کارکردهای شفقت در اخلاق سیاسی اسلام با تأکید بر دیدگاه آیتالله خامنهای
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
«شفقت» و «شفقتدرماني» از طريق مهرباني به خود و ديگران، از مباحث جديد و پربسامد در ادبيات روانشناسي فردي و اجتماعي است و در پژوهشهاي جديد، وجوه رواندرماني و روحي آن مدنظر بسیار قرار گرفته است. در مکاتب و مذاهب گوناگون، اين مهم مطمحنظر واقع شده است. براي نمونه، در مکتب بوديسم «شفقت» اصلي اساسي به شمار ميرود و در آن بر گسترش شفقت، زندگي شاد و نگرش مثبت ذهني و پرورش نگرش دلسوزانه تأکيد ميشود؛ امري که به رفتار صميمانه با ديگران منجر ميگردد و البته وارد عرصه سياسي نميشود. اما در انديشه اسلامي، «شفقت» وجوه فردي، اجتماعي و سياسي دارد.
از منظر اخلاق سياسي اسلامي، يکي از مهمترين شاخصههاي حاکمان در نظام سياسي، شفقت به مردم است. در منابع ديني، حاکم شايسته اسلامي بايد نسبت به شهروندان، مشفق، مهربان و خيرخواه باشد؛ نسبت به مشکلات و گرفتاريهای مردم حساس باشد و رنج ديگران را رنج خود بداند.
وجود اين خصيصه باعث ايجاد انگيزه خيررساني به ديگران و برطرف کردن سختي آنان ميشود. از سوي دیگر مردم را نسبت به حاکم خوشبين ميکند. اميرمؤمنان علي به مالک اشتر سفارش ميکنند که با مردم و ساکنان مصر با شفقت و رأفت رفتار نمايد: «وَ اَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيةِ وَ الَمحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُطْفَ به هم وَ لاتَکُونَنَّ عَلَيهِمْ سَبُعاً ضارِياً تَغْتَنِمُ اَکْلَهُمْ» (نهجالبلاغه، 1414ق، نامه 53)؛ قلب خود را نسبت به مردم، پر از رحمت و محبت و لطف کن و نسبت به آنان همچون حيوان درندهاي نباش که خوردن آنها را غنيمت بشمري.
در اخلاق سياسي اسلامي يکي از بهترين کارها رعايت انصاف و همدردى با برادر دينى در راه خداست: «سَيدُ اَلْأَعْمَالِ إِنْصَافُ اَلنَّاسِ مِنْ نَفْسِکَ وَ مُوَاسَاةُ اَلْأَخِ فِي اَللَّهِ» (کليني، 1407ق، ج ۲، ص ۱۴4). اميرمؤمنان علي خطاب به کميل، شرف مؤمن را شفقت معرفي ميکنند: «شَرَفُهُ الشَّفَقَةُ» (طبري آملي، 1383ق، ج 2، ص 26) و در حکم منسوب به ايشان، يکي از نشانههای ديندار محفوظ را شفقت بر رعيت ميدانند که قدرتش را با خشونت بهکار نميگيرد (ابن ابيالحديد، 1404ق، ج 20، ص 255).
در سخنان امام صادق آمده است که خداي متعال فرمود: «مردم عيال من هستند. پس محبوبترين آنها نزد من كسى است كه با آنان مهربانتر و در برآوردن نيازهايشان كوشاتر باشد» (کليني، 1407ق، ج 2، ص 199).
امام زمان از خداوند ميخواهند که در کنار عدالت، به حاکمان و زمامداران شفقت نسبت به مردم تفضل فرمايد: «وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةً» (كفعمي عاملى، 1405ق، ج 1، ص 281). ازاینرو «در اسلام، شفقت و همدلي و مهرباني يکي از دستورهاي عمده است» (بيانات رهبر معظم انقلاب، 30/09/1399). اين مهم همواره در سيره و روش پيشوايان دين جايگاهي والا داشته است.
در سيره عملي و علمي مقام معظم رهبري، به عنوان کسي که چندین دهه در مصدر امور بوده و تجربه حکمراني دارد، این ویژگی برجسته است. بايد اين روحيه در تمام مسئولان، در حوزههاي گوناگون از حد شعار، خارج و به مرحله عمل گذاشته شود تا جامعه اسلامي از برکات و آثار آن بهرهمند گردد. به بيان ايشان، «بايد روحيه محبت، وحدت، همگرايي و پيوند ميان مردم تقويت شود» (حسینی خامنهاي، ۰۹/۱۱/1383).
با توجه به اين نکات، اين مقاله در جستوجوي جايگاه شفقت در اخلاق سياسي اسلامي با تأکيد بر ديدگاه رهبر معظم انقلاب است. در فرضيه نیز بر اين موضوع تأکيد شده است که با توجه به تمهيدات نظري (مانند بررسي ابعاد شفقت، ظرفيتهاي قوه خيال، دوري از خودمحوري و مسئوليتشناسي اخلاقي) ميتوان کارکردهاي شفقت را در همدلي و همدردي سياسي، جذب حداکثري، عفو و کينهزدايي، افزايش اعتماد و سرمايه اجتماعي، سعه صدر و شکيبايي، و افزايش خيرخواهي سياسي شهروندان رصد کرد که هرکدام در سيره، گفتار و انديشه آيتالله خامنهاي حضوري برجسته دارند. اين مهم با روش توصيفي ـ تحليلي و مراجعه به نصوص اخلاق سياسي اسلام و کلمات آيتالله خامنهاي به انجام رسيده است.
در موضوع «شفقت» تحقيقاتي انجام شده که به آثار فردي و اجتماعي آن اشاره کرده است؛ نظير «آثار تربيتي شفقت در حوزه فردي و اجتماعي از منظر قرآن و روايات» (ورزنه و همکاران، 1397). در اين مقاله نويسندگان به بررسي مهارتهاي شفقت و آثار تربيتي آن در ساحتهاي اعتقادي، احساسي، عاطفي و اخلاقي در دو حوزه فردي و اجتماعي پرداخته و معتقدند: شفقت موجب تأثير متقابل افراد بر يکديگر در جهت بهزيستي، التيام روحي، همدردي و همدلي ميشود.
در پژوهشهايي نيز شفقت از منظر روانشناسي بررسی شده است؛ همچون مقاله «مروري بر اهميت شفقتورزي در امنيت جامعه» (اصلاني و اسکندري، 1397) که در آن نويسندگان شفقتورزي را يکي از مفاهيم نوپا در روانشناسي ميدانند که موجب گسترش دانش در زمينه سلامت روان و روابط فردي شده است و بر اين باورند که شفقت بهطورکلي يک سازه چندبعدي و داراي چهار جنبه اصلي شناختي، هيجاني، انديشناکي و انگيزشي است.
بررسيها نشان ميدهد در زمينه جايگاه شفقت در اخلاق سياسي اسلام تا کنون پژوهشي انجام نشده و اين تحقيق از اين نظر جديد است، خاصه آنکه اين تحقيق با تأکيد بر ديدگاه رهبر معظم انقلاب صورت گرفته است.
1. بررسی مفاهيم کاربردی
1ـ1. شفقت سياسي و عرصههاي آن
«شفقت» از ريشه «شفق» گرفته شده است. در العين ميخوانيم: «شفق» به معناي ترس است: «الشفق: الخوف» و شفقت به آن است که فرد خيرخواه و دلسوز نسبت به ديگري ترسان است و بيمناک از آنکه مبادا به او سختي وارد شود: «الشفقة: أن يكون الناصح من النصح خائفاً على المنصوح، و أشفقت عليه أن يناله مكروه» (فراهيدي، 1410ق، ج 5، ص 45).
در المفردات آمده است: «شفق» درهمآميختگي روشنايي روز با تاريکي شب به هنگام غروب است. در قرآن کريم آمده است: «فَلاأُقْسِمُ بِالشَّفَقِ» (انشقاق: 16). از همين واژه، «اشفاق» گرفته شده که به معناي اعتنا، التفات و مهرباني همراه با ترس است؛ زيرا مشفق فرد مقابل را دوست دارد و نسبت به وضع او بيمناک است. در قرآن گاه «اشفاق» با «من» متعدي شده که خوف در آن آشکارتر است؛ مانند «وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ» (انبياء: 49)، و گاه با «في» همراه است که معناي عنايت و التفات در آن نمود بيشتري دارد (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق، ص ۴۵۸)؛ مانند «إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنا مُشْفِقِينَ» (طور: 26). نهايت خيرخواهي در اين واژه نهفته است (ابنمنظور، ۱۴۱۴ق، ج ۱۰، ص ۱۸۰).
