نسبتسنجی مفهومی انقلاب و نظام در نظریهی نظام انقلابی مندرج در بیانیهی گام دوم
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
نظریة نظام انقلابی یکی از کانونیترین و محوریترین مباحثی است که مقام معظم رهبری در بیانیة گام دوم انقلاب مطرح نمودهاند. اهمیت و ضرورت تبیین این نظریه، زمانی بیش از پیش آشکار میشود که تعابیر و خوانشهای متفاوت و گاه متضادی در خصوص ماهیت و چیستی انقلاب اسلامی و نسبت آن با نظام جمهوری اسلامی از سوی برخی افراد و جریانها در جامعة نخبگانی کشور ارائه و تبلیغ میشود که باور و ابتنا بر آنها تأثیرات منفی در هدفگذاری و اجرای سیاستهای کلان داخلی و خارجی نظام برجا خواهد گذاشت.
مطابق آنچه رهبر معظم انقلاب در بیانیة گام دوم انقلاب اسلامی بر آن تصریح داشتهاند، موفقیتها و دستاوردهای چهل سال گذشته، در سایة انقلابیگری و عمل به ارزشها و اصول انقلاب حاصل شده است و هرجا که دلزدگی و چالشی در این مدت در کشور ایجاد شده، بهدلیل رویگردانی از ارزشها و اصول انقلابی و جریان انقلابی کشور بوده است. توجه به این مهم در بیانیة يادشده از یک سو، و دفاع از «نظریة نظام انقلابی» از سوی دیگر، در عین مشخص کردن آرمانهای انقلاب اسلامی در گام دوم، نشان میدهد که از دیدگاه ایشان، نظریة نظام انقلابی چراغ راه پیمودن گام دوم انقلاب اسلامی است. به تعبیر دیگر، محتوای بیانیة گام دوم انقلاب حاکی از آن است که جبران راههای طینشدة انقلاب در گام اول و فتح افقها و اهداف تعیینشده در گام دوم، تنها با عمل به نظریة نظام انقلابی مقدور و میسور است.
بر این اساس، میتوان گفت که نظریة نظام انقلابی یکی از مهمترین محورهای مطرحشده در بیانیة گام دوم انقلاب اسلامی است؛ زیرا همانگونهکه موفقیتهای چهل سال نخست در سایة نگاه انقلابی حاصل شده است، در گام دوم نیز باید نگاه و شیوههای انقلابی جهتدهندة اصلی حرکت کشور در ابعاد مختلف باشد و این مهم جز در سایة نظام انقلابی عملی نخواهد شد. در نقطة مقابل، این گزاره مطرح میشود که از يك سو مفهوم انقلاب در ادبیات علم سیاست، عمدتاً به خشونت، بینظمی، ساختارشکنی و شور و احساس ترجمه میشود و از دیگر سو، مقولة نظام سیاسی نیز عقلانیت، نظم و ثبات را میطلبد؛ لذا دخالت دادن اقتضائات انقلاب در مسائل نظام، باعث بینظمی و مختل نمودن نظام سیاسی مستقر در کشور میشود. ازاینرو ترکیب دو مفهوم بنیادین تشکیلدهندة نظریة نظام انقلابی، یعنی «نظام» و «انقلاب»، ترکیبی خودشکننده و منطقاً متناقض است. پژوهش حاضر بهروش توصیفی تحلیلی و با هدف حل تناقضنمای جوشش انقلابی و نظم سیاسی اجتماعیِ ساختارهای نظام، به تعیین نسبت مفهومی میان انقلاب و نظام میپردازد تا تصویر روشنتری از نظریة نظام انقلابی مورد اشارة مقام معظم رهبری ارائه شود. در این راستا، ضمن اشاره به چیستی نظریة نظام انقلابی و بنیانهای نظری آن، با استقرای دیدگاههای موجود و مفروض در باب نسبت میان نظام و انقلاب و طرح و نقد آنها، سعی میشود تا با بهرهگیری از منظومة فکری مقام معظم رهبری و تحلیل محتوای بیانات ایشان، به کشف نسبت میان آنها از نظر معظمله پرداخته و بدینوسیله گامی برای تبیین بهتر نظریة نظام انقلابی برداشته شود.
1. مفهومشناسی
نظریة نظام انقلابی، مجموعهاي منظم از مفاهیم مرتبطی است که از واقعیت خارجی نظام انقلابی حکایت ميكند و به تبیین و تشریح مختصات و ابعاد آن میپردازد. نظریة نظام انقلابی تلاش نظری و عملی برای مبنا قرار دادن تجربیات و اندوختههایی است که در گام اول انقلاب با محوریت نگاه و عمل انقلابی حاصل شده است. ازاینرو در این نظریه، تنها به نگاه انتزاعی صرف بسنده نمیشود و تجربة موفق انقلاب اسلامی ایران و حکمرانی چهلسالة نظام جمهوری اسلامی نیز لحاظ میشود. طبیعتاً وجه دیگر این نظریه، بسط و تعمیم منطق موفقیتآفرینی این تجربیات به حوزههایی است که بهدلیل فقدان رویکرد و عمل انقلابی، در آنها موفقیت کامل حاصل نشده است.
بر این اساس، در مقالة حاضر تأکید اصلی در این نظریه، مبتنی بر فرازهای نخست بیانیة گام دوم انقلاب، معطوف به حفظ سیرت و ساخت حقیقی نظام اسلامی است و تداوم نگاه و کنشهای انقلابی در عین پایبندی به ساختارهای حاکم در نظام، مدنظر است. در ادامه برای فهم بهتر مؤلفهها و بهتبع آن چیستی این نظریه، به تعریف مفاهیم نظام و انقلاب پرداخته و ماهیت نظام انقلابی تبیین خواهد شد.
1-1. نظام (نظام سیاسی)
نظام در یک تعریف کلی عبارت است از هندسة عمومى جامعه. در معنای دقیقتر، نظام مجموعهای از اجزا و عناصر مختلف دارای کنش و واکنش متقابل است که هدف خاصی را دنبال میکند. در این پیوند، نظام سیاسی به نظام کنش و واکنش در هر جامعهای تعبیر میشود که بهسبب آن، توزیعهای الزامآور یا مقتدرانه ایجاد و اجرا میگردد (عالم، 1376، ص151). برخی نیز نظام سیاسی را همان سیستم تولید، توزیع و مصرف قدرت تعریف كردهاند (لکزایی، 1389، ص108). در بیاني دیگر، نظام سیاسی بهصورت عام، شامل همة نظامهای اقتصادی، فرهنگی، دفاعی و... میشود (ابوالحمد، 1365، ص197). برخی هم نظیر آلموند بر این باورند که نظام سیاسی، متشکل از مجموعة مهمی از نهادهای اجتماعی است که با صورتبندی و اجرای اهداف جمعی برای یک جامعه یا گروههای داخلی آن سروکار دارند (آلموند و همکاران، 1376، ص5). بر این اساس، آنچه به نظامها شکل میدهد، همان نهادهای تشکیلدهندة آن هستند که الگوها، هنجارها و مقرراتی را تعبیه کردهاند و بهصورت ساختارمند، تحمیلکننده، هدایتگر یا تشکیلدهندة رفتار بازیگران اجتماعیاند؛ لذا بخش اصلی نظامسازی سیاسی، شامل ایجاد نهادهایی است که کارویژة تنظیم، تخصیص و تضمین قدرت را دارند.
نظام مردمسالاری دینی، پس از انقلاب اسلامی ایران با هدف شکلگیری الگوی بومی مبتنی بر حاکمیت دین و نقشآفرینی مردم شکل گرفت و طرح مهندسى و شكل كلى اسلامى را در زیرساخت حاکمیتی پياده كرد. این نظام علاوه بر حرکت برای ایجاد نظم و الگوی حکمرانی نو در جامعة ایران، پاسخی به نارضایتیهای منجر به انقلاب اسلامی ایران نیز محسوب میشد. ازاینرو هدف از تأسیس این نظام، تحقق حاکمیت دین و مردم در جامعه بوده است و تعبیر جمهوری اسلامی توسط بنیانگذار این نظام، به متکی بودن آن به آرای عمومی و نیز
اسلامی بودن آن مبتنی بر قانون الهی اشاره دارد. بر این اساس بود که نظامی بر پایة مؤلفههای کلیدی دین و مردم در مدت زمان کوتاهی از طریق ایجاد ساختارها و نهادهای سیاسی اجتماعی شکل گرفت و قانون اساسی نیز ـ که اولین و مهمترین سند بالادستی در الگوی مردمسالاری دینی بهشمار میآید ـ در اصول متعددی بر دین اسلام، بهعنوان محتوا و منبع اعتباربخش به نظام و حاکمیت ارادة مردم ذیل حاکمیت الهی، تأکید نموده است (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل56).
