معرفت سیاسی، سال سیزدهم، شماره اول، پیاپی 25، بهار و تابستان 1400، صفحات 23-42

    مبنای کلامی قلمرو دین و تأثیر آن بر سبک زندگی سیاسی از دیدگاه امام خمینی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    سیدحامد عنوانی / دکتری مدرسی معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد / h.onvani@asaums.ac.ir
    ✍️ سید حسین سید موسوی / دانشیار گروه معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد / shmosavi@um.ac.ir
    وحیده فخار نوغانی / استادیار گروه معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد / fakhar@um.ac.ir
    سیدمرتضی حسینی شاهرودی / استاد گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد / shahrudi@um.ac.ir
    چکیده: 
    سبک زندگی سیاسی، «شیوه‌ی خاص مواجهه با مهم ترین وظایف ساحت زندگی سیاسی است که به جهت نیل به اهداف سیاسی حاصل از باورهای اثرپذیرفته از عواطف و شرایط محیطی شکل می گیرد». با توجه به اهمیت موضوع قلمرو دین و التزام به آن در بینش های سازنده‌ی سبک، تحلیل مبانی کلامی سبک زندگی سیاسی امام ـ به عنوان فردی صاحب سبک ـ ضرورت می یابد. در این مقاله تلاش شده است تا تأثیر نگرش امام خمینی به قلمرو دین در محورهای «جامعیت دین»، «جاودانگی اسلام»، «نسبت علم و دین» و «نسبت دنیا و آخرت» بر سبک زندگی سیاسی امام خمینی بررسی شود. روش کتابخانه ای تحلیل داده ها در بررسی آثار امام نشان می دهد که سبک زندگی سیاسی ایشان به طور فزاینده ای تحت تأثیر این مبنای کلامی بوده است؛ به گونه ای که ایشان با ترسیم واقعی «حدود شریعت» و «انتظار دین از بشر»، دکترین حاکم بر وظایف مندرج در سبک زندگی سیاسی را در زندگی سیاسی خود و رهروان خویش نهادینه ساخته اند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Theological Basis of the Realm of Religion and its Impact on Political Lifestyle from the Perspective of Imam Khomeini
    Abstract: 
    Having been formed in order to achieve political goals resulting from beliefs influenced by emotions and environmental conditions, political lifestyle is "a specific way of dealing with the most important tasks in the realm of political life." Given the importance of religion and adherence to it in the style-creating insights, it is necessary to analyze the theological foundations of the political lifestyle of Imam Khomeini, a person with a political lifestyle. This paper tries to study the effect of Imam Khomeini 's attitude towards the realm of religion in the areas of "comprehensiveness of religion", "immortality of Islam", "relationship between science and religion" and "relationship between this world and the hereafter" on his political lifestyle. The data analysis of this library-based research on the works of Imam shows that his political lifestyle has been increasingly influenced by this theological basis and by explaining the true "limits of Shari'a" and " religion’s expectations for human beings", he has institutionalized the doctrine governing the duties in his political lifestyle and that of his followers.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    رهبرانِ جوامع بشری به‌دلیل تأثیر عمیق بر رفتارهای مردم، منشأ تحولات مهمی در نظام‌های سیاسی شده‌اند؛ ازاین‌رو یکی از مهم‌ترین مباحث در علوم انسانی، شناخت و شناساندن افکار سیاسی آنان است. یکی از مفاهيم دنیای مدرن، به‌عنوان گفتمانی نوین و کارآمد برای فهم منظومة فکری افراد، تحلیل دیدگاه و رفتار شخصیت‌ها از دریچة سبک زندگی سیاسی است. اصطلاح‌ «سبک زندگي سیاسی» ـ همچون دیگر ساحت‌های سبک زندگی ـ در ابتدای‌ امر ناظر‌ به «عينيت‌هاي زندگي سیاسی» است‌، نه‌ «علم به عينيت‌هاي زندگي سیاسی» و نه زيربناهاي نظري آن؛ اما به‌محض اينکه نوع نگرش شخصیتی خاص به این مقوله مطرح می‌گردد، بررسی زيربناهاي نظري‌ و معرفتي‌ آن‌ نيز اجتناب‌ناپذیر می‌شود (ر.ک: کاویانی، 1393، ص33). علاوه بر این، سبک زندگی سیاسی این افراد، زمانی تداوم می‌یابد که قابلیت فهم و توجیه یافته باشد و این مهم در گرو ترسیم ارتباط این سبک با مبانی نظری مورد پذیرش آن رهبران است. ازاین‌رو نهادینه شدن سبک زندگی سیاسی رهبران سیاسی متوقف بر مبانی و اصولی است که بر اساس آن، شیوه‌های مختلف رفتارها قابل توجیه و تبیین می‌گردد. این تحقیق نیز در تفسیر و تحلیل دقیق چرایی و چگونگی مدیریت زندگی سیاسی توده‌ها توسط خواص جوامع، به سبک زندگی سیاسی و مبانی آن از منظر ايشان پرداخته است. در میان مبانی نظری متعددی که ممکن است سبک زندگی سیاسی را شکل دهد، مبانی کلامی جایگاه خاصی دارد. صناعت کلام، ملکه‏ای است که انسان به‌کمک آن می‌تواند از راه گفتار، به یاری آرا و افعال محدود و معینی ـ که صاحب شریعت آنها را به‌صراحت بیان کرده است ـ بپردازد و هرچه مخالف آن است، باطل كند (فارابی، 1381، ص114). مباني كلامي، مجموعة بنیان‌های نظری در زمينة اصول اعتقادی و جهان‌بینی دینی بر مبنای استدلال عقلی و نقلی است و شامل مباحث متعددی همچون توحيد، معاد، نبوت، امامت، عدل، بحث انتظار دین از بشر و مباحث اعتقادي دیگر است. از جمله نقاط عطف در مبانی کلامی جدید، نوع «اعتقاد به گستره و قلمرو دین» است که تأثير بسيار شگرفی بر دیگر انديشه‌های کلامی دارد؛ چراکه دین با وجود تنوع رفتاری و اعتقادی بسیار گوناگونی که در طول تاریخ در زندگی بشر داشته، همواره در ساحت‌های مختلف زیست انسانی حضور داشته است (ر.ک: پترسون و همکاران، 1379، ص17-20). به‌رغم این حضور دائمی، وجود ابهام در تلقی از گستردگی و قلمرو این پدیده باعث شده است تا برداشت‌های متفاوتی از چرایی و چگونگی حضور دين در زندگی انسان‌ها ایجاد شود و در نتیجه، میزان اثرگذاری آن و نحوة تعامل با این پدیده دچار تفاسیر متعددی گردد. ازاین‌رو تعیین حدود و ثغور دین و میزان راهبری و احتیاج بشر به آن، از شروط اصلی فهم دین است. از طرفی انسان موجودی اجتماعی است و سیاست جزء بسیار مهمی از کلیت زندگی اوست؛ به‌گونه‌ای‌که موضوع محوري سیاست، مدیریت کلان دولت و راهبرد امور عمومی در جهت مصلحت جمعی انسان‌هاست (عمید زنجانی، 1375، ص75). علاوه بر آن، اهميت سیاست به‌گونه‌ای است که امروزه از آن به مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسان‌ها در مسیر حیات معقول تعبیر می‌شود (جعفری، 1373، ص47). بنابراین نیاز جوامع بشری به الگوي شایستة رفتار سیاسی و نیز ارائة سازوکاری برای حکومت‌داری و روش‌های ایدئال ادارة شئون مردم، از اساسي‌ترین ضرورت‌های «سبک زندگی سیاسی» است.
    در میان رهبران سیاسی و مذهبی اثرگذار جهان بشری، امام خمینی به‌عنوان شخصیتی معاصر، متخلق به اخلاق الهی و فردی صاحب سبک، توانست سبک زندگی سیاسی خود را مبتنی بر بینش‌های فقهی ـ فلسفی که بدان دست یافته و مقامات عرفانی که بدان نائل شده بود، در صحنة زندگی سیاسی سبک‌پذیران خویش و سایرین عملیاتی کند (عنوانی و همکاران، 1399، ص233). سبک زندگی سیاسی امام، متأخر و مبتنی بر مبانی مورد پذیرش و التزام ایشان بوده و عینیت‌بخشی به چنین سبکی، برای کمتر شخصیتی از اسطوره‌های بشری تجربه شده است.
    ازاین‌رو با توجه به جایگاه موضوع قلمرو دین به‌عنوان رکنی قوام‌بخش در بینش‌های کلامی سبک زندگی سیاسی از یک سو، و اهمیت شناخت و شناساندن سبک زندگی سیاسی امام خمینی از سوی دیگر، این پژوهش در پی پاسخ به اين سؤال است که دیدگاه مورد التزام امام در قلمرو دین چگونه سبک زندگی سیاسی ایشان را تحت‌تأثیر قرار داده است؟ در پاسخ به این سؤال، به طرح مهم‌ترین اصول مطرح در قلمرو دین، که خاستگاه استنتاج وظایف در زندگی سیاسی است، می‌پردازیم. شیوه‌های مواجهه با این وظایف، که همان تأثیرات آن مبانی در تحقق بایدها و نبایدهای زندگی سیاسی است، بخشی از سبک زندگی سیاسیِ مبتنی بر این مبانی را ترسیم
    خواهد كرد.
