حقوق بشر در پرتو اهداف حکومت اسلامی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
از دغدغهها و چالشهاي اساسي فراروي حقوق بشر، بهرهگيري از حكومت مطلوبي است كه كارآمدي لازم را براي تحقق چنين حقوقي داشته باشد. توجه به اعلاميه اسلامي حقوق بشر قاهره و ديگر نوشتههايي كه حاكي از انعكاس ديدگاه صحيح در زمينه احكام و موازين الهي است، نشان ميدهد كه در بسياري از موارد، حقوق بشر اسلامي در جامعه محقق نخواهد شد مگر آنكه حكومتي اسلامي در آن جامعه استقرار يابد. در اين نوشتار، تلاش خواهد شد تا با توجه به محورهاي اساسي حقوق بشر اسلامي كه عمدتاً در اعلاميه حقوق بشر اسلامي قاهره منعكس شده است، اهداف حقوق بشري حکومت اسلامي ترسيم شود.
نگاهي گذرا به اهداف تشكيل حكومت اسلامي نشان از آن دارد که در جاي جاي چنين حکومتي به حقوق بشر، توجه شده است. با توجه به اهداف حكومت اسلامي به راحتي ميتوان دريافت كه تا چه ميزان نگاه حقوق بشري اسلام در تشكيل حكومت، عميق بوده است. البته ميتوان مشترکاتي را در ميان اهداف حکومت اسلامي و ساير حکومتها جستوجو كرد، اما نقاط تمايز اساسياي نيز در اين ميان وجود دارد كه ميتوان از همان نقاط تمايز به برتري حكومت اسلامي در مقايسه با ساير حكومتها در خصوص تحقق حقوق بشر پي برد. بديهي است كه اهداف ترسيم شده براي حكومت اسلامي، مبتني بر اصول انكارناپذيري در معرفتشناسي، هستيشناسي، جهانشناسي و انسانشناسي است كه در حكومتهاي ديگر بدين شكل يافت نميشود.
با توجه به توضيحات فوق ميتوان اهداف حكومت اسلامي را كه ميتواند ماهيت حقوق بشري حكومت اسلامي را نشان دهد، در سه محور اهداف عالي، مياني و مقدمي خلاصه كرد. در اينجا ابتدا درباره مفاهيم کليدي اين نوشتار توضيحي داده و آنگاه اين سه محور به بحث گذاشته خواهد شد.
1. مفهومشناسي
در حال حاضر، هرگاه سخن از حقوق بشر به ميان ميآيد، مراد آن دسته از حقوقي است كه انسان صرفاً به جهت انسان بودن از آن بهرمند ميشود، از اينرو، کلية افراد بشر به طور مساوي از چنين حقوقي برخوردار ميگردند. حقوق بشر با اين نگاه و رويكرد، حقوقي است كه براي هر فرد، حقي بنيادين يا طبيعي شمرده ميشود. در صورتي كه كشوري بخواهد در زمره آن دسته از كشورهايي قرار گيرد كه تحت عنوان كشورهاي متمدن از آنها ياد ميشود، بايد حقوق بشر در آن به صورتي بنيادين، ضروري و غير قابل انكار وجود داشته و رعايت شود. برداشتهاي فوق از مفهوم و ماهيت حقوق بشر، عمدتاً بر اساس نگاه انديشمندان غربي به حقوق بشر مطرح شده است، اما انديشمندان مسلمان نيز، با زاويه و نگرش خاصي به حقوق بشر توجه كرده و عنوان حقوق بشر اسلامي بر آن اطلاق ميشود. در برداشت صحيح از مفهوم حقوق بشر اسلامي، بايد نكته هايي مدنظر قرار گيرد: نخست، آنكه حق و تكليف دو واژة متضايفاند و هر يك از اين دو، بدون ديگري مفهوم ندارد، ازاين رو هر جا حقي مطرح ميشود، تکليفي را نيز در پي دارد و بالعکس. نكتة ديگر آنكه اين حقوق در شريعت اسلام ريشه داشته و بر استنباط و اجتهادي مبتني است كه در فقه پوياي اسلامي بر اساس منابع معتبر صورت ميپذيرد.
براي تعريف حکومت اسلامي نيز ابتدا بايد مفهوم حکومت را دريافت. حكومت در اصطلاح عبارت است از: قدرت سياسي سازمانيافتهاي كه به منظور برقراري نظم و امنيت در كشور، هدايت جامعه به سمت مطلوب، و ساير اهداف، با اِعمال اقتدار بر مبناي قانون و بر اساس ساختاري مشخص، به اجراي وظايف خود براي تحقق اهداف مورد نظر ميپردازد. مراد از حكومت اسلامي نيز حكومتي است كه اِعمال اقتدار آن در ساختاري معين، به منظور تحقق وظايف و اهداف بر اساس آموزههاي اسلامي است. بايد توجه داشت که اگر حکومتي صرفاً قوانيني وضع نمايد که با احكام دين تعارضي نداشته باشد، حکومت اسلامي قلمداد نميشود، بلکه بايد اولاً: قوانين با توجه به موازين و چارچوبهاي کلي شريعت وضع شوند و ثانياً: در مرحله اجرا نيز اين قوانين بر احکام شريعت، منطبق بوده، توسط افراد ذيصلاح به اجرا درآيند.
2. تعالي و كمال معنوي انسان؛ هدف غايي حكومت اسلامي
هدف اصلي و اوليه خداوند از خلقت هستي، نيل انسان به كمال نهايي خويش و مقام قرب الهي است، از اينرو، هدف غايي و اصلي حكومت اسلامي نيز تعالي يافتن و نيل انسانها به كمال نهايي است و ساير اهداف حكومت اسلامي، ابزار لازم را براي نيل به اين هدف غايي ذاتي فراهم ميسازند. براساس آيه شريفه: «و جن و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند»،(ذاريات: 56) حكومت اسلامي موظف است در راستاي تحقق پرستش خداوند تمام تلاش خود را به كار برد، چرا كه هدف از آفرينش عالَم، تحقق همين امر و در نتيجه، نيل به تعالي و کمال نهايي است. هدف مطلق و نهايي دين، نوراني شدن انسانها و رسيدن آنان به شهود، لقاءالله و دارالقرار است و از اين رو، قيام مردم به قسط و عدل و حتي عبادات، همگي اهداف نسبي و متوسط دين است. مسائل عبادي و سياسي، وسايلي براي رسيدن فرد و جامعه به آن هدف نهايي است و همگي صراط و راهند، و راه هيچگاه نميتواند هدف نهايي باشد.
اساسيترين نقطه افتراق حكومتهاي ديني و غير ديني در همين هدف غايي نهفته است. در نظامهاي دموكراتيك غربي، در بهترين وضعيت خود، اهدافي مادي، هدف غايي حكومت در نظر گرفته ميشود و تأمين نيازمنديهاي دنيوي شهروندان و سعادت ايشان در اين راستا، در رأس برنامهها قرار ميگيرد، اما در حكومت اسلامي به مصالح مادي و معنوي انسانها، توأمان توجه ميشود. و حتي از اين بالاتر، در نظام اسلامي، ابعاد روحاني، معنوي و اُخروي در مقايسه با ابعاد مادي و دنيوي، اولويت دارند.
در حكومت اسلامي، تأمين اهداف مياني و مقدمي، براي اين هدفِ عالي جنبه مقدمي دارد. براساس آيه شريفه: «پس بايد پروردگار اين خانه را عبادت كنند؛ همان كسي كه آنها را از گرسنگي نجات داد و از ترس و نا ايمني ايمن ساخت»،( قريش: 3 و 4) امر به عبوديت خداوند متفرع بر اطعام انسانها توسط خداوند و برقراري امنيت در ميان ايشان است. به عبارت ديگر، اگر عبوديت خداوند تحقق نيابد، اطعام انسانها و برقراري امنيت در ميان آنان نيز معنا نمييابد.
