معرفت سیاسی، سال چهاردهم، شماره اول، پیاپی 27، بهار و تابستان 1401، صفحات 21-40

    کاربست دیپلماسی عمومی در عرصه مقاومت اسلامی از منظر امام خامنه‌ای

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ مهدی مهدوی اطهر / دکترای علوم سیاسی مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / m.athar347@gmail.com
    حمید امامی فر / استادیار گروه معارف دانشگاه اراک / Hamidemami95@yahoo.com
    چکیده: 
    از منظر امام خامنه ای روابط بین الملل موجود نبرد نظام سلطه و جهان اسلام و عرصه مقاومت اسلامی است. نظام استعمارگر با بهره گیری از دیپلماسی عمومی، ضمن جابه جایی حق و باطل، تصویری مناسب از خود در منظر جهانیان ایجاد نموده و موجب ترغیب، اغوا و یا تضعیف بازیگران بین المللی گشته است. دیپلماسی عمومی نوع جدیدی از تبلیغات به معنای گسترش نظام مند اطلاعات در جهت تأثیرگذاری بر افکار عمومی و به منظور تغییر رفتار عمومی با رویکرد استعمار فرانو است. مقاومت اسلامی باید از ابزار دیپلماسی عمومی بهره گیرد. سؤال اصلی این تحقیق آن است از منظر امام خامنه ای کاربست دیپلماسی عمومی در عرصه مقاومت اسلامی چیست؟ این پژوهش با روش تحلیلی ـ توصیفی کاربست دیپلماسی عمومی در عرصه مقاومت اسلامی از منظر رهبر انقلاب را بررسی کرده است. از این منظر کاربست دیپلماسی عمومی بیدارسازی فطرت انسان ها، اتحادآفرینی بر محور آزادی بشریت و الگوسازی تعالیم انسانی ـ اسلامی و ایجاد گفتمان سازی بر مبنای هویت انسانی ـ اسلامی است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Application of Public Diplomacy in Islamic Resistance from the Perspective of Imam Khamenei
    Abstract: 
    From Imam Khamenei's point of view, the current international relations are a battle between the dominance system and the Muslim world’s resistance. By taking advantage of public diplomacy, the colonial system has distorted right and wrong, created a good image of itself in the eyes of the world and encouraged, seduced or weakened international actors. Public diplomacy is a new type of propaganda that means the systematic dissemination of information in order to influence public opinion and to change public behavior with an extra neo-colonial approach. Islamic resistance should use the tool of public diplomacy. The main research question is: What is the use of public diplomacy in the field of Islamic Resistance from Imam Khamenei's point of view? Using the analytical-descriptive method, this research has analyzed the application of public diplomacy in the field of Islamic resistance from the point of view of the leader of Iran’s Revolution. Public diplomacy can contribute to awakening human nature, creating unity on the axis of human freedom, modeling human-Islamic teachings, and creating discourse based on human-Islamic identity
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    ساختار روابط بين‌الملل موجود از فضاي جنگ سرد خارج گشته و به دوقطبي «نظام سلطه» و «سلطه‌ستيز» تغيير شکل داده است (حسینی خامنه‌اي، 8/10/1394). از مهم‌ترين چالش‌هاي نظام سلطه در اين عرصه، مقاومت جبهه سلطه‌ستيز، انقلاب اسلامي ايران، بيداري اسلامي، بي‌اعتباري نظام استکبار و سلطه و مشکلات دروني نظام سلطه است. مسبب اصلي آن را محور مقاومت و انقلاب اسلامي ايران مي‌پندارند. ازاین‌رو با توجه ‌به تغيير نوع استعمار به «فرانو» و تمرکز بر قدرت‌هاي فکري و فرهنگي، از روش «ديپلماسي عمومي» در جهت مبارزه با مقاومت بهره بسيار مي‌گيرند.
    در حقيقت مي‌توان گفت: «ديپلماسي عمومي» نوع جديدي از تبليغات به معناي گسترش نظام‌مند اطلاعات در جهت تأثيرگذاري بر افکار عمومي است. ديپلماسي عمومي از ابزارهاي نفوذ غيررسمي در روابط بين‌الملل است. در حقيقت ديپلماسي عمومي نفوذ مؤثري است که از طريق جلب‌ توجه مردم، ساير ملت‌ها را براي اعمال فشار بر دولت‌هاي خود در جهت تأمين اهداف القا شده زیر ‌فشار قرار مي‌دهند.
    «ديپلماسي عمومي» از اشکال نوين ديپلماسي و بيانگر نوع خاصي از ارتباط است که فراتر از مناسبت‌هاي بين دولت‌ها، با مردم و نخبگان جوامع هدف درگير شده، از اين طريق، در افکار عمومي کشور هدف نفوذ مي‌کند که نتيجه آن تأثيرگذاري بر تصميمات ديگر جوامع از طريق پيام‌هاي کليدي به يک کشور است و مي‌تواند با اين روش، چهره کشورهاي دشمن و استعماري را به تصوير و پنداري موجه و دوست تبديل نمايد. محور مقاومت نيز بايد با توجه به تغيير ابزارها، از سياست‌های متناسب در عرصه روابط بين‌الملل بهره گيرد.
    حال سؤال اصلي اين است که در اين سياست‌هاي جهاني، کاربست ديپلماسي عمومي در عرصه مقاومت اسلامي از منظر امام خامنه‌اي چيست؟ به‌ عبارت‌ ديگر از منظر رهبر انقلاب اسلامي و محور مقاومت، ديپلماسي عمومي چه کارکردهایي در جهت افزايش توان و قدرت مقاومت مي‌تواند داشته باشد؟
    اين مقاله براساس موضوع و دامنه اطلاعات لازم، با بهره‌گيري از ابزار کتابخانه‌اي به جمع‌آوري داده پرداخته و با روش «تحليلي ـ توصيفي» ابتدا مفاهيم کليدي و سپس کاربست‌هاي لازم را تحليل کرده است.
    1. چارچوب مفهومي
    شناخت دقيق مفاهيم و ماهيت آنها به‌سبب فهم ارتباط آنها با يکديگر کمک شايانی در درک بهتر کارکرد هريک در حوزه‌هاي گوناگون دارد. بنابراين ابتدا مفاهيم «ديپلماسي»، «ديپلماسي عمومي» و «مقاومت اسلامي» را بررسي مي‌کنیم:
    1-1. «دیپلماسی»
    از منظر زبان‌شناسان «ديپلماسي» از کلمه «ديپلم» در زبان يوناني به معناي «تا کردن» گرفته ‌شده که به معناي نوشته تاشده يا طومار مانندي است که صاحب آن از امتيازات خاصي بهره‌مند مي‌شد. درگذر زمان اين واژه براي فرستادگان دولت‌ها به کار رفت و مفهوم امروزي ديپلماسي از اواخر قرن هجدهم ميلادي به فرستادگان دولت‌ها که حق برقراري ارتباطات با ساير کشورها را داشتند، اطلاق گشت و مجري اين کار را «ديپلمات» ‌ناميدند (آلادپوش و توتونچيان، 1372، ص 3).
    «ديپلماسي» به فن اداره سياست خارجي و يا تنظيم روابط بين‌الملل و حل ‌و فصل اختلافات بين‌المللي از راه‌هاي مسالمت‌آميز تعريف مي‌شود که در طول تاريخ و در اثر تحولات مربوط به جهاني‌شدن و گسترش حوزه ارتباطات، از حالت محدود و مخفي خود، امروزه به‌صورت روندي آشکار و علني درآمده است (قوام، 1372، ص 186).
    اداره مناسبات دولت‌هاي برخوردار از حاکميت از طريق نمايندگان مجاز آنها تعريف ديگری از «ديپلماسي» است که در دانشنامه روابط بين‌الملل از اين مفهوم ارائه ‌شده است. در اين تعريف «ديپلماسي» در بهترين تعبير با نحوه اجراي سياست خارجي دولت‌ها در ارتباط است و علاوه بر آنکه يکي از مهم‌ترين ابزارهاي اجراي اين سياست است، چهارچوبي اساسي در اختيار دولت‌هاست تا در همه‌گونه فعاليت غيرقهرآميز بين‌المللي مشارکت کنند (گريفيتس، 1388، ص 534).
    بنابراين اگر ديپلماسي را «هنر و فن اداره سياست خارجي، تنظيم روابط بين‌المللي و حل ‌و فصل اختلافات بين‌المللي از طريق شيوه‌هاي مسالمت‌آميز» تعريف کنيم، مي‌توانيم آن را «دانش ارتباط ميان سياستمداران و سران کشورهاي جهان» نيز بدانيم. در همين زمینه به سياستمداري که مشغول فعاليت ديپلماسي باشد، «ديپلمات» مي‌گویند و حرفه‌ مرتبط با ديپلماسي را «ديپلماتيک» مي‌خوانند و مهم‌ترين ابزار يک ديپلماسي اقناع است (طلوعي، 1385، ص 471).