    در موضوع پیشینة مسئله، از جمله جدیدترین آثار در موضوع سبک زندگی سیاسی به سه مقالة ذیل باید اشاره کرد: «مبانی انسان‌شناسی سبک زندگی سیاسی امام خمینی»، «امکان و ضرورت سبک زندگی سیاسی امام خمینی» و «مبانی گرایشی و نقش آن در سبک زندگی سیاسی امام خمینی» تألیف سیدحامد عنوانی و همکاران، که به‌ترتیب در فصلنامة معرفت فرهنگی اجتماعی، شمارة 33، فصلنامة مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، شمارة 82 و فصلنامة پژوهش‌های انقلاب اسلامی، دورة 10، شمارة 36، بهار 1400 منتشر شده‌اند. در موضوع قلمرو دین در منظر امام خمینی، آثاری تألیف شده است؛ همچون مقالة «قلمرو و گسترة سیاسی دین در اندیشة امام خمینی» تألیف سیدحسین میری که در فصلنامة مطالعات انقلاب اسلامی، شمارة 58، پاییز 1398 منتشر شد. بااین‌حال، اثری که در آن به‌صورت مستقل به تأثیر موضوع قلمرو دین در سبک زندگی سیاسی پرداخته باشد، به‌دست نیامد.
    این پژوهش بر اساس تعریفی خاص از سبک زندگی سیاسی به‌دلیل پرداختن به مباحثی همچون «بررسی مبانی کلامی قلمرو دین در سبک زندگی سیاسی»، «تحلیل این مبانی در منظومة فکری و عملی امام و «بررسی آثار التزام امام به مبانی کلامی قلمرو دین در سبک زندگی سیاسی امام» پژوهشی بدیع است.
    هدف از این پژوهش، پاسخگويي به سؤال اساسي و اثبات فرضية تحقيق است. ارائة پاسخ صحيح به اين پرسش، مي‌تواند چشم‌انداز جديدي در مسائل سياسي و موضوع سبک زندگی و شناخت شخصیت علمی و رفتار عینی امام پیش روی محققان قرار دهد.
    فرضية اين نوشتار اين است كه سبک زندگی سیاسی امام خميني تحت‌تأثير مباني كلامي ايشان بوده است. بدين‌ترتيب، در پژوهش حاضر، دیدگاه ایشان در موضوع قلرو دین به‌عنوان متغير مستقل، و اثرپذیری سبک زندگی سیاسی به‌عنوان متغير وابسته در نظر گرفته شده است.
    روش به‌كاررفته در اين پژوهش، توصيفي ـ تحليلي است. در اين نوشتار تلاش شده است علاوه بر توصيف انديشه‌هاي كلامي حضرت امام، از الگوي تفسير و تحليل محتوا نيز بهره برده شود. شيوة گردآوري اطلاعات، متناسب با ماهيت پژوهش، كتابخانه‌اي و اسنادي است. در ادامه پس از ارائة تعریف سبک زندگی سیاسی، ضمن بررسی مهم‌ترین اصول مطرح در موضوع قلمرو دین، به نحوة تأثیرگذاری این اصول در سبک زندگی سیاسی از منظر امام پرداخته می‌شود.
    1. تعریف سبک زندگی سیاسی
    سبک زندگی سیاسی عبارت از «شیوة خاص مواجهه با مهم‌ترین وظایف ساحت زندگی سیاسی است که به‌جهت نیل به اهداف سیاسی حاصل از باورهای اثرپذیرفته از عواطف و شرایط محیطی شکل می‌گیرد» (همان، ص222). مطابق تعریف، «مهم‌ترین وظایف» از برایند تعامل این سه عامل پدیدار می‌شود تا شیوة خاص مواجهه با آن وظایف، سبک را تعیین و تثبیت کند. ازاین‌رو یکی از عوامل مهم و اثرگذار در سبک زندگی سیاسی، بینش سیاسی است که منعکس‌کنندة ارزش‌های هر فرد یا رویکردهاي کلی افراد نسبت‌به خود، دیگران و جهان هستی است (عنوانی و همکاران، 1396، ص93). بینش‌های زیربنایی سازندة سبک، خود محصول اصول و مبانی خاصی است که در زندگی افرادِ صاحب سبک تجلی یافته است. از جمله مهم‌ترین و اساسی‌ترین مبانی معرفتی سبک زندگی سیاسی، باور و التزام صاحب سبک به موضوع قلمرو دین است که در ادامه بدان پرداخته می‌شود.
    2. قلمرو دین
    «قلمرو دین» یکی از مباحث مهم و نوظهور دین‌پژوهی مدرن و انسان معاصر است که بخشی از مباحث کلام جدید به آن اختصاص یافته است. شناخت قلمرو دين بدان معناست که به این پرسش‌ها پاسخ داده شود: کارکرد دين تا کجاست؟ دين برنامة اجرایی کدام یک از عرصه‌های زندگی بشر را می‌تواند یا باید تأمین کند؟ آیا دین همة عرصه‌های زندگی انسان، اعم از فردی، اجتماعی، سياسی، فرهنگی و غيره را دربردارد يا صرفاً به عرصه‌های خاصی از زندگی بشر اختصاص یافته است؟
    به‌طورکلی دربارة قلمرو دین، سه دیدگاه اصلی وجود دارد. مطابق نظریة حداکثری قلمرو دین، رسالت و جهت‌گیری دعوت انبیا محدود به تأمین سعادت آخرتی انسان نیست و نیازمندی‌های بشر و تمام معارف بشری را می‌توان از قرآن، یا قرآن و سنت دریافت كرد و حتی نیازی به عقل و تجربه نیست (خسروپناه، 1382، ص107؛ ر.ک: ژیلسون، 1371، ص2 و5). مطابق تلقی حداقلی از قلمرو دین، دین تنها در مسائل مربوط به ارتباط معنوی انسان با خدا منحصر است و فقط درصدد تأمین سعادت اخروی اوست و در امور دنیایی ‏به حداقل لازم بسنده کرده است (خسروپناه، 1381، ص6)؛ چراکه مسائل دنیوی و عرصة اجتماع و امور سیاسی انسان‌ها به خرد انسانی واگذار شده است (خسروپناه، 1382، ص89). مطابق دیدگاه اعتدالی، بدون طرد عقل و تجربة بشری، قلمرو دین علاوه بر حوزة شخصی و مسائل سعادت اخروی، مشتمل بر امور عمومی و دنیوی انسان است و این امور تا هر جایی كه به هدایت و سعادت انسان مربوط شود، گسترش می‌یابد (همان، ص107؛ ر.ک: همو، 1381، ص6؛ فرامرز قراملکی، 1376، ص31). به‌نظر می‌رسد كه بحث قلمرو دین از موضوعاتی همچون «جامعیت دین»، «جاودانگی اسلام»، «نسبت علم و دین» و «نسبت دنیا و آخرت» بیشترین اثر را پذیرفته است و این اصول نقش مبنایی و پیش‌فرضی کلامی برای انتخاب و تثبیت سبک زندگی سیاسی در منظر امام دارد که در ادامه بررسی می‌شود.
    1-2. جامعیت دین
    جامعیت دین متناسب با هدفمندی آفرینش، اهداف رسالت انبیا و ‌ضرورت نزول قرآن است (ر.ک: موسوي خمینی، 1372، ص193). در این جامعیت، هدایت وحیانی دین ـ ضمن برآورده نمودن تمامی نیازهای وصول به كمال انسانى ـ سعادت بشر را در همة مراحل حیاتی‌اش تضمین می‌نماید (همو، 1385، ج6، ص101، ج7، ص532 و ج18، ص423؛ ر.ک: همو، بی‌تا، ص301). آیة شریفة «تِبيانُ كُلِّ شَيْءٍ» (نحل: 89) بیانگر روشنگری دین در زمينة نحوة نیل به کمالات قابل وصول بشر است. امام صادق سوگند ياد مى‌كند كه تمام آنچه بشریت به آن احتياج دارد، در كتاب و سنت موجود است (ر.ک: کلینی، 1407ق، ج‌1، ص59). تناسب پاسخ‌های اسلام به نیازهای بشر با ساختار‌ وجود‌ آدمي‌ و نوع ‌آفرينش‌ انساني‌، مانع نسخ دین است و نیاز به قانون دیگری، از جمله قوانین دست‌ساز بشری نيست (موسوي خمینی، بی‌تا، ص375، 394-395؛ همو، 1385، ج6، ص287 و ج20، ص249). بنابراین، ‏چون انسان در گسترة هستي، مخلوق برتر و موجود غیرمحدود است، متولي هدايت او به‌سمت سعادت، محدود به عالم ماده و حتی محدود به عالم غيب نمی‌تواند باشد (همان، ج12، ص422)؛ چنان‌كه ایشان می‌فرمود: «اسلام همة اين معانى را دارد و جامع تمام جهات مادى و معنوى و غيبى و ظاهرى است؛ براى اينكه انسان داراى همة مراتب است و قرآن كتاب انسان‏سازى است. انسان چون بالقوه همة مراتب را دارد، كتاب خدا آمده است كه انسان را انسان كند و همان‌طورى‌كه جامعه‏اش را اصلاح بكند، خودش [را] هم كامل كند تا برسد به مرتبة عالى» ‏(همان، ج3، ص230).
