیلی و بهویژه بعد از رحلت معمار انقلاب، قلم به دستانِ ذینفوذ و صاحبان تریبون، سخن از قرائتهای دیگر به میان آوردند و اندیشة واحد انقلاب اسلامی را نشانه گرفته، به صد تأسف در انسجام اجتماعی و همدلی بینظیر اوايل انقلاب و دوران جنگ تحمیلی، اختلال ایجاد کرده، موجبات امیدواری دشمنان و استکبار جهانی را فراهم آوردند و بیتردید، اگر نبود علمدار روشن ضمیر انقلاب و رهبر فرزانهای همچون حضرت آیتالله خامنهای، معلوم نبود چه بر سر این نظام و کشور میآمد، هرچند در این رهگذر تاوان سخت و سنگینی متوجه مردم و نظام شده است.
9. اختلال در امنیت خارجی و نخبگان
یکی دیگر از پیامدهای انحراف در اندیشه و فکرِ اعضای یک جامعه، اختلال در امنیت خارجی خواهد بود؛ زيرا افراد در اثر تشتّت در تفکر و اندیشه، در پی رسیدن به اهداف و منافع شخصی خود برخواهند آمد و از خصومت خارجی غافل شده، حتی در مواقعی مبتلا به توهّم دوستی دشمن گشته، هشدارهای دلسوزان جامعه را نادیده میگیرند. در این زمان، دشمن بیرونی از تشتّت و اختلاف فکری و سستی افرادِ جامعه، سوء استفاده کرده، مرز سیاسی و نظامی کشور را نشانه ميگيرد و تا تسلیم کامل آن پیش میرود.
امیرالمؤمنین با توجه به این واقعیت، مردم را سرزنش کرده، میفرمایند:
... اي مردمي که بدنهايتان جمع و افکار و خواستههاي شما پراکنده است! سخنان داغ شما سنگهاي سخت را در هم ميشکند، ولي اعمال سست شما دشمنانتان را به طمع مياندازد. در مجالس و محافل ميگوييد: چنين و چنان خواهيم کرد، اما هنگام جنگ فرياد ميزنيد: اي جنگ، از ما دور شو! آنکس که شما را بخواند فرياد او به جايي نميرسد، و کسي که شما را رها کند قلب او از آزار شما در امان نخواهد بود. به عذرهاي گمراهکنندهاي متشبّث ميشويد؛ همچون بدهکاري که [با عذرهاي نابجا] از اداي دين خود سر باز ميزند. [بدانيد] افراد ضعيف و ناتوان هرگز نميتوانند ظلم را از خود دور کنند (همان، خ29).
ايشان در جای دیگر میفرمایند:
اي مردم، اگر دست از حمايت يکديگر در ياري حق برنميداشتيد و براي تضعيف و زبون ساختن باطل سستي نميکرديد، هيچگاه آنان که در پاية شما نيستند در نابودي شما طمع نميورزيدند و هيچ نيرومندي بر شما قدرت پيدا نميکرد؛ اما همچون بنياسرائيل در حيرت و سرگرداني قرار گرفتيد. به جانم سوگند که سرگردانيتان پس از من چند برابر خواهد شد، و اين به خاطر آن است که حق را پشت سر انداختهايد. از نزديکترين افراد به پيامبر [که من هستم] بريده و به دورترين فرد [که معاويه است] پيوند خوردهايد. آگاه باشيد اگر از پيشوا [و رهبر] خود پيروي ميکرديد، شما را به همان راهي ميبرد که رسول خدا رفته بود، و از رنجهاي بيراهه رفتن در آسايش بوديد و بار سنگين مشکلات را از دوش خود برميداشتيد... (همان، خ166).
در عصر حاضر نیز جوامع اسلامی با اختلافی که همچنان بر آن دامن میزنند، راه تسلط بیگانگان را بر مسلمانان و امّت اسلامی هموار ساخته، علیرغم سرمایة بزرگ دینی و ثروت انباشتهای که خداوند به آنها ارزانی داشته است، تحت سلطة استکبار به سر برده، امنیت داخلی و خارجیشان متزلزل گرديده است.