3. اهداف مياني حكومت اسلامي و حقوق بشر اسلامي
1. 3. فراهم نمودن زمينه بهره مندي انسانها از حق هدايت
به منظور رشد و تعالي انسان، اولين و مهمترين هدفي كه حكومت اسلامي در پيشرو دارد، فراهم نمودن زمينههاي لازم براي بهرهگيري انسانها از اساسيترين حق خود، يعني حق هدايت است. بر اين اساس، اولين حقي كه انسان در برابر انسانهاي ديگر پيدا ميكند اين است كه كسي مانع تحقق عبوديت خداوند در روي زمين نشود. و اولين گام در مسير عبوديت خداوند، راهيابي به سمت هدايت صحيح است. بر همين اساس در روايتي از امام باقر، مصداق بارز «إحياء الناس» در آيه شريفه: «و هر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد چنان است كه گويي همة مردم را زنده كرده است»، (مائده: 32) نجات دادن انسانها از گمراهي و ضلالت دانسته شده است. آيه شريفه: «گفت: پروردگار ما همان كسي است كه به هر موجودي، آنچه را لازمة آفرينش او بوده داده؛ سپس هدايت كرده است»(طه: 50) نيز نشان ميدهد كه بعد از خلقت هستي، هدايت مهمترين امر است و اگر هم حقي براي چنين مخلوقي در كار باشد، همين حق هدايت است. نكته جالب توجه در اسلام اين است كه حتي حق حيات، که از اساسيترين حقوق بشر دانسته ميشود، گاهي استثنا پذيرفته است و بر اساس آموزههاي اسلامي، در مواردي و به علل مختلفي، به افرادي اجازه داده ميشود تا جان افراد ديگر را بگيرند، اما حق هدايت به هيچ وجه استثنا ندارد و در اسلام نميتوان حكمي يافت كه استثنايي بر حق هدايت باشد.
از جمله احکام مرتبط با حق هدايت، جهاد است. جهاد كه فريضه اي الهي است، در دفاع از حياتيترين حق بشري، يعني حق هدايت، نقش مؤثري دارد و براي مقابله با كساني كه از هدايت جلوگيري ميكنند صورت ميپذيرد. صاحب تفسير الميزان در اين زمينه مينويسد:
قتال چه به عنوان دفاع از مسلمين يا بيضه اسلام باشد و چه قتال ابتدايي باشد، در حقيقت، دفاع از حق حيات انسان است، چرا كه در شرك به خدا، هلاك انسانيت و مرگ فطرت است و در قتال، كه دفاع از حق انسانيت است، اعاده حيات و احياي انسانيت پس از مرگ آن است.
از جمله احکام مرتبط با حق هدايت، احکامي است که در منابع فقهي در خصوص کتابهاي ضلال آمده است. برخي از اين احکام عبارتاند از: حکم به حرمت خريد و فروش کتاب هاي ضلال، نگهداري و نسخهبرداري از اين کتاب ها بدون تصميم به پاسخگويي به آنها، تعليم و تعلم اين دسته از کتابها، گرفتن اجرت براي تعليم و تعلم آنها و اخذ اجرت به منظور نسخهبرداري از آنها. حتي امام خميني، فروش کاغذ را در صورتي که فروشنده بداند خريدار براي تهيه کتب ضلال به کار ميبرد، حرام شمردهاند. همچنين برخي از فقها وقف بر کتابت و نشر کتابهاي ضلال و وصيت به نشر و نسخهبرداري از کتاب هاي مذکور را به دليل آنکه از مصاديق افعال حرام به شمار ميآيد، صحيح ندانستهاند.
2. 3. حاكميت توحيد و برچيده شدن طاغوت
از مهمترين اهداف حکومت اسلامي كه منافع و دستاوردهاي آن به طور مستقيم متوجه خود انسانهاست، حاكميت توحيد و خداپرستي و در نتيجه آن، برچيده شدن حاكميت طاغوت است. حكومت اسلامي موظف است به منظور تحقق عبوديت خداوند، از طريق انجام فرايضي كه برعهده آن گذاشته شده است، بندگان خدا را از پيروي طاغوت بازدارد و آنان را به سمت صحيح هدايت كند: «ما در هر امتي رسولي برانگيختيم تا خداي يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد».(نحل: 36) در واقع، آزادسازي تودههاي مردم از چنگال طاغوت، از اهداف اساسي حكومت است و اساساً اسلام، حكومت را وسيلهاي براي برداشتن غل و زنجير از گردن كساني ميداند كه طاغوتيان بر گردن آنها نهادهاند: «و بارهاي سنگين و زنجيرهايي را كه بر آنها بود (از دوش و گردنشان) برميدارد».( اعراف: 157)
زماني بشريت به حق اساسي خود دست خواهد يافت كه دين حق در زمين فراگير و طاغوت برچيده شود و اين همان وعدهاي است كه خداوند به انسان داده است، اما اين امر جز در سايه تشكيل حكومتي كه اين رسالت خطير را جزء اهداف اصلي خود قرار دهد به دست نميآيد. آياتي همچون آيات شريفه:
«او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا آن را بر همة آيين ها غالب گرداند هرچند مشركان كراهت داشته باشند»؛(توبه: 33) «خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند وعده ميدهد كه قطعا آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل ميكند آنچنان كه تنها مرا ميپرستند و چيزي را شريك من نخواهند ساخت»(نور: 55)
نشانهگر اين است كه در نهايت، زماني كه دين حق، جايگزين دينهاي ديگر ميگردد، حاكميت طاغوت نيز برچيده خواهد شد و مردم در پناه حاكميت الهي، امنيت فراگير را تجربه خواهند كرد. در پناه حاكميت الهي است كه بشر قادر خواهد بود تا بدون هيچ مانعي به عبادت خداوند بپردازد.
3. 3. اجراي كامل احكام اسلامي
از اهداف اساسي حكومت اسلامي كه زمينه را براي تحقق عبوديت خداوند و در نتيجه، نيل بشر به سعادت ابدي فراهم ميسازد، اجراي احكام الهي در جامعه است. در بخشي از روايتي كه از امام رضا نقل شده، آن حضرت ضمن بيان اهداف حكومت اسلامي، به هدف مورد بحث نيز اشاره كرده اند. امام خميني در ترجمه اين روايت، چنين آوردهاند:
اگر كسي بپرسد چرا خداي حكيم «اولي الامر» قرار داده و به اطاعت آنان امر كرده است، جواب داده خواهد شد كه به علل و دلايل بسيار چنين كرده است. از آن جمله اينكه چون مردم بر طريقه مشخص و معيني نگهداشته شده و دستور يافتهاند كه از اين طريقه تجاوز ننمايند و از حدود و قوانين مقرر درنگذرند، زيرا كه با اين تجاوز و تخطي دچار فساد خواهند شد و از طرفي اين امر به تحقق نميپيوندد و مردم بر طريقه معين نميروند و نميمانند و قوانين الهي را برپا نميدارند مگر در صورتي كه فرد (يا قدرت) امين و پاسداري بر ايشان گماشته شود كه عهدهدار اين امر باشد و نگذارد پا از دايره حقشان بيرون نهند يا به حقوق ديگران تعدّي كنند، زيرا اگر چنين نباشد و شخص يا قدرت بازدارندهاي گماشته نباشد، هيچ كس لذت و منفعت خويش را كه با فساد ديگران ملازمه دارد، فرو نميگذارد و در راه تأمين لذت و نفع شخصي به ستم و تباهي ديگران ميپردازد
ايشان در ادامه چنين نتيجه ميگيرد كه همه ملتها و مذاهب به مدد رهبر و رئيس ادامه حيات دادهاند از اينرو، بر خداي حكيم روا نيست كه مردم را بيسرپرست رها كند. ولي در ادامه در باره ديگر علل ميفرمايد:
باز از جمله آن علل و دلايل، يكي اين است كه اگر براي آنان امام برپانگه دارنده نظم و قانون، خدمتگزار امين و نگاهبان پاسدار و امانتداري تعيين نكند، دين به كهنگي و فرسودگي دچار خواهد شد و آيين از ميان خواهد رفت و سنن و احكام اسلامي دگرگونه و وارونه خواهد گشت و بدعتگذاران چيزها در دين خواهند افزود و ملحدان و بيدينان چيزها از آن خواهند كاست و آن را براي مسلمانان به گونهاي ديگر جلوه خواهند داد، زيرا ميبينيم كه مردم ناقصند و نيازمند كمالند و ناكاملند. بنابر اين، هرگاه كسي را كه برپانگهدارنده نظم و قانون باشد و پاسدار آنچه پيامبر آورده بر مردم نگماشته بود به چنان صورتي كه شرح داديم، فاسد ميشدند و نظامات و قوانين و سنن و احكام اسلام دگرگونه ميشد و عهدها و سوگندها دگرگون ميگشت. و اين تغيير سبب فساد همگي مردمان و بشريت به تمامي است.