    دین با ارائة علوم وحیانی و حقایق اسما و صفات الهی، به قلوب بشری متوقف‌شده در مادیات حیات می‌بخشد (موسوي خميني، 1372، ص194؛ همو، 1378، ص62-63). ازاین‌رو دین صرف ارائه احکام نیست؛ چراکه صرف احکام، به انسان‌سازي رهنمون نمي‌شود؛ بلکه رویکرد معرفتی و تربیتی نظام جامع فکري مترقی دین در کنار دستگاهی جهت عملیاتی نمودن فراگیر آن نظام فکری، به اصلاح و سعادت بشر منجر می‌گردد (ر.ک: همو، 1385، ج3، ص349 و ج15، ص504). غفلت از همه‌بعدی بودن اسلام باعث می‌شود تا ادراك از دین، ناقص گردد و به‌تبع آن، فهم از هستی و فلسفة زندگی، حقیر و حیوانی شود (همان، ج3، ص224).
    2-2. جاودانگی اسلام
    از منظر امام، تمامی تعالیم و آموزه‌های دینی، اعم از تربیتی، معرفتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، فراتر از محدوديت‌های زمانی و ملاحظات جغرافیايی است و هدایت الهی بشر در قالب فرامین قرآن و نبی مکرم و ائمة معصوم محدود به زمان و مکانی خاص نخواهد بود (همان، ج8، ص71 و ج20، ص93). شناخت و التزام به همة موضوعات و ساحات اسلام به‌عنوان ديني جامع، در هر عصر و زمان و متناسب با هر سطح از پيشرفت، در گروي امكان تمسك به آن و اجراي مفاد آن است. جاودانگی دین، بستگی به این دارد که برنامه‌ها و قانون‌های دین در هر عصری و برای هر نسلی بازتاب و تجسم عینی پیدا کند. به این ترتیب، با توجه به ارائة احکام و قوانین دین به‌صورت عناوین کلی، در هر موقعیت و شرایط زمانی، پاسخ به مسائل مورد نیاز آن زمان، با بازگرداندن مسائل به عناوین و قواعد کلی قابل استنباط است (موسوي خميني، 1430ق، ج5، ص183). دلایل قرآنی و روایات متعددی وجود دارد که قوانین اسلام را برای همیشه و همة افراد دانسته‌اند. این آیات علاوه بر جاودانگی قرآن، فرازمانی و فرامکانی بودن سیره و سنت محمدی را نیز اثبات می‌نماید (ملاحظة تفصیلی این آیات و نوع استدلال امام به آنها در موضوع جاودانگی دین، در كتاب كشف‌الاسرار، صفحات 387-393 قابل بررسي است).
    3-2. نسبت علم و دین
    علوم به اعتباری به دو قسم دنیایی و اخروی قابل تقسیم است. غایت علوم دنیایی رسیدن به مقاصد دنیایی است و مقصود از علوم اخروی، نیل به مقامات و درجات ملکوتی و آخرتی است (همو، 1378، ص412). از منظر اسلام، حتی علوم طبيعى جایگاه استقلالى ندارند؛ بلکه مهار طبيعت در خدمت و در جهت شناخت واقعيت و حرکت در راستای فهم توحيدی از هستی است. در این نگرش که حقیقت علم در گرو شناخت همة ابعاد و مراتب وجودی انسان و طبیعت دانسته می‌شود، جنبة معنوى علوم طبيعى مطرح است، نه جنبة طبيعى آنها. علمی در نظر اسلام اعتبار دارد که با بالاتر رفتن فهم، معرفت به خدا قوی‌تر و مستدل‌تر بشود (ر.ک: موسوي خميني، 1385، ج8، ص433-435). مطابق این رویکرد، علم و محتوای دینی قوانین الهی دو نور الهى‌اند که رابطة آنها از نوع تعامل و تعاضد است و مکمل یکدیگر محسوب مى‌شوند (همان، ص267-268). در این نوع رابطه، علم و دین همانند دو بال عمل مي‌كنند و این قابلیت را خواهند داشت که تمامى نیازهاى بشر، اعم از نیازهاى فردى، اجتماعى، دنیوى، اخروى و... را پاسخگو باشند و تنها در این صورت است که مى‌توان اساس یک جامعة مترقى را پایه‌گذارى كرد. اصولاً جداكردن علم و دین نتیجه‌اى جز انحطاط فرد و جامعه را در پى نخواهد داشت (موسوي خميني، 1385، ج13، ص41).
    4-2. نسبت بین دنیا و آخرت
    از منظر امام هر کس با نگرشی که به خود و چرایی و چگونگی حیات خود دارد، برحسب آمال و آرزوهایی که در این نگرش برای خویش در نظر می‌گیرد، دنیای خود را رقم می‌زند (موسوي خميني، 1388ب، ص31؛ همو، 1378، ص121). ازاین‌رو برای انسان دو دنیای ممدوح و مذموم مطرح است. دنیای ممدوح به‌مثابة جایگاه تربیت و مأوای تحصیل مقامات کمالی و تهیة شاکله‌ای برای ادامة زندگانی سعادتمند ابدی در نشئة بعدی است. ازاین‌جهت، تکوینیات نظام هستی مهد تربیت اولیا، منزل تکمیل نفوس قدسی بشر و مزرعة آخرت است و از مهم‌ترین مظاهر و تجلیات الهی است. سراسر زندگی در دنیای ممدوح، تلاشی در مسیر کسب، اصلاح و ارتقاي باورهای حقیقی، نابودی ملكات ناپسند نفس و تحصيل ملكات نیکوست. در مقابل، دنیای مذموم دوری از کمالات و وابستگی به مظاهر و تمتعات نشئة مادی است. دنیای مذموم هرکس به‌اندازة توجه او به آرزوهایی است که او را از خدا بازمی‌دارد و به خود مشغول می‌کند؛ چه این آرزو از امور مادی باشد و چه از امور معنوی؛ چه حظی از مطامع عینی دنیا برده باشد و چه نبرده باشد (موسوي خميني، 1377، ص300، 380؛ همو، 1378، ص535).
    لزوم برقراری تعادل در دنیای ممدوح، در آیه شریفة «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَاالضَّالِّينَ» (حمد: 7) مطرح شده است؛ مقصود از «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» يهود و منظور از «الضَّالِّينَ» نصاراست. این دو گروه در نحوة برخورداری از منافع دنیا در مسیر مستقیم قرار نگرفتند؛ درحالی‌که تعبیر «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» همان منش نبی اکرم و رجوع به مقام اللَّه و فناى در آن است. از رسول اعظم نقل شده است كه فرمودند: «كانَ اخى موسى‏ عَيْنُهُ اليُمْنى‏ عَمْياء و اخى عيسى عَيْنُهُ اليُسْرى‏ عَمْياء، وَ انا ذُو العَيْنَيْنِ‏؛ برادرم موسى‏ را چشم راست نابينا بود و برادرم عيسى را چشم‌چپ و من داراى دو چشم هستم» (موسوي خميني، 1388الف، ص255). مطابق اين حديث، حضرت موسى كثرت را بر وحدت غلبه می‌داد و یهود بیشتر متوجه به ماديات و امور دنيوى شدند. حضرت عيسى وحدت را بر كثرت ترجیح داد و کمتر به جهات مادی عالم توجه می‌نموده است تا اینکه رهبانیت در مسیحیت رواج بیشتری یافت. اسلام حد وسط و صراط مستقيمی است که جهات مادی و معنوی را توأمان مدنظر داشته و به‌پیش برده است (موسوي خميني، 1388الف، ص255؛ همو، 1388ب، ص92). اسلام در همة ابعاد از قبل از تولد انسان برنامة زندگى فردی و اجتماعی ارائه نموده است تا اعتدال آخرت و دنیا ترسیم شود (همو، 1385، ج2، ص31).