2-1. انقلاب
مفهوم انقلاب در نگاه اندیشمندان مختلف، تعاریف متعددی به خود گرفته است؛ لکن میتوان بهصورت کلی به دو تعریف حداقلی و حداکثری در این زمینه اشاره داشت: انقلاب در معنای حداقلی، به هر نوع تغییر و تحول سیاسی ـ اجتماعی حاکم بر جامعه، نظیر کودتا، شورش و... اطلاق میشود که نوع و جهت تغییر و نیز تغییر ارزشهای جامعه در آن مورد توجه نخواهد بود؛ اما در معنای حداکثری، عبارت است از حرکتهای مردمی در جهت تغییر سریع و بنیادین ارزشها و باورهای مسلط، نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روشها و فعالیتهای حکومتی یک جامعه که توأم با خشونت داخلی باشد.
نظریههای انقلاب، اغلب بر اساس بررسی تعداد محدودی از انقلابهای معاصر شکل گرفتهاند و بدیهی است که به سبب تفاوت ماهوی میان این انقلابها نمیتوان نتایج بهدستآمده از این بررسیهای محدود را به همة انقلابها تعمیم داد. ازاینرو برخی در عوض تعریف انقلاب، به بیان ویژگیهایی از آن، نظیر نارضایتی عمیق از وضع موجود، ظهور و گسترش ایدئولوژیهای جدید و جایگزین، گسترش روحیة انقلابی، رهبری و نهادهای بسیجگر پرداختهاند و از آنها بهعنوان وجود مشترک انقلابها نام میبرند (عیوضی و هراتی، 1390، ص26).
مقام معظم رهبری از انقلاب به دگرگونی بنیادینی تعبیر میکند که بهسبب آن، پایههای غلط برچیده و پایههای درست برجای گذاشته میشود (بیانات: 09/12/1379). در نگاه ایشان، پویایی و در گسترة زمان (مستمر) بودن، ویژگی مهم انقلاب تلقی میشود؛ بدین معنا که برخلاف اصطلاحات مرسوم، انقلاب را نمیتوان صرفاً پدیده و رویدادی برای تشکیل و تثبیت نظام و حکومت جدید دانست؛ بلکه انقلاب مفهومی پویاست که دوران تشکیل نظام و حکومت را نیز شامل میشود؛ زیرا جوهرة اصلی گفتمان انقلاب اسلامی، توحید و نفی عملی و جهادی طاغوتهاست و تا زمانی که طاغوتهای کوچک و بزرگ وجود داشته باشند، انقلاب و عمل انقلابی ادامه خواهد داشت. این عمل انقلابی در دوران تثبیت و در نظام اسلامی، تجلیهای متفاوتی دارد و انسان انقلابی در نظام اسلامی، هیچگاه از میدان سیاست و انقلاب کنار نمينشيند و انقلابی میماند.
مقام معظم رهبری بر این باور است که در انقلاب، تنها نفی و سلب مدنظر نيست و بهاقتضای توحید در ربوبیت تشریعی و لزوم تلاش برای حاکمیت الهی، مقولة انقلاب جنبة ایجابی نیز دارد؛ ازاینرو چنانچه انسان انقلابی ساختار یا فرایندی را چه در حکومت جور و چه در حکومت اسلامی سلب و نفی كند، باید به فکر اقامة ساختار و فرایند جایگزین و اقامة حق نیز باشد. بر اين اساس، انقلاب صرفاً تخریب و مبارزه با وضع موجود نیست؛ بلکه افزون بر آن، طراحی و اجرای وضع مطلوب و بازسازی را نیز شامل میشود (موسوی، 1397، ص32-33).
3-1. نظام انقلابی
نظریة نظام انقلابی برگرفته از مبانی و بنیانهای نظری مکتب اسلام شیعی و آموزههای انقلاب اسلامی است که متمایز از نگاههای غربی و شرقی به انقلابها و نظام برخاسته از آنهاست؛ نگاههایی که یا با الهام از تفکرات مارکسیستی وجوه مادی و اقتصادی انقلاب را برجسته كرده، استمرار انقلاب را با ملاک اقتصاد و تضاد طبقاتی سنجش و تحلیل میکنند (آشوری، 1387، ص49) یا متأثر از مکتب لیبرالیسم با دید منفی به انقلابها مينگرند و آنها را مقولاتی ساختارشکنانه، بیثباتکننده و مملو از شور و احساسات ميدانند که باعث خرابی و ویرانی نظام سیاسی ميشود و باید بهدنبال ریشهکن کردن آنها بود (برینتون، 1361، ص17-20).
عناصر کلیدی در فهم نظریة نظام انقلابی، عبارت است از مقولات ماهیت انقلاب اسلامی، استمرار آن و بهویژه حل تناقضنمای احساسات و جوشش انقلابی در عین حفظ نظم و ثبات سیاسی اجتماعیِ ساختارهای نظام سیاسی کشور. بر این اساس، در نظریة نظام انقلابی، منظور از انقلاب اسلامی مقولهای است که در امتداد بعثت انبیا، از لایة درون انسانها آغاز شده و همچون پدیدهای زنده و بااراده، با فطرت بشر در همة عصرها سرشته شده است. انقلاب اسلامی حرکتی مستمر و پیشرونده با مجموعهای از ارزشها و آرمانها، مانند تمدن نوین اسلامی، نفی استعمار، نفی سلطهپذیری، نفی وابستگی سیاسی، نفی نفوذ و دخالت قدرتهای مسلط دنیا در کشور، کرامت انسان، حفظ ارزشها، عدالت و تفکرات اسلامی است که در حوزههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تبلور و عینیت یافته است. در این نظریه، انقلاب با پیروزیاش پایان نیافته؛ بلکه بهمثابة روح در قالب و کالبد نظام سیاسی «جمهوری اسلامی» به حیات خود ادامه داده است و به پیش میرود. علاوه بر این، در نظریة نظام انقلابی، استمرار انقلاب بهمعنای حفظ خط مستقیم و جهتگیری دینی انقلاب (بیانات، 19/11/1383) مدنظر است که ضمن پایبندی به ساختارها، بدون خیانت به آرمانهایش حرکت كند و در برابر همة وسوسههایی که پیش میآیند، از کرامت و اصالت شعارهایش صیانت نماید و در گام دوم حرکت خود، وارد مرحلة خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی گردد (بیانات، 24/11/1397).
ازاینرو نظریة نظام انقلابی «نظریهای معطوف به حفظ سیرت و ساخت حقیقی انقلاب اسلامی و تداوم نگاه و کنشهای انقلابی در عین پایبندی به ساختارهای حاکم است که بهمنظور رفع موانع و شکوفایی حداکثری ظرفیتها و امکانات نظام در راستای ساخت تمدن نوین اسلامی» توسط رهبر معظم انقلاب در بیانیة گام دوم انقلاب مطرح شده است. بر این اساس در بعد تجویزی، این نظریه باید راهگشای نهادینهسازی اندیشه، روحیه و عمل انقلابی در چهارچوب ساختارهای نظام سیاسی کشور تلقی شود و بر اساس مبانی، الزامات و نیازهای انقلاب اسلامی، راهحلهای عملی برای تداوم انقلاب اسلامی و حفظ سیرت و صورت آن در شرایط متحول محیطی
ارائه دهد. در الگوی برآمده از این نظریه، خصوصیات و ویژگیهای انقلاب اسلامی، بهویژه اندیشه، روحیه و عمل انقلابی، باید در بخشهای کارگزاری و ساختارهای نظام منعکس و نهادینه شود.