هدف اساسي حكومت اسلامي، اجراي احكام و حدود الهي در جامعه است و همين امر ميتواند زمينه سعادت و کمال بشر را به گونهاي کامل فراهم نمايد، چرا که تمامي احکام الهي در راستاي تأمين مصالح واقعي انسانها وضع شده است و با تحقق اين احکام، بشر به آنچه بايد، خواهد رسيد، از اينرو، در اين روايت، با صراحت، تحقق احكام و اجراي حدود الهي زمينهساز تحقق حقوق بشر دانسته شده است، نكته جالب توجه اينكه فرازهاي مختلفي در اين روايت وجود دارد كه در آنها كنار گذاشته شدن حدود الهي، در كنار ضايع گرديدن حقوق افراد مطرح شده و اين نشان از آن دارد كه اگر اين هدف حكومت اسلامي تحقق يابد و احكام و حدود الهي به اجرا درآيد، به تبع آن، حقوق انسانها نيز تأمين خواهد شد.
نكتهاي كه حكومت اسلامي بايد براي تحقق اين هدف به آن توجه كند اين است كه احكام الهي در صورتي ميتواند زمينهساز تحقق حقوق بشر باشد كه تمام آن احكام و حدود الهي، به طور كامل به اجرا درآيند، چرا كه به همان ميزان كه حكمي معطل بماند يا به شكل مناسب اجرا نشود، مدينه فاضله اسلامي به طور کامل، محقق نخواهد نشد و همين امر ميتواند منشأ آسيب به حقوق بشر باشد. براين اساس بايد از برخوردهاي گزينشي با احكام اسلامي پرهيز نمود، چرا كه اين احكام در مجموع، مصالح كامل انسانها را تأمين ميكند و اگر گزينشي با آنها برخورد شود و قسمتي از آنها كنار گذاشته شود، بخشي از مصالح آنها تأمين نخواهد شد و به همان ميزان حقوق بشر تضييع خواهد شد.
4. 3. ايجاد محيط پاك و معنوي
حكومت اسلامي موظف است در راستاي دفاع از حقوق انسانها در جامعه، به دفاع از شاخصهها و مقومات انسانيت توجه كند و در راستاي نيل به حيات طيبه و شايسته، بسترهاي لازم را در اين زمينه فراهم سازد. در اين راستا، حكومت اسلامي موظف است، حتي با وجود متوجهشدن ضرر و زيانهايي مادي، در دفاع از انسانيت انسان، امور معنوي را در اولويت قرار دهد، از اينرو، گاهي امر به معروف و نهي از منكر که به منظور زدودن آلودگيهاي اجتماعي و ناهنجاريهاي ديني از جامعه اسلامي وضع شده است، با وجود ضرر و زيان بر شخص آمر و ناهي، واجب ميگردد، همچنان كه جهاد ابتدايي نيز به رغم هزينههايي كه براي طرفين جنگ برجاي ميگذارد، در دفاع از شکلگيري زمينههاي معنويت در جامعه واجب ميشود.
اساساً قرار گرفتن در مسير هدايت، منوط به حق اساسي ديگري است كه طبق آن، تمام افراد جامعه حق دارند تا از محيط پاك و معنوي به منظور رشد فضايل اخلاقي در جامعه بهرمند باشند. براساس بند اول ماده 17 اعلاميه حقوق بشر اسلامي قاهره، هر انسانى حق دارد كه در يك محيطي پاك از مفاسد و بيماريهاى اخلاقى و به گونهاى كه بتواند در آن خود را از لحاظ معنوى بسازد، زندگى كند. در همين بند، جامعه و دولت موظف شدهاند در جهت تأمين اين حق براي شهروندان تلاش كنند. در بند سوم ماده 22 همين اعلاميه، برخي از مصاديق بارز اموري كه ميتواند اين محيط پاك و معنوي را به مخاطره اندازد، ذكر شده است.
5. 3. اقامه شعائر اسلامي
حكومت اسلامي موظف است در راستاي فراهمسازي زمينههاي لازم براي رشد و تكامل معنوي افراد، شعائر ديني را در جامعه احيا و اقامه كند و جلوههاي گوناگون و متنوع تعظيم شعائر ديني را به نمايش گذارد. تعظيم و اقامه شعائر اسلامي، نه فقط وظيفه مردم، بلكه از اموري است كه اساساً توسط حكومت امكان تحقق كامل دارد.
اما تصدي مردم به معناي سلب مسئوليت از دولت نيست و چنان نيست كه دولت نسبت به اين مسائل هيچ وظيفهاي نداشته باشد و چنانچه اقدامات داوطلبانه مردم كفايت نكند، دولت بايد اقدام كند.
براساس فرمايش امام صادق، اگر مردم حج و زيارت قبر پيامبر را ترک کنند، بر والي واجب است که آنان را مجبور به آن سازد و حتي اگر آنان مالي از خود ندارند تا در اين راه هزينه کنند، بايد از بيت المال مسلمانان به آنها پرداخت شود.
در ادامه مطلب فوق ميتوان عبارت برخي از فقهاي شيعه را در خصوص زيارت پيامبر به منظور پاسداشت شعائر ديني مثال زد. صاحب کشف اللثام در خصوص زيارت پيامبر تصريح نموده است که زيارت آن حضرت، مستحب مؤکد است، از اينرو، جايز است که والي در صورت ترک زيارت ايشان توسط مردم، آنان را به اين کار ملزم نمايد. وي با استناد به حديثي از امام صادق که در بالا ذکر شد، احتمال وجوب اجبار والي را نيز داده است.
6. 3. تعليم و تربيت براساس بينش الهي
در جامعه اسلامي، تعليم و تربيت، اهميت ويژهاي دارد و از وظايف اساسي حكومت اسلامي اين است كه به آن اهتمام ورزد. در بند نخست ماده 9 اعلاميه حقوق بشر اسلامي قاهره در اين باره آمده است:
طلب علم يك فريضه است و آموزش يك امر واجب بر جامعه و دولت است، و بر دولت لازم است كه راهها و وسايل آن را فراهم نموده و متنوع بودن آن را بهگونهاي كه مصلحت جامعه را برآورد، تأمين نمايد و به انسان فرصت دهد كه نسبت به دين و اسلام و حقايق هستي، معرفت حاصل كند و آن را براي خير بشريت به كار گيرد.
البته براساس بند دوم همين ماده، تعليم و تربيت انسانها، شامل مسائل دنيوي و اخروي را نيز شامل ميشود و اين تربيت بايد متكامل و متوازن باشد، به گونهاى كه ايمان آنان به خدا و احترامشان به حقوق و وظايف فراهم شود.
سيدمحمدباقر صدر در اين زمينه مينويسد:
اسلام خواهان آن است که انسان خود را به گونهاي اسلامي بسازد، به همين جهت متولي تربيت اين انسان ميگردد و قبل از هر چيز، شکل دادن محتواي داخلي و روحي او را مطابق با مفهوم انسان هدف قرار ميدهد، در حالي که نظام سرمايهداري از اين وظيفه اساسي تهي است و انسان را به خود واميگذارد تا خود، خود را بسازد.
به منظور نيل به اهداف عالي حكومت اسلامي، مردم بايد با هر اعتقاد و مذهبي، تحت تعليم و تربيت صحيح قرار گيرند. يکي از انديشمندان فقيه شيعه، مهمترين هدف حكومت اسلامي در بخش فرهنگ را اين گونه بيان کرده است:
جهالتزدايي و ضلالتروبي است تا با برطرف شدن جهل و ناداني، علم و كتاب و حكمت جايگزين آن گردد و با برطرف گشتن ضلالت و گمراهي اخلاقي و انحرافِ عملي، تزكيه و تهذيب روح، جانشين شود.
شهيد محمد باقر صدر براين باور است كه دولت اسلامي در اين زمينه، دو وظيفه مهم دارد: اول، اينكه موظف است بر اساس مباني فکري صحيح به تربيت انسانها بپردازد و دوم، اينكه انسانها را تحت نظر و هدايت خود داشته باشد تا هرگاه از اين مسير منحرف شدند، آنان را به مسير صحيح برگرداند.
7. 3.تحقق و گسترش قسط و عدالت
در آيه شريفه: «مردم در آغاز يك دسته بودند. خداوند پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسماني كه به سوي حق دعوت ميكرد با آنها نازل نمود تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند داوري كند»(بقره: 213) مسئله رفع اختلاف ميان مردم، هدف بعثت انبيا ذكر شده است. اساساً رفع اختلافات، امري ضروري براي برقراري نظم در جامعه بشري است و از آنجا كه موعظه و نصيحتِ صرف نميتواند اين مشكلات اجتماعي را برطرف كند، انبياي الهي موظف بودند تا با تشكيل حكومت و اِعمال حاكميت اجتماعي و سياسي، زمينه رفع اختلافات ميان انسانها را بر اساس موازين صحيح فراهم كنند.
علي در مقام ارزشگذاري بر حكومت، بهاي آن را با ترشح بيني بز يكسان دانسته است مگر حكومتي كه در پرتو آن بتوان عدالتي را حاكم كرد و حقي را از ظالمي ستاند.