    برای داشتن يک ديپلماسي موفق، ديپلمات‌ها و سياست‌گذاران خارجي يک دولت بايد بتوانند افزون بر درک صحيح از منافع ملي و سلسله‌مراتب موجود ميان اين منافع، از شيوه توزيع قدرت در نظام بين‌الملل، مقدورات و محذورات محيطي، شناخت جايگزين‌هاي مناسب براي حصول به اهداف مشخص‌شده، درک شرايط و مقتضيات محيطي و مانند آن شناخت دقيق و جامعي داشته باشند.
    به لحاظ تاريخي وودرو ويلسون (Woodrow Wilson) رئيس‌جمهور ايالات ‌متحده در سال 1918 در نخستين اصل از اصول چهارده‌گانه خود، براي اولين بار اصل «ديپلماسي آشکار / علني» را مطرح کرد که همين رويه در جامعه بين‌الملل نيز رعايت شد؛ زيرا همه نشست‌هاي اين جامعه افزون بر علني برگزار شدن، دربرگيرنده نمايندگان همه دولت‌هاي عضو نيز بود و خود اين موضوع نمايانگر نوعي مجلس جهاني در آن زمان به‌شمار مي‌رفت. امروزه نشست‌هاي رسمي و علني سازمان ملل نيز نمودي از ديپلماسي مجلسي است (بریج، 2002، ص 23ـ24).
    2-1. «دیپلماسی عمومی»
    در دانشنامه بريتانيکا ذیل واژه «ديپلماسي عمومي» آمده است: «ديپلماسي عمومي» که «ديپلماسي مردم» نیز ناميده مي‌شود، به هرگونه تلاش گفته مي‌شود که از سوی دولت حمايت ‌شود و به‌منظور برقراري ارتباط مستقيم با مردم خارجي انجام گیرد. ديپلماسي عمومي شامل همه تلاش‌هاي رسمي براي متقاعد کردن بخش‌هاي هدفمند از افکار عمومي ساير کشورها براي حمايت يا تحمل اهداف راهبردی دولت است.
    روش‌هاي ديپلماسي عمومي شامل بيانيه توسط تصميم‌گيرندگان، پویش (کمپين) هدفمند انجام‌شده توسط سازمان‌هاي دولتي اختصاص داده‌شده به ديپلماسي عمومي، تلاش براي متقاعد کردن رسانه‌هاي بين‌المللي، و به تصوير کشيدن سياست‌هاي رسمي و مطلوب به مخاطبان خارجي است (دانشنامه بریتانیکا، 2019).
    در سال 1996 گروه برنامه‌ريزي ادغام آژانس اطلاع‌رساني امريکا «ديپلماسي عمومي» را «ترويج منافع ملي آن کشور از مسير تفهيم، اطلاع‌رساني و تأثير بر مخاطبان خارجي» تعريف نمودند (کال و دیگران، 2003، ص 327).
    نيکلاس کال (Nicholas J Cull) تعريفي بهتر و دقيق‌تر ارائه داد و «ديپلماسي عمومي» را پيشبرد و هدايت سياست خارجي از طريق جذب افکار عمومي خارجي دانست و عناصر اساسي آن را شنيدن ديدگاه مخاطبان، ايجاد طرفداري، ديپلماسي فرهنگي، تبادل اطلاعات و اشخاص و سخن‌پراکني بين‌المللي معرفي نمود (کال، 2010، ص 49).
    يکي از واضح‌ترين تعريف‌ها را پل شارپ (Paul Sharp) ارائه نمود: «فرايندي که به‌وسيله آن ارتباط مستقيم با مردم در يک کشور براي پيش بردن منافع و گسترش ارزش‌هايي که معرفي مي‌شوند، تعقيب مي‌گردد» (ميلسن و ديگران، 1388، ص 53).
    اما هانس تاچ (Hans Touch) معتقد است: «ديپلماسي عمومي» فرايندي حکومتي در جهت ارتباط با مردم ساير کشورهاست، شامل اقداماتي برای تأثيرگذاري بر افکار عمومي مردم به منظور ايجاد تصويری مثبت از باورها و ايده‌آل‌ها، فرهنگ و نهادها، اهداف و سياست‌هاي ملي خود که هر کشوري انجام مي‌دهد.
    از منظر آيت‌الله خامنه‌اي «ديپلماسي عمومي» ابزار قدت نرم در عرصه جنگ نرم است. در اين زمینه ایشان بر مسئله «نفوذ» بسيار تأکيد مي‌کند (حسینی خامنه‌اي، 4/9/1394) و نفوذ بين متفکران و صاحبان خرد را خطرناک مي‌داند. ازاین‌رو افسران و فرماندهان جنگ نرم را دانشجويان و استادان معرفي مي‌کند (حسینی خامنه‌اي، 13/4/1394).
    يکي از مهم‌ترين بخش‌های قدرت نرمْ ديپلماسي عمومي و تغيير افکار عمومي است و بازيگران علمي ضمن هوشياري و تقويت بنيان‌ها و معرفت‌ها، مي‌توانند در تصحيح افکار عمومي تأثيرگذار باشند؛ زيرا هدف اصلي جنگ نرم تغيير محاسبات طرف مقابل است که اين غايت از طريق آماج‌گيري عليه اراده ملت‌ها در اين عرصه صورت مي‌گيرد:
    در جنگ نرم و جنگ رواني ـ که جنگ رواني يکي از بخش‌هاي جنگ نرم است ـ هدف دشمن اين است که محاسبات طرف مقابل را عوض کند... در جنگ نرم، هدف آن چيزي است که در دل شماست، در ذهن شماست، در مغز شماست؛ يعني اراده شما. دشمن مي‌خواهد اراده شما را عوض کند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 16/5/1391).
    جوزف ناي نيز بر اين حقيقت تأکيد مي‌کند و ديپلماسي عمومي را ابزار قدرت نرم مي‌داند که مبتني بر قدرت در جهت اقناع افراد به جاذبه‌هاي خود براي جلب نظر عموم پي‌ريزي شده است (نای، 2004، ص 5).
    جين بيگلر (Jane Bigler) نيز ديپلماسي عمومي را فقط ارتباطات نمي‌داند، بلکه آن را از جنس نفوذ مي‌پندارد که کشورها از آن در جهت جلب افکار مردم و حمايت از آرمان‌هاي خود انجام مي‌دهند (بیگلر، 2005).
    در همين زمینه، آنتوني پراتکانيس (Anthony Pratkanis) در مقاله «ديپلماسي عمومي در منازعات بين‌الملل»، ديپلماسي عمومي را ترويج منفعت ملي از طريق اطلاع‌رساني و اعمال ‌نفوذ در شهروندان ساير ملل معرفي مي‌نمايد (نانسي و ام تيلور، 1391، ص 299).
    نانسي انسو (Nancy Snow) در مقاله «بازانديشي درباره ديپلماسي عمومي» معتقد است: فلسفه‌ها، راهبردها و شیوه‌های ما در حوزه ديپلماسي عمومي از اهداف ديپلماتيک اطلاعاتي يک‌سويه به سمت مبادلات عمومي تعاملي دوسويه تغيير خواهند يافت. مبادله و معامله به‌مثل، به تدابير اعتمادسازي مبدل خواهند شد و ما بعد اجتماعي و شخصي را نيز به ساير متغيرهاي نفوذ و اقناع خواهيم افزود؛ يعني ما مي‌توانيم در ديپلماسي عمومي در جهت پيوند ميان ملت‌هاي جهان، رابطه آنها را با دولت‌ها، شرکت‌ها و يکديگر جهت بدهيم و تحقق اين خواسته، نيازمند زمان و رهبري نو می‌باشد (همان، ص 41ـ42).
    به‌طورکلي با رويکرد جمع‌بندي ميان برداشت‌هاي گوناگون در تعريف منتخب، «ديپلماسي عمومي فرايند تغيير افکار عمومي به منظور جهت‌دهي رفتار عمومي براي دستيابي به اهداف و منافع معين» است که مؤلفه‌هاي اصلي اين فرايند «تصويرسازي»، «نفوذ»، «اقناع» و «شوق‌آفريني» است. اين چهار مرحله برگرفته از بيان علامه طباطبائي، آيت‌الله مصباح يزدي و شهيد مطهري در مراحل تحقق فعل اختياري و اراده (يعني: تصور، تصديق، ميل و شوق، اجماع و عزم و شوق مؤکد) است (محمدي خراساني، 1396، ج 1، ص 359).
    نمودار 1: ارتباط مراحل تحقق فعل اختياري با فرايند ديپلماسي عمومي

    برخلاف ديپلماسي رسمي، بازيگر اين عرصه فقط دولت نيست، بلکه تمام بازيگران بين‌المللي (يعني ملت‌ها، دولت‌ها و سازمان‌ها و شرکت‌هاي بين‌المللي) هستند. به سبب ماهيت ديپلماتيک آن، قالب اجرا از جنس ارتباطات مستقيم و غيرمستقيم، به‌صورت کلامي، تصويري و نوشتاري است.