بنابراین، نظام انقلابی نیز در این معنا به «الگویی از نظام حکمرانی مبتنی بر نهادینهسازی اندیشه، روحیه و عمل انقلابی در ساختارهای رسمی و غیررسمی نظام، بهمنظور فعالسازی و بهکارگیری ظرفیتهای موجود در جهت تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی» اطلاق میشود. از نگاه مقام معظم رهبری، موفقیتهای چهلسالة انقلاب اسلامی در سایة تبلور اندیشه، روحیه و عمل انقلابی با چنين شاخصههایی حاصل شده است: اسلاممحوری، نفی و طرد هرگونه التقاط، نفی و مبارزه با اسلام آمریکایی، طرد سکولاریسم و تحجر، اعتقاد راسخ به نقش مردم، حسن ظن و اعتماد به وعدههای الهی، نفی استکبار و مبارزه با آن، نفی سلطهپذیری و تأکید بر حفظ استقلال کشور، تأکید بر پیشرفت هویتمحورانه، تأکید بر وحدت در ابعاد داخلی و در میان امت اسلامی، آرمانگرایی واقعبینانه، دقت در حفظ مصلحتها، شجاعت، اقدام و عمل، ابتکارورزی، بنبستشکنی، امیدواری به آینده، کار با نیت الهی، اعتماد به کمک الهی، کار مبتنی بر علم و درایت، پُرکاری، خودباوری و اعتمادبهنفس، و... . پس در گام دوم انقلاب اسلامی باید تلاش شود تا این شاخصهها و تجربیات ناشی از کاربست آنها در گام اول انقلاب، بهمثابة یک نظریه مبنای عمل در تحقق گام دوم انقلاب اسلامی باشد.
2. بنیانهای نظری
نظریة نظام انقلابی برای مقولة انقلاب، علاوه بر حیات در زمان حال، ریشهداری در گذشته و پیشروندگی بهسمت مقاصد و منازل پیشرو را متصور میشود؛ که میتوان در قالب دو علت اساسی ملاحظه كرد: الف) علت فاعلي: مجموعه عواملی که نقش پیشبرندگی را برای انقلاب دارند؛ همچون اندیشة پویا و تعالیخواه، تاریخ درخشان، خودآگاهی و هویت ملی مثبت، توان مادی و معنوی بالا، و انگیزههای قوی؛ ب) علت غايي: مجموعه عواملی که نقش پیشکشندگی را برای انقلاب دارند؛ همچون اهداف و آرمانهای بلندمدت.
این بيان امام خمینی كه میفرماید: انقلاب مردم ایران نقطة شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت است (موسوي خميني، 1368، ص108) و اينكه مقام معظم رهبری در بیانیة گام دوم از زمینهسازی برای طلوع خورشید ولایت (حسيني خامنهاي، 1397، ص16) سخن بهمیان میآورد، تنها بیان یک آرزوی دوردست نیست؛ بلکه مطابق وعدههای الهی و فلسفة الهی تاریخ، این پیوستگی، یک روند قابل پیشبینی و آیندهشناسانه است (مظاهری، 1397، ص51و52).
بنابراین در تبیین مقولة استمرار انقلاب اسلامی و حل تناقضنمای بروز احساسات و جوشش انقلابی در عین حفظ و پایبندی نظم و ثبات سیاسی اجتماعی ساختارهای حاکم بر کشور، میتوان دو عامل اساسی را بهعنوان بنیانهای نظری این تئوری لحاظ كرد. باور به «صیرورت انقلاب» و «موعودگرایی»، دو رکن بنیادین شکلدهی نظام انقلابی و حرکت آن بهسمت آرمانهای تعریفشدهاش است. از اينرو ضمن ارائة بیانی از این دو بنیان در نظریة مورد نظر، با تصور روشنتری از نظریة نظام انقلابی، به نسبت میان نظام و انقلاب پرداخته خواهد شد.
1-2. صیرورت انقلاب
صیرورت در لغت بهمعنای «التنقل من حال الی حال»، یعنی نقل و انتقال شيء از حالی به حال دیگر آمده است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص498). قرآن كريم از سير انسان، به «صيرورت» ياد كرده است. تفاوت «صيرورت» با «سير» در اين است كه «سير» (با سين) به حركتی گفته میشود كه در همة اجرام زميني و آسماني وجود دارد؛ اما «صيرورت» (با صاد) بهمعنای از حالتی به حالت دیگر درآمدن (ر.ک: عمید، 1389، ص732)، شدن از منزلتي به منزلت ديگر و از مرحلهاي به مرحلة ديگر، و تكامل يافتن آمده است. در این معنا، صیرورت بهمعنای تحول از حالتی به حالت دیگر مدنظر است که از نظر رتبة طولی، بالاتر از اولی است. ازاينروست که چون سیر تکاملی و تحولات زندگی انسان در نهایت به خداوند متعال منتهی میگردد، گفته میشود که بازگشت یا «مصیر» انسان بهسوی خدا خواهد بود (طباطبائی، 1417ق، ص78).
مقام معظم رهبری واژة «صیرورت» را دربارة حرکت انقلاب اسلامی بهکار ميبرند و میفرمایند: انقلاب در آغاز، آرمانها را ترسیم میکند. این آرمانها همان رسیدن به حیات طیبهای است که مورد اشارة قرآن و روایات قرار گرفته است. حرکت بهسمت حیات طیبه تمامنشدنی است و این همان صیرورت بهسمت خداست. جامعة مطلوب اسلامی آن است که این صیرورت در آن وجود داشته باشد و بهسمت خدا در حرکت باشد؛ انقلاب را اینگونه باید دید (بیانات، 25/6/94، 20/7/1391).
ازاینرو، مفهوم استمرار انقلاب که در نظریة نظام انقلابی در قالب واژة «صیرورت» مورد اشاره و تأکید مقام معظم رهبری قرار گرفته است، خصلت تکاملبخشی انقلاب را دربرمیگیرد. از منظر مقام معظم رهبری، انقلاب اسلامی فرایندی تدریجی، تمامنشدنی و پدیدهای مستمر است و نمیتوان آن را صرفاً رخدادی خاتمهیافته پنداشت (بیانات، 13/11/77، 25/6/94). این نگاه، متأثر از جهانبینی توحیدی است که جهان و انسان را در حال حرکت بهمعنای خروج تدریجی شیء از قوه به فعل میبیند (طباطبائی، 1379، ص254) و بدیهی است که معنای تدریج، وابسته به مفهوم زمان خواهد بود. بر اين اساس تدریج همان در زمان بودن و اشتداد در گسترة زمان است. بنابراین، «حرکت» مجموعهای از موجودات نیست که پیدرپی بهوجود بیایند؛ بلکه از امتداد وجود واحدی انتزاع میشود (مصباح یزدی، 1378، ص267). این وجود واحد، مرکب از جهات قوه و فعل است و اموری که استعداد حصول کمالی را دارند، توان حرکت و تبدیل استعدادهای خود به فعلیت را خواهند داشت و آنگاه میتوان فعلیت یافتن در امری را ممتنع دانست که استعداد و قوهای برای آن متصور نيست (ملکشاهی، 1388، ص25و26). ازاینرو سیر حرکت امور بهسوی کمال، هدفمند است و علت فاعلی همان ایجادکنندة حرکت، و علت غایی همان هدف حرکت خواهد بود.
مقام معظم رهبری معتقد است فلسفة آفرینش انسان این است که استعدادهای برجسته، مثبت، مفید و ممتاز از لحاظ ارزشهای الهی، با اختیار خود انسان و با مجاهدت انسانی، بر خصلتهای حیوانیت و سبعیت غلبه پیدا کند؛ در این صورت، استعدادهای حیوانی هم جهتگیری درستی پیدا خواهد کرد (بیانات، 20/7/1391). بنابراین در جامعة اسلامی دائماً باید صیرورت و تحول وجود داشته باشد (بیانات، 12/12/1370).