در اخلاق ناصري نيز به اين معنا اشاره شده است که «شفقت آن بود كه از حالى غيرملايم كه به كسى رسد مستشعر بود و همت بر ازاله آن مقصور دارد» (طوسي، 1413ق، ص 80؛ نیز ر.ک: محقق سبزوارى، 1383، ص 311).
علامه طباطبائي هم به معناي دوست داشتن همراه با بيم از قرار گرفتن فرد در معرض آسيب اشاره ميکند (طباطبائي، ۱۴۱۷ق، ج ۱۸، ص ۳۹).
بههرحال، در اين لغت، مهر و نگراني در کنار هم وجود دارد و نگراني برخاسته از مهرباني فرد است. مفاهيم گوناگوني در انديشه اسلامي وجود دارد که همافق با شفقت است؛ مفاهيمي مانند رأفت، محبت، خلّت و مودت که هرکدام به بخشي از معنا و مفهوم شفقت دلالت ميکند. براي نمونه، واژه «محبت» که نزديکي بيشتري با شفقت دارد، در مقابل «بغض» است (فراهيدي، 1410ق، ج 3، ص 31؛ ابنمنظور، 1414ق، ج 1، ص 289) و بيشتر به معناي دوست داشتن است: «أَحْبَبْتُ فلاناً: جعلت قلبي معرضاً لحبّه» (راغب اصفهاني، 1412ق، ص 215)؛ يعني دلم را در معرض دوستي او قرار دادم.
همچنين «مودت» نيز به معناي محبت و تمنا و در آرزوي چیزی بودن است (راغب اصفهاني، 1412ق، ص 860). «مودت» گرايش و تمايل به چیزی است که مرتبهاي ضعيف و عمومي از محبت است (مصطفوي، 1399، ج 13، ص 63). به نظر ميرسد که در محبت و مودت، احساس ترس و نگراني وجود ندارد. ازاینرو شفقت فراگيرتر از محبت و مودت است که علاوه بر محبت، در خود، نگراني، دلسوزي و تلاش براي رفع مشکلات نيز دارد.
شيخ احمد ژندهپيل نيز در نوشته خود در قرن ششم، «شفقت» را به «رحمت» ترجمه کرده و آن دو را در کنار هم بهکار برده است و در ترجمه پارسى خبري از رسولالله مىگويد:
بهدرستى كه ابدالان امت من در بهشت نشوند به بسيارى روزه و نماز، ولكن در بهشت شوند به رحمت خداى عزوجل، و به سخاوت تن، و به رحمت و شفقت بر جمله مسلمانان (ژندهپيل، 1387، ص 123).
بر همين روال، لفظ فارسي «مهرباني» و «مهر» (دهخدا، 1377، ذيل واژه)، و «دلسوزي» (معين، 1388، ذيل واژه) که در معناي «شفقت» بيان شده نيز انعکاسدهنده همه معناي «شفقت» نيست، هرچند گاه در فارسي از اين واژگان به جاي شفقت استفاده ميشود. ازاینرو گاهي براي بيان ابعاد اين بحث از ديگر واژگان نيز استفاده شده، هرچند تلاش بر آن است که از واژه «شفقت» استفاده شود.
اصل آموزه «شفقت» در انديشه و فرهنگ اسلامي دايره معنايي ويژهاي دارد و کمتر ميتوان نظير آن را در مکاتب ديگر يافت. با اينهمه، اين سخن به معناي آن نيست که شفقت در مکاتب غيراسلامي مطرح نشده، هرچند همه زوايا و عمق فرهنگ اسلامي را دارا نيست. در دانش روانشناسي، «شفقت» حالت و نگرشي است که مجموعه خاصي از احساسات، افکار، انگيزهها، خواستهها، تمايلات و رفتارهايي را دربر ميگيرد که ميتواند نسبت به هر موجود زندهاي، خود، شخص ديگري، گروهي از مردم، جامعه، حيوانات يا محيط زيست ابراز شود (سائولسمن و کمپبل، 2017، ص 17).
يکي از کساني که درباره شفقت پژوهش کرده است، کريستين نف است. وي «شفقت» را اينگونه تعريف ميکند: «شفقت» عبارت است از: شناخت و درک واضح رنج ديگران، احساس مهرباني براي آنان که رنج ميبرند، بهگونهايکه در فرد ميل به کمک براي بهبود رنج پديدار ميشود. اين امر همراه با شناخت شرايط مشترک انساني و فهم نقصها و کاستيهاست، آنگونه که هستند (نف، 2011، ص 10).
گيلبرت بر اين باور است که شفقت، مهرباني و دلسوزي بنيادين، با آگاهي عميق از رنج خود و ساير موجودات زنده، همراه با آرزو و تلاش براي تسکين آن است (گيلبرت، 2009، ص 13).
شفقت گاه حالت فردي دارد. در اين حالت، حتي التفات و توجه به ديگران به خود انسان برميگردد و وقتي از شفقت به خود صحبت ميکنيم ـ درواقع ـ اين لطف به صورت دروني به سمت خودمان هدايت ميشود و از آن به «خودشفقتي» (Self-compassion) تعبير ميشود. اين نوع شفقت ميتواند مسير فراگير شدن اين فضيلت را در جامعه و سياست هموار سازد. ازاینرو بسترسازي براي تربيت و پرورش شهروندان شفقتدار، گام نخست براي رسيدن به جامعه و سياست مشفق است. اين مهم از سياستمدار به جامعه ريزش ميکند.
در مرحله بعد، شفقت، مربوط به ديگران و اطرافيان، اعم از اعضاي خانواده، همکاران و افراد گوناگون جامعه است که از آن به «شفقت اجتماعي» تعبير ميشود. اين قسم از شفقت مفهومي عام است که به نوع تعاملات مهرآميز، همدلي و همدردي شهروندان با يکديگر و تلاش براي فهم کاستيهاي ديگران مرتبط ميشود و همه عرصههاي اجتماعي، اعم از فرهنگ، سياست و اقتصاد را شامل ميشود.
اما اين نوشته به شفقت سياسي ميپردازد که داراي اهميتي والاتر از ديگر عرصههاست؛ زيرا سياستمدار امکانات و اختيارات بسياری در اختيار دارد و سیاست دايرهاي گسترده را شامل ميشود. مراد از «شفقت سياسي» در اين مقاله آن است که دولت اسلامي از روي همدلي، همدردي و همراهي با شهروندان، نگران سرنوشت آنان باشد و با خيرخواهي، اميدآفريني و اصلاح امور، در جهت پيشگيري و کاهش رنجها و مشکلات مردم بکوشد و تعاملات خود را با آنان بهصورت همدلانه سامان دهد تا آنان بتوانند در فرايند سياسي امور اثرگذار باشند. اين شفقت گاه مربوط به مهرباني مردم با کارگزاران، گاه کارگزاران با مردم و گاه کارگزاران با يکديگر است.
با توجه به آنچه بيان شد، در شفقت چند عنصر وجود دارد:
اول. آگاهي است. در اين عنصر انسان درک ميکند که نوعي درد و رنج وجود دارد، خواه روحي باشد يا جسمي؛
دوم. همدلي و تلاش براي تجربه درد ديگران است؛
سوم. نگراني نسبت به ديگران است؛
چهارم. تمرکز انرژي خود بر راههايي براي کاستن درد و ارائه راهکارهايي براي رسيدن ديگران به آرامش بيشتر.
2ـ1. مسئوليتشناسي اخلاقي و شفقت
شفقت سياسي و مسئوليتشناسي اخلاقي در کنار هم و با هماند. در شفقت توجه و عنايتي است که با نگراني و احترام، معرفت و احساس مسئوليت آميخته است؛ نظير شفقت والدين به فرزندان (ر.ک: مکارم شیرازی و همكاران، ۱۳۷۴، ج ۱۳، ص ۳۹۲). حاکم شدن ارزشهاي اخلاق سياسي (مانند باور به مسئوليت، امانتداري و گنجوري حاکمان، تلاش براي تأمين مصالح کلان جامعه اسلامي و اجرايي شدن آموزههاي اخلاقي) ميتواند کاربرد قدرت را به سمت و سوي شايسته هدايت کند.