    اگرچه زادگاه اين مفهوم را غرب و امريکا مي‌شناسند، اما با تفحص در جهان اسلام مي‌توان دريافت که از همان ابتداي ظهور اسلام، توجه ويژه‌اي به حقيقت ديپلماسي عمومي، به‌مثابه دعوت ملت‌ها، اقوام و ساير قبايل به اسلام (اخوان کاظمي و عزيزي، 1388)، گفت‌وگوي اديان، تبليغ و روشنگري اسلام به‌وضوح مشاهده مي‌شود.
    برای مثال، اميرمؤمنان مي‌فرمايند: «رُبَّ قَوْل أَنْفَذُ مِنْ صَوْل» (نهج‌‌البلاغه، 1399، حكمت 394)؛ چه بسيار سخن‌هايي که از حمله کردن (و اعمال قدرت) نافذتر است. بر این اساس مي‌توان بيان نمود که حقيقت اسلام دعوت به يگانگي و توحيد است و پيغمبران از شيوه ديپلماسي عمومي بهره مي‌جستند.
    در آیه 35 سورة مبارکة «نحل» خداوند متعال وظيفه پيامبران را ابلاغ آشکار بيان مي‌فرماید: «فَهَلْ عَلَي الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ»؛ آيا براي رسولان ما جز تبليغ رسالت (و اتمام ‌حجت) تکليفي هست؟ و يا در آیه 39 سورة «احزاب» از کساني تمجيد شده است که پيام‌هاي خداوند را بدون هيچ ترس و بيمي به گوش مردم مي‌رسانند: «الَّذِينَ يبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ يخْشَوْنَهُ وَ لَايخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ»؛ (اين سنت خداست در حق) آنان که رسالت خدا را تبليغ کنند و از خدا مي‌ترسند و از هيچ‌کس جز خدا نمي‌ترسند و خدا براي حساب به‌تنهايي کفايت مي‌کند.
    بنابراين گرچه اصلاح آن در ادوار گذشته نبوده، اما حقيقت و شيوه‌هاي ديپلماسي عمومي در دين اسلام تبيين گشته است. جمهوري اسلامي ايران نيز اين ابزار مبتني بر مباني اسلامي و اعتقادي خود در عرصه‌هاي گوناگون، همچون مقاومت اسلامي بهره مي‌گيرد.
    3-1. «مقاومت اسلامی»
    «مقاومت» در لغت از ريشه «ق و م» به معناي ايستادگي، پايداري، دوام و استحکام (معين، 1381، ص 1793) و مرادف کلمه استقامت است. گاهی همچنین بيان مي‌گردد که ريشه دو لفظ «مقاومت» و «استقامت» مشترک بوده و از «قام» و «قيام» مشتق گشته‌اند (طباطبائي، 1417ق، ج 11، ص 47) و در فرهنگ قرآني از آن با لفظ «جهاد» نيز تعبير مي‌گردد.
    از منظر رهبر معظم انقلاب «مقاومت» برخاسته از ايمان و باور راسخ بوده (بيانات رهبر معظم انقلاب، 6/7/1385) و به معناي عدم تسليم در برابر دشمن براساس تدبير است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 22/7/1382؛ همو، 27/4/1394).
    «استقامت» يعنى راه را گم نكردن، فريب جلوه‌هاى مادى را نخوردن، اسير هوا و هوس نشدن، دستورها و فرايض اخلاقى و معنوى و ادب اسلام را رها نكردن، و به لذت‌طلبى و عشرت‌طلبى رو نياوردن (بيانات رهبر معظم انقلاب، 17/7/1381). در تعبير قرآني، اين پايبندي به ارزش‌ها را «استقامت» نام نهاده‌اند: «فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَكَ» (هود: 112).
    از منظر آيت‌الله خامنه‌اي ماهيت مقاومت و مبارزه با دشمن نيازمند «انگيزه ايماني، بصيرت، تدبير، شجاعت، هوشياري، توجه به ريسمان الهي، عقب‌نشيني نکردن، فراگيري زماني و مکاني به همراه باور به خود و اهداف مقاومت است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 14/8/1376؛ همو، 3/12/1382؛ همو، 7/8/1388؛ همو، 1/1/1389).
    بنابراین حقيقت مقاومت اسلامي مبتني بر بينش و انگيزه است که اين رابطه‌اش با ديپلماسي عمومي، يعني فرايند تغير افکار و احساسات برای دستیابي به رفتار مطلوب، بسيار تنگاتنگ است.
    2. کاربست ديپلماسي عمومي در عرصه مقاومت
    تأکيد رهبر معظم انقلاب اين است که عرصه کنوني روابط بين‌الملل عرصه قدرت‌هاست و منبع اصلي قدرت علم است. در حال حاضر، عرصه جهاني عرصه جنگ بين نظام سلطه به‌عنوان پرچمدار ضد اسلام و جهان اسلام است، و مقاومت اسلامي در اين بستر معنا پيدا مي‌کند. نظام سلطه و امپرياليسم با بهره‌گيري از عرصه ديپلماسي عمومي، ضمن جابه‌جايي حق و باطل، تصويري مناسب از خود در چهره مسلمانان، به‌ویژه ايرانيان، سازمان‌ها و دولت‌ها ايجاد کرده و موجب ترغيب، اغوا و يا تضعيف بازيگران بين‌المللي گشته است.
    بدین‌روی لازم است محور مقاومت اسلامي با سياست پيشگيرانه و تهاجمي، ضمن طراحي الگو در حوزه ديپلماسي عمومي با بهره‌گيري از کارکردهاي اين ابزار علمي قدرت، سياست‌هاي نظام سلطه را خنثا و از نابودي هويت از درون جلوگيري نموده، زمينه برتري محور مقاومت اسلامي را فراهم سازد.
    در اين بخش کاربست ديپلماسي عمومي در عرصه مقاومت اسلامي بيان مي‌گردد:
    1-2. بیدارسازي
    عوامل گوناگوني موجب سلطه نا‌پذيري کشورها و مقاوم‌سازي آنها در عرصه بين‌المللي مي‌شوند که يکي از آنها بيداري ملت‌هاست. در هر کشوري که مردم آن بيدار، باايمان و در صحنه حاضر باشند و خواهان دفاع از حقوق ملت خود گردند هيچ قدرت بين‌المللي قدرت تسلط بر آن کشور و ملت را ندارد؛ حتي قدرت‌هاي موشکی و اتمی و دیگر تجهيزات نظامي، توان غلبه بر چنين ملتي را ندارند. بدین‌روی نظام سلطه‌ستيز بر مبناي اهداف خود به بيداري ملت‌ها مي‌پردازد و يکي از اهداف و راهبردهاي خود را در جهت سلطه نا‌پذيري و زمينه‌سازي برای ايجاد روابط بين‌الملل مطلوب، بيدارسازي ملت‌ها مي‌داند.
    بنابراين بيداري و اراده ملت عامل اصلي مقابله با نظام سلطه و عامل تضمين‌کننده پيروزي‌هاست و هرجا نظام سلطه در کودتاي نظامي و يا حمايت از فتنه‌گران موفق نگرديده عامل اصلي آن بيداري ملت بوده و در حال حاضر ما نيز شامل بيداري اسلامي ـ که آغازگر آن انقلاب اسلامي بوده ـ هستيم و این در حال گسترش به تمام مناطق جهان است و نشان از تحول وضعيت جهاني به‌سوي جامعه مطلوب اسلامي دارد (بيانات رهبر معظم انقلاب، 19/10/1380).
    بزرگ‌ترين عذاب خداوند بر يک ملت و بدترين درد براى يک جامعه آن است که آن ملت و جامعه غافل شوند. در عرصه جهاني، دشمنان منتظر غفلت ملت‌ها هستند تا در هنگام مناسب، ضربه خود را وارد سازند. اگر ملت‌ها و جوامع انساني خواهان پيروزي در روابط بين‌الملل و دستيابي به جامعه مطلوب هستند بايد از روحيه جهادي و ايثار، تهاجم فرهنگي دشمن، شبیخون دشمن، نفوذ دشمن، و فضاي رسانه‌اي غافل نگردند. مقابل غفلت «يقظه» (يعني بيداري و هشـياري) است. بنابراين غفلتْ خواب، بي‌دقتي و نا‌آگاهي است.
    اميرمؤمنان علي در روايتي چنين مي‌فرمايد: «ضَادُّوا الغَفْلَةَ بِالْيَقَظَةِ» (تميمي آمدي، 1410ق، ج 1، ص 581)؛ با بيداري، به جنگ غفلت برويد.