بر این اساس، در نظام ارزشی و گفتمانی رهبر معظم انقلاب مبتنی بر نگاه صیرورتی، انقلاب اسلامی حرکتی تدریجی و مستمر تعریف میشود و اصلاح، پیشرفت و حرکت دائم برای نیل به تعالی و تکامل، ذاتی انقلاب تلقی ميگردد. در نظر ایشان، انقلاب اسلامی پدیدهای لایهلایه و پیچیده است که فهم کامل ابعاد آن مستلزم ورق زدن و مطالعة لایههای مختلف آن است. انقلاب اسلامی یک حرف و یک حرکت دفعی نیست؛ حرکتی مستمر است که اقتضائاتش در زمانهای مختلف، متفاوت است (بیانات، 24/06/1381). گسترة انقلاب اسلامی تمام ارکان و ساختارهای جامعه را دربرمیگیرد. باید تحولِ هدفمندی در افراد و زیرساختها صورت گیرد تا بتوان گفت كه انقلاب رخ داده است؛ بهعلاوه این تحول باید در سراسر دنیای اسلام گسترش یابد (سیاهپوش و ملکوتیان، 1396، ص16).
مقام معظم رهبری بر این باور است، یک مرحلة انقلاب که تغییر نظام سیاسی است، دفعی است؛ اما انقلاب بایستی در طول زمان تحقق پیدا کند؛ تحقق بدین معنا که در بخشهای عقبمانده و تحولنیافته، تحول راه یابد و همهروزه راهها، کارها، فکرها و روشهای جدید، در چهارچوب و بر پایة ارزشهای تعریفشده در جامعه تحقق یابد و پیش برود. «برگشت، غلط است؛ عقبگرد، خسارت است؛ اما ایستادن هم غلط است؛ باید حرکت کرد و به جلو رفت» (بیانات، 23/2/1379).
از طرف دیگر، ایشان انقلاب را متفاوت از بیهنجاری و اغتشاش مداوم ميداند و معتقد است كه حرکت مستمر و روبهتکامل انقلاب، محتاج نظم و ثبات است؛ نه ثبات بهمعنای رکود؛ بلکه ثباتی که بهمعنای پذیرش قواعد مشترک برای حرکت روبهجلو باشد (بیانات، 24/7/1391). چنین ثباتی ملازم تحول است و تحول هم لازمة تکامل و تعالی است (بیانات، 18/8/1385). در نظر مقام معظم رهبری، نقطة مقابل تحول، رکود است، نه ثبات؛ ازاينرو تحول را نباید انکار کرد و به مقابله با آن برخاست؛ بلکه باید آن را بهسمت صحیح هدایت نمود (سیاهپوش و ملکوتیان، 1396، ص20).
2-2. موعودگرایی
اعتقاد و باور به پیروزی حق بر باطل، حاکمیت عدالت، وراثت زمین به صالحان و امید به آیندهای روشن، از تعالیم مشترک همة ادیان ابراهیمی است و باور به ظهور منجی، از مسلّمات و امور ریشهدار در میان اعتقادات پیروان این ادیان بهشمار میآید. این باور، در تعالیم و نصوص دین اسلام روشنی و وضوح بیشتری دارد؛ تاآنجاکه پیامبر اسلام میفرماید: «اگر از روزگار جز یک روز باقی نمانده باشد، خدای تعالی مردی از اهلبیت مرا برمیگمارد تا دنیا را پر از عدل و داد نماید؛ همانگونهکه پر از ظلم و جور شده است» (مجلسی، 1364، ج51، ص74). باور به ظهور منجی و حاکمیت عدل در عالم، در واقع باور به انقلابی جهانی برای تشکیل حکومت الهی واحد و عالمگیری است که توان و استعداد برقراری عدالت و رفع ظلم و فساد را در همة نقاط عالم دارد.
موعودگرایی و انتظار حکومت عدل جهانی، یکی از عقاید انسانساز و انقلابآفرین، مُلهِم تحول و تکامل و عامل گسترش اندیشههای اصلاحطلبانه در جامعه است که افراد جامعه را بهسمت استحکام ایمان و استقرار عدالت سوق خواهد داد؛ لذا موعودگرایی و باور به انتظار، همواره برانگیزاننده، جنبشآفرین، سرچشمة شور و مقاومت، ایثار، قیام و حرکت مستمر خواهد بود.
باور به موعود در شکلگیری مبانی فکری و ایدئولوژیکی انقلاب، تأثیرهایي انکارناشدنی داشته است؛ آنگونهکه باورهایی چون ظلمستیزی، عدم مشروعیت حاکمان سیاسی، نصب عام فقیهان، امید به اصلاح و تعالی جامعه و زمینهسازی برای ظهور حضرت حجت برخاسته از موعودگرایی و محور هدایت و رهبری انقلاب اسلامی بوده و بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم نقش فراوانی در پیروزی و تداوم حرکت انقلاب داشتهاند.
موعودگرایی سبب ایجاد فرهنگی پویا، تکاملخواه و روبهرشدی خواهد بود که بهسبب آن، افراد جامعه قبل از طلوع خورشید ولایت و مهدویت ـ که غایت حرکت در تفکر شیعی است؛ به وضع موجود راضی نيستند و هیچ ترازی از نظام و ساختارهای اجتماعی حاصلشده برای آنها مطلوبیت نخواهد داشت؛ تا آنکه فرجام خوش تاریخ در جامعة مهدویت رقم زده شود. بنابراين میتوان پیوند وثیقی میان انقلاب اسلامی و مفهوم موعود متصور شد.
از آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت: غایت تاریخ اسلام مهدویت است که در آن، دین با تمام جلوههایش تجلی خواهد يافت و تمدن اسلامی به تکامل خواهد رسید. بر این اساس در نظریة نظام انقلابی، دست یافتن به هر ساختاری از جامعة سیاسی و فعلیت هر کارکردی در جامعه، هرچند در تراز بالا و با هر میزان از امنیت و رفاه، سبب ایجاد جامعة مطلوب و نهایی نخواهد بود و همچنان یک مرحله بالاتر از آن را میتوان تصور كرد. ازاینرو ساختارهای نظام در اندیشة ولایی هیچگاه نهایی نخواهد بود و همواره پویایی انقلابی خود را خواهد داشت تا به جامعة مهدوی ختم گردد.
3. نسبتهای مفروض
فرمولبندی و تبیین نظریة نظام انقلابی در ابعاد مختلف، مستلزم پرداختن به تناقضنمای جوشش انقلابی و نظم سیاسی اجتماعی ساختارهای نظام است که در قالب بررسی رابطه و نسبت دو مفهوم بنیادی «نظام» و «انقلاب» دنبال خواهد شد. این مهم زمانی حاصل خواهد شد که این نسبتسنجی در قالبی منطقی و با لحاظ دیدگاههای موجود یا مفروض دربارة موضوع انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن صورت پذیرد. ازاینرو با استقراي دیدگاههای موجود در فضای نخبگانی جامعه و با طرح برخی دیدگاههای مفروض، نسبتهای میان دو مفهوم نظام و انقلاب در چهار شکل مطرح شده است که ضمن بررسی این دیدگاهها، سه شکل آنها رد ميشود و یک شکل بهعنوان نسبت برگزيده ارائه خواهد شد.
1-3. تباین (جداانگاری)
یکی از انواع نسبتهایی که میتوان میان دو مفهوم «نظام» و «انقلاب» متصور شد، نسبت تباین یا جداانگاری است. دربارة این نسبت، دیدگاههای مختلف زیر مطرح شده است: دیدگاه نخست، انقلاب اسلامی را یک حادثه و واقعه در نظر میگیرد و معتقد است كه با فرارسیدن 22 بهمن 1357 و سقوط رژیم پهلوی، انقلاب اسلامی به پایان رسید و در 12 فروردین 1358 نظام جمهوری اسلامی ایران استقرار یافت. بر این اساس، انقلاب اسلامی پایان روندی است که به تأسیس جمهوری اسلامی منتهی شده است. این دیدگاه، متأثر از نگاهی است که انقلابها را پدیدههای زودگذر در تاریخ جوامع بشری میداند که برای سرنگونی یک نظام سیاسی شکل ميگيرند و زمانی که نظام سیاسی جدید استقرار یافت، مأموریت آنها پایان مييابد و انقلاب به نظام تبدیل ميشود (محمدی،
1382، ص243).