در فرهنگ سياسي مطلوب از منظر اخلاق سياسي، شفقت به همنوع به جاي سودپرستي و سودانديشي مينشيند. تکيه بر وجدان اخلاقي، راستگويي و وفاداري، آزادي مسئولانه، رفتار عادلانه و فرهنگ پرهيز از چاپلوسي، تحريف و تخريب، جايگزين گريز از مسئوليتشناسي و سودگرايي و فايدهانگاري ميشود و فرهنگ سياسي به ياري اخلاق، بنيادي ارزشمدار و حقيقتمحور مييابد.
نبود شفقتْ کارگزاران و حاکمان را گرفتار بيخيالي و نبود احساس مسئوليت در قبال دشواريها و مشکلات شهروندان ميکند و رنج آنان را به دنبال ميآورد، و حال آنکه التزام اخلاقي به اين اصل، انسان را حساس ميسازد و از کرختي اخلاقي دور ميکند.
مسلمانها نسبت به يکديگر، بايد با علاقه و دلسوزي و بدون ذرهاي بيتفاوتي، سروکار داشته باشند. نبايد از کنار مشکلات، بيتفاوت گذر کرد. يکي از فصول زندگي رسول اکرم اين بود که اين فضاي بيتفاوتي را به فضاي محبت و همکاري و برادري و ايجاد يک مجموعه همکار با يکديگر تبديل کند (بيانات رهبر معظم انقلاب، ۲۸/07/1368).
چيره شدن اين جملة مشهور و غيراخلاقي که «به من چه؟» يا «به من ربطي ندارد»، ميتواند نشان از سستي اخلاق در جامعه و عرصه سياسي باشد، و حال آنکه در انديشه و ادبيات ديني اسلام، اين رذيلت نفی گردیده و از مسلمانان خواسته شده است تا نسبت به جامعة خويش، بيخيال نباشند.
اميرمؤمنان علي درباره وظيفه عالمان ميفرمايند: «خداوند بر عالمان لازم کرده است که در مقابل شکمبارگي ستمگر و گرسنگي ستمديده ساکت نباشند و بدان رضايت ندهند» (نهجالبلاغه، 1414ق، خطبه 3). اين امر با وجود قدرت سياسي و امکانات سختافزاري و نرمافزاري گوناگون آن، اهميت دوچندان مييابد.
رهبر معظم انقلاب معتقد است:
محيط جامعه بايد محيط تراحم و تعاطف باشد. همه افراد جامعه نسبت به همديگر احساس مسئوليت کنند: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعيته»؛ همه شما راعي هستيد؛ يعني رعايتکننده. همه شما مسئول از رعيتتان هستيد؛ يعني آن کسي که مورد رعايت شما بايد قرار بگيرد (بيانات رهبر معظم انقلاب، 18/8/1385).
حاکم و مسئولِ مشفق سعادت خود را در گرو خوشبختي ديگران ميبيند و نسبت به رنج و درد جامعه بيتفاوت نيست، بلکه همواره تلاش ميکند با مردم جامعه ارتباط عميق برقرار سازد. خداوند در قرآن کريم به اين صفت پيامبر اکرم اشاره ميکند و ميفرمايد: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤوفٌ رَحِيمٌ» (توبه: 128)؛ به يقين، رسولي از خود شما به سويتان آمد که رنجهاي شما بر او سخت است و بر هدايت شما اصرار دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.
آيتالله خامنهاي ذيل اين آيه چنين بيان کرده است:
بر پيغمبر، سختيها و رنجهاي شما دشوار است؛ نميتواند رنجهاي مسلمين و جامعه اسلامي را بهراحتي تحمل کند. «حَريصٌ عَلَيکُم»؛ نسبت به سعادت و سرنوشت شما به شدت علاقهمند است، بيتفاوت نيست در مقابل سرنوشت مسلمانها. «بِالمُؤمِنينَ رَؤوفٌ رَحيم» و نسبت به مؤمنين داراي رأفت و رحمت است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 10/8/ ۱۳۶۵).
به بيان ديگر، مسلمانها نسبت به يكديگر بايد با علاقه و دلسوزى و بدون ذرهاى بىتفاوتى، سروكار داشته باشند. همكارى و همدردى و دلسوزى و محبت متقابل بين مسلمانها يكى از كارهاى بزرگ رسول اكرم بود (بيانات رهبر معظم انقلاب، 28/7/1368). با توجه به محوريت اين مهم، پيامبر اکرم از یک سو ميفرمايند که «إِنَّ اللهَ بَعَثَنِي بِالرَّحْمَة» (کليني، 1407ق، ج ۲ ص ۱۵۹)؛ خداوند مرا به رحمت برانگيخت. از سوي ديگر چون مشفق است، احساس مسئوليت ميکند و رأفتش اختصاص به قبيلهاي خاص ندارد. قرآن کريم درباره مهرباني رسول خدا ميفرمايد: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ ألَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» (شعراء: 3)؛ گويي ميخواهي جان خود را از شدت اندوه از دست بدهي به خاطر اينکه آنان ايمان نميآورند.
همچنين خداوند خطاب به پيامبر ميفرمايد: گويي ميخواهي به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کني اگر به اين گفتار ايمان نياورند (کهف: 6). اين تعابير خداي متعال نسبت به پيامبرش، نشان از اوج شفقت و مهر حضرت نسبت به مردم دارد. در فرهنگ و اخلاق اسلامي، مردم، «رعيت» ـ به معناي دقيق کلمه ـ هستند؛ يعني کسي که مراعاتش لازم است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 17/07/1384).
ازاینرو براساس منطق و ادبيات اخلاق سياسي اسلام، در همه مراحل (قوانين، برنامهها، تصميمها و مقررات) دولت اسلامي مسئوليت دارد که حال و شرايط مردم را رعايت کند.
3ـ1. قوه خيال و دوري از خودمحوري
شفقت، مهرباني، نيکخواهي، همدلي و همدردي با ديگر انسانها، نشاني بنيادين از حضور اخلاق در جان و نهان قدرتمند است. «شفقت و مهرباني از مهمترين ارزشهاي اسلامي و از توصيههاي اسلامي است» (بيانات رهبر معظم انقلاب، 30/9/1399).
قدرتمنداني که اين خصلت را داشته باشند، در درون خود به اعتدال ميان چند قوه دست يافتهاند؛ امري که ميتواند مهرباني را در اجزا و ارکان نظام سياسي به جريان اندازد و حرکت جامعه را در فراگيري آموزههاي اخلاقي، سرعت بخشد. با قوه خيال، انسان توان مييابد تا خود را به جاي ديگران قرار دهد و با احساسات، آرزوها، خواستهها، دردها و رنجها، شاديها و حرمانهاي آنان همراهي کند. حکمراني که داراي قدرت انديشه و تخيل براي همدلي و مهرباني به ديگران نيست، نميتواند از رفتار و نتايج تصميمات خود ارزيابي دقيقي داشته باشد.
قوۀ خيال به افراد، قدرت همراهي و همدلي ميدهد. يکي از مراتب سهگانه نفس، مرتبه خيالي انسان است. مبادي تمام افعال اختياري انسان متشکل از سه اصل مهم «تصور فعل»، «ايجاد شوق» و «فعليت اراده» است. تصور تمام مبادي افعال اخلاقي از مرتبه خيالي نفس صادر ميشود. سه عامل اصلي که در انحراف و فاسد کردن ادراکات و تحريکات مرتبۀ خيالي نفس، تأثير بسزايي دارد، «دنيا»، «شيطان» و «هواي نفس» است، و سه عامل اصلي در تهذيب مرتبه خيالي نفس، «تفکر دائم و اصولي»، «مراقبۀ هميشگي و تمامبعدي» و «فعليت دادن مراتب نظري و عملي عقل» است (مهديپور، 1395، ص 124). با قوۀ خيال، انسان ميتواند خود را جاي ديگران بگذارد و درد و رنج آنها را حس کند.
نويسنده کتاب حديث آرزومندي مقالهاي با عنوان «تخيل آري، توهم نه» دارد و بر اين باور است که «ما از تخيل خود، نه براي گريختن از جهان، که براي پيوستن به آن بهره ميجوييم». مقصود از «توهم» فعل يا حالت کسي است که به حکم انگيزشي ناآگاهانه و براي اجتناب از رويارويي با واقعيتهاي دردانگيز يا نامطبوع، به آنچه خوش دارد، نسبت واقعيت ميدهد. مقصود از «توهم» عقيده يا انتظاري است که مبتني بر آرزوها، و مقصود از «تخيل» فعل يا فرايندي است که آدمي بتواند با ويژگيهاي خاص خود و در وضعيتي که قرار دارد، خود را به جاي ديگري قرار دهد که با ويژگيهايي ديگر و در وضعيتي ديگر قرار دارد و بتواند به احساسات و عواطف او نزديک شود و کنش و واکنشهاي او را بهتر فهم کند. (ر.ک: ملکيان، 1401، ص 149).