    بيداري بينش و نوري است که موجب روشن و آگاه کردن جامعه انساني مي‌شود و در مقابل آن، غفلت است که تاريکي، نبود بينش و گمراهي است. اين امور مبتني بر فرايندهاي ديپلماسي عمومي است. ازاین‌رو با تصويرسازي و نفوذ هوشمندانه و اقناع مستدل محور مقاومت، مي‌توان افکار عمومي جهان را بيدار کند. لازمه اين امور علاوه بر موارد ذکرشده، شبکه‌هاي پيام‌رسان و انتقال داده‌ها و گسترش ارتباطات است. بيدارسازي در اين مرحله شامل شفاف‌سازي تصاوير و مشخص نمودن نقاط ضعف و قوت در برنامه و افكار است و لازمه آن علت‌كاوي و تشريح مقاصد در برنامه‌هاي نظام سلطه است.
    2-2. اتحادآفرینی
    «اتحاد» يعني: اعضاي يک مجموعه وحدت، درون‌گرایي، اتصال و چسبندگى خود را نسبت به يكديگر حفظ کرده، مانع واگرایى شوند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 28/11/1386). اسلام همه مسلمانان را با هر مذهبى به اتحاد و برادرى دعوت مي‌کند و مخالف ايجاد اختلاف است. يکي از مصاديق الگوپذيري از اهل‌بيت و سيره پيشوايان دين، اتحاد و انسجام جهان اسلام است. اتحاد و همبستگي ميان اعضاي جامعه، يعني رهبران و مردم، سبب موفقيت مسلمانان بوده است. هويت اجتماعي براساس اتحاد و انسجام است. بدین‌روی اتحاد و انسجام مسلمان تقويت‌کننده هويت اجتماعي جهان اسلام است. جمهوري اسلامي ايران نيز اين مسئله را از اهداف ذاتي خود مي‌داند (پورشقاقي، 1385، اصل 11).
    اتحاد مسلمانان براي جهان اسلام پيامدهاي گهرباري به همراه دارد. اولين اثر اتحاد و انسجام در جهان اسلام اين است كه مسلمانان احساس قدرت مي‌کنند و توان مقاومت آنها افزايش مي‌یابد و بعکس، تفرقه باطن انسان را تهى مى‏كند: «وَ تَذْهَبَ رِيحُکُمْ» (انفال: 46) و طراوت و نشاط يك ملت را از او مى‏گيرد. علت ترس دولت‌ها و ملت‌ها در عرصه بين‌المللي و مرعوب قدرت‌هاي مستکبر شدن اين است که احساس تنهايي و بی‌پشتيبانی می‌کنند. در صورت اتحاد جهان اسلام، مسلمانان و دولت‌هاي اسلامي احساس می‌کنند پشتيباني عظيم خواهند داشت و هيچ‌گاه مرعوب نظام سلطه نخواهند گشت و «شبکه تواصي» در مقاومت شکل مي‌گيرد. بنابراين دومين اثر اتحاد ايجاد حس شجاعت است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 25/9/1380).
    در صورت اتحاد و برچيده شدن اختلافات ميان امت اسلامى، دست‌ها، قدم‌ها، توان‌ها و فكرها در يک‌ جهت واحد قرار مي‌گيرد و کارايي بيشتري در مواجهه‌ با نظام سلطه بر ضد اسلام از خود بروز خواهند داد. بنابراین سومين اثر اتحاد، زمينه‌سازي و کارامدي هرچه بيشتر جهان اسلام در عرصه‌هاي گوناگون است. يکي از عوامل مهم در پيروزي‌ها و نبردها اتحاد ميان قواست که موجب همصدايي و همگوني اقدامات مي‌گردد (بيانات رهبر معظم انقلاب، 22/7/1391).
    بنابراين براي اثربخشي و عمق‌بخشي به اتحاد ميان مسلمانان، این موضوع باید در ديپلماسي عمومي در مواجهه با نظام سلطه، سرلوحه کارها قرار گيرد؛ زیرا تصويرسازي واحد و ايجاد پيام‌هاي واحد موجب تقويت روابط و موج‌آفريني در عرصه مقاومت و زمينه اتحاد محور مقاومت مي‌گردد تا در مقابل تفکرات و عملکرد نظام سلطه در روابط بين‌الملل ايستادگی شود و مباني تفکر مطلوب در جهان اسلام منتشر گردد. اما سؤالي که در اينجا مطرح مي‌گردد این است که از چه طريقی مي‌توان اين هدف را در عرصه بين‌الملل اجرا نمود؟
    براي عملياتي‌سازي اتحاد مسلمانان مبتني بر ديپلماسي عمومي، لازم است از روش‌هاي «تمسک به قرآن (آل‌عمران: 103)، جهت‌گيري وحدت به‌سوي حاکميت اسلام (موسوی خميني، 1379، ج 1، ص 336)، محوريت‌بخشي به اهل‌بيت (بيانات رهبر معظم انقلاب، 4/3/1369)، ممانعت از تعصبات و فرقه‌گرايي، رفع تعارض‌ها و کشمکش‌ها (بيانات رهبر معظم انقلاب، 16/7/1369)، هوشياري در برابر تفرقه‌افکني‌ها، و تقرب دل‌ها، فکرها و ايمان‌ها (بيانات رهبر معظم انقلاب، 18/10/1379) بهره گرفت.
    فرايندهاي چهارگانه در الگوي ديپلماسي عمومي عامل سرعت‌بخشي و عمق‌دهي وحدت و انسجام است. اگر مردم مسلمان با هم متحد باشند، فريب افكار عمومي بر دشمن سخت مي‌گردد. بدین‌روی ازیک‌سو تصويرسازي، نفوذ و اقناع آنها از سوی نظام سلطه با چالش مواجه مي‌شود و از سوی ديگر با انسجام مي‌توانند تصاوير مثبتی از جهان اسلام در افكار عمومي و به‌ویژه جوامع انساني كشورهاي نظام سلطه ايجاد نمايند. بنابراين کارکرد ديپلماسي عمومي و اتحاد و انسجام در عرصه مقاومت، دوسويه و متقابل است.
    3-2. الگوسازي
    يکي از اهداف نهايي جمهوري اسلامي ايران به‌مثابه محور مقاومت، تحقق تمدن اسلامي در جهت سعادت و رهايي است. اما اين هدف غايي زماني محقق مي‌گردد که هدف ميانه‌تري به نام «الگوسازي جمهوري اسلامي ايران» محقق گردد و اين جزو اهداف انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي است. امام خميني در اين‌باره مي‌فرمايد:
    به خواست خداى تعالى، ملت ايران راه خود را يافته و به‌ پيش مى‏رود و ما معتقديم كه پس از پيروزى ملت، با اجراى قوانين اسلامى، جامعه‏اى به وجود آيد كه الگو و نمونه باشد براى ملت‌هاي جهان، براى نجات و سعادت خود (موسوی خميني، 1379، ج 5، ص 391-392).
    اين هدف با صدور فرمان انقلاب توسط امام خميني جلوه خاصي به خود گرفت. معناي «الگوسازي» اين است که جامعه مطلوب از منظر اسلام ايجاد شود و به ديگر جوامع عرضه گردد و در اين الگو رفاه مادي و معنوي و سعادت دنيوي و اخروي با هم تأمين ‌شود. «صدور انقلاب» تعبيري از انتشار و پخش ارزش‌ها و هنجارهاي اسلامي و آزادي‌بخش به جهانيان است (محمدي، 1386، ص 36ـ54). صدور انقلاب همان ادامه راه انبياست. امام خامنه‌اي در اين‌باره مي‌فرمايد:
    «صدور انقلاب» يعنى: صدور فرهنگ انسان‌ساز اسلام و صدور صفا و خلوص و تکيه و اصرار بر ارزش‌هاي انسانى. ما به اين کار و انجام اين وظيفه افتخار مى‌کنيم. اين راه انبياست و ما اين راه را بايد ادامه دهيم (بيانات رهبر معظم انقلاب، 19/4/1368).
    پس از پيروزي انقلاب اسلامي و صدور آن در جهان، معادلات بين‌المللي تغيير يافت و ايران با کسب قدرت‌هاي داخلي و بين‌المللي و ارائه الگوي مردم‌سالاري اسلامي و جامعه‌اي پيشرفته بدون وابستگي به ‌نظام سلطه، توانست به مرکزيت مقاومت، مرکزيت حرکت عظيم جهاني در پيچ تاريخ، منبر جهاني مسلمانان و مظلومان و مرکز دنياي اسلام تبديل شود. ازاین‌رو از حيث شيوه، انقلاب با تشکيل حکومت انقلابي مبتني بر مردم‌سالاري ديني و همچنين ارائه الگوي اقتصاد مقاومتي تحت ‌فشار و تحريم جهاني موفق بوده است.