اهميت اقامه عدل در جامعه به قدري است كه بنا بر روايتي، ثوابي برابر با هفتاد سال عبادت براي آن در نظر گرفته شده است. علي ضمن خطبهاي فرمود:
برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است که خود، هدايت شده و ديگران را هدايت ميکند، سنت شناخته شده را برپادارد و بدعت ناشناخته را بميراند. سنتها روشن و نشانههايش آشکار است، بدعتها آشکار و نشانههاي آن برپاست. و بدترين مردم نزد خدا، رهبر ستمگري است که خود گمراه و مايه گمراهي ديگران است که سنت پذيرفته را بميراند و بدعت ترک شده را زنده گرداند.
نكتهاي که بايد در اينجا به آن توجه داشت اين است که از منظر اسلام، عدالت اجتماعي بايد در حق همه محقق گردد و رفتار عادلانه تنها متوجه افراد معدودي نميشود، حتي حكومت اسلامي موظف است با دشمن نيز رفتار عادلانه در پيش گيرد. در آية شريفه:
اي كساني كه ايمان آوردهايد! همواره براي خدا قيام كنيد و از روي عدالت گواهي دهيد. دشمني با جمعيتي شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند. عدالت پيشه كنيد كه به پرهيزكاري نزديكتر است»،(مائده: 8)
برعدالت در برخورد با دشمن تأكيد شده است. علي نيز در وصيت خود به امام حسين فرمودند: «پسرم! تو را به تقواي الهي در زمان غنا و فقر و بيان کلمه حق در زمان رضايت و غضب و ميانهروي در غنا و فقر و عدالت در قبال دوست و دشمن سفارش ميکنم».
8. 3. برقراري مساوات و برابري
برقراري تساوي و برابري در چارچوب شريعت اسلامي، از اهداف اصلي حکومت اسلامي است. علي يکي از حقوق فرماندهان سپاه را بر خود، اين ميداند که با آنان به تساوي برخورد کند. آن حضرت ضمن آگاهي دادن به مردم در خصوص حقوقشان نسبت به ايشان، به عنوان والي جامعه اسلامي، تصريح مينمايند:
آگاه باشيد! حق شما بر من اين است كه جز اسرار جنگي هيچ رازي را از شما پنهان
ندارم و كاري را جز حكم شرع، بدون مشورت با شما انجام ندهم و در پرداخت حق
شما كوتاهي نكرده و در وقت تعيين شده آن بپردازم و با همه شما به گونهاي مساوي رفتار كنم.
همچنين ايشان در نامه اي به فرماندار مصر، محمد بن ابيبكر، هنگامي كه او را در آغاز سال 37 ق به سوي مصر فرستاد، چنين مرقوم فرمودند:
و در نگاههايت، و در نيم نگاه و خيره شدن به مردم، به تساوي رفتار كن تا بزرگان در ستمكاري تو طمع نكنند و ناتوانها در عدالت تو مأيوس نگردند.
يکي از ويژگيهاي نظام حقوقي اسلام اين است که براي افراد جامعه از جنبههاي مختلف، حقوقي مساوي و برابر درنظر دارد، اما بايد توجه داشت که همين برابري و تساوي نيز چارچوب خاص خود را دارد.
حکومت اسلامي موظف است براي تحقق مساوات و برابري در چارچوب شريعت، مظاهر مختلف آن را در جامعه، جلوهگر كند. بخشي از اين حقوق، در خصوص اقامه حدود و قصاص در جامعه اسلامي است. در اصل اقامه حدود بين زن و مرد، مسلمان و غير مسلمان، عبد و مولا، و حاکم و محکوم تفاوتي وجود ندارد. در واقع، بر اساس آيات شريفه قرآن کريم در اصل اقامة حدود بين زن و مرد، مسلمان و غير مسلمان، عبد و مولا، و حاکم و محکوم تفاوتي وجود ندارد و حکومت اسلامي موظف است بدون هيچگونه تبعيضي، در مورد ياد نشده، حدود الهي را اجرا كند.
بخش ديگري از اين حقوق، در عرصه اقتصاد مطرح ميشود. برخي از آيات كه به منظور تعديل ثروت در جامعه بيان شده، جنبه کاملاً بشردوستانه دارد. در آيه شريفه: «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيم»،(توبه: 34) کساني که به مالاندوزي پرداخته و بخشي از مال خود را انفاق نميکنند، مذمت شدهاند. انفاق و توزيع مناسب ثروت در جامعه به حدي اهميت دارد كه در برخي آيات قرآن، بلافاصله پس از امر به نماز، پرداخت زكات مطرح شده است: «و كساني كه طلا و نقره را ذخيره ميسازند و در راه خدا انفاق نميكنند، به مجازات دردناكي بشارت ده»( نمل: 2 و 3)، کساني که به مالاندوزي پرداخته و بخشي از مال خود را انفاق نميکنند، مورد مذمت قرار گرفتهاند. انفاق و توزيع مناسب ثروت در جامعه به حدي اهميت دارد كه در برخي آيات قرآن، بلافاصله پس از امر به نماز، پرداخت زكات مطرح گرديده است. اين همه تأکيد به منظور نشان دادن اهميت تعديل اقتصادي در جامعه و توزيع ثروت در جامعه است.
9. 3. حمايت از کرامت انساني
از آنجا كه حقوق بشر در غرب نتوانسته براي كرامت انسانها تعريف قابل دفاعي ارائه كند، ناچار در درون خود ناقض كرامت بسياري از انسانها شده است. براي نمونه، در قاموس اين حقوق بشر، تنها انسان مادي از كرامت بهرهمند است و به هيچ وجه رعايت كرامت انسان الهي نشده است. علاوه بر اين، مقدمه اعلاميه جهاني حقوق بشر، كرامت انساني را به طبيعت و اموري از اين قبيل برميگرداند، ولي اسلام اين كرامت را موهبت و فضل الهي ميداند. اعطاي كرامت از سوي خداوند به انسان حاكي از اين است كه انسان در جهان آفرينش محوريت دارد و بر اساس اراده حق تعالي، همه چيز حول تكامل انسان ميچرخد. در آيه شريفه: « ما آدمي زادگان را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و دريا حمل كرديم و از انواع روزيهاي پاك به آنان روزي داديم و آنها را بر بسياري از موجوداتي كه خلق كرده ايم برتري بخشيديم»،( اسراء: 70) خداوند منشأ اين كرامت را اراده خود دانسته است. البته در آيات ديگري نيز خداوند دليل اعطاي چنين كرامتي را معرفي كرده است: «سپس او را موزون ساخت و از روح خويش در او دميد».(سجده: 9) بر اين اساس، اگر انسان از آن عنصري كه فصل مميّز او از ساير جانداران است، بهخوبي بهره گيرد و از ظرفيت موجود در خود براي استكمال روحياش بيشترين استفاده را ببرد، كرامت خود را حفظ كرده است. در واقع، آموزههاي ديني به بشر كمك ميكند تا كرامت بالقوه خود را به فعليت رساند و هيچ حكمي در اسلام يافت نميشود كه در پيشبرد تحقق كرامت بالفعل انسان نقشي نداشته باشد. حكومت اسلامي به منظور نهادينه ساختن كرامت انساني در جامعه و در واقع، كمك به انسانها براي تبديل كردن اين قوه به فعل، ميتواند راهبردها و راهكارهاي مختلفي را پيگيري كند.
اگر به برخي از احكام متعالي اسلام توجه شود ميتوان دريافت كه اسلام در احكام خود نيز به اين مراتب تشكيكي انسان از قوه تا فعل توجه داشته است. براي نمونه، كساني كه خود را به درجات بالاي كرامت رساندهاند، ميتوانند به مقامات و سمتهاي عالي ديني و سياسي دست يابند. شخص معصوم كه از حيث فضايل و كرامت، در اوج است، تنها مرجع مردم در امور ديني و دنياي آنهاست و از اينرو، كه اطاعت از ايشان به عنوان امام يا نبي به طور مطلق واجب ميشود و انسانها موظفاند بيچون و چرا، جان، مال و عرضشان را در اختيار ايشان قرار دهند( نساء: 59). اما در زمان غيبت كه از حضور ملموس كسي كه بدين مقام نايل است، محروميم، بايد امر دين و دنياي خود را در اختيار فرد اصلحي قرار دهيم كه نزديكترين افراد به ايشانند، چرا كه اساساً مقامات ديني و دنيوي بر اساس سلسله مراتب كرامت انسانها به ايشان اعطا ميگردد و بر اين اساس، حقوق و تكاليفي شكل ميگيرد.