اما در جهت مخالف، غالب خشونتها، شکنجهها، عذابها و کشتارها آنگاه رخ ميدهد که قدرتمندان نميتوانند خود را به جاي ديگري بگذارند و احساس همذاتپنداري با شهروندان کنند.
اين مسئله که بهطور ويژه درباره يکي از جنايتکاران جنگ جهاني دوم به نام آدولف آيشمان بررسي شده است. وي از افسران ارتش نازي بود که بعد از جنگ محاکمه و در سال 1962 اعدام شد. اين تحقيق تأکيد دارد که او داراي نيروي فکري لازم براي سنجش ابعاد انساني جنايات خود نبود و فرد از نظرِ رواني و به علت فقدان قدرت تخيل نميتوانست مجسم کند که چه بلايي بر سرِ قربانيانش ميآورد و آنان چه رنجي ميکشند. اگر او از چنين نيرويي بهره ميبُرد، ميتوانست نزد خويش، در عالم ذهن، به ابعاد انساني و اخلاقي آن تبهکاريها واقعيت بدهد. اينگونه افراد هرگز زحمت آشنايي با آن خويشتن دروني را به خود ندادهاند (فولادوند، 1385).
آنگاه که اين مهم در سرشت حاکمان و کارگزاران دولت نباشد، سر از خشونت و قتل در ميآورد. آيتالله خامنهاي به اين نکته اشاره ميکند که وجود دروغ، فريب، قتل و به وجود آمدن فجايع انساني در جوامع، به خاطر فقدان شفقت در بين زمامداران و حاکمان است. وقتي زمامداران کشورها از رحم و شفقت و منطق و صداقت بيگانه باشند چه فجايعي ممکن است براي جامعهي انسانيت پيش بيايد! (ر.ک: بيانات رهبر معظم انقلاب، 26/05/1385).
در انديشه اسلامي، شفقت به ديگران خودخواهي را از انسان دور ميکند و به سوي دگردوستي سوق ميدهد که بخشي از آن به سبب فعال بودن قوه خيال است. امام صادق ضمن بيان حقوق برادران ديني نسبت به يکديگر، نکاتي را مطرح ميکنند که هریک از آنها ميتواند مصداقي از شفقت و دوري از خودمحوري به شمار آيد: يکي آن است که مسلمانان بايد بکوشند تا دلهاي خود را به يکديگر نزديک سازند: «الْاجْتِهادُ فِي التَّواصُلِ». ديگري همکاري به همراه محبت است: «وَالتَّعاوُنُ عَلَي التَّعاطُفِ» و اينکه آنان نسبت به نيازمندان، غمخواري و ياريگري داشته باشند: «وَ الْمُواساةُ لِاهْلِ الْحاجَةِ»، و بعضي بر بعضی ديگر عاطفه و محبت بورزند: «وَ تَعاطُفُ بَعْضِهِمْ عَلي بَعْضٍ».
سپس امام ميفرمايند: همه اين امور براي آن است تا آنگونه باشيد که خداوند به شما دستور داده است: «حَتّي تَکُونُوا کَما امَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلّ رُحَماءُ بَينَهُمْ» (کليني، 1407ق، ج 2، ص 174). اين روايت به روشني مصاديق مهرباني در عرصه سياسي ـ اجتماعي و ميان مسلمانان را بيان ميکند و «اينکه در قرآن کريم ميفرمايد: «رُحَماءُ بَينَهُم» (فتح: 29)؛ يعني با يکديگر مهربانند. همه بايد نسبت به همديگر باشفقت باشند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 30/09/۱۳99).
در بياني ديگر، رهبر معظم انقلاب با اشاره به روايات شفقت و عطوفت ميگويد:
در روايات ما وارد است که مؤمنين با يکديگر تراحم و تعاطف دارند؛ يعني به هم رحم ميکنند و عطوفت ميورزند. اين يک وظيفه اخلاقي است و اين امر در پيشرفت و بناي اجتماعي ما تأثير دارد. وقتي که در دلِ مردم نسبت به يکديگر ترحم و عطوفت و حُسن ظن و محبت هست، فضاي جامعه فضاي بهشت ميشود (بيانات رهبر معظم انقلاب، 16/1/1381).
4ـ1. شفقت و اصل زرين اخلاقي
در ادامه بند قبل، بخشي از زواياي رهايي از خودمحوري را ميتوان در اصل زرين اخلاقي يافت که تلاشي تمامعيار براي رسيدن به شفقت و مهرباني به همنوعان و دور شدن از خودمحوري است. در اينباره حضرت محمد خطاب به حضرت علي کلامي جاودان دارد: «يا عَلِي، مَا کرِهْتَهُ لِنَفْسِک فَاکرَهْ لِغَيرِک وَ مَا أَحْبَبْتَهُ لِنَفْسِک فَأَحْبِبْهُ لِأَخِيک» (مجلسي، 1403ق، ج 74، ص 68)؛ علي جان! هرچه را براي خودت خوش نداري، براي ديگري نيز خوش ندار، و هرچه را براي خود دوست داري، براي برادرت دوست داشته باش. حضرت علي رفتار برآمده از اين قاعده طلايي را معياري براي روابط انسان با ديگران معرفي ميکند و ميفرمايد: «لَاتَظْلِمْ کمَا لَاتُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ کمَا تُحِبُّ أَنْ يحْسَنَ إِلَيک» (نهجالبلاغه، 1414ق، نامه 23)؛ به ديگران ستم نکن؛ همانگونه که دوست نداري به تو ستم شود، و نيکي کن چنانکه دوست داري به تو نيکي شود.
حضور اين ارزشها و آموزههاي اخلاقي در روابط سياسي و نوع رفتاري که کارگزاران دولتي با شهروندان میتوانند انجام دهند، ميتواند گرههاي چندي را از حاکميت سياسي بگشايد. ورود اين مهم به عرصه سياسي به توليد اصل زرين «شفقت سياسي» ميانجامد و ميتواند تحولي شگرف در روابط سياسي به وجود آورد.
2. کارکردهاي شفقت سياسي در جامعه اسلامي
آنگاه که در جامعه اسلامي شفقت حاکم شود، کارکردهاي گوناگوني براي حاکميت و شهروندان به همراه ميآورد که هرکدام ميتواند گره برخي از مشکلات را بگشايد. ازاینرو اين فضيلت همواره مورد سفارش پيامبر اكرم و بزرگان دين بوده است.
از امام صادق نقل است که حضرت محمد وقتي توسط جبرئيل خبردار شدند که مرگشان نزديک است، در آخرين خطابه خود بر دلسوزي حاکم بر جامعه اسلامي و مسلمانان تأکيد کردند و فرمودند: «أُذَكِّرُ اللَّهَ الْوَالِيَ مِنْ بَعْدِي عَلَى أُمَّتِي إَلَّا يَرْحَمُ عَلَى جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ...» (كلينى، 1407ق، ج 1، ص 406)؛ به والي و حاکم امت پس از خود، خدا را به ياد ميآورم که حتماً بر جامعه اسلامي دلسوز باشد. در ادامه، آن حضرت سفارش فرمودند که حاکم بايد بزرگان آنان را تکريم کند، بر ضعيفان دلسوز و مهربان باشد، عالم آنان را احترام کند و به آنان آسيبي نرساند که خوار گردند.
در اخلاق ناصري، فصلي به نام «فضيلت محبت كه ارتباط اجتماعات بدان صورت بندد و اقسام آن» وجود دارد (طوسی، 1413ق، ص 216) و از محبت حاکم به مردم به «محبت ابوي» تعبير ميکند و مينويسد:
مراد از اين سبب آن است كه ملك با رعيت در شفقت و تحنن و تعهد و تلطف و تربيت و تعطف و طلب مصالح و دفع مكاره و جذب خير و منع شر، به پدران مشفق اقتدا كند (همان، ص 227).