    ديپلماسي عمومي جمهوري اسلامي ايران مي‌تواند با آشکارسازي موفقيت‌های خود و تصويرسازي و نشان‌بخشي به شکست‌ها و افول نظام استکباري در الگوسازي جمهوري اسلامي ايران نقش بسزايي داشته باشد. جلب اعتماد و مرجع گشتن در عرصه ديپلماسي عمومي امري حياتي است. با الگو شدن جمهوري اسلامي ايران، کسب اعتماد و مرجعيت پيام دستگاه ديپلماسي عمومي اين کشور محقق مي‌گردد و راهی سهل‌تر در مسير نفوذ، اقناع و شوق‌آفريني در مواجهه با نظام سلطه و محوريت‌بخشي در عرصه مقاومت پيدا مي‌کند.
    يكي از فوايد الگوسازي ديپلماسي عمومي در عرصه مقاومت اسلامي، طرح‌ريزي و ارائه الگوی «از مبنا تا عمل» است. به ‌عبارت‌ ديگر از حيث ارائه اصول و فرايندهاي چهارگانه ديپلماسي عمومي به ساير ملل مؤثر است و مي‌تواند الگوی اجرايي «از تصوير تا شوق‌آفريني» در مواجهه با نظام سلطه باشد. همچنين در موفقيت محتواي آن در عرصه اقتصاد و فرهنگ و سياست و انتقال تجربه و ايده، اميدآفرين باشد، به‌‌گونه‌اي‌كه مي‌تواند در ترميم مشكلات موفق بوده، خارج از سلطه ابرقدرت‌ها به حيات خود ادامه دهد و موفق باشد.
    4-2. گفتمان‌سازي
    «گفتمان» (Discourse) در لغت به معناي «سخن گفتن، سخنرانى کردن، ادا کردن، مباحثه، قدرت استقلال، مجادله و مباحثه، توان و استعداد، جريان روند يا توالي زمان، تفكر، مسير، جريان و راه و روش، پرده نمايش، دويدن، رفتن، گفت‌وگو و مكالمه، عمل، قانون، قدرت و نماد» است (بابکاک گوو، 1981، ص 541).
    تعريف اصطلاحي «گفتمان» بسيار پيچيده است؛ گاهي با الفاظي همچون قدرت، زور، سلطه، و مهاجرت همراه مي‌شود و برخي آن را مبهم و بي‌معنا مي‌دانند که در بستر تاريخي معاني متفاوتي را به خود گرفته است. يورگنسن و فيليپس (Phillips & Jorgensen) گفتمان را «شيوه ويژه‌اي از سخن‌ گفتن درباره هستي و درک آن و يا فهم جلوه‌اي از آن» معرفي مي‌نمايند.
    گفتمان از منظر ون دايک (Van Dyke) زبان در بافت است که حاکي از ارتباط محاوره‌اي، حرکات بدن، رفتار متقابل و متن است که در بافت معيني صورت مي‌گيرد. ميشل فوکو (Michel Foucault) گفتمان را مکان تلاقي قدرت و دانش مي‌داند (برنز، 1382، ص 10).
    ارنستو لاکلائو و شانتال موفه (Ernesto Laclau & Chantal Mouffe) گفتمان را «مجموعه‌اي معنا‌دار از نشانه‌هاي زبان‌شناختي و فرازبان‌شناختي» تعريف مي‌کنند. آنها گفتمان را فقط ترکيب گفتار و نوشتار نمي‌دانند، بلکه اجزاي دروني کليت گفتمان می‌دانند و به نظر آنها گفتمان شامل بعد مادي و بعد نظري است (ر.ك: لاکلائو و موفه، 1397).
    حسن بشير نيز در کتاب ديپلماسي گفتماني: تعامل سياست، فرهنگ و ارتباطات معتقد است: گفتمان «چالش‌هاي گفتاري متأثر از منابع خاص با سطحي از فراگيري و مطالبه‌گري است که منجر به بروز رفتارهاي متأثر از آن چالش‌ها شده» و مرادشان از «چالش‌هاي گفتاري» مباحث و گفت‌وگوهايي است که ممکن است به اشکال و بيان‌هاي خاص در جامعه بروز ‌کند (بشير، 1395، ص 205).
    حقيقت گفتمان را مي‌توان در منظومه فکري مقام معظم رهبري مشاهده کرد. ايشان «گفتمان» را شعار پرمحتوا و حاکي از حقيقت قابل ‌گسترش فکري جهت‌دهنده و برانگيزاننده مي‌داند. گفتمان فضا و خواست و باور عمومي است؛ يعني سخن مقبول عموم ‌باشد. گفتمان مانند هواست که همه از آن استفاده مي‌کنند، گرچه مطالبه نشود. همچنين از منظر ايشان گفتمان تصميم‌ساز است و براي گفتمان‌سازي بايد اذهان عمومي بسيج شود.
    حقيقت گفتمان‌سازي امري و دستوري نيست، بلکه نيازمند طراحي فرايند علمي مبتني بر جامعه هدف است. مسير تحقق آرمان‌هاي محور مقاومت در سطح جهاني فقط از طريق گفتمان‌سازي می‌گذرد، به‌‌گونه‌ای که آرمان‌ها و اهداف روح کلي اقشار گوناگون جامعه و تبلور آنها در شيوه‌ زندگي، زيرساخت‌هاي اجتماعي و جريان يافتن آن در سراسر مويرگ‌هاي حيات اجتماعي شود و اين گفتمان‌سازي در جهت اعتلاي انديشه و معرفت مقاومت و سلطه‌ستيزي مخاطبان است. هرگاه اين معارف با احساس مسئوليت و تعهد همراه گردد باعث عمل و اقدامات مي‌گردد (بيانات رهبر معظم انقلاب، 22/9/1388). گفتمان‌سازي موجب خنثاسازي حربه‌هاي نظام سلطه، صدور انقلاب اسلامي و تصويرسازي مثبت از کشورهاي مقاومت و سلطه‌ستيز مي‌شود. به ‌عبارت‌ ديگر موجب تصويرسازي، نفوذ، اقناع و ايجاد شوق مؤکد در مخاطبان داخلي و بين‌المللي در جهت ديپلماسي عمومي در برابر نظام سلطه موجب گفتمان‌سازي مبتني بر مقاومت اسلامي مي‌گردد.
    بايد دقت داشت که نخبگان مؤثران اصلي در گفتمان‌سازي هستند. در تحليل جريانات تاريخي، نقش نخبگان در دگرگون‌سازي جوامع بشري، برجسته است، به‌گونه‌اي‌که در جامعه‌شناسي به‌مثابه کارگزار تغيير معرفي مي‌شوند. نخبگان با توانايي و قدرت تأثيرگذاري ويژه خود، جهت و آهنگ تحولات را عميقاً تحت تأثير قرار مي‌دهند. در حقيقت، اين کارگزاران، اصلي‌ترين نيروها و بازوان فکري مؤثر در گفتمان‌سازي و پيشرفت جامعه به‌شمار می‌روند. يک گفتمان و يک جريان فکري در جامعه، به‌دست خواص جوامع محقق مي‌گردد. بدین‌روی استادان دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمي در هر کشوري مي‌توانند سررشته‌دار حرکت مردم شوند و لازمه اين تحول‌سازي اخلاص، شجاعت، عدم طمع‌ورزي، و هوشياري است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 21/9/1391).
    گفتمان تأثيری مستقيم بر کنش ارتباطي جامعه دارد و در حقيقت به آن «ديپلماسي گفتماني» گفته مي‌شود. در اين جريان دو مرحله «توليد» و «توزيع» گفتمان وجود دارد. به ‌عبارت‌ ديگر به مرحله توليد گفتمان «گفتمان‌سازي» و به مرحله توزيع گفتمان «هژمونيک‌سازي» گفته مي‌شود. نتيجه اين دو جريان، تأثيرپذيري مخاطبان از گفتمان ايجاد شده است. «هژمونيک‌سازي گفتمان» در اصل «قدرت‌سازي گفتمان» است و در اين زمینه متغيرات درون و برون گفتمان «بازيگران، محتواي گفتمان، هدف گفتمان و درجه تأثيرگذاري گفتمان» هستند که در نمودار ذيل به تصوير کشيده شده است (بشير، 1395، ص 35ـ36):
    نمودار 2: مراحل جريان گفتماني

    گفتمان‌سازي عرصه تعامل فرهنگ و سياست است.
    فرهنگ مبنا و باطن سياست است و هر سياستي مسبوق به‌نوعي فرهنگ و تفکر است و اساساً مفاهيم و مباحث سياسي در قلمرو فرهنگي به خلط معنا، تحريم و حدود مفاهيم سياسي مي‌انجامد (زرشناس، 1371، ص 14).