    3. تأثیر مبانی کلامی قلمرو دین در سبک زندگی سیاسی
    با توجه به تعریفی که از سبک زندگی ارائه شد، در شناخت تأثیر قلمرو دین در سبک زندگی سیاسی، عناوینی از موضوع قلمرو دین که خاستگاه استنتاج مهم‌ترین وظایف در زندگی سیاسی است، بررسی می‌شود. شیوه‌های مواجهه با این وظایف، همان تأثیرات آن مبانی در تحقق «بایدها و نبایدهای زندگی سیاسی» در زندگی سیاسی امام است که سبک مدنظر ایشان را ترسیم می‌کند. این شیوه‌های مواجهه، در قالب اقدامات و رفتارهای صورت‌پذیرفته در ادای آن وظایف و به‌صورت سیاست‌گذاری و تصمیمات کلان ایشان در دکترین به پیروزی رساندن انقلاب و رهبری آن است. این رفتارهای سیاسی، حالت بنیادین و راهبردی برای سایر رفتارهای خرد و مقطعی دارد که نهایتاً هندسة حاکم بر زندگی سیاسی امام را در این موضوعات ترسیم می‌نماید. در ادامه به تبین رابطة هر کدام از مبانی کلامی قلمرو دین با سبک زندگی سیاسی پرداخته خواهد شد.
    1-3. تأثیر باور به «جامعیت شریعت و جاودانگی اسلام» بر سبک زندگی سیاسی
    پیش‌فرض کلامی جامعیت دین اسلام در سبک زندگی سیاسی امام خمینی تأثیراتی قابل توجه داشته است که برخی از آنها به قرار زیر است:
    1-1-3. مرجعیت اسلام در همة حوزه‌های رفتارهای فردی و اجتماعی
    قوانین لازم برای کمال‏ حقیقی‏ بشر در اسلام‏ به کمال خود رسید. خاتمیت این دین بدون مرجعیتش در تعیین رفتارهای فردی و اجتماعی به‌معنای ‏نقض غرض در هدایت بشر به سعادت واقعی است. از سوی دیگر، کمال‏ دین که از لوازم عقلانی خاتمیت است، بدون جامعیت آن ناممکن است؛ بنابراین، جامعیت و به‌تبع آن جاودانگی شریعت اسلام، منوط به استکمال فردی و اجتماعی‏ انسان با معارفي است که قرآن تشریع کرده است (ر.ک: عباسی، 1383، ص142-143). بر این اساس، رفتارهای فردی و اجتماعی در تمامی ساحت‌های زندگی مطابق منطق دینی و مبتنی بر مجموعة قوانين و مقررات اسلامى، از مکلف مطالبه شده است. مجموعة دستورات متعدد اسلام روح واحدی دارد که در هر ساحتی رفتار خاصی را تجویز می‌کند. تفکیک و تفاوتی بین ساحت‌های زندگی وجود ندارد؛ به‌گونه‌ای‌که این تنها دین‌مداری است که به‌اقتضای نوع شرایط و ساحت‌های گوناگون زندگی، ظهور و بروزهایی متنوعی دارد. نتیجة این یگانگی در ملاک‌های ارزشی و عملی، تجمیع و هماهنگ شدن همة ساحت‌های زندگی حول محور ارادة الهی، در تعین اجزای قوام‌بخش کلیت سبک زندگی است و سیاست نیز جزء جدایی‌ناپذیر این شبکه خواهد بود (ر.ک: موسوي خمینی، 1385، ج4، ص449-450، ج5، ص437 و ج6، ص287).
    2-1-3. استمرار اجرای احکام الهی در چهارچوب تشکیل حکومت دینی
    برخوردارشدن از مزایای تدین به اسلام، برای هر ملت و هر قشری میسر نیست؛ بلکه درک و پذیرش مخاطبین از ظرفیت‌های اجرایی آن، شرط مهم موفقیت تحقق دین در معرکة عمل است. اسلام مکتب مجاهدینی است كه به‌دنبال حق و عدالت‌اند و نمی‌خواهند در ذیل بردگی و وابستگی زندگی کنند و تاب همزیستی با استعمار را ندارند (ر.ک: همو، 1388ج، ص10؛ ر.ک: همو، بی‌تا، ص297). ازاین‌رو دین برای اعطای نسخة زندگی عزتمند دنیوی که مقدمة نیل به رستگاریِ حیات اخروی شود، تشریع شده است. ثمرة این نگرش در ساحت سیاست آن است که رد حاکمیت دین و به‌تبع آن، تعطیل نگه داشتن احکام دین در تمامی شئون فردی و اجتماعی به دليل «نبود معصوم» برای اجرای آنها، حماقتی بزرگ یا تصوری غلط و تلقی ناصواب از حقیقت دین است که با اغراض التقاطی یا استعماری گوناگون بیان می‌شود (موسوي خميني، 1385، ج21، ص14-16).
    جامعيت و جاودانگی قوانين اسلام حجتی برای اثبات فرابشری بودن اسلام و خارج از قدرت علمى و تفكر انسانی بودن قانون زندگی و به‌تبع آن، حقانیت زندگی دینی است (همان، ج5، ص383). این حقانیت، خود مهم‌ترین دلیل بر مشروعیت حاکمیت دین در زندگی سیاسی خواهد بود و هرگونه توقع اجرای اهداف و احکام عدالت‌طلبانة دین بدون تشکیل نظام سیاسی مبتنی بر دین محال خواهد بود (همان، ج3، ص322).
    عالی‌ترین‌ مسیر و روش بهره‌مندی از کارکرد حداکثری از دین در طرح نظریة تأسیس حکومت‌ دینی‌ به زعامت ولی‌فقیه متجلی می‌گردد (درخشه، 1380، ص212؛ ر.ک: خراسانی، 1392، ص51-53). امام خمینی می‌فرمود: «هرکه اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است» (موسوي خمینی، 1388ج، ص28)؛ چراکه احکام اسلام، اعم از قوانین سیاسی، اقتصادی، مالی و حقوقی نسخ نشده‌اند و تا قیامت پایدار و لازم‌الاجرايند. بقا و دوام همیشگی این احکام، لزوم و ضرورت نظامی را می‌طلبد که اعتبار و سیادت آنها را ضمانت كند و عهده‌دار اجرایشان شود؛ ازاین‌رو اجرای احکام الهی و ادلة وجوب عقلی و شرعی حفظ مرزهای کشور اسلامی از هجوم دشمنان و حفظ سرزمینشان از تسلط سرکشان، جز از رهگذر برپایی حکومت اسلامی امکان‌پذیر نیست. در غیر این صورت، جامعه دچار هرج‌ومرج می‌گردد و اختلال و بی‌نظمی بر همة امور آن مستولی می‌شود (همو، 1430ق، ج2، ص619). لازمة تداوم احکام الهی در عرصة عینی زندگی بشر آن است که نخبگان دینی جوامع اسلامی نسبت‌به تأسيس و حفظ نظامي اجتماعي ـ سياسي كه به‌قدر توان به اجراي عملي دين در قالب آن نظام بپردازد، اقدام كنند. با این اقدام، قابلیت اجرایی این احکام برای دنیای امروز و مزایای وجود چنین تشکیلاتی به عالم انسانی نشان داده می‌شود (همو، 1385، ج5، ص410)؛ به‌طوری‌که شانه خالی کردن از این وظیفة خطیر، خطایی نابخشودنی خواهد بود (ر.ک: همو، 1385، ج2، ص37، 177، 255 و ج3، ص217، 219). با تأسیس نظام حکومتی ولایت فقیه و طراحی قوانین مربوط به آن، قلمرو عینی شریعت ـ در قالب تثبیت روابط کاربردی اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و سیاسی اسلام در تدبیر بشر ـ به منصة ظهور می‌رسد (همو، 1430ق، ج2، ص617 و 618؛ ر.ک: ضیایی‌فر،
    1392، ص343).
    3-1-3. استیلای نظام سیاسی ـ اجتماعی اسلام بر مقدرات آحاد بشر
    ارادة الهی بر استیلای مسلمانان بر همة مقدرات آحاد بشر قرارگرفته است (موسوي خميني، 1385، ج1، ص294). لازمة تحقق این ارادة تشریعی، وجود دستورالعملی جاودان و جامع برای زندگی متعالی همة توده‌های بشر است. اسلام‌شناسان موظف‌اند بر اساس منابع دینی، اصول حاکمیتی دین جهانی اسلام و برنامة عملیاتی اهداف و احکام آن را در ساحت‌های مختلف زندگی طراحی و ارائه کنند (ضیایی‌فر، 1392، ص342، 346-348؛ موسوي خمینی، 1430ق، ص617-619). پیوند بشریت برای جهانی شدن اسلام، در گرو هویت انسانی انسان‌هاست. مناط انسانیت، نفس ناطقه یا همان ساحت باطنی غیبی اوست که نفخه‌ای الهی است (اردبیلی، 1381، ج3، ص43-45). نفس انسانی برای حرکت تکاملی خویش، از سرشت ویژه‌ای به‌نام فطرت برخوردار است. در فطرت انسانی گرایش‌هايی همچون خداجویی، آخرت‌گرایی، عشق به کمال، عشق به سعادت حقیقی، میل به جاودانگی، عدالت‌خواهی و ظلم‌ستیزی به ودیعه گذاشته شده است که با زمینه‌سازی برای رشد آنها می‌توان جامعه‌ای مشترک بر اساس این اصول برپاداشت (فوزی، 1386، ص127). ازاین‌رو رهبران جهان اسلام باید با طراحی دکترین دینی برآمده از فطرت انسانی ـ ضمن حفظ تمامیت ارضی و حتی اعتقادی كشورها ـ برقراری عدالت اجتماعى و آزادي‌های انسانی را تضمین و مسیر نجات بشریت از همة ابعاد عقب‌ماندگي‌ها را هموار کنند (موسوي خميني، ج3، ص318،
    267 و265).