ايشان «شفقت» را يکي از انواع تحت جنس عدالت نام ميبرد (همان، ص 79). اين امر براي جامعه اسلامي کارکردهاي گوناگوني به همراه ميآورد که در ادامه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1ـ2. همدلي و همدردي سياسي
يکي از کارکردهاي شفقت، همدردي و همدلي با ديگران است که از سفارشهاي جدي در اخلاق سياسي اسلام است. در کنوز الحکمه آمده است که رسول اكرم مىگويد: اصل همه كارها در دين، شفقت است: «التّعظيم لأمر اللّه و الشّفقة على خلق اللّه» (ژندهپيل، 1387، ص 239). بنابراین وظيفه دولت اسلامي است تا با برنامهريزي دقيق در جهت کاهش رنج شهروندان گام بردارد. انسان مشفق، همدل و همدرد ديگران ميشود. «وجه غالب زندگي در نظام اسلامي و در نظام ولايت، بايد تعاطف، همدلي و همکاري باشد» (بيانات رهبر معظم انقلاب، 27/01/1377)؛ آنسان که همکاري، همدردي، دلسوزي و محبت متقابل بين مسلمانها يکي از کارهاي بزرگ رسول اکرم بود (بيانات رهبر معظم انقلاب، 27/07/۱۳68).
اينکه انسان درد ديگران را درد خود انگارد و با بياحساس از کنار پلشتيها و ستمهاي سياسي و اجتماعي گذر نکند، مرحلهاي مهم از رحمت سياسي ـ اجتماعي است. از منظر اخلاق سياسي اسلام، دولتمردان بايد علاوه بر تنظيم امور براساس الزامهاي فقهي ـ قانوني، خود را اخلاقاً ملزم سازند تا در برابر فقر، فساد، تبعيض، معضلات اجتماعي، شکمهاي گرسنه، چشمهاي اشکبار و جگرهاي سوزان، خواب راحت نداشته باشند. در اين باور، زمامدار سود شخصي خود را نميبيند، بلکه همه جامعه اسلامي يک پيکر ميشود؛ آنگونه که پيامبر اكرم فرمودند: «مَثَلُ الْمُؤمِنينَ في تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ اذَا اشْتَکي مِنْهُ عُضْوٌ تَداعي لَهُ سائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَر وَ الْحُمّي» (صدوق، 1413ق، ص 576)؛ مَثَل مؤمنان در دوستي و مهرباني و عاطفه به يکديگر، مثل پيکر است که هرگاه عضوي از آن دردمند شود، ديگر اعضاي پيکر با بيخوابي و تب، با آن عضو همدردي ميکنند.
و چه زيباست اين عبارت ابوالحسن خرقاني:
اگر از ترکستان تا بدر شام، کسي را خاري در انگشت شود، آن از آن من است، و همچنين از ترک تا شام کسي را قدم در سنگ آيد، زيان آن مراست و اگر اندوهي در دلي است آن دل از آن من است (عطار، 1360، ص 563).
به تعبير يکي از نويسندگان معاصر، «همدلي» يعني اينکه من چقدر ميتوانم خودم را جاي شما قرار بدهم و «همدردي» يعني اينکه من چقدر ميتوانم درد و رنج شما را در خودم بازسازي کنم (ر.ک: ملکيان، 1401، ص 5).
يکي از راهکارها براي افزايش همدردي و همدلي سياسي آن است که حاکمان و کارگزاران نظام اسلامي سطح زندگي خود را با پايينترين اقشار جامعه هماهنگ کنند و سادهزيستي را برگزينند. قدرتمند آنگاه که بتواند از پيامد تصميمها و ديدگاههاي خود در زندگي مردم تصوري داشته باشد، ميتواند رنج آنان را رنج خود بداند و شادي آنان را شادي خود.
در كيمياى سعادت ميخوانيم:
خوف آخرت و شفقت بر خلق از درگاههاى بهشت است و بدين بود كه يوسف را گفتند كه خزانة روى زمين تو دارى، گرسنه چرا باشى؟ گفت: «ترسم كه اگر سير شوم، درويشان گرسنه را فراموش كنم» (غزالي، 1383، ج 2، ص 42).
اميرمؤمنان علي به کارگزار خود در بصره، عثمانبن حنيف انصاري، چنين نوشت: «سوگند به خدا که بر دو جامه کهنهام جامهاي نيفزودم... هيهات که حرص و طمع مرا وادارد که طعامهاي لذيذ برگزينم، در حالي که در حجاز يا يمامه کسي باشد که به قرص ناني نرسد و يا هرگز شکمي سير نخورد، يا من سير بخوابم و پيرامونم شکمهايي که از گرسنگي به پشت چسبيده و جگرهاي سوخته وجود داشته باشد».
حضرت در ادامه به اين نکته اشاره ميکند که حاکم بايد در سختيها کنار مردم باشد. «آيا به همين رضايت دهم که مرا اميرالمؤمنين خوانند و در تلخيهاي روزگار با مردم شريک نباشم و در سختيهاي زندگي، الگوي آنان نگردم؟» (نهجالبلاغه، 1414ق، نامه 45).
در همين زمینه حضرت بياني صريح دارند مبني بر اینکه «خداوند بر پيشوايان عادل واجب کرده است که زندگي خود را در سطح مردم ضعيف و تهيدست قرار دهند، تا فقر مستمندان آنان را دچار اندوهي هلاکتبار نسازد: «إنَّ اللهَ تعالي فَرَضَ علي أئمة العدل أن يقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ، کَيلا يتَبَيّغَ بِالفقيرِ فَقرُهُ» (همان، خطبه 209).
آنگاه که شهروندان اين روحيه را در عمل کارگزاران دولت اسلامي مشاهده کنند و بدانند که حاکمان نيز همانند آنان زندگی میکنند، احساس همراهي و همدلي در جامعه فراگير ميشود و تابآوري و سرمايه اجتماعي افزايش مييابد. همدردي و دغدغهمندي حاکم و کارگزاران در نظام اسلامي نسبت به مشکلات مردم، گاه همراه با احساس شرمندگي است:
بنده خودم وقتي که به فکر اين جوان بيکار ميافتم [شرمنده ميشوم.] شرمندگي بندة حقير از ملاحظة اين آمار و مطالعة اين حقيقت، از شرمندگي آن جواني که بيکار ميرود خانه و دستش چيزي نيست، بيشتر است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 16/03/1395).
نکته قابل يادآوري آن است که همدلي دستوري نيست و با صرف گفتار بهدست نميآيد. حاکمان در کردار، رفتار و همه برنامههاي خود، بايد اين فضيلت را در دستور کار داشته باشند. آيتالله خامنهاي ميگويد:
همدلي يک چيز زورکي و دستوري نيست که کسي دستور بدهد که مردم، همدلي کنيد! همدلي مثل يک نهال و بوته گل است. بايد نهال را نشاند در زمين، بعد از آن مراقبت کرد، آن را آبياري کرد، از لطمه زدن به آن بايد جلوگيري کرد تا اين همدلي رشد کند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 20/01/۱۳۹۴).
نسبت به رقبا، منتقدان و مخالفان سياسي نيز باید چنین حسی وجود داشته باشد تا شرايط محبت و همکاري در جامعه افزايش يابد. ايشان پيشرفت کشور را در عرصههاي گوناگون مرهون روحيه همدلي بين مسئولان و همدلي ملت با مسئولان ميداند. از نظر مقام معظم رهبری همدلي مهمترين سلاح براي از بين بردن تهديدهاست (بيانات رهبر معظم انقلاب، 4/2/1387).
2ـ2. جذب حداکثري
خداي متعال پيامبرش را مظهر شفقت معرفي ميکند و اگر مردم بر گرد ايشان حضور حداکثري و مشتاقانه دارند به سبب رحمت الهي و مهرباني آن حضرت است: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آلعمران: 159)؛ پس به بركت رحمت الهى، با آنان نرمخو و پُرمِهر شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده ميشدند.
پيامبر اکرم در هنگام نزول اين آيه، حاکم مدينه بودند و رويکرد محبتآميز ايشان موجب گرديد تا دلهاي بسياري از مردم با ايشان همراه گردد. البته آنگاه که در اوج قدرت و عزت فاتحانه وارد مکه شدند نيز اين راهبرد را فراموش نکردند و در مقابل کساني که فرياد انتقام برآوردند، ایشان بشارت دادند که «اليوم، يومُ المَرحَمَه» (مجلسي، 1403ق، ج 21، ص 109). در نتیجه مهر و شفقت ايشان، در کوتاه مدت، بسياري از مردم به ايشان ايمان آورند و اسلام از مرزهاي حجاز فراتر رفت. اين امر دل بسياري از مردمان را نسبت به اسلام و ايشان نرم کرد.