بر اساس این دیدگاه، انقلاب اسلامی پایان یافته و نظامی تأسیس شده که لازمة آن، عمل متناسب با یک نظام سیاسی متعارف است، نه عمل انقلابی. البته گروهی بر این باورند که سیاستهای اعلامی بایستی انقلابی بماند و سیاستهای اعمالی باید عملگرایانه باشد؛ لکن بهطورکلی قائلین این دیدگاه معتقدند: انقلاب اسلامی تاریخی دارد که با وقوع تغییرات جهانی بهسر آمده است و اکنون باید تلاشها معطوف به ساختن جمهوری اسلامی بهمثابة الگویی برای سایر کشورهای منطقه باشد؛ ازاينرو اگر برخی اصول انقلاب با روندهای حاکم بر دنیا متعارض باشد، بهاقتضای روزآمد بودن، باید از آن اصول بهنفع الگوسازی صرفنظر شود (سریعالقلم، 1384، ص336).
درست در نقطة مقابل این دیدگاه، تفکری وجود دارد که به نوع دیگری میتوان جداانگاری انقلاب اسلامی و نظام را از آن برداشت كرد. از این منظر، باید تفکیکی میان انقلاب اسلامی بهمعنای آرمانهای بلند و جهانی آن و جمهوری اسلامی به مفهوم نظام سیاسی دولت ـ ملت قائل شد و موضوع اصلی را باید آرمانها و استقرار شعارهای انقلاب دانست که برای تحقق آن میتوان از ساختارها هم عبور کرد و هیچ چیز نباید مانع و سد راه این موضوع باشد. قائلین به این دیدگاه معتقدند که علتالعلل انقلاب اسلامی، برپایی کامل آرمانها و شعارهای آن بوده است و به این بهانه که ما انقلابی هستیم، ارکان و بنیانهای نظام را زیر سؤال میبرند (بیانات، 7/3/97) یا اگر در مسئلهای ساختار کنونی نظام، قابلیت تحقق آن را نداشت، میتوان از آن عبور کرد و معطل نماند (معاونت سیاسی سپاه، 1397، ص35). قائلین دیدگاه اخیر، با پذیرش این گزاره که حضور منطقهای ایران در کشورهای عراق، لبنان، سوریه و... ناشی از امواج انقلاب اسلامی است که توانسته است حیاتی تازه به حرکتهای احیاطلبانة اسلامی در منطقة غرب آسیا ببخشد، میان انقلاب اسلامی و نظام جمهوري اسلامي جدایی را متصور شدهاند.
گروههایی چون مارکسیستها، منافقین و نهضت آزادی را میتوان از منظری دیگر، در زمرة قائلین به جداانگاری میان انقلاب و نظام دانست که معتقدند: اگرچه انقلاب پذیرفتنی و صحیح بوده، اما از مقطعی به بعد، نظام جمهوری اسلامی دچار انحراف شده است. این مقطع تاریخی زمانی است که گروههای سیاسی یادشده جایگاه خود را در نظام از دست دادهاند. گروهی دیگر که بيشتر پس از فتنة سال 1388 از باورهای آنها رونمایی شد، افرادی بودند که برضد کشور دست به شورش و آشوب زدند و مدعی شدند كه برای بازگرداندن جمهوری اسلامی به مسیر انقلاب اسلامی دست به کار شدهاند و به همین دلیل از دوران طلایی انقلاب و حضرت امام سخن ميگفتند و کاریکاتوروار از سبک مبارزاتی انقلاب اسلامی تقلید میکردند.
1-1-3. رد نسبت جداانگاری
نقطة تمایز نظریة نظام انقلابی با نظرات مورد اشاره در دیدگاه تباین و جدایی این است که نظریة یادشده، نه آنارشیسم ناشی از عبور از ساختارهای نظام بهبهانة تحقق شعارهای انقلابی را میپذیرد و نه محافظهکاری و تسلیم صرف ساختارها شدن را بهرسمیت میشناسد؛ بلکه میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی ـ اجتماعی، تضاد و ناسازگاری نمیبیند. در نظام انقلابی میتوان در عین پایبند بودن به ساختار، انقلابی ماند و برای بهبود ساختار، شبانهروز تلاش کرد. در این نظریه، انقلاب محدود به تغییر رژیم و تعویض حکام و منحصر به لحظة وقوع در زمانی خاص نيست و همزمان، با حفظ اصول و مبانی ثابت خود بهسوی حیات طیبه گام برميدارد و استکمال مییابد. علاوه بر این، نظام انقلابی نظامي است که انقلابیگری را مساوی با هرجومرج و آنارشی نميداند و هرگونه تغییر در چهارچوب نظام را با توجه به قواعد و قوانین، موجه میداند. ازاینرو مقام معظم رهبری در نفی دیدگاهی که معتقد است میتوان بهمنظور برپایی کامل آرمانها و شعارهای انقلاب، حتی از ساختارهای نظام عبور کرد و معطل نماند، میفرمایند:
انقلابیگری هم فقط در بستر نظام امکانپذیر است. اینجور نباشد که بعضی نظام را نفی کنند، به عنوانی که ما انقلابی هستیم. ارزشهای نظام، ارکان نظام، بنیانهای نظام را زیر سؤال ببرند، به عنوانی که ما انقلابی هستیم. انقلابیگری بهمعنای ویرانگری نیست. انقلابیگری یک مشی صحیح، عاقلانه، پرانگیزه و پرامید و شجاعانه بهسمت اهداف والاست. این تعریفِ معنای انقلابیگری است و این فقط در بستر و مسیر نظام اسلامی،
یعنی نظام موجود، امکانپذیر است. انقلابیگری، ساختارشکنی نیست؛ تخریب نظام ناشی از انقلاب نیست (بیانات، 7/3/97).
در واقع در نظریة نظام انقلابی، افراط و تفریط معنا ندارد. فرد انقلابی، قانونمدار، اهل مدارا و مهربان، هنجارمند، پایبند به اصول و مبانی، معقول، همراه مردم، با بصیرت، اهل گفتوگو، مقید به نظم فردی و اجتماعی است و حرکت انقلابی را در چهارچوب منطق و عقلانیت و ساختار برآمده از انقلاب اسلامی دنبال میکند و از هر وسیلهای برای رسیدن به هدف استفاده نمیکند. مقام معظم رهبری در نفی دیدگاهی که روحیة انقلابی را تنها مربوط به زمان پیروزی انقلاب میدانند، نه دوران استقرار آن، میفرمایند:
در مجموعة انقلاب، از اول انقلاب یک فکر غلطی وجود داشت و آن این بود که انقلاب تا وقت تشکیل نظام است. وقتی که نظام تشکیل شد و نهادها و مقررات و دیوانسالاری و مانند اینها مستقر شد، دیگر انقلاب برود دنبال کارش دیگر کاری با انقلاب نداریم. انقلاب را هم معنا میکنند به تنش و دعوا و سروصدا و کارهای غیرقانونی و از این حرفها (بیانات، 7/3/97).
2-3. تضاد (تقابل)
در این دیدگاه كه مبتنی بر تعاریف رایج علم سیاست و ادبیات محافظهکار مطالعة انقلابهاست، عمدتاً واژة انقلاب با خشونت و بینظمی مترادف ميشود و باعث اطلاق بار معنایی منفی بر آن میگردد. از این منظر، گفته میشود که اصل بر نظم و ثبات است و انقلاب در واقع استثنایی بین دو نظم است که با فروپاشی نظم پیشین و استقرار نظم جدید پایان مییابد. ازاینرو نظم جدید، حداکثر حاصل انقلاب است؛ اما نمیتواند انقلابی باشد و نظام انقلابی منطقاً متناقض و عملاً ترکیبی خودشکننده است.
در این دیدگاه، انقلاب مبتنی بر خشونت، بینظمی، ساختارشکنی و شور و احساس تلقی میشود؛ ولی نظام، عقلانیت میطلبد. دخالت دادن اقتضائات انقلاب در مسائل نظام، باعث بینظمی و مختل کردن نظام مستقر میشود که متولیّ حل مسائل زندگی مردم شده است.