    2-3. تأثیر باور به «نسبت علم و دین» بر سبک زندگی سیاسی
    پیش‌فرض کلامی نسبت علم و دین در سبک زندگی سیاسی امام خمینی تأثیراتی قابل توجه داشته که برخی از آنها به قرار زیر است.
    1-2-3. استغنای علمی، مقدمة استقلال همه‌جانبه و تمدن‌آفرینی
    ازآنجاکه منشأ همة سعادت‌های مادی و معنوی جامعه رشد علم و معرفت در آن جامعه است، از بزرگ‌ترین جنایت‌های استعمارگران و خیانت‌های عوامل داخلی آنها سنگ‌اندازی در راه رشد علمی کشورهاست؛ اما با توجه به پیشینة علمی و تمدنی ملت‌های مسلمان، علم به‌منزلة نوعی گمشده برای آنها باید تلقی شود تا در علم و صنعت خودکفا شوند (ر.ک: همو، 1385، ج5، ص32-33). مرز این خودکفایی تا جایی است که مرجع رفع احتیاجات سایر ملت‌ها بشوند. چنین جایگاهی وسیله‌ای برای تحقق اهداف و اعمال شروط جبهة حق خواهد بود؛ چراکه استغنای علمی، مقدمة تحقق استقلال در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی است و نتیجة چنین اتفاقی، خروج از سلطة شرق و غرب و عدم اتکا به آنان است. این توانگری با اراده و تلاش خستگی‌ناپذیر با انگیزة بازگرداندن دوران شکوه و عظمت اسلام و مسلمین، بار دیگر به‌دست جوانان اهل علم باید رقم بخورد (ر.ک: همان، ج10، ص472، ج16، ص231 و ج20، ص325). در ادای این تکلیف، نقش اساسی دانشگاه، یافتن استقلال فكري بر مبناي اصول و عقايد اسلامي و به‌تبع آن بسط روحیة خودباوری و طرد ناامیدي‌ها و وابستگی‌ها در جامعه است (همان، ج12، ص7 و 252 و ج18، ص219). از مهم‌ترین اسباب رسيدن به این هدف، تربیت نیروهای اجرایی متخصص‏ و تربیت‌یافته از جهت معنوي و انساني است که شهامت لازم و انگیزة فداکاری برای جهاد با استضعاف بشری را داشته باشند (همان، ج3، ص326، ج8 ، ص61 و ج21، ص158). از ثمرات دیگر این نگرش آن است که در این مسیر، خدمت به مردم در تأمین استقلال آنها از هر نوع احتیاج و وابستگی به بیگانگان، عبادت محسوب می‌شود (ر.ک: همان، ج10، ص444 و ج18، ص315). با طی مراحل خودکفایی، ورود به مرحلة تمدن‌آفرینی نیز محقق می‌گردد (همان، ج5، ص69، 204؛ همو، بی‌تا، ص301).
    2-2-3. تثبیت دکترین همروی علم و دین و نفی ریشه‌های سیاسی علم سکولار
    از نمودهای سازگارى علم و دين، تأثيرات اين دو بر يكديگر است. تأثير علم بر دين در دو حوزة «تبيين گزاره‌هاى دينى توسط علم» و «تحكيم و اثبات گزاره‌هاى اعتقادى و اصول دين» قابل ترسیم است؛ چنان‌كه شكوفايى علم و دانش در تمدن اسلامى مرهون تدابير و تشويق‌هاى دين است. دین، بشر را به تحصيل علم و از بين بردن جهل و سردرآوردن از اسرار جهان، چه در خصوص اجزاى عالم ماده و چه دربارة امور مربوط به ماوراى عالم ماده، دعوت می‌کند (اسلامی، 1393، ص80). امام خمینى با تأکید بر نارسایى‌هاى علم و نیاز بشر به دین، بر این باور است که علم بدون ایمان، منشأ بسیارى از شقاوت‌ها مى‌شود: «اگر گمان کنید یا گمان کنیم که علم منشأ سعادت است، ولو هرچه باشد، این یک اشتباهى است؛ بلکه گاهى علم منشأ بسیارى از شقاوت‌هاست» (موسوي خمینی، 1385، ج7، ص467). ایشان ضمن تأکید بر ارزش علم همراه با دین، دربارة فساد علم بدون دین و ایمان مى‌فرماید: «آن چیزى که دانشگاه را بارور مى‌کند که براى ملت مفید است، براى کشور مفید است، آن عبارت از آن محتواى دانشگاه است...؛ علم ماعداى ایمان فساد مى‌آورد» (همان، ج17، ص154).
    از مهم‌ترین دستاویزهای سیاسی نظریة علوم سکولار، جدایی سیاست از شریعت است (ر.ک: همان، ج6، ص43 و ج9، ص334). دراین دیدگاه با انگیزة دین‌زدایی و عقب نگهداشتن ملت‌های اسلامی، چنین القا می‌شود که دین توانایی و تکلیفی در زمينة تأسیس یک نظام سیاسی عقلانی، پایدار و آزاد ندارد و مفهوم دولت دینی‌ یک‌ مفهوم‌ متضاد (پارادوکسیکال) تلقی می‌شود (نامدار، 1385، ص15-17). برخی از بارزترین ریشه‌های سیاسی این جداانگاری، عبارت‌اند از دخالت و نفوذ استعمارگرانة دولت‌های سلطه‌گر (موسوي خمینی، 1385، ج2، ص255 و ج6، ص89-90، 238)، تبلیغات دامنه‌دار ضد منادیان دین (همان، ج3، ص325-326)، اختلاف انداختن بین دانشگاهیان و روحانیت با هدف جلوگیرى از پیشرفت کشور (همان، ج6، ص238)، عدم آشنایی دقیق با معارف اسلام (ر.ک: همان، ج1، ص118، 270، ج3، ص225، ج8، ص529، ج14، ص245 و ج18، ص54)، جداسازی مراکز فرهنگی و علمی جدید و قدیم و ممانعت از وحدت حوزه و دانشگاه (همان، ج10، ص82)، ترویج فروکاهش توسعه‌یافتگی به خودبیگانگی در رفتار، گفتار و پوشش (همان، ج14، ص358-359؛ ر.ک: همو، بی‌تا، ص283-284) و آموزش‌های سکولار در دانشگاه‌ها توسط اساتید سکولار.
    در میان نهادهای جامعة اسلامی، این رسالت بر عهدة حوزه‌های علمیه است که منادی دعوت به دیدگاه علمی بودن دین و دینی بودن علم باشد تا زنگار جدایی علم و شریعت زدوده شود. ازاین‌رو توطئة استعماری تفکیک بین حوزه و دانشگاه یکی از بزرگ‌ترین فاجعه‌هاى عصر حاضر است (همان، ج10، ص82)؛ چراکه دانشگاه غیرمهذب دانشگاهی استعماری و خطرناک‌تر از جنگ نظامی و حصر اقتصادی است (همان، ج12، ص252). در مقابل این جریان، قشر روحانی باید با ارائة نظريه‌های لازم، زمینه‌های اجرای عالمانة قواعد اسلام در تدبیر جوامع را فراهم كنند (ر.ک: همان، ج5، ص408، ج11، ص263، ج14، ص186 و ج17، ص205). قشر دانشجو و جوامع دانشگاهی نیز باید در رفع موانع تحقق فرضیه‌های علمی اسلام و قوانین اجتماعی و اقتصادی آن همت گذارند و تحت تأثیر تبلیغات مغرضانه و کارشکنی افراد خائن، مغرض یا نادان قرار نگیرند (ر.ک: همان، ج2، ص87 و ج8، ص177). از دیگر وظایف مهم ناشی از باور به این اصل، عبارت‌اند از:
    الف) تلاش در جهت شناساندن دین به تمام دنیا با تمامی ابعاد و کارکردهایش (ر.ک: همان، ج12، ص208)؛
    ب) طرد و تصفیة اساتید حوزوی و دانشگاهی خودفروخته یا منحرف سیاسی و اعتقادی، و در مقابل تربیت و جایگزینی مربیان متعهد و متخصص به‌جای آنان (ر.ک: همان، ج2، ص489، ج18، ص339 و ج21، ص414، 479) به‌عنوان «اساسی‌ترین و مؤثرترین» راهکار نجات کشور از وابستگی‌های فکری و فرهنگی (همان،
    ج15، ص245).