اميرمؤمنان علي نيز در حکمتي ميفرمايند: «قُلوبُ الرِّجالِ وَحْشِيَةٌ، فَمَن تَألَّفَها اَقبَلَت عَلَيه» (نهجالبلاغه، 1414ق، حکمت 47)؛ دلهاي انسانها وحشي و از یکدیگر بيگانه است. هركس محبت ورزد، به او روي کنند و با او انس گيرند.
امام در کلامي ديگر فرمودند: «مَنْ لاَنَ عُودُهُ كَثُفَتْ أَغْصَانُه» (تميمي آمدي، 1366، ج 1، ص 613)؛ هرکس چوبش نرم باشد (کنايه از آنکه مهر ورزد)، شاخه و بر او بسيار گردد. یعنی: دوستان و ياران بسياري گرد او جمع میشوند. در کنار اين سخنان، اين جمله حکميانه نيز هست که «الاِنسانُ عَبدُ الاِحسان» (همان، ح ۲۶۳)؛ مردم بنده نيکي و محبتاند.
در مصباح الشريعه، امام صادق يکي از اصول هفتگانه معامله با مردم را «شفقت» معرفي ميکنند (مصباحالشريعه، 1400ق، ص 6).
قلانسي نسفي (ف500 ق) در کتاب ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق مينويسد:
و حقگوى آن بود كه آنچه گويد از سر شفقت گويد و بر وجهى گويد كه آنكس را پذيرفتن آسانتر بود، چه مولى ـ عزوجل ـ موسى و هارون را بر فرعون فرستاد و چنين فرمود كه مرو را سخن نرم گوييد تا مگر بپذيرد (قلانسي نسفي، 1385، ص 269).
شفقت به شهروندان دل آنان را با نظام سياسي همراه ميکند و آنان ميپذيرند که براي رسيدن به اهداف، مشکلات بسياري را تحمل کنند. اين کار که اکثريت مردم را مجذوب حاکميت ميکند، ياوري بزرگ براي حرکت در جهت اهداف عالي نظام اسلامي است. ناظر به ظرفيت شفقت است که رهبر انقلاب بر اين باور است که اگر کسي مىخواهد اثرگذار باشد و ديگران را جذب خود کند، راهش اين است که دلها را به هم نزديک کند (بيانات رهبر معظم انقلاب، ۲۳/10/1383).
در کلامي ديگر ايشان يکي از جلوههاي شفقت را يادآور ميشود که خوشرويي و خوشبرخوردي سبب جلب محبت افراد و تأليف قلوب ميگردد و اينکه اخلاق خوش موجب ميشود که افراد به دين و اسلام خوشبين شده، به آن جذب شوند (ر.ک: بيانات رهبر معظم انقلاب، ۲۷/10/1378).
3ـ2. عفو و کينهزدايي
يکي از کارکردهاي شفقت حاکمان نسبت به شهروندان و يا شهروندان نسبت به فرمانروايان، گذشت و ريشهکن شدن کينهها و عقدههاي سياسي ـ اجتماعي است. آنگاه که افراد در عرصه سياسي نسبت به يکديگر دلسوز و ناصح باشند و خير يکديگر را بخواهند، طبعاً همين منجر به ازخودگذشتگي ميشود و کينهها را ميزدايد.
در جنگ احد، خطاهايي از برخي مسلمانان سر زد و موجب بسیاری مشکلات و شکست سپاه اسلام گردید. با اينهمه، خداي متعال خطاب به پيامبر اكرم ميفرمايد: «فَاعفُ عَنهُم وَ استَغفِر لَهُم» (آلعمران: 159)، پس آنان را ببخش و برايشان آمرزش بخواه.
جالب آنکه اين دستور پس از بيان رحمت الهي است که پيامبر نسبت به مردم، نرم و مهربان گرديد: «فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم» (آلعمران: 159). حال که رسول خدا لطف و شفقت دارد، پس از خطاي مؤمنان درگذرد و حتي بالاتر، براي آنان آمرزش بطلبد. خداي متعال در آيهای ديگر مىفرمايد: ««خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ» (اعراف: 199)؛ گذشت پيشه كن و به كار پسنديده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب. درست است که خطاب مستقیم آیه به حضرت محمد است و به ایشان دستور عفو ميدهد، اما شامل همه افراد جامعه و البته حاکمان ميشود که به مهر و شفقت از خطاي ديگران درگذرند.
محقق سبزواري مينويسد: در بعضى اخبار آمده است كه از حضرت رسول در تفسير اين آيه سؤال كردند، حضرت فرمودند: «تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِي مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَكَ» (کليني، 1407ق، ج 2، ص 107)؛ يعنى:
هركه به بيرحمى از تو بريده شود و به نامهربانى رشته محبت تو گسسته گرداند، تو از راه شفقت و لطف بدو پيوندى، و هركه تو را از خير و عطاى خود محروم گرداند، تو به آنچه مقدور باشد به او عطا كنى، و هركه به تو جفا كند، او را ببخشايى (محقق سبزواري، 1383، ص 304).
در آياتي از قرآن کريم واژه «صفح» بهکار رفته است. براي نمونه خداوند ميفرمايد: «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ» (حجر: 85). در لغت آمده است که «صفح» رساتر از «عفو» است و در «صفح»، فرد علاوه بر بخشش، ملامت و سرزنش را نيز ترک ميکند (راغب اصفهاني، 1412ق، ص 486) و به دنبال انتقام و اذيت خطاکار نيست. در نگاهي بالاتر، «صفح» به معناي اعراض و ترک نيست، بلکه بر ادامه توجه و لطف ضمني نيز دلالت دارد (مصطفوي، 1399، ج 6، ص 246). اين کار که برخاسته از شفقت و مهرباني است، موجب ميشود تا همدلي و ازخودگذشتگي در جامعه فراگير شود.
ازاینرو اميرمؤمنان خطاب به مالک اشتر سفارش ميکنند که اگر لغزشي از رعیت سر زد، به عمد يا خطا، آنان را ببخش: «فَأَعْطِهِمْ مِن عَفْوِک و صَفْحِک» (نهجالبلاغه، 1414ق، نامه 53).
با توجه به ظرفيت بالاي اين فضيلت بود که پيامبر اكرم توانستند جامعهای پرمهر پدید آورند.
آن بزرگوار تا آنجا که حضور داشت و در سعه وجودش بود، نميگذاشت که در جامعه اسلامي مسلمانها نسبت به کسي بغض و کينه و عداوت داشته باشند. پيامبر با حکمت و حلم خود، حقيقتاً يک محيط شيرين و سالم و فضاي آغشته به محبت را به وجود ميآورد (بيانات رهبر معظم انقلاب، ۲۸/07/1368).
ويژگي و سطح ديگر شفقت سياسي که در پي خود، عفو و گذشت از خطاي شهروندان ميآورد، براندازي کينهها و گشودن گرهها و عقدههاست. با توجه به اين موضوع، حضرت علي ميفرمايند: «از مردم گره هر کينهاي را بگشاى و از دل بيرون كن و رشته هر عداوت را بگسل» (نهجالبلاغه، 1414ق، نامه 53).
با گذشت، کينهها از ميان ميرود؛ کينههايي که سبب فتنه و آشوب ميگردد. با توجه به اين مهم آيتالله خامنهاي تأکيد دارد آنگاه که در دلِ افراد، با انگيزههاي سياسي يا شخصي، کينه، بددلي و سوءظن وجود داشته باشد، فضاي جامعه فضايي تاريک و تلخ ميشود. باید با یکدیگر همکاري کنيم و نسبت به هم گذشت داشته باشيم (بيانات رهبر معظم انقلاب، 16/1/1381).
4ـ2. افزايش اعتماد و سرمايه اجتماعي
يکي از کارکردهاي شفقت به مردم، افزايش اعتماد سياسي و سرمايه اجتماعي است. وقتی شهروندان احساس کنند که کارگزاران نظام اسلامي دغدغه زندگي و حل مشکلات ایشان را دارند و براي رفع کاستيها برنامهريزي مينمایند و مانند آنان زندگي ميکنند و تافتهاي جدا بافته نيستند، اعتمادشان به نظام سياسي افزايش مييابد و در کاستيها و کمبودها با آنان همراهي ميکنند.