    به ‌عبارت ‌ديگر در بحث گفتمان‌سازي، رابطه فرهنگ و سياست، عموم و خصوص مطلق است؛ يعني سياست‌ها در عرصه و نقشه فرهنگي هستند. بنابراین «گفتمان‌سازي مقاومت» عرصه تعامل فرهنگ ايستادگي و سياست نفی سلطه و مبارزه با امپرياليسم است. انقلاب اسلامي با شعارهاي مبتني بر فطرت انساني و برگرفته از تعاليم اسلامي با ارائه ديدگاه استقلال‌طلبانه در قالب شعار «نه شرقي، نه غربي» رويکردها و جامعه بين‌المللي را متحول ساخت و گفتمان جديدی را در نظام بين‌الملل براساس هويت انساني ـ ‌اسلامي و مقاومت ایجاد کرد (بيانات رهبر معظم انقلاب، 31/6/1386). اين مهم در بستر «ديپلماسي عمومي»، يعني تصويرسازي، نفوذ، اقناع و شوق‌آفريني در عرصه مقاومت در برابر شرق و غرب محقق گرديد.
    5-2. هويت‌آفريني
    در روابط بين‌الملل به علت عدم معنابخشي اخلاق و وجود انسان‌هاي‌ منقطع از خدا و بي‌معنويت، هويت واقعي از بين رفته و در حقيقت مدنيت جنگلى به پا گشته (بيانات رهبر معظم انقلاب، 5/3/1384) و بحران هويت است. مقاومت اسلامي مي‌تواند با ارائه هويت مقاومت مبتني بر تعاليم انساني و فطري، موجب افزايش و استحکام محور مقاومت و تزلزل نظام سلطه گردد. ملت‌ها بر اثر انقطاع از دين و معنويت، پوک شده، هويتشان را از دست مي‌دهند که حاصل آن سرگرداني و حيرت و ذلت است. يکي از اهداف نظام سلطه بي‌هويتي افراد جوامع به سبک تغيير افکار عمومي از طريق ديپلماسي عمومي است. ازاین‌رو براي مقابله با تهديدها و تطميع‌هاي دشمنان در فضاي مجازي و حقيقي لازم است ايمان و معنويت در جامعه افزايش يابد.
    «هويت» (Identity) از ريشه «هو» و در لغت به معناي «ذات باري‌تعالي، هستي، وجود و آنچه موجب شناسايي شخص باشد» آمده (عميد، 1389، ذيل واژه «هويت») و در کتاب فرهنگ فارسي علاوه بر معاني مزبور گفته شده است:
    هويت عبارت از حقيقت جزئيه است؛ يعني هرگاه ماهيت با تشخص لحاظ و اعتبار شود «هويت» گويند و گاه هويت به معني وجود خارجي است و مراد تشخيص است، و هويت گاه بالذات و گاه بالعرض است (معين، 1381، ج 2، ص 2125).
    شناخت حقيقي از هويت عبارت است از: ادراک جايگاه و منزلت و مرتبه انساني، فهم پيوند ارتباطي او با خود و جهان پيراموني و شناخت وظايف و مسئوليت‌ها در مقابل خود و ديگران (شرفي، 1385، ص 9).
    اميرمؤمنان مي‌فرمايند: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَنْشُدُ ضَالَّتَهُ وَ قَدْ أَضَلَّ نَفْسَهُ فَلاَيَطْلُبُهَا» (محمدي ري‌شهري، 1384، ج 7، ص 141)؛ در شگفتم از كسى كه در پى يافتن گمشده خويش مي‌گردد، در حالي ‌که خود را گم‌کرده و در پى يافتن خويش نيست!
    در حقيقت، هويت به درك و علم بشريت از خود و روابط پيراموني خود مرتبط است و سبکي براي تعريف فهم است. مرزبندي انسان‌ها با يکديگر و وجه تمايز آنها هويت است. بنابراين هويت شامل خودشناسي و ديگرشناسي است. مهم‌ترين خصوصيات هويت عبارت است از:
    1-5-2. معناساز بودن
    هويت، چه در سطح فردي و يا اجتماعي پيوند زنده دنياي دروني يا فردي با جامعه بروني فرهنگي و روابط اجتماعي است. در حقيقت هويت‌ها معناهايي اساسي هستند که ذهنيت انسان‌ها را مي‌سازند و ملت‌ها به‌واسطه آنها نسبت به اتفاقات و رخدادهاي زندگي خود حساس مي‌شوند (گل‌محمدي، 1381، ص 225). هويت مي‌تواند از طريق انکار آگاهانه ابهام و کنار گذاشتن تفاوت‌ها به‌دست آيد.
    2-5-2. استمرار و تمايز
    از ديگر ويژگي‌هاي هويت «تمايز و استمرار» است که مکمل يکديگرند؛ يعني هويت موجب تداوم و پيوستگي با گروهي و تغاير با ساير گروه‌ها می‌گردد و موجب داشتن حس استقلال در افراد مي‌شود و ملت‌ها به سبب احساس اصالت و ريشه داشتن، به‌سادگي تغيير نمي‌کنند (رجايي، 1382، ص 67). براثر اين خصوصيات ملت‌ها دچار غيرت‌سازي با بيگانگان شده، ضريب حساسيت و مصون‌سازي‌شان در برابر ديپلماسي عمومي نظام سلطه بالا مي‌رود.
    هويت افراد با توجه ‌به تعلقات سرزميني و فکري آنها متفاوت است و براي تقويت هويت از تمام اقسام و ابعاد هويت بايد بهره گرفت؛ زیرا افراد جامعه متفاوت هستند و ممکن است برخي از مردم به بعضي از انواع هويت تعلق‌‌‌خاطر داشته باشند.
    اقسام و ابعاد هويت عبارتند از: هويت شخصي (Personal identity)؛ هويت اجتماعي (Social identity)؛ هويت ديني (Religious identity)؛ هويت ملي (National identity)؛ هويت فرهنگي (Cultural identity).
    يکي از مشکلات و بحران‌هاي دوران کنوني که عصر جاهليت نوین است، احساس پوچي، سرگرداني و بي‌هدفي است. علامه محمدتقي جعفري در کتاب بن‌بست امروز بشر در اين‌باره مي‌نویسد:
    به ياد دارم اين مسئله را با يکي از انسان‌هاي دلسوز مطرح کردم که از عواطف انساني برخوردار و عمري را در فکر دفاع از آزادي‌هاي معقول و حقوق انسان‌ها سپري کرده بود. او با استناد به از دست‌ رفتن هويت انساني و ارزش‌هاي والاي انسان گفت: بگذار اين زمين که فقط به‌صورت زرادخانه براي انباشتن سلاح بيشتر و قهوه‌خانه عيش و عشرت و پوچ‌گرايي و مبارزه با هرگونه عظمت‌هاي انساني درآمده است، هرچه زودتر از بين برود! (جعفري، 1378، ص59)
    با توجه به سياست جهاني‌سازي در عرصه بين‌الملل، بحران هويت ايجاد شده است. درواقع، جهاني‌شدن (Globalization) و يا به تعبير دقيق‌تر «جهاني‌سازي» با تضعيف و يا نابودي مؤلفه‌هاي هويت، سلب‌کننده تمايز ميان ملت‌هاست و با جهانی‌سازی نوعي يکسان‌سازي دروغين و خطرناک حاصل مي‌شود (گل‌محمدي، 1381، ص 234).
    به ‌عبارت‌ ديگر با توجه ‌به تفکر فردگرایانه (ليبراليستي) حاکم بر نظام سلطه، هويتي انسان‌گرایانه (اومانيستي) مبتني بر پايه فردگرایی بر جوامع تحميل مي‌گردد که به نوعي زمينه‌سازي پذيرش سلطه است؛ اما در مقابل، هويت اسلامي براساس بينش، کنش و منش حقيقي، همواره بشريت را از پوچي خارج مي‌کند؛ يعني انسان را به ابعاد وجودي خود و عين‌الربط بودن و فقر محض نسبت به خالق هستي و داشتن هدف از آمدن به عالم دنيا توجه مي‌دهد و افقی براي حرکت و تکامل بشريت مي‌گشايد.
    به بيان ساموئل هانتينگتون دين و هويت ديني هميشه تمدن‌ساز بوده است (هانتينگتون، 1378، ص 17) و بر اثر تمدن‌سازي، افراد بار معنايي و ارزشي به خود مي‌گيرند و از پوچ‌گرايي رهايي مي‌يابند. جهاني‌سازي نيز به سبب زيرسؤال بردن فراروايت‌ها، فرصتي براي احياي دين و تقويت نقش اجتماعي آن ايجاد نمود (مسعودنيا، 1389).
    مقاومت اسلامي مي‌تواند با بهره‌گيري از تصويرسازي، نفوذ و اقناع و ايجاد شوق، ضمن معرفي هويت فطري مقاومت در جهت خنثاسازي و ترسيم بحران هويت ناشي از نظام سلطه قدم بردارد که ضمن تقويت جبهه مقاومت، موجب تضعيف نظام سلطه مي‌گردد.