    ج) حفظ و تقویت وحدت بیش‌ازپیش علمای متعهد (ر.ک: همان، ج21، ص287، 367).
    د) هدایت مستمر جریان فعالیت علمی کشور برای رسیدن به بالاترین مراتب علوم و تحصیل مظاهر تمدن و نوآوری‌ها، اختراعات، ابتكارات و صنعت‌هاى پيشرفته‏ در ضمن حفظ و گسترش تقوا (ر.ک: همان، ص433، 450).
    ه‍) تقویت وحدت حوزه و دانشگاه به‌عنوان بزرگ‌ترین پیروزی حاصل از انقلاب اسلامی (همان، ج6، ص21) و به‌مثابة رمز نیل به اهداف کلان زندگی سیاسی (ر.ک: همان، ج3، ص251، ج6، ص48، ج14، ص429
    و ج18، ص338).
    3-2-3. لزوم مبارزه با انزوای دین در ساحت زندگی سیاسی و اجتماعی
    اصرار بر تز جدایی علم و دین در طول سالیان متمادی باعث شده است که دین نتواند رسالت خویش را در بهره‌مند ساختن ملت‌ها از برکات و فواید آثار اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی تدین ایفا کند و بلکه بیش‌ازپیش به انزوا رفته است. ظهور و بروز کارآمدی نظام مبتنی بر دین در افزایش سرانة امنیت، عدالت و رفاه عمومی و نیل به مراتب برتر شاخص‌های توسعه و پیشرفت مادی (ر.ک: همان، ج8، ص293 و ج21، ص158)، ایجاد وحدت، رفع و دفع کدورت‌ها و شفاف‌سازی بین دو طیف حوزوی و دانشگاهی (ر.ک: موسوي خميني، 1385، ج21، ص414) و معرفی صحیح اسلام و مبارزه با ترفندهای دشمنان اسلام برای القای ناکارآمدی دین (ر.ک: همان، ج3، ص324 و ج16، ص74؛ ر.ك: همو، 1388ج، ص139)، از وظایف اصلی سازندة سبک زندگی سیاسی در برخورد با انزوا و محدودیت دین است.
    از دیگر وظایف مهم در ممانعت از اشاعة این تز، خنثی‌سازی تبلیغات ضد روحانیت است. این اقدام باید به‌واسطة اقدامات ذیل صورت پذیرد: تقویت مقاومت روحانیون در باقی ماندن در صحنة جهاد علمی ـ تبلیغی و نیز سیاسی ـ اجرايی (ر.ک: موسوي خميني، 1385، ج9، ص478، ج15، ص333، ج16، ص189 و ج17، ص107)، دعوت و زمینه‌سازی برای تعمیق هرچه بیشتر «مبارزه با نفس» طلاب در جهت ایجاد آمادگی مضاعف برای حضور در میدان‌های ادای وظایف (ر.ک: همان، ج6، ص278، ج8، ص262، 302 و ج12، ص496) و جدیت بیشتر در حفظ و ارتقاي رونق حوزه‌های علمیه و تلاش جهت اصلاح عیوب و نواقص آن (ر.ک: همان، ج2، ص112).
    4-2-3. لزوم اسلامی‌سازی علوم با پشتوانة حکومت دینی
    ازآنجاکه ثروت مادى ناشی از کسب قدرت علمی بایستی در ذیل ايمان و اخلاق باشد تا در خدمت تعالی بشر قرار گيرد (ر.ک: همو، 1388ج، ص20)؛ اسلامی نمودن علوم با پشتوانة اجرایی یک رژیم سیاسیِ مبتنی بر دین باید مطرح و نهادینه شود. ازاین‌رو اسلامی‌سازی علوم، رسالتی است که به‌واسطة نگرش و رویکرد الهیاتی به علوم قابل استنتاج است؛ رسالتی که خود از وجوه تمایز حکومت دینی از سایر نظام‌های سیاسی قلمداد می‌شود. مأموریت اصلی انقلاب و حکومتی که به‌نام دین اسلام برپا شده، آن است که دین را در کلیت آن اقامه کند. با توجه به جامعیت اسلام، اقامة دین یعنی تحقق خارجی و بیرونی دین در زندگی فردی و اجتماعی (خانواده، اقتصاد، سیاست، و تعلیم و تربیت، به‌عنوان نهادهای اصلی جامعه، و نهادهاي علم و حقوق و فرهنگ و هنر و فناوری و ادبیات، سینما و...). طلب تحقق چنین رسالت و مأموریتی از علوم انسانی، با جهان‌بینی توحیدی و نظام ارزشی اسلام تناسب دارد. از سوی دیگر، دوام حکومت اسلامی در گرو بقای جامعة اسلامی است. جامعة اسلامی جامعه‌ای است که همة مقاصد، اهداف و آرمان‌های اسلامی ترسیم‌شده برای بشریت در آن تحقق یابد؛ جامعه‌ای که در آن، عدالت، امنیت، رفاه اقتصادی، پیشرفت همه‌جانبه، پیشروی و پویایی با حفظ کرامت و عزت انسانی همراه گردد. چنین جامعه‌ای با نهادینه شدن علوم انسانی اسلامی قابل تحقق و تداوم است. نمی‌توان از نظريه‌های اقتصاد سرمایه‌داری انتظار داشت که عدالت و رفاه فراگیر و همه‌جانبه را در جامعة دینی ایجاد کنند؛ چنان‌كه نمی‌توان از نظریه‌های لذت‌گرایانه و سودجویانه توقع داشت که کرامت و کمالات انسانی را به‌معنای الهی آن تأمین نمایند. مدیران جامعة اسلامی باید به‌گونه‌ای برای به مقصد رسانیدن اهداف اسلامی تربیت شوند که ذهن و زبان آنان به‌جای ارزش‌ها و آرمان‌های اومانیستی، سکولاریستی و لیبرالیستی، از مبانی نظری وحیانی سیراب شده باشد (ر.ک: شریفی، 1399).
    5-2-3. لزوم نیل به هم‌افزایی توأمان ایمان و صنعت
    از دیگر ثمرات تعاضد علم و دین این است که صنعت بدون ایمان، نه‌تنها ناقص و حقیر است، بلکه به هلاکت و وابستگی منجر می‌شود. تنها راه نجات و رها شدن از سیطرة ظالمان در گرو ایجاد قدرت علمی و فناوری در ساخت و تولید همة اقلام مورد نیاز همة ساحات معیشتی زندگی در سایة اتكال به خداوند تعالى است (موسوي خميني، 1385، ج21، ص417؛ ر.ک: همان، ج18، ص89-90، 219 و ج19، ص341). ازاین‌رو عدم پذیرش مدرنیزه در ضمن فساد اخلاقی و مصرفی شدن انسان، عدم پذیرش ثروت مادی به‌عنوان معیار سنجش ارزش‌ها و حفظ و ارتقاي ایمان به‌موازات رشد صنعت در توسعة کشورهای اسلامی، باید از رئوس رسالت‌های حکومت دینی باشد (ر.ک: همان، ج4، ص1، ج5، ص408 و ج17، ص153، 186). از ثمرات نهادینه‌سازی این موضوع، پذیرش این اصل است که بهترين و مؤثرترين مبارزه با دشمنان اسلام و ذخایر مادی و معنوی مسلمانان و ملت‌های فقیر، مجهز شدن به هر دو ابزار علم دينی و دنيایی به‌منزلة دو بخش مقوم یک سلاح در نبرد با استثمار ملت‌هاست (همان، ج3، ص327). ازاین‌رو طرد هر یک، به‌مثابة خلع سلاح در معرکة جنگ و خيانت‏ به اسلام و کشور است (همان، ج3، ص327). بدین‌گونه رشد صنعتی، وضعیت معیشتی مسلمانان را تغيير خواهد داد و در غیر این صورت خودشان قصور يا تقصير كرده‌اند (همان، ج9، ص331).