اميرمؤمنان علي در اينباره نکتهاي راهگشا بيان ميکنند که اگر افزايش اعتماد و حسن ظن مردم به حاکم به علت نيکي و محبت اوست، «بهترين چيزى كه حسن ظن والى را نسبت به رعيتش سبب ميشود، نيكى كردن والى در حق رعيت و كاستن از بار رنج آنان است». ايشان در ادامه تأکيد میکند که حاکم بايد نسبت به رعیت حسن ظن داشته باشد؛ زيرا حسن ظن رنج بسيارى را از او دور ميسازد و سپس به ملازمه ميان حسن ظن و احسان ميپردازند (نهجالبلاغه، 1414ق، نامه 53).
ميتوان ادعا کرد که مهرباني و روحيه همدلانه زمامداران و حاکمان به شهروندان از مهمترين ابزارها براي جلب اعتماد و مشارکت عمومي در جامعه است و بهکارگيري هوشمندانه آن، دلبستگي بيش از پيش مردم به نظام سياسي را همراه دارد. به بيان آيتالله خامنهاي نظام اسلامي از خود مردم تشکيل يافته، متکي به آحاد مردم و به ايمان، محبت و عواطف مردم است (بيانات رهبر معظم انقلاب، 9/4/1397).
شفقت، دلسوزي و اعتماد عمومي مردم به نظام سياسي از نکات مهمي است که مقام معظم رهبري در شرايط متعدد به آن پرداخته است. ايشان «اعتماد مردم» را بزرگترين سرمايه دولت (بيانات رهبر معظم انقلاب، 6/6/1400) ميداند و بر اين باور است که «در مقابل افکار عمومي بايستي با تواضع، با دلسوزي، با محبت وارد شد و با افکار عمومي تفاهم کرد تا بتوانيم اعتماد افکار عمومي را جلب کنيم» (بيانات رهبر معظم انقلاب، 6/4/1397).
در اين رويکرد، اقتدار و قدرت زماني مقدس است که با مهرباني و مهرورزي نسبت به مردم همراه باشد و در خدمت مردم بهکار رود. کارگزاران به مردم مهرباني کنند و براي آنان همچون برادراني مهربان و خدمتگزاراني صميمي براي آرامشبخشي ظاهر شوند (ر.ک: بيانات رهبر معظم انقلاب، 26/04/1372). با توجه به اين رويکرد تعاليبخش، رهبر انقلاب تصريح ميکند که بايد فضاى جامعه را فضاى برادرى، مهربانى و حسن ظن قرار داد (بيانات رهبر معظم انقلاب، 29/6/1388). آنگاه که قدرت و پشتيباني از مردم براي آسايش، حسن ظن و آرامش فکري آنان باشد، اعتماد به مجموعه نظام سياسي افزايش مييابد.
5ـ2. سعه صدر و شکيبايي
يکي از کارکردهاي شفقت نسبت به شهروندان، سعه صدر و شکيبايي در امور و مسائل سياسي ـ اجتماعي است. از جمله عوامل مهم گشادگي سينه و شکيبايي نسبت به مردم، شفقت و مهرباني کارگزاران است. آنان با اين ويژگي در برابر ناملايمات، تنديها و حتي انتقادهاي نامنصفانه شهروندان صبر پيشه ميکنند و صبورانه براي بهبود امور جامعه ميکوشند.
اميرمؤمنان علي به بردباري فرمانروايان در برابر نيازهاي مردم امر ميکنند: «وَ اصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ، فَإِنَّکمْ خُزَّانُ الرَّعِيةِ وَ وُکلاَءُ الاُمَّةِ» (نهجالبلاغه، 1414ق، نامه 51)؛ و در برآوردن نيازهاي آنان شکيبايي ورزيد؛ زیرا شما گنجوران رعيت و نمايندگان امت هستيد.
صبر بر نيازها و خواستههاي مردم آنگاه عملي ميشود که کارگزاران نسبت به آنان دلسوز باشند. خداي متعال در قرآن کريم ميفرمايد: «اِدْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ» (فصلت: ۳۴)؛ به بهترین شیوه دفع کن تا آن کس که ميان تو و ميان او دشمنى است، گويى دوستى يکدل گردد. در اين آيه خداي متعال به تعامل نيک با ديگران اشاره ميکند و اينکه شفقت با ديگران، دشمن را هم دوست صميمي ميگرداند.
در آيه بعد، نکتهاي جالب طرح ميشود که اين امر بافضيلت را تنها کساني به چنگ ميآورند که شکيبايي پيشه کنند. کسي که سعه صدر نداشته باشد، نميتواند با ديگران گفتوگو و تعامل مثبت برقرار کند: «وَ مَايُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا ُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ» (فصلت: ۳۵)؛ جز کساني که داراي صبر و استقامتاند به اين مقام نميرسند و جز کساني که بهره عظيمي از ايمان و تقوا دارند به آن نائل نميگردند.
براساس انديشه اسلامي، مؤمنان برادر يکديگرند: «إِنَّمَا الْمُوْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات: 10). همانگونه که برادران با هم مهربانند، مؤمنان نيز بايد چنين باشند؛ همچنانکه سعه صدر نسبت به ديگران مؤمن يا غیرمؤمن را شامل میشود. «فَاِنَّهُمْ صِنْفان؛ اِمّا اَخٌ لَکَ فِي الدِّين اَوْ نَظيرٌ لَکَ في الْخَلْقِ» (نهجالبلاغه، 1414ق، نامه 53)؛ مردم يکي از دو گروهند: يا برادر ديني تو هستند، يا انساني همانند تو.
آيتالله خامنهاي تأکيد دارد که دولتمردان بايد براي شنيدن نقد، سينه گشاده و روي باز و گوش شنوا داشته باشند (بيانات رهبر معظم انقلاب، ۱۶/6/1388) و ضمن اشاره به بايستگي رفتار عادلانه با مردم، به سعه صدر چنين اشاره ميکند که ممکن است کارگزاري ديدگاهي را قبول نداشته باشد (بيانات رهبر معظم انقلاب، 2/8/۱۴۰۰)، اما بايد تحمل کند.
ايشان با توجه به بايستگي بردبارى و دوري از تکبر و تفرعن، به برخورد نادرست جواني با مالک اشتر اشاره ميکند که مالک را نميشناخت و وقتي که از جايگاه ايشان باخبر شد، او و اطرافيانش دوان دوان آمدند، عذرخواهى کنند. ديدند مالک به مسجد رفته، مشغول نماز است. رفتند عذرخواهى کردند. مالک اشتر گفت: من آمدم مسجد براى اينکه نماز بخوانم، دعا کنم که خداى متعال خطاى اين جوان را ببخشايد! ایشان سپس بيان ميکند که اين کار به علت دلسوزى، حلم و بزرگوارى است (ر.ك: بيانات رهبر معظم انقلاب، 6/9/1393).
ايشان در بياني ديگر، روايتي تاريخي از رفتار پيامبر اكرم نقل ميکند که عرب بيابانگردي خدمت پيامبر رسيد. با آنکه حضرت به ايشان کمک کرد، باز اظهار نارضايتي کرد. اصحاب ناراحت شدند؛ اما پيامبر ايشان را به منزل بردند و بازهم چيزهایي به او دادند. آن مرد در مقابل احسان و حلم پيامبر شرمنده شد. سپس به ميان اصحاب آمد و به ستايش پيامبر پرداخت. بعد که آن مرد جلسه را ترک کرد، حضرت رو به اصحاب کردند و فرمودند:
مَثَل اين اعرابي، مَثَل آن ناقهاي است که از گلهاي که چوپاني آن را ميچراند، رميده و جدا شده باشد و سر گذاشته، به بيابان ميدود. شما دوستان من، براي اينکه اين شتر را بگيريد و او را به من برگردانيد، حمله ميکنيد و از اطراف، دنبال او ميدويد. اين حرکت شما، رميدگي او را بيشتر ميکند و دستيابي به او را دشوارتر خواهد کرد. من نگذاشتم شما او را بيشتر از آنچه که رميده بود، از جمع ما برمانيد. با محبت و نوازش، دنبال او رفتم و به گله و جمع خودمان برگرداندم (بيانات رهبر معظم انقلاب، 28/6/۱۳۶۸).
به واقع حضرت، شفيق و مهربان است و ازاینرو صبورانه با مردم رفتار ميکند و آنان را مجذوب ميسازد.