جمعبندي و نتیجهگيري
انسان با عقل خدادادی و تجربة زندگي، دریافته که جامعه بهترین و اساساً تنها ظرفی است که میتواند بستر کمال او را فراهم سازد، هرچند در طول زندگی جمعی خود نیز به عیان دیده است که این ظرف وجودی در طول حیات خود، همواره به آسیبها و ابتلائاتی مبتلا بوده که مسیر نیل او به کمال را دشوار ساخته است. این تحقیق نشان داد که نخبگان سیاسی و فرهنگی از جمله عوامل مهم و مؤثری هستند که از دو طریق «الگوسازی» و «مشارکت در پیدایش آسیبهای اجتماعی» نقشآفرینی میکنند.
با بهرهگیری از نهجالبلاغه، نشان داده شد که نخبگان سیاسی و فرهنگی با ایجاد فتنه، باب انواع آسیبهای اجتماعی را به روی جامعة نوپای نبوی باز کردند و موجب انشقاق و چنددستگی مسلمانان شدند و با جنگهای متعدد، جامعة مستحکم اسلامی را در معرض خطر قرار دادند و زیانهای زیادی را متوجه ملت اسلامی ساختند.
همچنين با بهرهگیری از واقعیت تاریخی، نشان داده شد که صاحبان نفوذ فرهنگی با چه سازوکاري جامعه را به آسیبهای اجتماعی مبتلا گردانيدند. معلوم گرديد که چگونه نخبگان فکری با توجه به نقش خود در تدوین و تبیین ارزشها و هنجارهای اجتماعی، توانستهاند با ایجاد انحراف در دین و ارزشهای حاکم بر جامعة اسلامی، آسیبِ زیانباری به نام «انشقاق و از هم گسیختگی اجتماعی» از یک سو، و «تزلزل و ناپایداری در امنیت داخلی و خارجی» از دیگر سو، بر جامعة اسلامی تحمیل نمایند.
در پایان، لازم به یادآوری است که دو عامل مذکور در هر عصری از مهمترین عوامل تأثیرگذار در ایجاد آسیبهای اجتماعی بوده که همواره با بهرهگیری از ابزارها و سازوکارهای بهروز شده، نقشآفرینی میکنند.
- نهجالبلاغه، 1365، ترجمه آیتالله مکارم شیرازی، قم، اميرالمؤمنين.
- ترابی، علی اکبر، 1353، مبانی جامعهشناسی، تهران، دانشگاه تهران.
- جولیوس گولد، 1376، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران، مازیار.
- حاج بابایی، حسین، 1382، «تحقيق در آسيبهاي اجتماعي»، مددکاری اجتماعی، ش12، ص24-36.
- حر عاملي، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آلالبيت.
- روحالامینی، محمود، 1374، مبانی انسانشناسی، تهران، عطاء.
- سالمی، احمد، 1390، عوامل مؤثر بر انحرافات اجتماعی از دیدگاه امام علی، پایاننامه کارشناسي ارشد، قم، دانشگاه باقرالعلوم.
- سلیمی، علي و محمد داوری، 1385، جامعهشناسی کجروی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- شريفي، احمدحسين، 1388، موج فتنه، تهران، كانون انديشه جوان.
- شیخ طوسی، 1411ق، کتاب الغیبه، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیه.
- کليني، محمدبن یعقوب بن اسحاق، 1365، اصول الکافی، چ چهارم، تهران، دارالکتاب الاسلامیه.
- گی روشه، 1373، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، تهران، نشر نی.
- گیدنز، آنتونی، 1374، جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی.
- مجلسی، محمدباقر، 1411ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
- بينام، 1396، «انواع آسیبهای اجتماعی و علل آنها»، در: مجله اینترنتی اظهار.
- مریجی، شمسالله، 1380، علل نادیده گرفتن ارزشها، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما.
- ـــــ ، 1389، «نقش امام باقر در تغییرات فرهنگی اجتماعی»، علوم سیاسی، ش50، ص27-56.
- ـــــ ، 1393، بررسی عوامل مؤثر در کجروی و نقش خانواده در آن، قم، نشر معارف.
- ـــــ ، 1397، جامعهشناسی در عرصه تبلیغ دینی، چ چهارم، قم، بوستان کتاب.
- نعیمآبادی، غلامعلی، 1379، آسیبشناسی خواص، تهران، سروش مهر.
- هومن، احمد، 1339، زندان و زندانیها، تهران، دانشگاه تهران.