بنابر اين، اگر توجه عميقي به احکام شريعت اسلام داشته باشيم درخواهيم يافت که هرچه به مراتب نازلتر كرامت نزديکتر ميشويم، حقوق كمتري نيز به افراد اختصاص مييابد. براي نمونه، در فقه اسلامي تأکيد شده كه هرچند فرد مسلمان فاسق از برخي حقوق بهرهمند است، اما به سبب تنزل مقام او در مسير كرامت، شهادتش در قضاوت پذيرفته نيست. همچنين كفار اهل كتاب، از آنجا كه در مسير كرامت، گامهاي بيشتري در مقايسه با كفار غير كتابي، برداشتهاند، حقوق بيشتري نسبت به آنان دارند و در فقه موارد متعددي وجود دارد كه نشان ميدهد به سبب اختلاف آنان در مسير كرامت، احكام آنها نيز مختلف ميشود. براي مثال، برخي از فقها در مورد ذبايح اهل کتاب و ساير کفار تمايز قائل شده و تنها ذبايح گروه نخست را حلال ميدانند. شيخ مفيد به برخي اختلاف ديدگاهها در اين زمينه اشاره نموده است. نکته ديگر در اين زمينه، مربوط به حکم نجاست کفار غير کتابي و پاک بودن اهل کتاب است. بسياري از فقها معتقدند که برخلاف ساير کفار، اهل کتاب پاک شمرده ميشوند. حتي برخي فقها تصريح فرمودهاند که مسلمان تنها در صورتي حق ازدواج با کفار را دارد که آنان از اهل کتاب باشند. البته برخي از فقها تنها اجازه عقد موقت را دادهاند، اما برخي ديگر ازدواج دائم با اهل کتاب را نيز جايز دانستهاند.
بر اساس چارچوب احکام الهي و اشخاص مسلمان و غير مسلمان احكام مختلفي دارند و بر آنها حكم يكساني بار نميشود، ازاين رو يك مسلمان اگر شرايط لازم را داشته باشد، ميتواند به مناصب مهم حكومتي دست يابد، اما فرد مسيحي يا يهودي با اينكه به سبب اهل كتاب بودن از حقوقي بهرهمند است، اما در عين حال نميتواند برخي از مناصب را در جامعه اسلامي عهدهدار شود. و بر اين اساس اموري كه در آنها صبغه ديني غلبه دارد، نبايد به ذمي سپرده شود اموري از قبيل امامت امت، رياست دولت، فرماندهي لشكر، قضاوت بين مسلمانان، ولايت بر صدقات را نميتوان به ذمي واگذار كرد، زيرا امامت يا خلافت، ولايت از جانب پيامبر در امور دين و دنياي مردم است و تنها مسلمان ميتواند عهدهدار آن شود. فرماندهي لشكر نيز عملي نيست كه بيارتباط با دين باشد، چرا كه جهاد در راه خدا يكي از اعمال عبادي است و بايد كسي متصدي اين امر شود كه به زواياي آن آشنا بوده و بتواند در مواقع حساس نظر اسلام را در جنگ اعمال كند. قضاوت نيز امري است كه در آن بايد طبق شريعت اسلام حكم داده شود و اين امر به دست نميآيد، جز آنكه در رأس آن شخص مسلماني حضور داشته باشد. پس تا زماني ميتوان سمتهايي را در حكومت اسلامي به اهل کتاب ذمي واگذار كرد كه اولاً: باعث تضعيف باورهاي ديني و انديشههاي اسلامي نشود و ثانياً: زمينه تسلط كفار را بر مسلمانان را فراهم نسازد. (نساء: 141)
4. اهداف مقدمي حكومت اسلامي و حقوق بشر اسلامي
1. 4. دفاع از جان، مال و آبروي افراد
يکي از اهداف مهم تشکيل حکومت اسلامي، حفظ حرمت جان، مال و آبروي شهروندان، اعم از مسلمان و غير مسلمان است. از منظر اسلام، اختيار جان انسانها به دست خداوند است، از اينرو، کوچکترين تصرف در آن بايد با اذن الهي باشد و از اين روست که حتي فرد حق ندارد زمينه و مقدمه هلاکت خود را فراهم نمايد(بقره: 195). البته احترام نهادن به جان افراد توسط حکومت اسلامي، تنها شامل جان مسلمانان نميگردد، بلکه حتي آن دسته از اهل ذمه را که در کشور اسلامي اقامت گزيدهاند نيز در بر ميگيرد . در برخي روايات، احترام خون افراد، اعم از مسلمان و غيرمسلمان تأكيد شده است. از روايات شيعه ميتوان به روايتي از امام صادق اشاره كرد كه در بخشي از آن تصريح شده است: «بر شخص مسلمان حرام است تا زماني که شخص ذمي به جزيه و اداي آن معتقد است و آن را انکار نکند آن ذمي را حراماً به قتل رساند». در اين روايت كه برخي فقها نيز به آن استناد كردهاند، قتل افراد ذمي كه شرايط ذمه را رعايت ميكنند، حرام شمرده شده است و اين امر از احترام خون افراد و حتي كفار ذمي، حكايت دارد.
نکته قابل توجه در آموزههاي اسلام اين است که حتي در برخورد با دشمن و براي دستيابي به پيروزي نيز نمي توان از هر حربهاي استفاده کرد و تا حد امکان بايد از به کارگيري سلاحهايي که به کشتار جمعي منجر ميشود پرهيز نمود. رواياتي مؤيد در اين زمينه وجود دارد. علي فرمود: «رسول خدا از انداختن سمّ در بلاد مشرکان نهي فرمود».
علاوه بر جان، مال انسانها نيز محترم است. بر اساس احكام فقهي، حتي نميتوان متعرض اموال غير مسلمان شد، اگرچه آن اموال نزد مسلمانان ارزش نداشته باشد. براي نمونه، در صورتي كه كسي خوك يا شراب كافر ذمّي را معدوم كند، در برابر آن ضامن خواهد بود، زيرا نزد كفار ذمي، خوك و شراب قيمت دارد و آنان حق نگهداري آنها را در منازل خود دارند، البته مشروط بر آنكه آن را در اماكن عمومي اظهار ننمايند و باعث جريحهدار شدن اذهان و تشتت در ميان جامعه اسلامي نشوند. در باب وصيت نيز عبارتهاي صريحي در روايات وجود دارد كه نشان ميدهد هرگاه مسلمان يا كافر ذمي براي كافر ذمي ديگر وصيت كند، بايد به وصيت او عمل شود و آن اموال وصيت شده در اختيار ذمي قرار داده شود. بر اساس روايت صحيحي از محمد بن مسلم نقل شده است كه وي از امام صادق در مورد شخصي سؤال نمود كه وصيت كرده تا اموال او در راه خدا مصرف شود. حضرت در پاسخ فرمودند: «آن را به همان کسي ده که براي او وصيت کرده، اگرچه يهودي يا نصراني باشد».
افزون بر مال و جان، آبروي افراد نيز محترم است و کسي نميتواند ـ به استثناي مواردي که شريعت مشخص نموده است ـ متعرض آبروي خود يا ديگران شود. اسلام علاوه بر حفظ آبروي مسلمانان، براي غير مسلمانان نيز توصيه فرموده است و به كسي اجازه نميدهد كه به فردي از آنان دشنام داده يا اتهام باطلي بر آنان وارد كند. براساس برخي آيات شريفه قرآن کريم،(حجرات: 11) مؤمنان از يک قوم موظف شدهاند هرگز قوم ديگر را به استهزا نگيرند و زنان مکلف شدهاند به زنان ديگر ريشخند نزنند، از يکديگر عيب نگيرند و به همديگر لقبهاي زشت ندهند. اين همه، به سبب اهميت فراوان آبروي انسانها است.
پس حکومت اسلامي موظف است همانگونه که در حفظ آبروي مسلمانان ميکوشد، از جريحهدار نشدن آبروي ساير شهروندان جامعة اسلامي نيز تلاش جلوگيري كند، مگر آنکه خود آنان دست به عملي زنند که ريختن آبروي ايشان را مجاز سازد. بر اين اساس، در برخي از کتابهاي فقهي تصريح شده که غيبت کردن شخص کافر ذمي همانند غيبت کردن فرد مسلمان، حرام است.