    3-3. تأثیر باور به «نسبت دنیا و آخرت» بر سبک زندگی سیاسی
    پیش‌فرض کلامی «نسبت دنیا و آخرت»، در سبک زندگی سیاسی امام خمینی تأثیراتی قابل توجه داشته که برخی از آنها به قرار زیر است:
    1-3-3. تصویب مقررات حاکمیتی در تسهیل امورات معیشتی
    از اثرات تعادل در نگرش به دنیا و آخرت آن است که دین به موضوعات ساحت ملکوتی محدود نیست؛ بلکه رسالت آن از میان بردن فقر و اصلاح شرايط زندگى اكثريت قاطع مردم است (همان، ج5، ص155)؛ چنان‌كه مسائلی همچون مسئلة مالكيت و محدودة آن، مسئلة زمين و تقسيم‏بندى آن، انفال و ثروت‌هاى عمومى، مسائل پيچيدة پول و ارز و بانك‌دارى، ماليات، تجارت داخلى و خارجى در مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، حدود و ديات، مسائل فرهنگى و نوع برخورد با هنر، حفظ محیط زیست و سالم‌سازى طبيعت، مسائل نوشیدنی‌ها و خوردنی‌ها، معضلات طبى همچون پيوند اعضاى بدن انسان و غير به انسان‌هاى ديگر، مسئلة معادن زيرزمينى و ملى، تغيير موضوعات حرام و حلال و توسيع و تضييق بعضى از احكام در زمان‌ها و مکان‌های مختلف، مسائل حقوقى و حقوق بین‌المللی و تطبيق آن با احكام اسلام، نقش زن در جامعة اسلامى و نقش تخريبى آن در جوامع فاسد و غيراسلامى، حدود آزادى فردى و اجتماعى، و برخورد با كفر و شرك و التقاط و بلوك تابع كفر و شرك، بخشی از هزاران مسئلة مورد ابتلاى ملت‌ها و حکومت‌هاست که دین پاسخ‌گوی آن است (همان، ج1، ص271، ج2، ص31، ج3، ص220، 515، ج4، ص448 و ج21، ص176-177). با همین نگرش متعادل است که تدابیر اهتمام به تعمیر دنیا مقرر می‌گردد و وظایفی همچون بسيج اقشار مختلف ملت براى بازسازی خرابی‌های باقی‌مانده از دوران سلطنت و جنگ تحمیلی، و همچنین توسعة مراكز تحقيقاتی و در اختیار مخترعين نهادن امکانات مورد نیازشان و حمایت همه‌جانبه از آنها، حاصل می‌گردد (ر.ک: همان، ج6، ص86، 91، 157، ج7، ص3، 105، ج8، ص107 و ج21، ص158-159).
    2-3-3. بهره‌مندی از نقش‌آفرینی مستضعفین در سرنوشت جوامع بشری
    فقرا و متدينين محروم به‌دلیل مشغول نشدن به دنیای مذموم، به فطرت انسانی خود نزدیک‌ترند و ازاین‌رو همواره تابعین انبیا و اولیا، حتی در مسائل اجتماعی و سیاسی، عموماً از این قشرند. چه‌بسا به همین دلیل این افراد همواره در خط مقدم مبارزه با ظلم بر انسان‌ها و گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلاب‌ها بوده و هستند. در انقلاب اسلامی نیز طبقات محروم و مستضعف بزرگ‌ترين نقش را در سرنگوني رژيم شاهنشاهي و خنثي ساختن توطئه‌هاي دشمنان داخلي و خارجي و تثبيت نظام اسلامي داشته‌اند و دوام و بقاي پیروزی نهضت را باید مرهون طبقۀ محروم جامعه دانست (موسوي خميني، 1385، ج6، ص293 و ج7، ص317). به همین دليل، اهتمام به این قشر، علاوه بر اینکه تعظیم شعائر الهی است، باعث تشکیل پشتوانه‌ای از مجاهدینِ مسیر تحقق اهداف زندگی سیاسی می‌گردد. ازاین‌رو تلاش برای احقاق حقوق مستضعفین در همة جوامع بشرى، از خطوط اصلی وظایف حاکمیت اسلامی است (ر.ک: همان، ج10، ص238، ج18، ص471، ج19، ص318، ج20، ص341-342 و ج21، ص86-87).
    امام گرچه براي تحقق اين هدف طرح كاملی را پيشنهاد نكرد، ولي رهنمودهاي مهمي در اين مورد داشت که به برخي از آنها اشاره مي‌شود:
    الف) ایشان در توصیه به اسلام‌شناسان و قانون‌گذاران، دو مورد مهم ذیل را مطالبه می‌نمود:
    ـ جايگزين كردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام با طرح‌ها و برنامه‌هاي سازنده و دربرگيرندة منافع محرومين، جهت خارج شدن جهان مستضعفين از فقر معيشتی (همان، ج20، ص340).
    ـ در نظر گرفتن تقدم مصلحت مستضعفين بر قاعدين در منازل و متمكنين و مرفهين، هم در متن قوانين و مقررات و هم در متن عمل و عقيده و روش و منش جامعه (همان، ص333).
    ب) امام در خصوص انتخاب كارگزاران و مسئولان نظام اسلامي در تصدي پست‌هاي مختلف نيز توصيه‌هايي داشتند كه طی آن، مسئولان و کارگزاران نظام از افراد طبقات محروم انتخاب و گزينش شوند؛ چنان‌كه می‌فرمود:
    ثروتمندان هرگز به‌خاطر تمكن مالي خود نبايد در حكومت و حكمرانان و اداره‌كنندگان كشور اسلامي نفوذ كنند (همان، ج20، ص340)... رئيس‌جمهور و وكلاي مجلس از طبقه‌اي باشند كه محروميت و مظلوميت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند؛ نه سرمايه‌داران و زمين‌خواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات (همان، ج21، ص422).
    3-3-3. نهادینه شدن ارتباط بین انگارة دنیای ممدوح و «کسب کرامت انسانی»
    لزوم تلاش برای وصول به زندگی شرافتمندانه، محصول زندگی در دنیای ممدوح است. در این زندگی، مجاهدت برای کسب عزت و عظمت در ذیل حفظ شعائر الهی، و ایستادگی در برابر هواهای نفسانی خود و دیگران لازم است؛ مرامی که در آن، دریوزگی برای کسب رفاه و لذت دنیایی در برابر هواهای نفسانی سایر مخلوقات ممنوع است (ر.ک: همان، ج1، ص22، ج3، ص192، ج5، ص165، ج11، ص369 و ج12، ص404). با اعتقاد به زندگی در دنیای ممدوح، «کرامت انسان» با اسارت در دست طاغوت و سلب شدن استقلال و آزادی فردی و اجتماعی مغایرت دارد. به تعبیر دیگر، زندگانى در ذیل سیطرة اجانب، حتی با وجود رفاه مادی، همان دنیای مذموم و ننگين بردگى و حیوانی است و این تفکر باید در زمرة اصول زندگی سیاسی، هم در بعد سیاست داخلی و هم در بُعد سیاست خارجی، قرار گیرد (همان، ج21، ص433). این نوع زندگی، زمینه‌ساز درک بیشتر وظایف انسانی و به‌تبع آن کسب و تقویت روحیة ایثار، جهاد و شهادت‌طلبی در ادای آن رسالت‌ها در زندگی سیاسی است (ر.ک: همان،
    ج18، ص32).
    4-3-3. ارتباط بین انگارة دنیای ممدوح و ثروت‌های مادی جهان اسلام
    هرچند زندگی در دنیای ممدوح با دنیاطلبی منافات دارد، اما پاسداری از ثروت مسلمانان، یک تکلیف الهی است و سکوت در برابر تاراج غنائم ملت‌ها، از مصادیق ظلم و کمک به حکومت‌های دست‌نشانده، خائن یا غافل ممالک اسلامی و فقیر است. البته ارزش ثروت‌های مادی و قدرت اقتصادی به‌خودی‌خود اصالت ذاتی ندارد؛ بلکه در راستای استقلال و آزادی جوامع و به‌عنوان ابزاری برای دفاع از حیثیت انسانی و جلوگیری از استثمار و استعمار توده‌ها باید مورد توجه باشد (ر.ک: همان، ج2، ص34، ج3، ص511 و ج7، ص70). در راستای تأمین این مهم، از جهتی دیگر رسالت طرد سلطة دولت‌های استعمارگر از سرزمین‌های اسلامی و فقیر، و نفی هرگونه امتیازدهی به اجانب تقویت می‌شود و در زمرة مهم‌ترین وظایف حکومت اسلامی قرار می‌گیرد (ر.ک: همان، ج2، ص129، 482، ج3، ص2، 72). ازاین‌رو شکل‌گیری و بقاي نظامی اسلامی، در تأمین منافع دنیایی و آخرتی همة مسلمانان و حتی فقیر غیرمسلمانان مؤثر است (ر.ک: همان، ج8، ص263، ج10، ص241، ج14، ص484، ج15، ص357 و ج21، ص402-403).
    نتیجه‌گیری
    امام توانست با ترسیم واقعی حدود شریعت و انتظار دین از بشر، دکترین حاکم بر وظایف مندرج در سبک زندگی سیاسی را تبیین و رهروان خویش را بدان دعوت کند. برخی از مهم‌ترین این اصول که در تبیین قلمرو دین و تأثیر آن بر سبک زندگی سیاسی نقشی بسزا دارد، به قرار زیر است:
    1. در نظام اعتقادی اسلام، باور به توحید و یگانگی الله در رأس همة امور است؛ بنابراین همه چیز از اوست و به‌سوی او بازمی‌گردد؛ پس همة امورات انسان در زندگی باید علاوه بر رنگ الهی داشتن، در راستای رسیدن به خداوند باشد.