از این منظر، انقلاب و انقلابیگری محصول تب تند جامعه و بهمنزلة جراحیاي بود که اتفاق افتاد و بنابراین بلافاصله پس از پیروزی میبایست به وضعیت عادی (نرمال) بازميگشت؛ نه اینکه بهمدت چهار دهه کشور را در همان وضعیت انقلابی نگاه ميداشت. اگر وضعیت انقلابی ـ که وضعیتی قهرآمیز است ـ تداوم یابد، انقلاب را به ضد خود تبدیل میکند و این مطلب «پارادوکسیکالیتی انقلاب» نام دارد. ماندن در انقلاب، مستلزم تخریب آرمانی است که انقلاب با آن هدف تدارک دیده شده بود و عبور از وضعیت انقلابی، شرط بقای شکوه انقلاب است (امینی، 1398، ص28). از دیگر سو، انقلاب آرمانها را تا منتهیالیه ممکن توسعه میدهند و به همین دلیل انتظارات فراوانی تولید میکنند؛ اما نظام برآمده از انقلاب ـ که اغلب وضعیت استثنایی دارد ـ توان تحمل و تأمین این آرمانها را ندارد و منجر به ایجاد گسل آرمان ـ واقعیت میگردد.
1-2-3. رد نسبت تضاد
نسبت تضاد، بر اساس نوع تعبیر از انقلاب به تنش، خشونت و فعالیتهای غیرقانونی، تعریف میشود؛ درحالیکه نظریة نظام انقلابی، انقلاب را مرادف با سازندگی، رویش و بالندگی در جامعه ميداند که بدون انضباط، نظم و قانون، رسیدن به اهداف آن ممکن نیست و وجود بینظمیهای اوایل انقلاب، ناشی از بههم ریختن بناهای غلط و پوسیدهای بود که باید متلاشی میشد تا بتوان بنایی نو برپا كرد. بنابراين برخلاف تصور عدهای که انقلاب را مرادف با آشفتگی و سردرگمی میدانند، انضباط انقلابی، برترین و قویترین انضباطهاست (بیانات، 1/4/83).
همچنین بهدلیل این نگرانی که در چرخة حیات انقلابها، عامل اینرسی و افول نظامهای سیاسی و کمرنگ شدن آرمانها و ارزشهای بنیادین و کارکردی، باعث بهوجود آمدن تغییر هویتی و استحالهای در گذر زمان و در نظام برخاسته از انقلاب میشود، حفظ پویایی و استمرار نظام با پیشران آرمانهای انقلابی ضرورتی مستحکم برای حفظ حکمرانی نظام انقلابی بهشمار میرود (امینی، 1398، ص23).
از سوی دیگر، تصور یادشده از معنای انقلاب در نسبت تضاد، سبب شده است تا ادعا شود كه ادامة وضعیت انقلابی علت بسیاری از مشکلات کشور است و عبور از آن فقط از طریق پیوند زدن شاخة اصلاح به تنة درخت انقلاب ممکن خواهد بود. در این خصوص باید اشاره کرد که توصیه به اصلاح، در صورتی که در چهارچوب قانون اساسی باشد، تعارضی با نگاه رهبر معظم انقلاب ندارد و ایشان انقلاب را بزرگترین اصلاح معرفی ميكنند و تداوم اصلاحات را در ذات و نهاد انقلاب نهفته میدانند (بیانات، 29/3/1385). مقام معظم رهبری معتقدند كه یک ملت انقلابی، هوشیار و شجاع، همواره بهدنبال کشف و اصلاح فسادهای برآمده از غفلتها، سوءمدیریتها، سوءتدبیرها و تجاوزهاست (بیانات، 26/1/79). ازاینرو مبتنی بر نظریة نظام انقلابی، انقلابیگری در درون خود نوعی اصلاحطلبی معقول و منطقی را بههمراه دارد و در حرکت تحولی خود، جامعه و رفتار آن را بهسمت اصلاح پیش ميبرد و همواره در مسیر خود آن را نصبالعین قرار میدهد (معاونت سیاسی سپاه، 1396، ص15).
3-3. تساوی (یکسانپنداری)
تساوی یکی دیگر از نسبتهای مفروض میان مفاهیم «نظام» و «انقلاب» است؛ به این معنا که در عین اختلاف دو مفهوم یادشده در لفظ، هر دو منطبق بر یک مصداق خواهند بود و در واقع، انقلاب اسلامی همان نظام جمهوری اسلامی است. اگرچه در یک نگاه کلی و بهلحاظ ماهوی میتوان پذیرفت که اگر ساختار نظام، ترکیبی از جمهوریت و اسلامیت نبود، انقلاب اسلامی نمیتوانست بیش از چهار دهه دوام یابد؛ منتها در این نسبت مفروض، ترکیب نظام انقلابی ترکیبی وصفی است، نه اضافی؛ و دو واژة نظام و انقلاب، تعابیر مختلفی برای بیان یک مصداق واحدند و تنها برای وصف بهتر آن مصداق، از این تعبیر استفاده میشود؛ حال آنکه در ترکیب اضافی، دو طرف ترکیب بنا به ضرورتهایی و بر اساس نقشهای مختلفی بههم پیوند خوردهاند. بنابراين، پذیرش نسبت تساوی میان این دو مفهوم، پذیرش ترکیب وصفی آن دو را نیز بهدنبال خواهد داشت.
1-3-3. رد نسبت تساوی
باید توجه داشت كه نظام مستقر در کشور، مولود و نتیجة عملیاتی شدن اندیشه و تفکر انقلاب اسلامی بوده و برای تحقق آرمانهای آن تأسیس شده است و در طول سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، گاهی به اندیشه و تفکر ناب اسلامی و انقلابی نزدیک و گاهی نیز از آن دور شده است. ازاینرو برقراری رابطة اینهمانی میان این دو مقوله و یکی دانستن انقلاب و نظام، آسیبهایی را در حوزة عملکردی بهدنبال خواهد داشت. در این صورت، میتوان برخی از کارکردهای ناقص و معیوب در نظام، از جمله قانونگریزی، فساد اداری، شکاف طبقاتی و... را به انقلاب اسلامی تسری داد و راه اصلاح معایب و اشکالات نظام را بسته دید. این در حالی است که رهبر انقلاب و انقلابیون از حق مطالبهگری و انتقاد از مسئولان نظام و روندهای ناقص برخوردارند و در این زمینه مسئولان ذیربط را پاسخگوی معایب و نواقصی میدانند که در جامعه بهوجود آمده و به فساد و ناکارآمدی منجر شده است.
بنابراین، در صورتی که نظام از شاخصها و آرمانهای انقلاب اسلامی فاصله گیرد، دچار آسیب ميشود و اتخاذ سیاستهای انقلابی و انجام اقدامات لازم در آن زمینه، کاهنده و زايلکنندة بسیاری از مشکلات خواهد بود. در بیانیة گام دوم انقلاب بهوضوح به این مسئله پرداخته شده است که اگر بیتوجهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهههایی از تاریخ چهلساله نمیبود ـ که متأسفانه بود و خسارتبار هم بود ـ بیشک دستاوردهای انقلاب بسیار بیش از این و کشور در مسیر رسیدن به آرمانهای بزرگ، بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت (بیانات، 22/11/97).
4-3. نسبت برگزيده (تلازم)
نسبت برگزيده در نظریة نظام انقلابی، به نوعی رابطة تلازم و معیّت میان مفاهیم انقلاب و نظام، همانند رابطة روح و جسم، اشاره دارد. برای حیات و ماندگاری هر پدیدهای باید جسم و روح آن پدیده بههم مرتبط باشند. این دیدگاه که متأثر از دیدگاه مقام معظم رهبری و تحلیل محتوای بیانات ایشان دربارة سه مقولة چیستی انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی و نسبت آنها با يكديگر برداشت شده است، رابطة انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را بهمثابة رابطة روح و جسم ميداند؛ بهگونهایکه تا وقتي انقلاب اسلامی مانند روح در کالبد نظام جاری باشد، جمهوری اسلامی حیات و ماندگاری دارد (بیانات، 24/9/87). در مقابل، هویتزدایی و تهی شدن نظام از
روح انقلابی، زوال و نابودی آن را رقم خواهد زد (بیانات، 28/11/87). از این منظر، جوهرۀ اصلی حیات و
ماندگاری نظام، وجود عناصر هویتی، حس زنده بودن و روحیة انقلابی در آن است. رهبر معظم انقلاب در
این خصوص میفرمایند:
شرط دوام حیات جمهوری اسلامی، وجود انگیزههای انقلابی و وجود روحیة انقلابی است. اگر روحیة انقلابی نباشد، جمهوری اسلامی نخواهد بود. بله، یک حکومتی سر کار خواهد بود؛ اما آن حکومت دیگر حکومت اسلامی نیست. این حرکت مردم، این خونهایی که دادند، این زحماتی که کشیدند، برای احیای اسلام، برای احیای شریعت اسلامی، برای این بود؛ اینها از بین خواهند رفت؛ لگدمال خواهد شد. بنابراین، انگیزة انقلابی برای حفظ جمهوری اسلامی، حتماً لازم است (بیانات، 30/6/96).