2. 4. تأمين نظم، امنيت، رفاه و آسايش شهروندان
يكي از مهمترين اهدافي كه هر حکومتي، به ويژه حکومت اسلامي، در پي تحقق آن است، برقراري نظم، امنيت، رفاه و آسايش شهروندان است. در سايه برقراري نظم، امنيت، رفاه و آسايش، شهروندان جامعه اسلامي مجال بيشتري مييابند تا به هدف نهايي خود بينديشند و به سمت آن حركت كنند. امام صادق ، بهرهمندي از امنيت و رفاه را در كنار تأمين عدالت، از ضروريات زندگي بشر قلمداد نمودهاند: «سه چيز است كه همه مردم بدان نيازمندند: امنيت، عدالت و رفاه». دليل اينكه حضرت بر اين سه تأكيد نمودهاند اين است كه مردم در طول حياتشان از اين سه امر، بي نياز نيستند و دولت مسئول تحقق آنها در زندگي اجتماعي است.
برقراري نظم و امنيت براي شهروندان جامعه اسلامي به قدري حائز اهميت است که شارع مقدس احکام سنگيني براي اخلالکنندگان امنيت در جامعه اسلامي در نظر گرفته و ايشان را در زمره محاربان و مفسدان في الارض شمرده است(مائده:33).
علاوه بر نظم و امنيت، در حکومت اسلامي، تأمين رفاه و آسايش براي مردم نيز اهميت دارد، به طوري که در متون اسلامي به اين بُعد هم توجه ويژهاي شده است. فهداوي معتقد است كه از آيه شريفه: «و (به ياد آوريد) زماني را كه موسي براي قوم خود آب طلبيد؛ به او دستور داديم: عصاي خود را بر آن سنگ مخصوص بزن. ناگاه دوازده چشمة آب از آن جوشيد؛ آن گونه كه هر كس، چشمة مخصوص خود را ميشناخت. (و گفتيم): از روزيهاي الهي بخوريد و بياشاميد و در زمين فساد نكنيد»(بقره: 60) ميتوان استفاده كرد كه فرستاده خدا و كسي كه قصد دعوت ديگران را دارد، خادمترين مردم براي قوم خويش و تحقق بخش حاجات روزانه آنهاست.
علي در نامه خود به مالك اشتر نخعي، هنگامي كه ايشان را به فرمانداري مصر برگزيدند، تأکيد فرمودند که بهترين زمان و مكان براي مسئولان، زماني است كه زمينه رفاه و آسايش براي مردم فراهم شده باشد. البته اين به تنهايي كافي نيست، بلكه نيت مسئولان نيز از انجام اين اقدامات اهميت دارد: «نيكوترين وقتها و بهترين ساعات شب و روزت را براي خود و خداي خود انتخاب كن، اگرچه همه وقت براي خداست، اگر نيت درست، و رعيت در آسايش قرار داشته باشند».
3. 4. حمايت از محرومان جامعه
دولت اسلامي موظف است در راستاي هدف والاي دفاع از کرامت انسانها، حمايت
از مستضعفان، محرومان و درماندگان جامعه را در هر نقطه جهان در دستور كار خود
قرار دهد. اسلام به مسلمانان توصيه ميكند تا بخشي از اموال خود را به طبقه محرومي
از جامعه اختصاص دهند كه در وضعيت مطلوبي به سر نميبرند براساس برخي
آيات شريفه قرآن کريم،(بقره: 177) دين به عبادتهايي در قالب نماز و روزه
محدود نميشود، بلکه ايمان واقعي آن زماني به دست ميآيد که شخص مال خود را نيز
در اختيار بندگي خدا قرار دهد و آن را به افرادي که در اين آيه شريفه توصيه شدهاند، إعطا كند. در آيه شريفه: «و در اموال آنها حقي براي سائل و مجروم بود»،(ذاريات: 19) يکي از ويژگيهاي افراد با تقوا جدا کردن بخشي از اموال خود براي سائل و محروم دانسته شده است و در برخي آيات(معارج: 24ـ25) نيز نمازگزار واقعي کسي دانسته شده که بخشي از اموال خود را در اختيار محرومان قرار دهد.
البته بايد توجه داشت که اين انفاقها و احسانها نبايد كرامت انساني افراد محروم و مستضعف را به مخاطره اندازد، چرا كه محروم و بينياز، هردو در كرامت انساني، به يك اندازه صاحب حقاند، از اينرو، شخص غني نميتواند به سبب انفاق خود، آنان را تحقير كند، اگرچه طرف ديگر، مسلمان نباشد(بقره: 262).
در روايتي از پيامبراكرم تصريح شده است: «کسي که فقير مسلماني را خوار سازد، حق خداوند را خوار شمرده است؛ خداوند او را در روز قيامت، خوار خواهد ساخت، مگر اينکه توبه کند».
در حديثي ديگر، آن حضرت رضايت خداوند را از افراد به رعايت كرامت شخص فقير مسلمان مشروط فرموده و همچنين رعايت كرامت فرد مسلمان را در حقيقت، در حکم رعايت كرامت خداوند دانسته است:
کسي که فقير مسلماني را اکرام كند، خداوند در روز قيامت در حالي او را ملاقات خواهد کرد که از او راضي است. به يقين، کسي که برادر ديني مسلمان خود را اکرام کند، همانا خداوند عزوجل را اکرام نموده است.
4. 4. تأمين و احياي آزاديهاي مشروع
دفاع از حريم آزادي افراد تا آن ميزان که شرع مقدس براساس مصلحت خود انسانها معين فرموده است، از اهداف و وظايف دولت اسلامي به شمار ميرود. بر اساس بينش اسلامي، آزادي با عبوديت خداوند کاملاً ارتباط دارد واز اين رو اسلام به کسي اجازه نميدهد آزادي خود را تفويض و خود را خوار و ذليل كند، همچنين بايد توجه داشت كه آزادي زمينهاي است تا فرد، خود را براي بندگي خداوند مهيا سازد، نه آنکه وسيلهاي شود براي از زير بار مسئوليت شانه خالي کردن. شهيد صدر با استناد به اين عبارت نهجالبلاغه: «بنده ديگري مباش که خداوند تو را آزاد آفريده است»، تصريح ميكند که حريت در مفهوم فعلي سرمايهداري، حق طبيعي انسان است و انسان ميتواند هر موقع که خواست، از حق خود بگذرد، اما حريت در مفهوم اسلامي اينچنين نيست، چون حريت در اسلام با عبوديت خداوند ارتباط اساسي دارد، و بر اين اساس، اسلام به انسان اجازه نميدهد که خود را خوار و مستکين كند و از حريت خود بگذرد. از نظر اسلام، انسان مسئول آزادي خويش است و آزادي در اسلام، حالتي براي رفع مسئوليت از خود نيست. بنابر اين، «در تفكر اسلامي، انسان آزاد، ولي مسئول شناخته شده است و ميزان مسئوليت انسان است كه حدود آزادي او را تعيين و مشخص ميكند».
به تعبير شهيد صدر ، «حريت» در غرب از آزادي شروع ميشود، اما به بردگي منتهي ميشود، حال آن كه در اسلام، به عكس است و «حريت» از عبوديت خداوند شروع ميشود و در نهايت به آزادي از كليه اَشكال بندگي در ميآيد(آلعمران: 64).
به تعبير ايشان، عبوديت خداوند توسط انسانها آنان را در مسير واحدي در برابر معبود خالق قرار ميدهد، از اينرو، هيچ ملتي حق استعمار و به بندگي کشاندن ملت ديگر را نخواهد داشت و براي هيچ گروهي در جامعه، استيلا بر گروه ديگر و از بين بردن آزادي آنها مباح نيست و هيچ انساني حق ندارد خود را بت ديگران قرار بدهد. از ديدگاه شهيد صدر، «توحيد اساس عقايد اسلامي است و با توحيد، اسلام انسان را از عبوديت غير خدا آزاد ميکند». از منظر ايشان، ملاك آزادي در اسلام، نه فقط عدم مزاحمت با آزادي ديگران، بلكه فراتر از آن است و ملاك اصليِ اسلام اين است كه فرد از مسير حدود الهي خارج نشود.
5. 4. حمايت از حريم خانواده
احكام متعالي اسلام بهگونهاي است كه مصالح عالي جامعه اسلامي را به بهترين گونه تأمين ميسازد. خانواده كه اولين و مهمترين نهاد اجتماعي است، جايگاه ممتازي در جامعه اسلامي دارد. اساساً احكام مبين اسلام بهگونهاي است كه از دل آن، خانواده قدرتمند شكل ميگيرد و هرگاه يكي از اين احكام ناديده انگاشته شود، تزلزل نيز به همان ميزان در خانواده به وجود خواهد آمد. بند اول مادة 5 اعلاميه حقوق بشر اسلامي قاهره، بر حق مرد و زن براي ازدواج تأكيد نموده و تصريح كرده است كه هيچ قيد و بندى كه بر پايه نژاد يا رنگ يا قوميت باشد، نمىتواند از اين حق آنان جلوگيرى كند. براساس بند دوم ماده 5 اعلاميه حقوق بشر اسلامي قاهره، علاوه بر جامعه، حكومت نيز موظف شده است تا موانع را از فراراه ازدواج برداشته و راههاى آن را آسان گرداند و بدين طريق، حمايتهاي لازم را از خانواده به عمل آورد.