    6-2. هوشمند‌سازي
    در روابط بين‌الملل موجود، محور تمام مناسبات بين‌المللي، قدرت است و تمام کشورها و بازيگران بين‌المللي، به‌ویژه نظام سلطه از طريق قدرت به اهداف خود نائل مي‌گردند. به ‌عبارت ‌ديگر ساختار روابط بين‌الملل مبتني بر قدرت است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 19/2/1386) و در اين چينش، کشورها و مجموعه‌هاي ضعيف که از قدرت لازم برخوردار نيستند محکوم‌ به شکست و مرگ هستند. اگر افراد و ملت‌ها قوي نباشند، قدرت‌هاي مستکبر بين‌المللي از آنها باج‌ گرفته، به آنها بي‌احترامي مي‌کنند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 1/1/1393).
    در اين مناسبات، سه نوع قدرت «سخت»، «نرم» و «هوشمند» وجود دارد. جوزف ناي قدرت «سخت» را قدرت کمّي مي‌پندارد و آن را مرتبط با برهه حاکميت نظريات واقع‌گرایانه (رئاليستي) در نظام بين‌الملل مي‌داند. ازاین‌رو قدرت سخت توان اجبار با توسل به اقدامات، ابزارها و تصميمات آشكار و مستقيم است و بارزترين خصوصيت اين قدرت، برهنه و آشکار بودن منابع آن، يعني عناصر مادي و ملموس (همانند زور و پول) است (نای، 2011، ص 14).
    الكساندر ووينگ (Alexander L.Vuving) منشأ توليد قدرت نرم را سه مؤلفه «مهرباني» (Benignity)، «هوشمندي» (Brilliance) و «زيبايي» (Beauty) بيان مي‌کند.
    «مهرباني» در محيط بين‌الملل، مانند حمايت از حقوق بشر و دموكراسي، کمک به کشورهاي درگير بحران معيشتي (همچون قحطي و زلزله، بخشش بدهي‌ها، حمايت مالي از کشورهاي نيازمند و حمايت از صلح و امنيت بين‌المللي) مي‌تواند به منبع مهمي براي توليد قدرت نرم تبديل شود.
    «هوشمندي» و بهره‌گيري از ذکاوت موجب حل مشکلات در مسائل بين‌المللي مي‌گردد.
    «زیبایی» و زیباسازی در محيط جهاني از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است و مي‌تواند ميزان نفوذ و اقناع‌سازي را سرعت بخشد و اين امر به کمک هنر محقق مي‌گردد (ووينگ، 2004).
    «هوشمندی» واسطه‌اي ميان امکان و عدم امکان (يعني توان بالفعل و توان بالقوه) است که هوشمندانه در جهت دستيابي به اهداف ترکيب شده است. بدین‌روی اين نوع قدرت، ترکيب دو قدرت سخت و نرم است (ناي، 1392، ص 10).
    کشورهاي محور مقاومت ديپلماسي عمومي در عرصه مقاومت در برابر نظام سلطه می‌توانند با همراهي منابع ذيل به سمت هوشمندسازي قدم بردارند:
    1-6-2. منابع مادي
    به‌کارگيري امکانات و ابزارهاي مادي در عرصه قدرت امري طبيعي است، اما علاوه ‌بر آن بايد از عرصه فناوري در ارتباط با منابع قدرت هوشمند بهره جست. حوزه فناوري شامل فناوري‌هاي حساس براي توليد و بازپروري مواد، ساخت و تبديل کالاهاي راهبردی در حوزه‌هاي نظامي، زيست‌محيطي و اقتصادي است. بنابراين به‌کارگيري حوزه فناوري مي‌تواند در تقويت جايگاه واحدهاي سياسي مؤثر باشد (فتاحي اردکاني و ديگران، 1397).
    2-6-2. منابع مجازي
    تجهيزات قدرت هوشمند در عرصه مجازي، در پردازش، نگهداري و انتقال اطلاعات قدرت نرم و ديپلماسي عمومي مي‌توانند کمک‌رسان باشند. بنابراين همه شاخص‌هاي قدرت مجازي در زمينه‌هاي ارتباطات و اطلاعات مي‌توانند هماهنگ‌سازي و انعکاس قدرت مجازي يک واحد سياسي را در ساير کشورها و مراکز دوردست مهيا کنند و موجب افزايش قدرت هوشمند آنها گردند (گلدبرگ، 1995، ص 19).
    3-6-2 منابع معنوي
    قدرت هوشمند از راه عقلانيت ماهوي به دنبال کنترل روح، احساسات و فهم ساير ملت‌هاست. بنابراین عوامل غيرمادي و توجه به امور معنوي بسيار تأثيرگذار است (کوهوت و استوکس، 2006). به ‌عبارت ‌ديگر در جهت تقويت اراده و عزم کشورهاي صاحب قدرت هوشمند اين منابع مؤثرند و همچنين در جهت ترغيب و تغيير و مهار مردمِ کشورهاي هدف نيز امور معنوي در ايجاد شوق و موج‌آفريني در تغيير رفتار تأثيرگذارند.
    تقويت قدرت هوشمند موجب حذف کوتاهي‌ها و کمبودها در عرصه قدرت سخت و نرم می‌شود. ازاین‌رو کارايي اين دو قدرت را افزايش مي‌دهد و به‌طورکلي مي‌توان گفت: کارکرد و کارامدي قدرت هوشمند در سياست بين‌الملل تقويت در عرصه‌هاي سازوكارهاي رسانه‌اي، مديريت افکار عمومي، تصويرسازي مطلوب، کارايي نيروهاي نظامي، افزايش قابليت‌هاي اقتصادي و راهبردي، حکمراني موفق، و مشاركت و همگرايي بازيگران بين‌المللي است (قرباني شيخ‌نشين و ديگران، 1390).
    نمودار 3: کارايي و کارامدي قدرت هوشمند در عرصه مقاومت

    نتيجه‌گيري
    عرصه نظام بين‌الملل مبتني بر قدرت است و فضاي حاکم بر آن به سبب کمبود منابع و جاري شدن قانون جنگل، فضاي رقابتي دارد. از ‌سوي دیگر ظهور جهان اسلام با خصوصيات توحيدي و توجه به مسائل معنوي و انساني، تقابل جدي با مستکبران و استعمارگران دارد. در عصر جديدِ نظام سلطه و به‌کارگيري استعمار «فرانو» (فرهنگي)، بهره‌گيري از ديپلماسي عمومي در سياست جهاني از اهميت بالاتري برخوردار گشته است.
    پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تشکيل جمهوري اسلامي، جبهه اسلامي با رويکرد ضد سلطه بار ديگر در روابط بين‌الملل ايجاد گرديد و با گذشت ايران از امتحانات داخلي و بين‌المللي، بر قدرت‌ مادي و معنوي و بالتبع اقتدار آن افزوده شد و ساختار روابط بين‌الملل موجود از فضاي جنگ سرد خارج گشت و به دوقطبي نظام «سلطه» و «سلطه‌ستيز» تغيير شکل يافت و نظام بين‌الملل عرصه تقابل اسلام و آزادي‌خواهي با سلطه و طمع‌ورزي و در نتیجه تشکيل محور مقاومت گردید.
    ميزان تأثيرگذاري در عرصه بين‌الملل وابسته به قدرت، از حيث کمّي و کيفي است. ابتدا تکيه بازيگران بر قدرت سخت بود، اما امروز علاوه بر آن، بر قدرت‌هاي نرم و هوشمند تأکيد مي‌شود و با توجه به اهتمام به قدرت علم و فرهنگ، ديپلماسي عمومي به‌مثابه يکي از ابزارهاي قدرت جايگاهی ويژه يافته است. ماهيت قدرت تعامل کشورها با ملت‌ها در جهت تغيير افکار عمومي و برانگيختن آنها به تغيير رفتار و مطالبه خواسته‌هاي کشور استفاده‌کننده از ديپلماسي عمومي است؛ يعني تغيير رويه ديپلماسي از گفت‌وگوی دولت‌ها با دولت‌ها به گفت‌وگوي با ملت‌ها و فشار به دولت‌ها. در جهت مديريت ديپلماسي عمومي، چهار مرحله «تصويرسازي»، «نفوذ»، «اقناع» و «شوق مؤکد» دنبال مي‌گردد.
    محور مقاومت با به‌کارگيري ديپلماسي عمومي مي‌تواند با تصويرسازي و پيام‌آفريني موجب بيداري فطرت انسان‌ها در مقابله با نظام سلطه گردد و اتحاد ميان ملت‌ها، سازمان‌ها و دولت‌هاي مخالف محور مقاومت و الگوسازي در اين عرصه شود. نفوذ و اقناع در ديپلماسي عمومي بستر گفتمان‌سازي مقاومت است. بنابراین بايد راهبرد «گفتمان‌سازي» در عرصه نفوذ و اقناع سرلوحه امور محور مقاومت قرار گيرد. گفتمان‌ها در حقيقت شعارهاي پرمحتوا و حاکي از حقايق قابل ‌گسترش فکري و جهت‌دهنده افکار عمومي هستند. در اين گفتمان‌ها متغيرهاي دروني و بيروني (بازيگران، محتوا، اهداف و درجه تأثيرگذاري) بسيار مؤثرند و ميزان تأثيرگذاري بر مخاطبان در اين عرصه مبتني بر «گفتمان‌سازي» و «هژمونيک‌سازي» است.