کشف و فهم نسبت فوق در نگاه مقام معظم رهبری، در درجة نخست مستلزم فهم ماهیت انقلاب اسلامی و نگاه صیرورتی از منظر ایشان است. آموزههای اسلامی همواره از انسانْ نوعی عصیان و مقابله با هواها، طاغوتها و معبودهای دیگر را خواستارند و بندگی واقعی را در رهایی از قیود شیطانی و نفسانی میدانند؛ بدیهی است كه این آزادی و رهایی، از درون انسان آغاز ميشود و به جامعه تسری مییابد؛ لذا توبه، انقلابی در برابر مقامات دانی وجود، توسط مقامات و درجات عالی انسانی است. مقام معظم رهبری نیز متأثر از این آموزهها معتقد است كه انقلاب واقعی با تحول درونی انسان آغاز ميشود (بیانات، 25/6/94) و با تسری به ساختار سیاسی اجتماعی انسان، به کمال میرسد (بیانات، 7/7/87) و این کمال در مکتب اسلام، تحقق حیات طیبه خواهد بود (بیانات، 15/11/81، 25/6/94).
بنابراین، انقلاب اسلامی زمانی با بازگشت به عقب و ترمیدور مواجه خواهد شد که در افراد، رهبران و ساختارهای جامعه نوعی چرخش و ترمیدور اتفاق بیفتد؛ بهویژه ملت و مسئولین که با ارادة خود میتوانند با در نظر گرفتن آسیبها و آفتهای متوجه به انقلاب، راهکارهای مناسبی برای مقابله و برونرفت از آنها بیابند و
ارزشهای انقلاب را حفظ کنند یا با نادیده گرفتن آسیبها و آفات، زمینههای چرخش انقلاب را فراهم کنند (شباننیا، 1391، ص131).
از همينروست که امام خامنهای پیوسته تأکید میکنند که رمز استمرار و استکمال و پیشرفت نظام جمهوری اسلامی، تأکید بر اصل انقلابی بودن است. ایستادگی مقابل دشمنان نیز بهشرط حفظ روحیة انقلابی میسر است و این خصلت را در بیانیة گام دوم انقلاب اسلامی با عنوان «حفظ روحیة انقلابی در عین نظم سیاسی و اجتماعی» یادآور میشوند. ایشان معتقدند كه هرجا مسئولانْ انقلابی باشند و انقلابی عمل کنند، ما موفق خواهیم بود و هرجا خلاف آن بوده است، به عقبگرد یا سکون رسیدهایم (بیانات، 14/3/95). ازاینروست که فتح قلههایی همچون هستهای (شهریاری)، سلولهای بنیادی (کاظمی آشتیانی)، موشکی (تهرانی مقدم) و منطقهای (سردار سلیمانی) با روحیة انقلابی بهدست آمده است (گنجی، 1399، ص67).
از سوی دیگر، مقام معظم رهبری انقلاب را امری مستمر، ماندگار و حقیقتی دائمی معرفی ميكنند، نه امری دفعی و زايلشونده. بنابراين، صیرورتْ معنایی است که از مفهوم انقلاب در نگاه رهبر معظم انقلاب بهدست میآید. از منظر ایشان، انقلاب امری تکاملخواه و تکاملپذیر است و برای رسیدن به سعادت نهایی، منزلهایی چون نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعة اسلامی و در نهایت، تمدن نوین اسلامی را در پیش خواهد داشت. رسیدن به هر منزل، یک توفیق است؛ اما این منزل ایستگاه نهایی نيست؛ بلکه محلی برای تأمین قوای حرکت بهسوی
منازل دیگر خواهد بود. لذا انقلاب اسلامی از ابتداییترین مرحله تا مرحلة پایانی، ساری و جاری خواهد بود
(بیانات، 21/9/80).
بنابراين از نظر رهبر معظم انقلاب، نظام جمهوری اسلامی دارای یک ساخت حقوقی بهمثابة جسم نظام و یک ساخت حقیقی در حکم روح، معنا و مضمون آن است. در این میان آنچه اهمیت دارد، ساخت حقیقی و درونی است که همان آرمانهای جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی است که اگر آن معنا و مضمون تغییر پیدا کند، هرچند این ساخت ظاهری و حقوقی هم باقی بماند، نه فایدهای بر آن مترتب خواهد بود، نه دوامی خواهد داشت (بیانات، 24/9/1387). این ماهیت حقیقی از جوشش انقلابی بیرون میآید و عناصری نظیر استقلال، عدالت، ظلمستیزی، حمایت از مظلوم، مردمی بودن مسئولان، تکریم شهیدان، فرهنگ شهادت و... را دربرمیگیرد. امام خامنهای معتقدند كه اگر ماهیت حقیقی جمهوری اسلامی حذف شود، ماهیت حقوقی ـ بهتنهایی ـ مانند دندان پوکی است که ظاهر آن زیباست؛ اما با اولین ضربة شیء سخت فرو میپاشد (بیانات، 24/9/1387).
بر این اساس میتوان گفت که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هیچگاه از یکدیگر جدا یا در تضاد باهم نيستند و رهبران انقلاب، رسالت خود را با تشکیل نظام جمهوری اسلامی پایانیافته تلقی نکردهاند. بر اساس این قرائت، نظریة جایگزینی نظام بهجای انقلاب، در انقلاب اسلامی مصداق پیدا نکرده است؛ بلکه این دو پدیده نوعی رابطة معیت، همزیستی و تعامل با یکدیگر دارند و معنای صیرورت را تحقق بخشیدهاند. جمهوری اسلامی نظامی سیاسی است که ادارة کشور را بهعهده دارد و درعینحال رهبران انقلاب تلاش دارند شرایط انقلابی را بهموازات شکلگیری نظام، همچنان حفظ كنند. تدوینکنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز به این نکتة مهم و اساسی توجه داشته و در مقدمه و بسیاری از اصول آن، به رسالت جهانی انقلاب پرداختهاند (محمدی، 1382، ص251).
پس در نظریة نظام انقلابی، انقلاب اسلامی و آرمانهای آن محتواي نظام، و ساختارهای نظام قالب آن را شکل میدهند. محتوای نظام ـ که اسلامیت، قانون الهی و آرمانهای انقلاب اسلامی است ـ در یک قالب جمهوری و مردمسالاری پیاده شده و امروز در قانون اساسی با تأکید بر شیوة ریاستی صورتبندی گرديده است. البته باید توجه داشت كه ویژگی صیرورتیِ ناشی از انقلابی بودن نظام، اقتضا دارد كه به هنگام ضرورت، ساختارسازی و شکلدهی به جمهوریت نظام متناسب با تغییر شرایط زمانی و مکانی تحول یابد و با بازخوانی قالب و شکل، نواقص آن برطرف گردد. البته همین تغییر هم باید متکی بر اصول باشد. همین نگاهِ دوباره و نوسازی و بازسازی هم بایستی ناظر به اصول و برگرفته و برخاسته از اصل اسلامی باشد (بیانات مقام معظم رهبری، 24/7/1390).
نتیجهگيري
نظام انقلابی در یک معنای کلی، ترجمان یک نظام جامع و کامل اسلامی است که با برخورداری از آرمان الهی و روحیة انقلابی در تلاش برای پیادهسازی حاکمیت اسلام در کلیة شئون زندگی است. نظریة نظام انقلابی در این مقاله، «نظریهای معطوف به حفظ سیرت و ساخت حقیقی انقلاب اسلامی و تداوم نگاه و کنشهای انقلابی در عین پایبندی به ساختارهای حاکم است که بهمنظور رفع موانع و شکوفایی حداکثری ظرفیتها و امکانات نظام در راستای ساخت تمدن نوین اسلامی» توسط رهبر معظم انقلاب نظریهپردازی شده است.