6. 4. گسترش سلامت و بهداشت
آموزههاي ديني در زمينه تأمين محيطي سالم و بهداشتي، سنگ تمام را گذاشتهاند، چرا که محيط سالم زيستي، زمينه بهرهوري از محيط پيرامون را به منظور نيل به کمالات روحي و معنوي، بهتر فراهم ميسازد. راهحل مشكلات عميق و ريشهدار محيط سالم زيستي جهاني در حال حاضر، تنها و تنها پناه بردن به احكام متعالي اسلام است. به تعبير آيتالله جوادي آملي، اين حاكمان بيايمان و سردمداران مستكبر هستند که جامعه را به سمت فساد ميكشانند و به نابودي حرث و نسل و كشتارو تجاوز، آلودگي و ناامني محيط زيست دست ميزنند، به طوري که نه تنها انسان، بلكه موجودات زنده دريايي و صحرايي نيز از فساد آنان در امان نيست. آياتي همچون: «پادشاهان هنگامي كه وارد منطقة آبادي شوند، آن را به فساد و تباهي ميكشند و عزيزان آنجا را ذليل ميكنند»(نمل: 34) «هنگامي كه روي برمي گردانند در راه فساد در زمين كوشش ميكنند و زراعتها و چهارپايان را نابود ميسازند»(بقره: 205)، صحت ادعاي فوق را نشان ميدهد.
به سبب اهميتي که بهداشت و سلامت در آموزههاي ديني دارد، در بند دوم ماده 17 اعلاميه حقوق بشر اسلامي قاهره، تصريح شده است که دولت و جامعه موظفاند براى هر انسانى تأمين بهداشتى و اجتماعى را از طريق ايجاد مراكز عمومى مورد نياز، برحسب امكانات موجود، فراهم كنند. علي در نامه خود به مالک اشتر به عواقب ترک آباداني و عمارت زمين چنين هشدار ميدهند:
بايد تلاش تو در آباداني زمين بيشتر از جمعآوري خراج باشد که، خراج جز با آباداني فراهم نميگردد و آن کس که بخواهد خراج را بدون آباداني مزارع به دست آورد، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود و حکومتش جز اندک مدتي دوام نياورد.
فقه اسلامي در موارد متعددي به حفظ محيط زيست و سلامت ومسايل بهداشتي توجه كرده است. اولين باب فقهي كه به اين مسئله در آن توجه شده، باب طهارت است. همچنين در احكام فقهي، ارتباط وثيقي بين محيط پاك و سالم با نماز، زكات، صدقات، اوقاف، احياي موات، مزارعه، مساقات، و ... مييابيم. بنابر اين، در جاي جاي فقه، بر سلامت، بهداشت و حفاظت از محيط زيست تأكيد شده است. همچنين در برخي موارد، احكام و قواعدي در فقه وجود دارد كه بحث تعرض به محيط زيست را مورد توجه قرار داده است. بحث «إفساد في الارض» در همين قالب، قابل بررسي است، برخي از آيات قرآن کريم، افساد در زمين را به هر شكل آن ممنوع ساخته است. بديهي است كه يكي از اشكال فساد در زمين، از بين بردن محيط زيست انسانها و ضرر رساندن به آن است.
علاوه بر آيات متعددي که مسلمانان را بر آباداني زمين تحريض مينمايد، روايات متعدي نيز بر اين امر تأکيد كرده است. در روايتي از امام صادق آمده است:
در ميان اعمال، هيچ چيزي نزد خداوند محبوبتر از زراعت نيست، و خداوند تمام پيامبراني را که مبعوث فرمود زارع بودند، جز ادريس که خياطي ميکرد.
بر اين اساس، زراعت و آباداني زمين يکي از محبوبترين اعمال در نزد خداوند شناخته شده است. پيامبر اکرم نيز در اهميت کشت نهال فرمود: «اگر رستاخيز به پا شد و در دستان يکي از شما نهالي باشد، پس اگر فرصتي باقي است که بتواند تا فرا رسيدن روز قيامت آن نهال را بکارد، پس چنين کند».
در بياني مشابه آمده است: «اگر رستاخيز به پا شد و نهالي در دستان يكي از شماست اگر ميتواند آن را بكارد، بايد چنين کند».
به دليل چنين اهميتي است که در برخي روايات در خصوص پاداش کاشت درخت آمده است:
کسي که درختي را برافرازد، پس بر محافظت و برافراشته ماندن آن صبر و استقامت كند
تا ثمر دهد، به آن اندازهاي که ثمر به بار مينشيند، براي او نزد خداوند عزوجل
عطايايي است.
و همينطور در خصوص عقاب قطع درختان ميوهدار چنين آمده است: «درختان ميوهدار را قطع نکنيد، چرا که خداوند براي شما عذابي آنچناني فرو خواهد فرستاد». چنين بيانات شديدي در مورد قطع درختان ميتواند به اين سبب باشد که اينها وسيله رزق و روزي بسياري از مردماند و موجب صحت جسمي شهروندان ميشوند.
علاوه بر احکام متعالي اسلام که ديگران را تشويق به عمران و آبادي ميکند، برخي از احکام نيز وجود دارد که براي حفظ سلامت محيط زيست تأثيرگذار است. براي مثال، در روايتي از امام رضا که فقها در بحث وجوب دفن ميت به آن استناد كرده اند، يکي از ادلة امر به دفن ميت، عدم آزار و اذيت افراد زنده از بوي نامطبوع آن و جلوگيري از آفات و بليات جسماني است که ممکن است از آن نشأت گيرد. حضرت فرمودند:
همانا امر به دفن ميت شد تا فاسد شدن جسد و قبح آن منظر و تغيير بوي ميت براي مردم ظاهر نشود، و افراد زنده به سبب بوي آن و آفت و فسادي که بر آن وارد ميشود، اذيت نشوند و نيز به سبب اينکه جسد از دوستان و دشمنان پوشيده بماند تا به سبب مصيبت او، دشمنش شادمان نشود و دوستش محزون نگردد.
از ديگر احکام اسلام که حراست از محيط زيست را به عهده مسلمانان مينهد، بهرهبرداري صحيح از منابع و امکانات و عدم تضييع آنهاست. برخي از روايات، بر استفاده صحيح از آبها تأکيد شده و از هرگونه آلوده کردن آنها نهي شده است: «در آبي که در جايي جمع شده است بول نکن». يكي از نويسندگان براين عقيده است كه، از جمله صلاحيتهاي حاکم در دولت اسلامي، اين است كه از مناطق طبيعي حفاظت كند و از قطع درختان به گونهاي که به نابودي آنها منجر شود، جلوگيري نمايد .
در برخي روايات، به جنبههاي ديگر تخريب محيط سالم زيستي انسان اشاره شده است. علي در زمينه به کارگيري سلاحهاي شيميايي براي مقابله با دشمن فرمود: «پيامبر از پرتاب سمّ در بلاد مشرکان نهي فرمود». در تعبير مشابهي از آن حضرت آمده است: «رسول خدا از انداختن سمّ در بلاد مشرکان نهي فرمود». با استناد به همين روايت، برخي از فقها به عدم جواز استفاده از سمّ (سلاحهاي شيميايي) براي مقابله با دشمن در بلاد مشركان فتوا دادهاند. البته در ميدان کارزار، بهويژه اگر پيروزي مسلمانان در برابر محاربان منوط به استفاده از آن باشد، مانعي نديدهاند.
نتيجهگيري
نگاهي گذرا به اهداف تشکيل حکومت اسلامي نشان ميدهد که ابعاد حقوق بشري در اين نوع حکومت، غير قابل تفکيک از آن است. با توجه به اهداف حكومت اسلامي به روشني ميتوان دريافت كه تا چه ميزان نگاه حقوق بشري اسلام در تشكيل حكومت، عميق بوده است. حکومت اسلامي بايد همواره سه نوع هدف را پيگيري كند:
1. هدف غايي: نيل انسان به تعالي و کمال معنوي خويش و دستيابي به مقام قرب الهي كه هدف عالي حكومت اسلامي است، اساسيترين نقطه افتراق حكومت اسلامي و غيرآن شمرده ميشود. حكومت اسلامي در راستاي اين هدف خود، بايد مسير بندگي را براي تمام انسانها، و نه گروه خاصي از آنها، فراهم كند، چرا كه تمام افراد بشر، مشمول اين حق ميشوند.
2. اهداف مياني: نيل به هدف عالي حکومت اسلامي، مستلزم برخي ابزار و پيشزمينههاست که در اين نوشته با عنوان اهداف مياني حکومت اسلامي از آن ياد شد. تحقق اين اهداف، بستر مناسبي براي نيل انسان به مقام والاي قرب الهي فراهم خواهد کرد. برخي از اين اهداف عبارتاند از: فراهم نمودن زمينه برخورداري انسانها از حق هدايت، حاكميت توحيد و برچيده شدن طاغوت، به اجرا درآوردن كامل احكام اسلامي، ايجاد محيط پاك و معنوي، اقامه شعائر اسلامي، تعليم و تربيت بر اساس بينش الهي، تحقق و گسترش قسط و عدالت بر اساس موازين الهي، برقراري مساوات و برابري در چارچوب شريعت اسلامي و نهادينه ساختن کرامت انساني.
3. اهداف مقدمي: برخي از اهداف که در شريعت اسلام نيز اهميت دارند، مقدمة نيل به اهداف مياني و به تبع آن، نيل به هدف عالي حکومت اسلامي هستند. برخي از اين اهداف عبارتاند از: دفاع از جان، مال و آبروي افراد، تأمين نظم، امنيت، رفاه و آسايش شهروندان، حمايت از محرومان جامعه، تأمين و احياي آزاديهاي مشروع، حمايت از تشکيل خانواده قدرتمند و ايجاد محيط سالم زيستي.
- نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتي، قم، نشر مشرقين، زمستان 1379.
- ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بيروت، دار صادر، بيتا.
- الأحسايي، ابن أبي جمهور، عوالي اللئالي، تحقيق مجتبى العراقي، قم، سيدالشهداء، 1404ق.
- امام خميني، المكاسب المحرمة، قم، مؤسسة إسماعيليان للطباعة والنشر والتوزيع، 1410ق.
- ـــــ ، توضيح المسائل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و إرشاد إسلامي، 1372.
- ـــــ ، ولايت فقيه (حكومت اسلامي)، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني، بهار 1373.
- بلدسو، رابرت و بوسلاوبو سچك، فرهنگ حقوق بينالملل، ترجمه و تحقيق عليرضا پارسا، تهران، قومس، 1375.
- تبريزي، ميرزا جواد، صراط النجاة، بيجا، دفتر نشر برگزيده، جماديالأولى 1416ق.
- الترابي، حسن و ديگران، الاسلاميون و المسألة السياسية (سلسلة كتب المستقبل العربي)، بيروت، مركز دراسات الوحدة العربية، 2004م.
- جوادي آملي، عبد الله، ولايت فقيه: ولايت فقاهت و عدالت، قم، مركز نشر اسراء، پاييز 1378.
- ـــــ ، اسلام و محيط زيست، قم، اسراء، 1386.
- الحر العاملي، وسائل الشيعة، تحقيق وتصحيح وتذييل الشيخ محمد الرازي و تعليق الشيخ أبي الحسن الشعراني، بيروت، دار إحياء التراث العربي، بيتا.
- الحراني، ابن شعبة، تحف العقول، تصحيح وتعليق علي أكبر الغفاري، قم، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين، 1404ق.
- الحصفكي، علاءالدين، الدر المختار، بيجا، دار الفكر، 1415ق.
- الحلي، العلامه الحسن بن يوسف، تحرير الأحكام، تحقيق ابراهيم البهادري باشراف الشيخ السبحاني، قم، مؤسسة الامام الصادق، 1420ق.
- الحلي، العلامه الحسن بن يوسف، تذكرة الفقهاء، قم، مؤسسة آلالبيت لإحياء التراث، 1417ق.
- الحلي، المحقق، شرائع الإسلام، مع تعليقات السيد صادق الشيرازي، تهران، استقلال، 1409ق.
- خامنهاي سيدعلي، أجوبة الاستفتاءات، بيروت، الدار الإسلامية للطباعة والنشر والتوزيع، 1420ق.
- خراساني، وحيد، توضيح المسائل، قم، مدرسه باقر العلوم، 1421ق.
- ـــــ ، منهاج الصالحين، بيجا، بينا، بيتا.
- الخشن، حسين، الاسلام و البيئة خطوات نحو فقه بيئي، بيروت، دارالهادي، 1425ق.
- الخويي، سيدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، قم، مكتبة الداوري، بيتا.
- ـــــ ، منهاج الصالحين، بيجا، مدينة العلم، 1410ق.
- الصدر، محمد باقر، الاسلام يقود الحياة، المدرسة الاسلامية، رسالتنا، قم، مركز الأبحاث و الدراسات التخصصية للشهيد الصدر، 1421ق.
- ـــــ ، المدرسة الاسلامية، السنن التاريخية في القرآن، المحنة، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1410 ق.
- ـــــ ، المدرسة القرآنية، قم، مركز الأبحاث و الدراسات التخصصية للشهيد الصدر، 1421ق.
- ـــــ ، فلسفتنا، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1402ق.
- الصدوق، الشيخ، علل الشرائع، تقديم السيد محمد صادق بحر العلوم، النجف الأشرف، منشورات المكتبة الحيدرية و مطبعتها، 1385ق.
- طباطبائي، سيدعلي، رياض المسائل، قم، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين، 1414ق.
- طباطبايي، سيدمحمّدحسين، الميزان في تفسيرالقرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، بيتا.
- طوسي، ابیجعفر محمدبن الحسن، تهذيب الأحكام، تحقيق وتعليق سيدحسن موسوي خرسان، طهران، دار الكتب الإسلامية، 1365.
- عميد زنجاني، عباسعلي، مباني حقوق بشر در اسلام و دنياي معاصر، تهران، مجد، 1388.
- الفهداوي، خالد سليمان حمود، الفقه السياسي الاسلامي، دمشق، دار الوائل، 2008م.
- القرشي، باقر شريف، النظام السياسي في الاسلام، قم، دار الکتاب الاسلامي، 1411ق.
- القرضاوي، يوسف، رعاية البيعة في شريعة الاسلام، القاهرة، دار الشروق، 1421ق.
- ـــــ ، غير المسلمين في المجتمع الاسلامي، القاهرة، مكتبة وهبة، 1413ق.
- الکرکي الحلي، علي بن الحسين، جامع المقاصد، قم، مؤسسة آلالبيت، 1408ق.
- كليني، محمدبن يعقوب، الكافي، تصحيح وتعليق علي أكبر الغفاري، طهران، دار الكتب الإسلامية، 1365 ش.
- الگلپايگاني سيدمحمدرضا، توضيح المسائل، قم، دار القرآن الكريم، رمضان المبارك 1413.
- ـــــ ، هداية العباد، قم، دار القرآن الكريم، جماديالأولى 1413ق.
- ليپست، سيمور مارتين، دايرة المعارف دموكراسي، سرپرستي ترجمه كامران فاني، نور الله مرادي، تهران، كتابخانه تخصصي وزارت امور خارجه، 1383.
- مجلسي، محمدباقر، بحار الأنوار، بيروت، دار إحياء التراث العربي، 1403ق.
- مصباحيزدي، محمدتقي و ديگران، ضمانتهاي اجراي قانون اساسي و اجراي علني حدود (نشستهاي علمي 2)، تدوين معاونت پژوهش مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1382.
- ـــــ ، نظرية سياسي اسلام، نگارش كريم سبحاني، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، تابستان 1380.
- مصطفوي، سيدمحمد، «حقوق الانسان؛ فلسفتها و مشكلات تطبيقها»، الحياة الطيبه، شمارة 12، ربيع الاول 1424ق.
- مفيد، محمدبن محمد نعمان، ذبائح أهل الكتاب، تحقيق الشيخ مهدي نجف، بيروت، دار المفيد للطباعة والنشر و التوزيع، 1414ق.
- النجفي، محمدحسن، جواهرالكلام، تحقيق عباس القوچاني، بيجا، دارالكتب الاسلامية، 1362.
- نوري، ميرزا حسين، مستدرك الوسايل و مستنبط المسايل، بيجا: مؤسسة آلالبيت لإحياء التراث، 1409ق.
- هدايات، سورحمن، التعايش السلمي بين المسلمين و غيرهم، القاهرة، دار السلام، 1421ق.
- الهندي، الفاضل، كشف اللئام، قم، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين، 1418ق.
- يعقوب، احمدحسين، النظام السياسي في الاسلام، قم، مؤسسة انصاريان، 1412ق.
- Miller, David, The Blackwell Encyclopaedia of Political Thought, Oxford, Blackwell, 1991.