    گفتمان مقاومت از طريق ديپلماسي عمومي موجب تصويرسازي نفوذ و اقناع و شوق‌آفريني در افکار عمومي می‌گردد و در عرصه بحران هويت، ضمن هويت‌يابي مقاومت و مبتني بر فطرت انساني، مي‌تواند تغيير رفتار عمومي بر محور سلطه‌ستيزي را در پی آورد و درصورتي‌‌که اين قدرت ديپلماسي عمومي با ساير منابع قدرت سخت و مادي ترکيب شود هوشمند‌سازي قدرت در عرصه مقاومت را موجب مي‌گردد. ازاین‌رو مي‌توان کاربست ديپلماسي عمومي را از منظر امام خامنه‌اي در عرصه مقاومت اسلامي، بيدارسازي فطرت انسان‌ها، اتحادآفريني، محور آزادي بشريت، الگوسازي تعاليم انساني و اسلامي، ايجاد گفتمان بر مبناي هويت انساني ـ اسلامي، و هوشمند‌سازي قدرت در برابر نظام سلطه براساس تغيير افکار و رفتار عمومي دانست.

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1399، ترجمة محمد دشتي، قم، هادي مجد.
    • اخوان کاظمي، مسعود و پروانه عزيزي، 1388، «ديپلماسي عمومي و الگوي اسلامي آن»، رسانه، ش 80، ص 5ـ21.
    • آلادپوش، علي و عليرضا توتونچيان، 1372، ديپلمات و ديپلماسي، تهران، وزارت امور خارجه.
    • برنز، اريک، 1382، ميشل فوکو، ترجمة بابک احمدي، تهران، ماهي.
    • بشير، حسن، 1395، ديپلماسي گفتماني: تعامل سياست، فرهنگ و ارتباطات، تهران، دانشگاه امام صادق.
    • پورشقاقی، شهره، 1385، ق‍ان‍ون اس‍اس‍ی‌ ج‍م‍ه‍وری‌ اس‍لام‍ی‌ ای‍ران، تهران، راه دانایی.
    • تميمي آمدي، عبدالواحدبن محمد، 1410ق، غررالحکم و درر الکلم، قم، دار الكتاب الاسلامي.
    • جعفری، محمدتقی، 1387، بن‌بست امروز بشر،‌ تهران، پيام آزادي.
    • حسيني خامنه‌اي، سيدعلي، 1394، حديث ولايت (نرم‌افزار)، تهران، مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم انساني.
    • رجایی، فرهنگ، 1382، مشکله هویت ایرانیان امروز: ایفاي نقش در عصر یک تمدن و چند فرهنگ، تهران، نشر ني.
    • زرشناس، شهريار، 1371، فرهنگ، سياست، فلسفه، تهران، برگ.
    • شرفی، محمدرضا، 1385، جوان و بحران هویت، چ چهارم، تهران، سروش.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان، چ پنجم، قم، جامعة مدرسين.
    • طلوعي، محمود، 1385، فرهنگ جامع سياسي، تهران، علم.
    • عمید، حسن، 1389، فرهنگ عمید، تدوين فرهاد قربان‌زاده، تهران، اشجع.
    • فتاحي اردکاني، حسين و ديگران، 1397، «تحليل مفهوم قدرت و منابع تشکيل‌دهنده آن از ديدگاه جوزف ناي»، مطالعات قدرت نرم، سال هشتم، ش 18، ص 130ـ152.
    • قرباني شيخ‌نشين، ارسلان و ديگران، 1390، «قدرت هوشمند؛ تحول نوين قدرت در عصر جهاني‌شدن»، روابط خارجي، سال سوم، ش 14، ص 125ـ150.
    • قوام، سيدعلي، 1372، اصول سياست خارجي و سياست بين‌الملل، تهران، سمت.
    • گريفيتس، مارتين، 1388، دانشنامه روابط بين‌الملل و سياست جهان، ترجمة عليرضا طيب، تهران، نشر ني.
    • گل‌محمدي، احمد، 1381، جهاني‌شدن، فرهنگ، هويت، تهران، نشر ني.
    • لاکلائو، ارنستو و شانتال موفه، 1397، هژموني و استراتژي سوسياليستي (به‌سوي سياست دموكراتيك راديكال)، ترجمة محمد رضايي، تهران، ثالث.
    • محمدی ری‌شهری، محمد، 1384، ميزان الحكمه، ترجمة حميدرضا شيخي، چ پنجم، قم، دارالحدیث.
    • محمدي خراساني، علي، 1396، شرح كفاية الاصول، قم، الامام الحسن‌بن علي.
    • محمدي، منوچهر، 1386، سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران؛ اصول و مسائل، تهران، دادگستر.
    • مسعودنیا، حسین، 1389، «جهانی‌شدن و ادیان توحیدی: فرصت‌ها و چالش‌ها»، راهبرد، سال نوزدهم، ش 55، ص 222-243.
    • معين، محمد، 1381، فرهنگ فارسي معين، تصحيح عزيزالله عليزاده، تهران، کتاب راه نو.
    • موسوي خميني، سيدروح‌الله، 1379، صحيفه امام، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
    • ميلسن، ژان و ديگران، 1388، ديپلماسي عمومي نوين، قدرت نرم در روابط بين‌الملل، ترجمة رضا کلهر و سيدمحسن روحاني، تهران، دانشگاه امام صادق.
    • نانسي، انسو و فيليپ ام تيلور، 1391، کتاب مرجع ديپلماسي عمومي، ترجمة روح‌الله طالبي آراني، تهران، دانشگاه امام صادق.
    • ناي، جوزف، 1392، آينده قدرت، ترجمة احمد عزيزي، تهران، نشر ني.
    • هانتینگتون، ساموئل، 1378، برخورد تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی، ترجمة محمدعلی حمید رفیعی، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی.
    • Babcock Gove, Philip, 1981, Webster"s Third New International Dictionary, U.S.A: G. & C. Merriam Co.
    • Berridge, G.R., 2002, Diplomacy, Theory and Practice, London, Palgrave.
    • Bigler, Gene, 2005, "Advancing public Diplomacy: One Advocate ArA time", Finaxial time. Delivered at the Ypro Public Diplomacy Roundtable, 28 July 2005.
    • Cull, N. J., 2010, "Speeding the Strange Death of American Public Diplomacy: The George H. W. Bush Administration and the U.S. Information Agency", Diplomatic History, N. 34 (1), p. 47–69.
    • ----- , 2003, Propaganda and Mass Persuasion: A Historical Encyclopedia- 1500 to the Present, California, ABC-CLIO E-Books.
    • Encyclopedia Britannica, 2019, "public diplomacy Definition, Types, Examples, & Propaganda", Retrieved February 22.
    • Goldberger, Marnin, 1995, Research- Doctorate Programs, Washington. D.C, National Academy Press.
    • Kohut, A, and B. Stokes, 2006, America against the world. How we are different and why we are disliked, New York, Henry Holt.
    • Nye, J. S., 2004, Soft Power: the Means to success in World Politics, New York, Public Affairs.
    • ----- , 2011, The Future of Power, New York, Public Affairs.
    • Vuving, Alexander L., 2004, "How Soft Power Works", "A paper presented at the panel Soft Power and Smart Power", American Political Science Association annual meeting, Toronto, Available, www.apcss.org.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهدوی اطهر، مهدی، امامی فر، حمید.(1401) کاربست دیپلماسی عمومی در عرصه مقاومت اسلامی از منظر امام خامنه‌ای. دو فصلنامه معرفت سیاسی، 14(1)، 21-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهدی مهدوی اطهر؛ حمید امامی فر."کاربست دیپلماسی عمومی در عرصه مقاومت اسلامی از منظر امام خامنه‌ای". دو فصلنامه معرفت سیاسی، 14، 1، 1401، 21-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهدوی اطهر، مهدی، امامی فر، حمید.(1401) 'کاربست دیپلماسی عمومی در عرصه مقاومت اسلامی از منظر امام خامنه‌ای'، دو فصلنامه معرفت سیاسی، 14(1), pp. 21-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهدوی اطهر، مهدی، امامی فر، حمید. کاربست دیپلماسی عمومی در عرصه مقاومت اسلامی از منظر امام خامنه‌ای. معرفت سیاسی، 14, 1401؛ 14(1): 21-40