    2. جامعیت دین سبب شده است تا همة زمینه‌های زندگی دنیوی و اخروی بشر را دربرگيرد و قوانین سعادت‌ساز آن، علاوه بر تأمین سعادت دنیوی، سعادت اخروی انسان را کانون توجه قرار دهد.
    3. قوانین اسلامی جاودانه است؛ بنابراین حکومت اسلامی این قوانین را بر اساس اقتضائات زمانی و مکانی اجرایی می‌نماید.
    4. دنیا از دو دید ممدوح و مذموم قابل توجه است و فراهم کردن دنیایی ممدوح برای مردم، از وظایف حکومت اسلامی است.
    5. علم و دین از یکدیگر جدا نيستند و نسبت‌به هم جنبة تعاضد و تضاعد دارند. بنابراین، علم باید در خدمت دین باشد و در محدودة دین حرکت کند. تحقیقات علمی، هرچند محدودیتی ندارند، اما باید رنگ الهی
    داشته باشند.
    6. نظام سیاسی مبتنی بر احکام الهی می‌تواند و باید بر کل بشر حکومت کند و در جهت تحقق هدف آفرینش، هر نوع فقر و تنگدستی و ظلم و ستم را در ابعاد مختلف از جوامع بشری محو کند.
    با اجرایی‌شدن این اصول، آثار متعددی در سبک زندگی سیاسی امام خمینی به منصة ظهور رسید که برخی از آنها عبارت‌اند از:
    ـ اهتمام به مرجعیت اسلام در تصویب قانون و شیوه‌های عمل به آن در همة حوزه‌های رفتارهای فردی
    و اجتماعی؛
    ـ لزوم ظهور و حضور دین در ساحت زندگی سیاسی و اجتماعی به‌واسطة ارتقاي کارکردهای توسعة پایدار؛
    ـ تأسیس حکومت‌ دینی‌ به زعامت ولی‌فقیه در جهت اجرای قوانین جامع دینی در اجتماع؛
    ـ تلاش در جهت استغنای علمی و استقلال همه‌جانبة جامعة اسلامی و مقدمه‌سازی در جهت تمدن‌آفرینی در ساحت حیات بشری؛
    ـ لزوم تبیین و اجرای اصول حاکمیتی دین جهانی اسلام بر مقدرات آحاد بشر بر اساس فطرت و نفس
    ناطقة انسانی؛
    ـ نهادینه‌سازی برتری زندگی باکرامت و عزتمند انسانی نسبت‌به زندگی مرفه تحت حاکمیت سلطة اجانب.
    آنچه می‌توان در پایان به‌عنوان مهم‌ترین نتیجة این پژوهش ذکر کرد، آن است که بازگشت به سبک زندگی سیاسی امام خمینی تنها راه‌حل مشکلات کنونی جامعة ما و تأمین‌کنندة نیازهای مادی و معنوی همة آحاد بشری، به‌ويژه کشورهای توسعه‌نیافته یا در حال توسعه است.

     

    References: 
    • ابن‌بابويه، محمد بن على، 1413ق، من لايحضره الفقيه‏، ج4، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
    • اسلامی، مصطفی، 1393، «رابطه علم و دين از منظر علّامه طباطبائى»، معرفت، ش206، ص67-80.
    • پترسون، مایکل و همکاران، 1379، عقل و اعتقاد دینی، تهران، طرح نو.
    • ژیلسون، اتین، 1371، عقل و وحی در قرون‌وسطی، ترجمه شهرام پازوكی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
    • درخشه، جلال، 1380، «تبارشناسی نظریه حکومت در اندیشه امام خمینی»، علوم سیاسی، دانشگاه باقرالعلوم، ش13، ص206-225.
    • جعفری، محمدتقی، 1373، حکمت اصول سیاسی اسلام، بی‌جا، بنیاد نهج البلاغه.
    • جوادی آملی، عبدالله، 1375، بنیان مرصوص، قم، اسراء.
    • خراسانی، رضا، 1392، «روش‌شناسی فقه حکومتی در سپهر اندیشه فقهی ـ سیاسی امام خمینی»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی (دانشگاه همدان)، ش9، ص47-68.
    • خسروپناه، عبدالحسین، 1382، گسترۀ شریعت، تهران، دفتر نشر معارف.
    • ـــــ ، 1381، قلمرو دین، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه.
    • شریفی، احمدحسین، 1399، «وبینار تخصصی ابعاد و مسائل موضوع حکومت اسلامی و اسلامی‌سازی علوم انسانی»،
    • https://www.mehrnews.com/news/4964056
    • ضیایی‌فر، سعيد، 1392، فلسفۀ علم فقه، قم، سمت.
    • عباسي، ولي‌الله، 1383، «نظرية دين حداكثري (درآمدي بر قلمرو گسترة دين از منظر استاد مطهري)»، قبسات، ش30 و31، ص133-162.
    • عمید زنجانی، عباسعلی، 1375، «دین و سیاست»، قبسات، ش1، ص70-84.
    • عنوانی، سیدحامد و همکاران، 1396، «رویکرد سیستمی در تعریف سبک زندگی»، معرفت فرهنگی اجتماعی، ش33، ص81-100.
    • ـــــ ، 1399، «امکان و ضرورت سبک زندگی سیاسی امام خمینی»، مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، ش82، ص219-238.
    • فارابی، ابونصر محمد بن محمد، 1381، احصاء العلوم، ترجمه حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی.
    • فرامرز قراملکی، احد، 1376، قلمرو پیام پیامبران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
    • فوزی، یحیی، 1386، «جهانی شدن و ارزش‌های جهانی اسلام با رویکردی بر دیدگاه امام خمینی»، پژوهشنامه متین، ش36، ص119-128.
    • كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، 1407ق، الكافي، ج1، تهران، دار الكتب الإسلامیه.
    • کاویانی، محمد، 1393، «روش‌شناسی استخراج سبک زندگی اسلامی از سیره اهل‌بیت»، سیاست متعالیه، ش6، ص31-46.
    • مصاحبه با آیت‌الله آذری قمی، 1370، مجله حضور، ج1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص58-79.
    • موسوي خمینی، سيدروح‌الله، 1372، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
    • ـــــ ، 1377، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چ سوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
    • ـــــ ، 1378، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
    • ـــــ ، 1381، تقریرات فلسفه، تهیه و تنظیم عبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
    • ـــــ ، 1384، الاجتهاد و التقليد، تهران‏، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • ـــــ ، 1385، صحیفه امام، چ چهارم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
    • ـــــ ، 1388الف، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
    • ـــــ ، 1388ب، سرّ الصلاه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
    • ـــــ ، 1388ج، حکومت اسلامی (ولایت فقیه)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • ـــــ ، بی‌تا، کشف الاسرار، بی‌جا.
    • ـــــ ، 1430ق، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
    • میراحمدی، منصور، 1385، اسلام و دموکراسي مشورتي، تهران، ني.
    • میراحمدی، منصور و نجفعلي غلامی، 1393، «فقه فردی و فقه حکومتی بایسته‌ها و کاستی‌ها»، سیاست متعالیه، ش4،
    • ص85-108.
    • نامدار، مظفر، 1385، «امام خمینی، انقلاب اسلامی و شالوده‌شکنی سیطرة گفتمان‌های رسمی در حوزة سیاست (3)»، پانزده خرداد، ش10، ص66-93.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عنوانی، سیدحامد، سید موسوی، سید حسین، فخار نوغانی، وحیده، حسینی شاهرودی، سیدمرتضی.(1400) مبنای کلامی قلمرو دین و تأثیر آن بر سبک زندگی سیاسی از دیدگاه امام خمینی. دو فصلنامه معرفت سیاسی، 13(1)، 23-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدحامد عنوانی؛ سید حسین سید موسوی؛ وحیده فخار نوغانی؛ سیدمرتضی حسینی شاهرودی."مبنای کلامی قلمرو دین و تأثیر آن بر سبک زندگی سیاسی از دیدگاه امام خمینی". دو فصلنامه معرفت سیاسی، 13، 1، 1400، 23-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عنوانی، سیدحامد، سید موسوی، سید حسین، فخار نوغانی، وحیده، حسینی شاهرودی، سیدمرتضی.(1400) 'مبنای کلامی قلمرو دین و تأثیر آن بر سبک زندگی سیاسی از دیدگاه امام خمینی'، دو فصلنامه معرفت سیاسی، 13(1), pp. 23-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عنوانی، سیدحامد، سید موسوی، سید حسین، فخار نوغانی، وحیده، حسینی شاهرودی، سیدمرتضی. مبنای کلامی قلمرو دین و تأثیر آن بر سبک زندگی سیاسی از دیدگاه امام خمینی. معرفت سیاسی، 13, 1400؛ 13(1): 23-42