6ـ2. افزايش خيرخواهي سياسي شهروندان
يکي از کارکردهاي شفقت به شهروندان، افزايش خيرخواهي و همکاري همدلانه آنان با حکومت است. در اين روند مردم، حکومت و صلاح آن را خير و صلاح خود ميدانند و ميکوشند تا با ارائه ديدگاه مشفقانه و نقدهاي منصفانه به پيشرفت امور ياري رسانند؛ همچنانکه به مشارکت آنان در همه امور سياسي ـ اجتماعي نیز ميانجامد. از اين نظرگاه، اميرمؤمنان علي در برخورد با مردمِ اصيل سفارش میكنند که بايد به کارهاي آنان همانگونه پرداخت که پدر و مادر به فرزند خويش ميپردازند و لطف و احسان فرمانروايان در حق اين افراد ـ هرچند کوچک باشد ـ نبايد در نظر، اندك جلوه كند؛ زيرا اين لطف سبب ميشود كه آنان نصيحت خود را از حاکمان دريغ نکنند و به فرمانداران حسن ظن يابند (ر.ک: نهجالبلاغه، 1414ق، نامه 53).
در کلام حضرت، خيرخواهي براي حاکم ناشي از مهر و محبت ایشان به مردم تلقي شده است. نصيحت و انتقاد منصفانه و ارائه راه، گاه وابسته به محبتي است که کارگزاران در حق مردم انجام ميدهند؛ همچنانکه نقد و نصيحت دولتمردان نيز بايد مهربانانه و با نگاه همراهي و همدلي باشد (بيانات رهبر معظم انقلاب، 01/01/1394).
در انديشه رهبر معظم انقلاب محبت بين مردم و مسئولان دوسويه است و از مسئولان ميخواهد که همواره به مردم با محبت و مهرباني پاسخ دهند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 6/2/1376). در بياني ديگر ايشان تأکيد دارد که نظام اسلامي نظامى است که با محبت و عطوفت مردم اداره مىشود (بيانات رهبر معظم انقلاب، 23/5/1370). با حاکميت اين نگرش در تعاملات قدرت، شهروندان، نصيحت، خيرخواهي و انتقاد خود را آزادانه و دلسوزانه بيان ميکنند. اما اگر مردم از سوي حاکميت، محبت و دوستي نبينند، از آن کناره گرفته، حاکمان را با مشکلات و کاستيهاي خود تنها ميگذارند.
تصویر 1: کارکردهاي شفقت سياسي در جامعه اسلامي
نتيجهگيري
شفقت با مردم از اصول اساسي در نظام اخلاق سياسي اسلام است و موجب همدلي با جامعه و احساس مسئوليت در برابر جامعه ميشود. از جمله ويژگيهاي شفقت، کاهش رنج ديگران، کمک به شکوفايي آنان، ايجاد حساسيت نسبت به نيازهاي ديگران، ايجاد همدردي، و تحت تأثير قرار گرفتن و هماهنگي عاطفي با احساسات و ناراحتيهاي ديگران است.
در مباني نظري اخلاق سياسي اسلام و به پيروي از آن، رهبر انقلاب اسلامي، توجه به مردم، حفظ کرامت آنان، دغدغهمندي نسبت به دشواريهاي شهروندان، همدلي و همبستگي، داراي جايگاهي والاست.
شفقت بر رابطه صميمي حکومت و شهروندان ميافزايد. دادگري و ارتباط صميمي و قلبي ميان حکومت و شهروندان، از برترين تکيهگاههاي مديريتي در نظام سياسي است. با شفقت، اين رابطه استوار ميشود. اميرمؤمنان علي در اينباره فرمودند: «وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلاَةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلاَدِ، وَ ظُهُورُ مَوَدَّة الرَّعِيَّة» (نهجالبلاغه، 1414ق، نامه 53).
در اخلاق سياسي، برترين نيکيها، همدلي، همياري، مواسات و شفقت با ديگران معرفي شده است. با اين روحيه، همۀ اجزا و پيکرۀ جامعۀ اسلامي، اعم از شهرياران و شهروندان، در فرايندي همبسته به ياري هم ميشتابند و براي حل مشکلات يکديگر، پيوند اخلاقي، اجتماعي و سياسي مييابند. حاکمان از قدرت خويش بهره ميگيرند تا تعلق اجتماعي و شفقت ميان شهروندان و حاکميت ژرف گردد و قدرت ابزاري شود تا منافع همگان تأمين گردد. مردم نيز با توجه با روحيۀ همبستگي، ميکوشند تا به نظام سياسي ياري رسانند. مردم و حاکميت با روحيۀ همدلي، به کمک يکديگر ميشتابند.
آنگاه که کارگزاري مهربان باشد، در گفتار و رفتار خود به ديگران آسيب نميرساند و مردم در فضايي آرام، انرژي مثبت و آرامش را تجربه ميکنند. حضور هريک از اين امور ميتواند تغييراتي اساسي و البته رو به جلو و مثبت در فرايند اعمال قدرت ايجاد کند و جامعه و شهروندان را به سوي اخلاقي شدن، پويايي بخشد.
- نهجالبلاغه،1414ق، قم، هجرت.
- مصباح الشريعة، 1400ق، بيروت، مؤسسة الاعلمي.
- ابن ابيالحديد، عبدالحميدبن هبةالله، 1404ق، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانة آيتالله مرعشي نجفي.
- ابنمنظور، محمدبن مکرم، 1414ق، لسان العرب، بيروت، دارالصادر.
- اصلاني، سعيد و حسين اسكندري، 1397، «مروري بر اهميت شفقتورزي در امنيت جامعه»، رويش روانشناسي، ش 32، ص 341ـ354.
- بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با مسئولان و اقشار مختلف مردم، در: Khamenei.ir
- تميمي آمدي، عبدالواحدبن محمد، 1366، تصنيف غررالحکم و دررالکلم، قم، دارالکتب الاسلامي.
- دهخدا، علياکبر، 1377، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران.
- راغب اصفهاني، حسينبن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، تحقيق صفوان عدنان داوودي، بيروت، دارالشامیه.
- ژندهپيل، احمدبن ابوالحسن، 1387، كنوز الحكمة، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى.
- صدوق، محمدبن على، 1413ق، من لايحضره الفقيه، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
- طبرى آملى، عمادالدين، 1383ق، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، چ دوم، نجف، المكتبة الحيدريه.
- طوسي، نصيرالدين، 1413ق، اخلاق ناصرى، تهران، علميه اسلاميه.
- عطار، محمدبن ابراهيم، 1360، تذکرة الاولياء، تصحيح محمد استعلامي، تهران، زوار.
- غزالى، محمدبن محمد، 1383، كيمياى سعادت، تهران، علمى و فرهنگى.
- فراهيدي، خليلبن احمد، 1410ق، کتاب العين، چ دوم، قم، هجرت.
- فولادوند، عزتالله، 1385، «مفهوم شر در فلسفه هانا آرنت متن کامل سخنراني در شب هانا آرنت»، بخارا، ش 58، ص 27ـ46.
- قلانسى نسفى، عبداللهبن محمد، 1385، ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق، تصحيح و تعليق عارف نوشاهى، تهران، مركز پژوهشى ميراث مكتوب.
- كفعمي عاملي، ابراهيمبن على، 1405ق، جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية، قم، دار الرضى.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1407ق، الکافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
- محقق سبزوارى، محمدباقر، 1383، روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى)؛ تحقيق و تصحيح اسماعيل چنگيزى اردهايى، تهران، مركز پژوهشى ميراث مكتوب.
- مصطفوي، حسن، 1399، التحقيق في کلمات القرآن، تهران، مرکز نشر کتاب.
- معين، محمد، 1388، فرهنگ معين، تهران، اميركبير.
- مکارم شيرازي، ناصر و همكاران، 1374، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- ملکيان، مصطفي، 1401، حديث آرزومندي، تهران، نگاه معاصر.
- مهديپور، محمدحسن، 1395، نقش و جايگاه قوه خيال در تهذيب اخلاق، قم، دانشگاه معارف.
- ورزنه، جابر و همكاران، 1397، «آثار تربيتي شفقت در حوزه فردي و اجتماعي از منظر قرآن و روايات»، آموزههاي تربيتي در قرآن و حديث، ش 8، ص 99ـ120.
- Gilbert, P., 2009, The Compassionate Mind, Constable, London, UK.
- Neff, K., 2011, Self-Compassion: The Proven Power of Being Kind to Yourself, William Morrow, New York.
- Saulsman, L., Campbell, B., & Sng, A., 2017, Building Self-Compassion: From Self-Criticism to Self-Kindness, Perth, Western Australia, Centre for Clinical Interventions.