مسئلة کلیدی در این نظریه، نسبتسنجی مفاهیم انقلاب و نظام در قالب ترکیب مفهومیِ نظام انقلابی است. بر اساس ادبیات محافظهکار مطالعة انقلابها، آنچه از این مفهوم بنیادین به ذهن متبادر میشود، خودمتناقض بودن و پارادوکسیکالیتی مفهوم نظام انقلابی است. این امر بدان دلیل است که رویکرد پیشگفته، ذات نهضت و انقلاب را در عناصری چون «دگرگونی و خشونت» جستوجو ميكند و ذات نظام را «نظم و عقلانیت» میداند. ازاينرو ادعا میشود كه این دو امر متناقض، در محل واحد جمع نمیشوند و «نظام انقلابی» ترکیبی خودشکننده و تعبیری متناقضنما و متنافیالاجزاست. پیامد این ادعا، این گزاره است که وقتي انقلاب به نظام تبدیل میشود، دیگر نمیتوان از انقلاب سخن گفت و به روشها و مقاصد انقلابی تن داد و ادعای انقلابیگری داشت.
بر این اساس، فرمولبندی و تبیین نظریة نظام انقلابی مستلزم پرداختن به تناقضنمای جوشش انقلابی و نظم سیاسی اجتماعی ساختارهای نظام سیاسی کشور در قالب بررسی رابطه و نسبت دو مفهوم بنیادی تشکیلدهندة این نظریه، یعنی «نظام» و «انقلاب اسلامی» است. مقالة حاضر بهمنظور تبیین تناقضنمای مذکور، ضمن اشاره به بنیانهای نظری نظریة نظام انقلابی و ماهیت و مختصات این نظریه، با استقرای آرای موجود و مفروض در باب نسبت میان نظام و انقلاب در قالبهای تباین، تضاد و تساوی، به طرح و نقد آنها و کشف این رابطه از منظر مقام معظم رهبری و ارائة آن در قالب نسبت برگزيدة مقاله پرداخت.
بر اساس این قرائت (نسبت برگزيده)، نظریات جداانگاری، پاردوکسیکالیتی و اینهمانی انقلاب و نظام، در انقلاب اسلامی مصداق پیدا نکرده است؛ بلکه این دو پدیده، نوعی همزیستی و تعامل با یکدیگر دارند و معنای صیرورت را تحقق بخشیدهاند. این نسبت در نظریة نظام انقلابی به نوعی رابطة معیّت، همانند رابطة روح و جسم، اشاره دارد. از نظر رهبر معظم انقلاب، نظام جمهوری اسلامی دارای یک ساخت حقوقی است که در حکم جسم نظام است و همچنین دارای یک ساخت حقیقی است که در حکم روح، معنا و مضمون آن است. از دیدگاه امام خامنهای، انقلاب اسلامی حرکتی مستمر، بالنده و پیشرونده با مجموعهای از آرمانها و ارزشهای والای اسلامی و انسانی است که در حوزههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و دفاعی تبلور و عینیت یافته و با پیروزیاش پایان نیافته است و بهمثابة روح در قالب و کالبد نظام سیاسی جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه ميدهد و پیش میرود.
مقام معظم رهبری انقلاب را حادثهای محدود به گذشته نميدانند و آن را به حال و آینده تسری میدهند. این تسریبخشی، بهدلیل ماهیت تکاملی انقلاب است؛ به این معنا که در مسیر رسیدن به اهداف غایی، توقف معنا ندارد و وضع کنونی میبایست از وضع پیشین بهتر و متکاملتر شود. در نگاه ایشان، بینظمی منطق و ماهیت انقلاب نیست؛ بلکه انقلاب اسلامی پس از عبور از وضعیت گذشته در قالب ایجاد ساختارهای مبتنی بر اندیشه، عقلانیت و روحیة انقلابی، آرمانها و اصول خود را حفظ ميكند و تا رسیدن به حیات طیبه به آن توسعه و تعمیق میبخشد. ازاینرو انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده است و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نيست. از سوی دیگر، از منظر مقام معظم رهبري، تقلیل انقلاب اسلامی به جمهوری اسلامیِ اسمی، هویتزدایی و تهیشدن جمهوري اسلامي از آرمانهای انقلاب، بهمعنای زوال و نابودی آن تلقی ميگردد؛ بهگونهایکه موجب میشود بهرغم حفظ ماهیت حقوقی و ساختاری جمهوری اسلامی، ماهیت حقیقی آن بهتدریج زايل گردد.
- ابوالحمد، عبدالحمید، 1365، مبانی سیاست، تهران، توس.
- امینی، سیدجواد و محمد مبینی، 1398، «تبیین مفهوم راهبردی نظام انقلابی در جمهوری اسلامی ایران»، پژوهشهای انقلاب اسلامی، ش30، ص23-48.
- آشوری، داریوش، 1387، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید.
- آلموند، گابریل و همکاران، 1376، سیاست تطبیقی، ترجمه علیرضا طیب، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی.
- برینتون، کرین، 1361، کالبد شکافی چهارانقلاب، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نو.
- جمعی از نویسندگان، 1396، گفتمان انقلابیگری، تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در سپاه.
- حسيني خامنهاي، سيدعلي، 1397، بیانیه گام دوم انقلاب، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی.
- راغب اصفهانی، 1412ق، المفردات فی غریب القران، بیروت، دارالقلم.
- سریعالقلم، محمود، 1384، «جهانی شدن و حاکمیت ملی جمهوری اسلامی ایران»، راهبرد، ش36، ص231-246.
- سیاهپوش، امیر و مصطفی ملکوتیان، 1396، «چیستی انقلاب از منظر آیتالله خامنهای»، مطالعات انقلاب اسلامی، ش49، ص7-28.
- شباننیا، قاسم، 1391، «ارزیابی نظریه چرخش انقلابها و تطبیق آن بر انقلاب اسلامی ایران»، معرفت سیاسی، ش2، ص123-140.
- طباطبائی، سید محمدحسین، 1379، نهایةالحکمه، قم، دارالعلم.
- ـــــ ، 1417ق، المیزان فی تفسیر القران، ج18، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
- عالم، عبدالرحمن، 1376، بنیادهای علم سیاست، تهران، نی.
- عمید، حسن، 1362، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر.
- عیوضی، محمدرحیم و محمدجواد هراتی، 1390، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی، قم، معارف.
- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، معاونت تدوین تنقیح و انتشارات قوانین و مقررات ریاست جمهوری، اصل 56.
- گنجی، عبدالله، 1399، روش و الگوی تحلیلی رهبر معظم انقلاب از پدیدههای سیاسی، قم، پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق.
- لکزایی، نجف، 1389، «مکتب سیاسی اسلام: ضرورت و چیستی نظام سیاسی اسلامی»، سوره اندیشه، ش48 و 49، ص107-111.
- مجلسی، محمّدباقر، 1364، بحارالأنوار، ترجمه ابوالحسن مولوي همدانی، ج51، تهران، بینا.
- مجموعه بیانات مقام معظم رهبری، www.khamenehei.ir
- محمدی، منوچهر، 1382، «بررسی نظریات انقلاب در انقلاب اسلامی و رابطه آن با نظام جمهوری اسلامی ایران»، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، ش61، ص239-263.
- مصباح یزدی، محمدتقی، 1378، آموزش فلسفه، ج2، تهران، بینالملل.
- مظاهری، ابوذر، 1397، «تأملی در آینده ممکن، محتمل و مطلوب انقلاب»، معارف، ش115، http://maarefmags.ir/node/3339
- معاونت سیاسی سپاه، 1397، شرحی بر بیانیه گام دوم انقلاب، تهران، مرکز چاپ سپاه،
- ملکشاهی، حسن، 1388، حرکت و استیفای اقسام آن، تهران، سروش.
- موسوی، سیدتقی، 1397، تربیت انقلابی، چیستی و چرایی و چگونگی، قم، پژوهشگاه امام صادق.
- موسوي خميني، سيدروحالله، 1368، صحیفه نور، ج21، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمینی.