معرفت سیاسی، سال پانزدهم، شماره دوم، پیاپی 30، پاییز و زمستان 1402، صفحات 87-104

    بررسی فرایند نظام‌پردازی در تراز روابط بین‌الملل اسلامی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمد ملک زاده / استادیار گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی / malekzadeh1350@gmail.com
    doi 10.22034/siyasi.2024.5000756
    چکیده: 
    نظام روابط بین‌الملل اسلامی مجموعه‌ای نظام‌مند، متشکل از مبانی بینشی، هنجاری و الگوهای رفتاری در روابط متقابل واحدهای حکومتی، نهادهای غیردولتی و همچنین روندهای سیاسی میان ملت‌ها و کشورهای جهان است که از مبانی دینی اسلام استنباط مى‌شود. نظام‌پردازی در حوزة روابط بین‌الملل اسلامی را می‌توان ذیل نظام‌های مختلف، از کلان‌نظام گرفته تا خرده‌نظام، دسته‌بندی کرد. نظام‌های یادشده، هرکدام در بخش‌های مختلف روابط بین‌الملل، اعم ‌از نظام‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قابل تعریف‌اند. هدف از انجام تحقیق پیش رو، بررسی چیستی و چرایی نظام‌پردازی در حوزة روابط بین‌الملل اسلامی و برخی ملاحظات نظری و عملی دربارة آن است. براساس یافته‌های این پژوهش، نظام‌پردازی در حوزة روابط بین‌الملل اسلامی مستلزم رعایت اقتضائات دینی در سه عرصة حاکمیت، حکومت و حکمرانی جهانی است. این اقتضائات در خلال پاسخ به مسائل یادشده با روش توصیفی ـ تحلیلی و با رویکردی کاربردی جهت کشف نظام روابط بین‌الملل اسلامی مورد بررسی قرار گرفته‌اند. این تحقیق، همچنین به بررسی مبانی معرفتی دین اسلام و قواعد مربوط به آن در نحوة تعامل با ملت‌ها و روابط با کشورهای مختلف جهان در چهارچوب نظام روابط بین‌الملل اسلامی می‌پردازد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Theoretical and Practical Considerations of Systematization in International Islamic Relations
    Abstract: 
    The system of Islamic international relations is a systematic set, consisting of insightful, normative and behavioral principles in the mutual relations of governmental units, non-governmental institutions, as well as political trends among the nations and countries of the world, which are inferred from the religious foundations of Islam. Systematization in the field of Islamic international relations can be classified under different systems, from the macrosystem to the subsystem. The mentioned systems can be defined in different parts of international relations, including political, economic and cultural systems. The purpose of this research is to examine what and why systematization in the field of international Islamic relations and some theoretical and practical considerations about it. Based on the findings of this research, systematization in the field of Islamic international relations requires compliance with religious requirements in the three arenas of sovereignty, governance and global governance. These requirements have been investigated during the response to the mentioned issues with a descriptive-analytical method and with a practical approach to discover the system of Islamic international relations. This research also examines the epistemological foundations of Islam and its related rules in the way of interaction with nations and relations with different countries of the world within the framework of the Islamic international relations system.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    مطالعة تاريخ اسلام ميزان توجه نظام اسلامى به روابط بين‌الملل و هنجارهاي حاكم بر آن را در قالب مجموعه‌اي نظام‌مند به‌خوبي نمايان مي‌سازد. پيامبر اكرم از ابتداي تأسيس حکومت اسلامي به برقرارى ارتباطات بين‌المللى اهتمام خاصى داشت و بر پيروي از اصول معيني در سياست بين‌المللي، که برگرفته از تعاليم الهي بود، تأکيد مي‌ورزيد. ارسال نامه‌ها و سفيران به زمامداران آن عصر، به‌ويژه امپراتوران روم و ايران، از توجه آن حضرت به مسائل مربوط به روابط بين‌الملل در چهارچوب آموزه‌هاي جهاني اسلام حکايت دارد. 
    همان‌گونه ‌که حاکميت و حکومت در درون مرزهاي جغرافيايي يک کشور مستلزم نظام‌مندي در سطوح مختلف سياسي، فرهنگي، اقتصادي، امنيتي و ساير عرصه‌هاي حيات اجتماعي است، شناخت دقيق مسائل حوزة روابط بين‌الملل و نوع حاکميت در آن نيز فارغ از نظام‌مندي عرصه‌هاي مختلف اين حوزه و تأسيس ساختارها، نهادها و الگوهاي متناسب با اهداف پيش‌بيني‌شده در سطوح بين‌المللي و جهاني، امکان‌پذير نيست. نظام روابط بين‌الملل اسلامي مشتمل بر حوزه‌هاي مطالعاتي گوناگوني در نظام‌واره‌هاي مختلف جهان بشري - متناسب با نظام معرفتي اسلام و متمايز از نظام‌هاي غيراسلامي - است.
    پژوهش حاضر درصدد بررسي مسئلة نظام‌پردازي در روابط بين‌الملل در چهارچوب نظام معرفتي اسلام است. در بررسي اين مسئله، فرضية تحقيق اين پژوهش بر اين گزاره شکل گرفته است که نظام روابط بين‌الملل در انديشة اسلامي به‌عنوان بخشي از نظام معرفتي اسلام داراي چهارچوبي نظام‌مند و با ضوابطي معين در نظام اسلامي است. اين ضوابط در حوزة روابط بين‌الملل، نحوة تعامل با ملت‌ها و کشورهاي جهان - اعم از اسلامي يا غيراسلامي - را براساس مباني دين اسلام و قواعد آن مشخص مي‌سازد.
    نگارنده در مقالة پيش رو همچنين تلاش مي‌کند که با روش توصيفي - تحليلي و با رويکردي پژوهشي - کاربردي به چهار مسئله دربارة ماهيت و چيستي، چرايي و نيز برخي ملاحظات پيرامون مسائل نظري و عملي نظام‌پردازي در حوزة روابط بين‌الملل اسلامي پاسخ دهد. 
    1. تبيين مفاهيم
    موضوع نظام‌پردازي در حوزة روابط بين‌الملل، مانند بسياري ديگر از موضوعات تحقيقي، مستلزم تعريف مفهومي برخي واژگان مرتبط با اين موضوع است.
    1ـ1. نظام
    از «نظام»، تعاريف گوناگوني در لغت ارائه شده است. اين واژه به نخي تعريف شده است که با آن اشياي پراکنده را به نظم مي‌کشند (فراهيدي، 1409ق، ج٨، ص١٦٦؛ ابن‌فارس، 1404ق، ج٥، ص٤٤٣؛ فيومي، 1414ق، ج٢، ص٦١٢). معادل امروزي نظام در ادبيات علمي، واژة «سيستم» (System) است. واژة نظام يا سيستم در اصطلاح نيز تعاريف متعددي دارد. در اين تعاريف که شامل يک نظام معرفتي يا غير آن است، غالباً بر موضوع «روابط» ميان يک مجموعة معين تأکيد شده است. از جمله مي‌توان به تعاريف زير در مورد نظام اشاره کرد: 
    الف) براساس تعريف ديکشنري وبستر، «نظام» شامل مجموعه‌اي پيچيده و سازمان‌يافته است که از روابط تعاملي موجود بين عناصر، کنش‌ها يا اشخاص تشکيل مي‌شود و اين اجزا بر يکديگر به‌طور پويا اثر مي‌گذارند و براي به‌انجام رساندن کار يا دست يافتن به هدفي خاص سازمان يافته‌اند (ديکشنري وبستر، قابل دسترس در: https://www.yourdictionary.com/system/websters
    ب) براساس تعريف ديکشنري کمبريج، «نظام» مجموعه‌اي پيچيده و سازمان‌يافته از اجزاي به‌هم‌وابسته است که در راه نيل به هدف‌هاي معيني با يکديگر هماهنگي دارند (ديکشنري کمبريج، قابل دسترس در: https://dictionary.cambridge.org/pl/dictionary/english/system
    ج) هر مجموعه از عناصر كه بتواند به‌نحوي به‌طور متداخل با يكديگر عمل كند، مي‌تواند به‌صورت يك سيستم نگريسته شود. كهكشان‌ها، تيم‌هاي فوتبال، قوة مقننه و احزاب سياسي، هركدام يك سيستم‌اند (ر.ک: دال، 1364)؛
    د) «نظام» يک مجموعة معرفتي از مفاهيم و گزاره‌هاي حاکي از واقعيت هستي آدمي است و حضور فعال فکري و عملي انسان را در صحنة زندگي تأمين مي‌کند (ر.ک: تيليش، ۱۳۸۱).
    از مجموعة تعريف‌هاي يادشده دربارة نظام يا سيستم مي‌توان به چند عنصر مفهومي مشترک در ميان آنها اشاره کرد که شامل «تکثر اجزاي يک مجموعه»، «ارتباط مستمر ميان اجزا و پويايي ارتباط» و «وجود هدفمندي و هماهنگي متقابل در روابط و اجزا»ست؛ به‌گونه‌اي‌ که وجود هر جزء براي بقاي کل ضروري است و اخلال در اين رابطه موجب اخلال در کل خواهد شد (وست چرچمن، 1369، ص50). همچنين در تقسيم‌بندي نظام‌ها مي‌توان آنها را به دو نوع طبيعي (نظام خارج از ارادة انسان) و غيرطبيعي (نظام انسان‌ساخت) تقسيم کرد. نظام غيرطبيعي يا انسان‌ساخت انواع گوناگوني از نظام‌هاي مکانيکي، فرهنگي، اجتماعي و... را شامل مي‌شود.
    2ـ1. تفاوت نظام با الگو
    «الگو» در لغت به طرح، مدل و نمونه تعريف شده است (رک: دهخدا، معين و عميد، ذيل واژة الگو). برخي در زمينة تبيين تفاوت مفهوم نظام با الگو، بر «وحدت و ثبات‌پذيري» نظام و «بي‌ثباتي و تکثر» الگو تأکيد مي‌ورزند: 
    الگو در جايگاه تحقق نظام است، نه خود نظام. اداره‌ها و نهادها نيز براساس آن نمونه‌ها و الگوها پياده مي‌شوند. تکنيک‌ها و شيوه‌هاي اجرايي نيز مطابق ابزارها و نهادها به‌وجود مي‌آيند. بنابراين مهم‌ترين تفاوت اين موارد با نظام در اين است که برخلاف نظام که مهم‌ترين ويژگي آن ثبات است، اين امور متغير و گوناگون هستند؛ لذا اينها جزو ذات نظام نيستند. بر اين اساس، بين نظام و الگو مي‌توان اين‌گونه تفکيک قائل شد که در نظام، تکثر وجود نداشته و نظام واحد است؛ برخلاف الگوها که برحسب شرايط، ممکن است تغيير کنند (رشاد، 1399، ص12).
    چنين تفاوتي را شايد بتوان در خصوص نظام اسلامي در مقايسه با نظام‌هاي غيراسلامي پذيرفت و ادعا کرد که نظام اسلامي يک نظام واحد با مباني و ويژگي‌هاي اساسي ثابت با وجود الگوهاي متعدد است، اما اين ادعا در خصوص مطلق نظام‌ها به‌نظر قابل اثبات نيست.
    3ـ1. روابط بين‌الملل
    روابط بين‌الملل در علم سياست به مجموعه اقدامات و كنش‌هاي متقابل واحدهاي حكومتي و نهادهاي غيردولتي و همچنين روندهاي سياسي ميان ملت‌ها اطلاق مي‌شود (ر.ک: بوزان و ليتل، 2000). براساس اين تعريف، روابط بين‌الملل را مي‌توان به روابط موجود ميان ملت‌ها، دولت‌ها، حکومت‌ها و سازمان‌هاي بين‌المللي اطلاق کرد که دربردارندة تمامي دادوستدها و تعاملات - اعم از روابط سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي - بين واحدهاي سياسي (دولت‌ها) و سازمان‌هاي بين‌المللي، شرکت‌هاي چندمليتي و مؤسسات غيردولتي است. اين روابط به‌طور مشخص مي‌تواند شامل موارد زير باشد:
    الف) روابط سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي بين دولت‌ها و سازمان‌هاي بين‌المللي جهان؛
    ب) روابط سياسي، اقتصادي، فرهنگي و دفاعي بين سازمان‌هاي بين‌المللي، سازمان‌هاي ملل متحد و سازمان‌هاي وابسته به آن و ساير سازمان‌هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي جهان؛ و به‌طور کلي روابط و همكاري‌هاي متقابل بين تمام بازيگران صحنة بين‌المللي، اعم از دولتي يا گروه‌هاي اجتماعي.
    4ـ1. روابط بين‌الملل اسلامي
    با توجه به عدم رواج اصطلاح روابط بين‌الملل اسلامي در منابع ديني مسلمانان و جديد بودن اين حوزة معرفتي، تبيين ماهيت اين اصطلاح نيز داراي پيچيدگي‌هاي خاص خود است؛ تاآنجاکه حتي برخي را به انکار چنين اصطلاحي در اسلام واداشته است. ازاين‌رو بررسي مبادي و مباني اين حوزة معرفتي جديد و تبيين شاخه‌هاي امروزي آن مي‌تواند به رفع ابهام‌ها کمک کند و جايگاه اين موضوع مهم در انديشة سياسي اسلام را روشن‌تر سازد. 
    براي فهم دقيق‌تر ماهيت روابط بين‌الملل اسلامي آن را مي‌توان در مقايسه با مکاتب غيراسلامي شناخت. براساس فلسفة اسلامي، خير و شر در روابط بين‌الملل در کنار يکديگر قرار دارند و به‌طور کل در نظام آفرينش و هستي همواره جلوه‌اي از خير و شر حاکم بوده‌اند. اين در حالي است که از نگاه فلاسفة اسلامي، اگرچه شرها و بدي‌ها در کنار خيرها و خوبي‌ها در نظام هستي - و نه در هدف و غايت خلقت - وجود دارند، اما در نظام آفرينش، شر مطلق منتفي است (مطهري، 1362، ص125). با وجود مجموعه‌اي از خير و شر در نظام هستي از يک‌سو و منتفي بودن شر مطلق در رويکرد اسلامي از سوي ديگر، مي‌توان در نظام روابط بين‌الملل اسلامي خيرها و ارزش‌ها را تقويت کرد. 
    از نگاه بسياري از انديشمندان روابط بين‌الملل، روند روبه‌رشد جايگاه دين در سياست بين‌الملل در آينده نيز تداوم خواهد يافت و به تضعيف بيشتر سکولاريسم در جهان خواهد انجاميد. يورگن ماير با ارائة پنج سناريو براي آيندة دين و سياست در جهان، «معالجة سياست به‌وسيلة دين» را پيش‌بيني مي‌کند. او با اشاره به فساد اخلاقي دولت‌هاي مدرن و خلأ معنويت، از تعديل سکولاريسم به‌وسيلة دين و ارزش‌هاي آن سخن مي‌گويد؛ زيرا از ديدگاه وي، براي نزديک‏تر کردن دين و سياست خطرات کمتري وجود دارد تا اينکه وضعيت فعلي در مورد سکولاريسم باقي بماند (هانسون، 1389، ص370).
    بدين ‌ترتيب طي سال‏هاي اخير، اسلام‏گرايي به‌عنوان يک حرکت تأثيرگذار و قدرتمند در روند تحولات بين‌المللي نقش داشته است. در اين ميان، گرچه برخي گروه‏هاي تندرو و راديکال نيز در جهان اسلام نمايان شده‌اند، اما نمي‏توان اين گروه‌ها را در قالب اسلام سياسي تجزيه و تحليل کرد؛ زيرا اسلام سياسي به جريان غيرخشونت‌آميزي اطلاق مي‌شود که خواهان شکل‏گيري نظام داخلي و بين‌المللي با توجه به ارزش‌هاي ديني ـ اسلامي و به‌شيوة مسالمت‏آميز است (جانز و لاهود، 1389، ص44ـ48).
    بر اين اساس، روابط بين‌الملل اسلامي را مي‌توان به مجموعه‌اي از هنجارها و الگوهاي رفتاري و عملي در روابط متقابل ميان ملت‌ها، دولت‌ها، حکومت‌ها و سازمان‌هاي بين‌المللي - اعم از اسلامي يا غيراسلامي - اطلاق کرد که از كتاب و سنت پيامبر اكرم و امامان معصوم و عقل استنباط مى‌شود.
    2. پيشينه
    با آنکه همواره بخش عمده‌اي از بازيگران نظام بين‌الملل پيروان اديان الهي بوده‌اند و دين هميشه در طول تاريخ حيات بشري از عوامل تأثيرگذار بر زندگي بشر، چه در سطح فردي و داخلي و چه در سطح بين‌المللي، بوده است، اما روابط بين‌المللِ متکي به مباني ديني در قالب يک مجموعة نظام‌مند در عرصة جهاني، سابقة چنداني در ادبيات ديني مسلمانان يا ساير اديان آسماني ندارد. 
    به‌دنبال پيروزي انقلاب اسلامي ايران و رشد فرايند جهاني شدن، پارادايم جديدي در روابط بين‌الملل بر محوريت دين و معناگرايي در نظام بين‌الملل شکل گرفت که در آن، دين و معنويت در معادلات نظام جهاني و ابعاد مختلف اقتصادي، فرهنگي و سياسي زندگي بشري جايگاه ويژه‌اي يافت (هانسون، 1389، ص32ـ36). آثار پيروزي انقلاب اسلامي ايران که با تکيه بر ارزش‌هاي اسلامي خواستار ايجاد شکل جديدي از روابط ميان ملل در جهان بود، به‌سرعت کشورها و گروه‌هاي اسلامي را در منطقه و جهان با تفکر بازگشت به اسلام ناب تحت تأثير قرار داد (سيمبر و قرباني شيخ‌نشين، 1389، ص262). در اين دوره، حضور پررنگ دين در عرصة نظام بين‌الملل باعث شد که ابعاد مختلف اين موضوع مورد مطالعة دقيق‌تر انديشمندان و صاحب‌نظران در مراکز علمي و تحقيقاتي جهان قرار گيرد و رويکردها به نظام روابط بين‌الملل تحت تأثير پارامترهاي اسلامي تغيير يابد (جانز و لاهود، 1389، ص16). در اين دورة تاريخي، اسلام سياسي به عامل تأثيرگذار و مهمي در عرصة روابط بين‌الملل تبديل شده و جايگاه خود را در حوزة سياست بين‌الملل پيدا کرده است. امروزه موضوعات مهم حقوقي و سياسي در رويکرد اسلامي، از جمله حقوق بشر اسلامي، نقش و جايگاه زنان، ماهيت تروريسم و...، در سياست بين‌الملل و در تقابل با ديدگاه غرب و مکاتب غيرديني مطرح شده‌اند (سيمبر و قرباني شيخ‌نشين، 1389، ص31). موضوعات يادشده هرکدام مي‌تواند در مسئلة نظام‌پردازي در روابط بين‌الملل اسلامي مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد.
    در زمينة پيشينة تحقيق نيز گفتني است، با توجه به جديد بودن موضوع نظام‌پردازي در عرصة مطالعات سياسي اسلام، به‌ويژه در حوزة روابط بين‌الملل، و ازآنجاکه هنوز تبيين جامع، کامل و کافي دربارة نظام روابط بين‌الملل در انديشة سياسي اسلام انجام نشده است، اين موضوع را در مجموع مي‌توان فاقد پيشينة تحقيقي و بديع به‌شمار آورد.
    3. چيستي نظام‌پردازي در حوزة روابط بين‌الملل اسلامي
    نظام اسلامي رويکرد مشخصي به ماهيت روابط بين‌الملل و نحوة تعامل با کشورهاي مختلف اسلامي و غيراسلامي دارد که با ساير مکاتب و جريان‌هاي مادي‌گرا در اين عرصه متفاوت است. رويکرد اسلامي به نظام روابط بين‌الملل رويکردي هنجاري و ارزشي است و در کنار توجه به نظم و مسائل مادي، به مسائل ارزشي و معنويات در راستاي تحقق روابط بين‌المللِ مطلوب توجه ويژه‌اي دارد. در چهارچوب اين رويکرد، امکان شکل‌گيري يک جامعة جهاني براساس ارزش‌ها، مصالح و منافع مشترک بشري تحت حاکميت واحد الهي وجود دارد که در قالب نظام‌پردازي در حوزة روابط بين‌الملل دست‌يافتني خواهد بود.
    نظام‌پردازي در حوزة روابط بين‌الملل را مي‌توان در قالب چهار بخش کلان‌نظام، ميان‌نظام، خرده‌نظام و زيرنظام دسته‌بندي کرد (تصوير شمارة 1). در اين پژوهش، کلان‌نظام در محدودة نظام فراگير جهاني تعريف مي‌شود؛ ميان‌نظام در چهارچوب مرزهاي ملي يا نهادهاي بين‌المللي است؛ خرده‌نظام و زيرنظام نيز ذيل ميان‌نظام قرار مي‌گيرند. نظام‌هاي يادشده هرکدام در بخش‌هاي مختلف نظام ديني و اعتقادي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي قابل تعريف‌اند و مي‌توانند در عرصة روابط بين‌الملل نقش مؤثري داشته باشند.
    تصوير 1. طبقه‌بندي نظام‌ها در روابط بين‌الملل
    4. چرايي نظام‌پردازي در حوزة روابط بين‌الملل اسلامي
    نظام معرفتي اسلام در فرايند انقلاب اسلامي ابعاد گسترده‌تري يافته و انتظارات جهاني براي پاسخگويي به نيازهاي بشري، به‌ويژه نيازهاي جوامع اسلامي، و چگونگي تعامل نظام اسلامي با جهان خارج را دوچندان کرده است. در اين ميان، نظام روابط بين‌الملل به‌عنوان بخشي از نظام معرفتي اسلام نيازمند شناخت دقيق و آگاهي از خرده‌نظام‌هاي مرتبط با آن در ساحت بين‌المللي است. در بررسي چرايي نظام‌پردازي در حوزة روابط بين‌الملل اسلامي، اجمالاً به دلايل زير مي‌توان اشاره کرد:
    1ـ4. فراگيري و جهان‌شمولي نظام اسلامي
    اسلام به‌عنوان يک دين جهان‌شمول، فراگير و همگاني، به يک قوم و نژاد، منطقه، زمان و مکاني معين اختصاص ندارد. در قرآن کريم مکتب اسلام يک آيين بزرگ انساني معرفي شده که توسط پيامبر اسلام، به‌عنوان آخرين فرستادة الهي، براي هدايت بشريت و سعادت تمام انسان‌ها آمده است (يونس: ۵۷؛ سبأ: ۲۸؛ اعراف: ۱۵۸؛ فرقان: ۱؛ ص: ۸۷). سيرة سياسي رسول خدا نشان مي‌دهد که از مهم‌ترين اولويت‌هاي سياسي دولت اسلامي، ايجاد ارتباط با دولت‌ها و ملت‌هاي مختلف براي پديد آوردن دنيايي به‌دور از شرک و ظلم و ايجاد جامعه‌اي الهي در ساية عدالت بود (احمدي ميانجي، 1419ق، ج2، ص315-508). ازاين‌رو نظام سياسي اسلام، چه در سطح داخلي و چه در سطح بين‌المللي، يک بخش مهم در برنامه‌هاي راهبردي و راهبردهاي عملي اسلام به‌شمار مي‌آيد. بر همين اساس، بسياري از انديشمندان جهان تمايل عمومي پيروان ديگر اديان الهي براي تدوين نظام سياسي ـ حقوقي در روابط بين‌الملل در دورة جديد را تحت تأثير آموزه‌هاي اسلامي و عملکرد مسلمانان دانسته‌اند. مارسل بوآزار با اشاره به نقش اسلام در چگونگي تعاملات بين‌المللي در دورة معاصر مي‌گويد: 
    ديدگاه جهاني اسلام با دو امتياز نيرومند درخشش ويژه‌اي داشت: يکي ايمان به خدا و ديگري انکار هرگونه برتري نژادي و قومي و تأکيد بر برابري انسان‌ها.... هيچ ديانتي به‌اندازة اسلام به بشر شخصيت نداده است.... رفتار پيامبر با اقوام يهود و نصارا برادرانه بوده است.... اسلام درصدد ساختن جهاني است که همة انسان‌ها با تفاهم و همکاري، برادري و برابري زندگي کنند (بوازار، 1369، ص202ـ204).
    2ـ4. گسترش دامنة تحقيقات در علوم اسلامي
    تحقيق و پژوهش دربارة نظام روابط بين‌الملل اسلامي يکي از جلوه‌هاي توليد علم در حوزه‌هاي مختلف علوم اسلامي است که به‌ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با پررنگ‌تر شدن نقش دين در عرصة جوامع بشري ضرورت اهتمام به آن مقوله نيز افزايش يافته است. در اين برهة تاريخي ضروري است که چشم‌انداز کلان مراکز و پژوهشگاه‌هاي علمي و تحقيقات محققان اسلامي، در مسير توليد علوم اسلامي در شاخه‌هاي مختلف آن ـ به‌ويژه حوزة سياست و روابط بين‌الملل ـ قرار گيرد. 
    3ـ4. فقدان آثار علمي مناسب
    در تحقيقات علمي همواره از مهم‌ترين دلايلي که ضرورت انجام يک پژوهش را نشان مي‌دهد، کافي نبودن آثار علمي مناسب در موضوع پژوهش است. به‌رغم اهميت شناخت انديشة سياسي اسلام دربارة روابط بين‌الملل، تاکنون تحقيقات جامع و کاملي در اين عرصه که نياز محققان را برطرف کند، انجام نگرفته است. گرچه تحقيقات چندي دربارة روابط بين‌الملل در انديشة اسلامي انجام شده، اما همچنان خلأ آثار مناسب در خصوص نظام روابط بين‌الملل اسلامي و نظام‌پردازي در اين زمينه به‌چشم مي‌خورد. 
    4ـ4. حرکت در مسير تکاملي انقلاب اسلامي
    انقلاب اسلامي يک پديدة تاريخي متوقف در وقايع منتهي به 22 بهمن سال 1357 ايران نيست، بلکه پيروزي اين نهضت نقطة آغاز يک حرکت تکاملي به‌سمت شکل‌گيري تمدن بزرگ اسلامي، به‌عنوان مهم‌ترين هدف انقلاب اسلامي است. نظام‌سازي در حوزة روابط بين‌الملل اسلامي يکي از لوازم براي رسيدن به اين هدف اساسي در فرايند تکاملي انقلاب اسلامي به‌شمار مي‌رود. در انديشة آيت‌الله خامنه‌اي، مراحل تحقق تمدن نوين اسلامي شامل پنج مرحله است که در تصوير شمارة‌ 2 نشان داده شده است.
    تصوير 2. مراحل تحقق تمدن نوين اسلامي در انديشة آيت‌الله خامنه‌اي
    تأسيس نظام اسلامي در فرايند تحقق تمدن نوين اسلامي نيازمند شکل‌گيري خرده‌نظام‌هاي مرتبط در عرصه‌هاي مختلف، از جمله در حوزة روابط بين‌الملل، و ايجاد ساختاري نظام‌مند در تعامل نظام اسلامي با جهان خارج است.
    5ـ4. نظام‌مند کردن آموزه‌هاي سياسي اسلام در عرصة روابط بين‌الملل
    از ديگر ضرورت‌هاي انجام پژوهش در حوزة روابط بين‌الملل اسلامي، نظام‌مند کردن آموزه‌هاي سياسي اسلام در عرصة روابط بين‌الملل، لزوم پاسخگويي به نيازهاي عصر کنوني در عرصة روابط بين‌الملل، و برنامه‌ريزي براي ارتقاي اخلاقي و معنوي جوامع بشري است.
    دلايل و ضرورت‌هاي يادشده، نظام‌پردازي در حوزة روابط بين‌الملل اسلامي را در اولويت پژوهشي اين عصر قرار داده است، اما در اين مسير بايد به مشکلات فراروي تحقيقات در اين عرصه نيز توجه داشت. آموزه‌هاي اسلامي در خصوص روابط بين‌الملل، اگرچه بسيار غني است، اما عدم تبويب و دسته‌بندي منابع اين حوزه و نيز کمبود سوابق تحقيقي در اين عرصه، کار پژوهش را با دشواري همراه کرده که نيازمند صرف زمان و تلاش دوچندان محققان در اين زمينه است.
    5. ملاحظات نظري نظام‌پردازي در حوزة روابط بين‌الملل اسلامي
    نظام‌پردازي و تدوين مراحل تحقق نظام روابط بين‌الملل، ابتدا مستلزم تعيين جايگاه بحث در عرصه‌هاي نظري است. در اين زمينه سه ديدگاه قابل بررسي است:
    1ـ5. فقدان نظام روابط بين‌الملل اسلامي
    براساس يک ديدگاه، در اسلام نظام يا نظام‌هاي مرتبط با روابط بين‌الملل با چهارچوب و ضوابط معين و ويژگي‌هاي خاص و ثابت براي روابط ميان ملت‌ها وجود ندارد و اساساً برخي معتقدند که شأن شارع نيز ساخت نظامي ثابت براي تعاملات بشري در ازمنة مختلف نيست. براساس اين ديدگاه، در انديشة اسلامي فقط مجموعه‌اي از شرايط و مباني ثابت در کنار احکام متغير تعيين شده است و در هر عصري بشر بايد خود براساس آن مباني و اصول ثابت در منابع معرفتي اسلام و با استفاده از عناصر متغير، نظام روابط بين‌الملل و خرده‌نظام‌هاي مربوط به آن را متناسب با شرايط زمان و مکان موجود و به‌اقتضاي عرف و تجربة عقلاي عالم بسازد. براساس اين ديدگاه، کلان‌نظام يا خرده‌نظام‌هاي موجود در روابط بين‌الملل داراي احکام امضايي يا تأييدي هستند؛ يعني آنها اموري ساخته‌شده از سوي شارع نيستند، بلکه در ميان عقلا و اهل عرف وجود دارند و توسط بشر در دوره‌هاي مختلف ساخته مي‌شوند و شارع نيز آنها را با توجه به مصالحي که براي انسان‌ها دارند، بي‌کم‌وکاست يا غالباً با افزودن شرايطى امضا يا تأييد کرده است. 
    2ـ5. وجود نظام روابط بين‌الملل اسلامي
    براساس ديدگاه ديگر، در متن شريعت اسلام نظام يا نظامات روابط بين‌الملل با چهارچوب و ضوابط معين و ويژگي‌هاي خاص و ثابت وجود دارد و قانون‌گذار اسلام چهارچوب آن را - مانند غالب احکام عبادات و بسيارى از احکام مربوط به حلال و حرام - از قبل معين کرده است. در اين صورت، مسلمانان در هر عصري نظام روابط بين‌الملل اسلامي را نمي‌سازند؛ فقط آن را با رجوع به کتاب و سنت کشف مي‌کنند. بنابراين براساس اين ديدگاه، نظامات روابط بين‌الملل اسلامي اموري تأسيسي و ساخته‌شده از سوي شارع‌اند که بايد آنها را کشف و در هر دوره با اجتهاد از منابع معرفتي اسلام، موجه‌سازي کرد.
    3ـ5. پردازش و به‌روزرساني نظام روابط بين‌الملل مطابق معيارهاي اسلامي
    ديدگاه سوم که مورد پذيرش مقالة پيش روست، به‌گونه‌اي تلاش مي‌کند دو ديدگاه قائل به وجود يا عدم نظام روابط بين‌الملل اسلامي را با يکديگر جمع کند. اين ديدگاه معتقد است که نظام روابط بين‌الملل در اسلام مجموعه‌اي با احکام امضايي و تأسيسي مطابق اقتضائات هر عصر است.
    براساس ديدگاه برگزيدة اين تحقيق، گرچه يک نظام يا نظامات کاملاً ثابت و تغييرناپذير در حوزة روابط بين‌الملل اسلامي وجود ندارد، اما اسلام احکاماتي در حوزة روابط بين‎الملل و شيوة تعامل ملت‌ها با يکديگر معين کرده و درعين‌حال شيوة ساخت الگوهاي متفاوت نظام روابط بين‎الملل اسلامي را به بناي عقلاي عالم در هر دوره واگذار نموده است تا به‌حسب اقتضاي عقل و تجربة خود آن را بنا گذارند. در اين صورت، نظام روابط بين‌الملل در انديشة اسلامي در عين آنکه داراي برخي احکام ثابت، فراگير و تغييرناپذير در طول ازمنة مختلف است، بخشي از آن نيز به‌تعبير شهيد صدر، به منطقةالفراغ اختصاص دارد (صدر، 1393، ج2، ص42) که بشر در دوره‌هاي مختلف با توجه به منابع معرفتي اسلام و با استفاده از تجارب و بناي عقلا و علوم روز، آن را پيوسته پردازش، بازخواني و بازسازي مي‌کند. 
    6. ملاحظات عملي نظام‌پردازي در حوزة روابط بين‌الملل اسلامي
    در حوزة روابط بين‌الملل بايد با رويکرد عيني، پاره‌اي از ملاحظات عملي نظام‌پردازي در اين حوزه را براي تحقق خارجي اين نظامات نيز مورد بررسي قرار داد. در مسئلة نظام‌سازي، نيازمند در نظر گرفتن ملاحظاتي براي تحقق نظامات در روابط بين‌الملل هستيم که در ادامه، برخي از مهم‌ترين آنها بررسي مي‌شود.
    1ـ6. ملاحظات در عرصة حاکميت 
    حاکميت در نظام اسلامي امري برآمده از آموزه‌ها، هنجارها و موازين ديني است؛ ازهمين‌رو مسائل مربوط به حاکميت در نظام روابط بين‌الملل را نيز بايد از متون ديني استنباط کرد. در اين خصوص مي‌توان به مباحث متعددي ورود کرد.
    1ـ1ـ6. مشروعيت «قدرت» در روابط بين‌الملل
    حاکميت در ادبيات علوم سياسي و روابط بين‌الملل به قدرت برتر براي بالاترين مرجع قانون‌گذاري در يک سرزمين معين تعريف شده است (گيدنز، ۱۳۸۴، ص۸۱۱). بر اين اساس، قدرت به‌عنوان ابزار و يکي از الزامات براي حاکميت تلقي مي‌شود.
    از مهم‌ترين حوزه‌هاي کاربرد قدرت، عرصة بين‌الملل است؛ به‌گونه‌اي‌ که نظام بين‌الملل را مي‌توان نهادي حاصل از نبرد و تعامل قدرت‌هاي سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي جهان توصيف کرد. هر دولت و ملتي در براي استمرار حيات خويش در جامعة جهاني و برقراري رابطة کارآمد با ساير دولت‌ها بايد سطح مؤثري از قدرت را دارا باشد. در انديشة اسلامي، کسب قدرت در عرصة بين‌الملل داراي اهميت فراواني است، اما اين مهم براي تحقق اهداف صرفاً مادي و دنياطلبانه، مانند تصاحب سرزمين و اموال ديگران، و رسيدن به ساير اهداف استکباري نيست، بلکه هدف اصلي از کسب قدرت، دفاع از حق و مبارزه با دشمنان خداست (مکارم شيرازي، 1374، ج7، ص225). اسلام خواهان قدرت مشروع جوامع براي مقابله با نظام سلطه و از ميان رفتن زمينه‌هاي آن است (مطهري، 1367، ص270).
    2ـ1ـ6. نفي حاکميت نامشروع (نظام سلطه) در روابط بين‌الملل
    مشروع يا نامشروع بودن قدرت و حاکميت، به چگونگي اِعمال و به‌کارگيري آن بستگي دارد. نظام سلطه يکي از جلوه‌هاي حاکميت نامشروع در روابط بين‌الملل است. در مقاطع مختلف تاريخي، نظام بين‌الملل در حاکميت نظام سلطه و تحت تأثير مستقيم ساختارها و تعاملات سلطه‌‌جويانة قدرت‌هاي استکباري قرار داشته است. در انديشة اسلامي، پذيرش حاکميت و سلطة استکبار بر جوامع بشري نفي و بر مبارزه با سلطة آنان تأکيد شده است (ممتحنه: 1 و 9؛ توبه: 73). 
    3ـ1ـ6. الگوي حاکميت مشروع در روابط بين‌الملل اسلامي
    حاکميت مشروع در روابط بين‌الملل اسلامي در دوره‌هاي مختلف مي‌تواند ساختاري متفاوت داشته باشد، اما به‌لحاظ مباني، در همة زمان‌ها بر اصول ثابت و مباني مشترک استوار است. در انديشة اسلامي، حاکميتِ مبتني بر ظلم و استبداد و تحميل سلطه بر مردم، حاکميتي فاسد و نامشروع است (قصص: 4). بنابراين حاکميت نظام سلطة بين‌المللي پذيرفته نيست. در اسلام حاکميتي مشروع است که با رضايت الهي و مقبوليت مردمي همراه باشد. الگوي چنين حاکميتي را از نگاه قرآن کريم مي‌توان در دولت مطلوب پيامبر اسلام معرفي کرد (احزاب: 21).
    2ـ6. ملاحظات در عرصة حکومت
    با توجه به آنکه حکومت در نظام اسلامي امري برآمده از هنجارها و موازين ديني است، مسائل مربوط به حکومت و عناصر و مؤلفه‌هاي آن در نظام روابط بين‌الملل را نيز بايد از متون ديني استنباط کرد. دربارة ساختار حکومت و عاملان و کارگزاران آن و نحوة تعامل حکومت‌ها با يکديگر در نظام روابط بين‌الملل، موضوعات متعددي جهت پژوهش قابل طرح است.
    1ـ2ـ6. ساختار حکومتي در نظام روابط بين‌الملل
    ساختار حکومتي در روابط بين‌الملل ناظر به بُعد شکلي و صوري آن در قالب يک سيستم بين‌المللي است. اين ساختار که توسط کارگزاران بين‌المللي ساخته مي‌شود، با توجه به شرايط و فرايندهاي بين‌المللي، همواره در معرض تغيير و تحول است. در رويکرد سيستمي به روابط بين‌الملل براساس ديدگاه مورتن کاپلان، اين ساختار به‌صورت مجموعه‌اي از روابط متقابل ميان اجزاي يک سيستم در نظر گرفته مي‌شود. کاپلان از شش نظام فرضي در سطح بين‌الملل نام مي‌برد که در هريک از نظام‌هاي شش‌گانه، ساختار حکومتي مخصوص به همان نظام متصور است: 1. نظام موازنة قدرت؛ 2. نظام دوقطبي منعطف؛ 3. نظام دوقطبي متصلب؛ 4. نظام عالم‌گير؛ 5. نظام سلسله‌مراتبي؛ 6. نظام داراي حق وتو (تئودور و کولومبيس، 1986، ص50-58). کاپلان دو نظام اولي را واقعي و داراي شواهد تاريخي، و چهار نظام ديگر را فرضي مي‌داند. 
    2ـ2ـ6. الگوي مطلوب حکومت در نظام بين‌الملل
    بسياري از نظريه‌پردازان تحقق نظم مطلوب جهاني و حاکميت صلح و آرامش پايدار در جهان را در گرو حذف مرزهاى ملى و تشكيل حكومت واحد جهانى دانسته‌اند. از ديدگاه طرفداران حكومت واحد جهانى، ناسيوناليسم، حس وطن‌خواهى و تعلق به خاك و سرزمين خاص با مرزهاى تعيين‌شده، ريشة غالب جنگ‌ها و ناامنى‌ها در عرصة روابط بين‌الملل است. ويژگى تفکرات ناسيوناليستى، بيگانه‌ستيزى و احساس تفاوت ميان خود و ديگر ملت‌هاست. ازاين‌رو از ديدگاه اين نظريه‌پردازان، تنها راه چاره حذف مرزهاي ملي و نظام دولت‌هاي با حاكميت ملى مستقل و جايگزيني آن با حكومت جهانى است. همان‌طور كه دولت‌هاي ملي در عرصة سياست‌گذاري داخلى با وضع قوانيني مشخص و يکدست و اطاعت مردم، نظم و امنيت را حفظ مى‌كنند، با حاکميت يك دولت واحد جهانى و وضع مقررات و قوانين الزام‌آور يکدست براى همة ملت‌ها و سرزمين‌ها نيز بهتر مي‌توان صلح و ثبات و امنيت را در جهان مستقر کرد. در اين شرايط، منافع ملى خاصي وجود ندارد تا به تشديد كشمكش‌هاى بين‌المللي منجر شود، بلكه به‌دليل وجود منافع عام و همگانى در دولت جهانى، تقسيم عادلانة رفاه و امنيت براى تمامى جهانيان فراهم شده، از اين رهگذر زمينه‌ها و محمل‌هاى مخاصمات از بين خواهد رفت (بوتول، 1368، ص33). 
    امروزه با گسترش پايبندي به قوانين بين‌المللي و تضعيف حاکميت‌هاي ملي در چهارچوب مرزهاي مشخص‌شدة کشورها، نظام بين‌الملل را مي‌توان در قالب يک دولت جهاني يا کلان‌نظام بين‌المللي به‌عنوان يک کليت واحد در نظر گرفت. در ادبيات سياسي، دولتِ ملي يا ملت ـ دولت (Nation-State) يا با نام عمومي‌تر آن، «کشور» که نوع خاصي از دولت ويژة جهان مدرن است، از چهار عنصر شکل گرفته است: 1. سرزمين؛ 2. جمعيت؛ 3. حاکميت؛ 4. حکومت (گيدنز، ۱۳۸۴، ص341؛ نقيب‌زاده، ۱۳۸۸). اين چهار عنصر را مي‌توان در قالب جهاني و بين‌المللي تعريف کرد. در اين قالب، «جمعيت» و «سرزمين» انسان‌هاي ساکن کرة زمين را شامل مي‌شود؛ «حاکميت» که در قالب دولت ـ ملت به‌معناي سيطرة دولت در سراسر محدودة سرزميني و مشروع بودن استفاده از زور براي اعمال قوانين است، امروزه مي‌تواند در ذيل قوانين بين‌المللي مطرح شود. «حکومت» نيز به‌معناي گروهي از افراد که در چهارچوب ديوان‌سالاري، دولت را در محدودة سرزميني مشخص اداره مي‌کنند، مي‌تواند در قالب يک حکومت جهاني طرح شود.
    رويکرد فوق به نظام بين‌الملل سبب شده است که امروز مفهوم کشورها و مرزها به‌صورت واقعي مطرح نباشد؛ زيرا سخن از يک مجموعة بزرگ بين‌المللي يا کلان‌نظام بين‌المللي در ميان است که اعضاي آن پيوندي تنگاتنگ و بسيار مرتبط با يکديگر دارند و از تعاملات و تجارب گوناگون يکديگر در عرصه‌هاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و... بهره مي‌برند. امروزه اين پيوندها و ارتباطات با گسترش فناوري و در پرتو ابزارها و توانايي‌هاي بسيار مدرن و پيشرفته، که با فراگيري رسانه‌هاي جمعي گسترش بيشتري نيز يافته است، ديگر مجالي براي بشر جهت کناره‌گيري از خانوادة بين‌المللي باقي نگذاشته است. چنين رويکردي قابل تطبيق با انديشة اسلامي نيز هست. حکومت مورد نظر اسلام از چنان ظرفيتي برخوردار است که مي‌تواند امکان زيست مشترک جهاني انسان‌ها را به‌صورت مسالمت‌آميز در کنار يکديگر فراهم سازد؛ چنان‌که قرآن کريم همة انسان‌ها را در ابتدا امت واحده‌اي توصيف مي‌کند که از يک مرد و زن آفريده شده‌اند و سپس خداوند آنها را براي شناخته شدن در قالب گروه‌ها و نژادهاي مختلف در کنار هم قرار داد (حجرات: 13).
    3ـ2ـ6. کارگزاران نظام بين‌الملل 
    در رويکرد سيستمي به نظام روابط بين‌الملل براساس ديدگاه مورتن کاپلان، که به‌صورت مجموعه‌اي از روابط متقابل ميان اجزاي يک سيستم در نظر گرفته مي‌شود (تئودور و کولومبيس، 1986، ص50-58)، ساختار حکومتي در روابط بين‌الملل در سطوح منطقه‌اي و جهاني را مي‌توان برحسب نحوة توزيع قدرت ميان کارگزاران و بازيگران نظام بين‌الملل مورد مطالعه و بررسي قرار داد. بر اين اساس، ساختار نظام بين‌الملل با توجه به جايگاه و عملکرد کارگزاران نظام بين‌الملل به‌صورت تک‌قطبي، دوقطبي يا چندقطبي با ويژگي‌هاي مخصوص به هر قطب پديد مي‌آيد. رويکردهاي غيرديني با محوريت کارگزاران، برخلاف بينش اسلامي مبتني بر روش فردگرايي و اومانيستي است که در آن، توضيحات اساسي پديده‌هاي اجتماعي صرفاً بر مبناي عقايد و اهداف افراد تبيين مي‌شوند (مارش و استوکر، 1378، ص134؛ ليتل، 1392، ص312).
    4ـ2ـ6. روابط خارجي حکومت‌ها با يکديگر در نظام روابط بين‌الملل اسلامي
    اسلام ارتباط دولت اسلامي را با دولت‌هاي غيرمسلمان براساس منطق فطرت و اشتراکات عقيدتي پذيرفته و بر آن تأکيد کرده است (آل‌عمران: 64). خداوند به مسلمانان اجازه مي‌دهد با غيرمسلماناني که درصدد دشمني با مسلمانان نيستند، ارتباط دوستانه و عادلانه برقرار کنند (ممتحنه: 8). ازاين‌رو اصل چهاردهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نيز دولت را موظف کرده است که در مورد افراد غيرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامى عمل نمايد و حقوق انسانى آنان را رعايت كند. 
    در مجموع، از ديدگاه اسلام، روابط ملت‌ها و حکومت‌ها با يکديگر بر مبناي قواعد زير بنيان نهاده شده است:
    الف) روابط حکومت‌هاي اسلامي با يکديگر
    در منابع اسلامي، روابط حکومت‌هاي اسلامي با يکديگر دوستانه و برادرانه است. ازاين‌رو آيت‌الله خامنه‌اي با استناد به سيرة پيامبر، رابطة جمهوري اسلامي ايران با کشورهاي اسلامي را دوستانه و برادرانه توصيف مي‌فرمايد (آيت‌الله خامنه‌اي، 28/7/1368).
    ب) روابط حکومت‌هاي اسلامي با حکومت‌هاي غيراسلامي
    مطالعه و بررسي منابع اسلامي نشان مي‌دهد که روابط حکومت‌هاي اسلامي با غيراسلامي به‌صورت يکدست نيست. اين روابط را با توجه به مواضع و عملکرد حکومت‌هاي غيراسلامي مي‌توان در قالب دو گروه از يکديگر متمايز کرد: 
    گروه اول، حکومت‌هاي غيراسلامي غيرمتخاصم است. رابطة حکومت اسلامي با اين دسته از حکومت‌ها با تکيه بر اصول مشترک به‌طور مسالمت‌آميز تعريف شده است. خداوند خطاب به پيامبرش دربارة رابطه با اهل کتاب مي‌فرمايد: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلَي كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ» (آل‌عمران: 64)؛ به اهل کتاب بگو: بياييد به اصول مشترک براي روابط بين ما و شما عمل کنيم. از نظر اسلام، همة پيروان اديان آسماني امت واحدند: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (انبيا: 92). در روابط بين‌الملل، همواره اصول و مسائل مشترک ميان کشورهاي اسلامي و کشورهاي غيراسلامي غيرمتخاصم وجود دارد که بر اساس آن مي‌توان رابطه‌اي سالم و عادلانه برقرار کرد. قرآن کريم خطاب به مسلمانان مي‌فرمايد: «لا يَنْهاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ» (ممتحنه: 8)؛ خداوند شما را از نيکي کردن و عدالت ورزيدن با آنان که با شما در دين نجنگيده‌اند و شما را از سرزمينتان بيرون نرانده‌اند، بازنمي‌دارد. بر اين اساس، نظام جمهوري اسلامي ايران که پس از پيروزي ديني‌ترين و درعين‌حال مردمي‌ترين انقلاب معاصر، مبناي تعامل خود با جهان خارج را بر پاية آموزه‌هاي جهاني اسلام قرار داده است، در خصوص چگونگي رابطه با کشورهاي جهان، آن را بر مبناي «احترام متقابل» و «عدم ظلم» تعيين کرد (خميني، 1369، ج3، ص31)؛
    گروه دوم، حکومت‌هاي غيراسلامي متخاصم است. در انديشة اسلامي، روابط حکومت اسلامي با حکومت‌هاي غيراسلامي متخاصم به‌صورت دوستانه و مسالمت‌آميز نيست. در ارتباط با اين حکومت‌ها، اصل بر اعلام برائت و بيزاري است. آيات ابتدايي سورة مبارکة توبه، که دربارة اعلام برائت از مشرکين است، شامل مشرکان متخاصم و پيمان‌شکن مي‌باشد (توبه: 1ـ3). قرآن کريم با عدم پذيرش ارتباط دوستانه ميان مسلمانان و غيرمسلمانان متخاصم مي‌فرمايد: «إِنَّما يَنْهاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَظاهَرُوا عَلَي إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ» (ممتحنه: 9)؛ به‌درستي که خداوند شما را از دوستي ورزيدن با کساني که با شما در دين جنگيده‌اند و شما را از سرزمين خود بيرون رانده‌اند يا در بيرون راندن شما همدستي کرده‌اند، بازمي‌دارد. هر که با آنان دوستي ورزد، از ستمکاران خواهد بود. 
    خداوند در آيه‌اي ديگر پيامد دوستي با اين گروه از دشمنان را به رنج و تعب افتادن مسلمانان مي‌داند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنّا لَكُمُ الآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (آل‌عمران: 118)؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! بيگانگان را دوست و همراز مسلمانان مگيريد. آنان از هيچ نابكارى در حق شما كوتاهى نمي‌ورزند. دوست دارند كه در رنج بيفتيد. دشمنى از لحن و سخنشان آشكار است و آنچه سينه‏هايشان نهان مي‌دارد، بزرگ‌تر است. در حقيقت، ما نشانه‌هاى دشمنى آنان را براى شما بيان كرديم؛ اگر تفکر مي‌کرديد.
    حکومت اسلامي در برابر حکومت‌هاي متخاصم موظف به ايستادگي و مقاومت و نفي سلطة آنان است (نساء: 141).
    3ـ6. ملاحظات در عرصة حکمراني
    از مهم‌ترين ملاحظات و مسائل نظام‌پردازي در عرصة حکمراني اسلامي در روابط بين‌الملل، توجه به اصول و مباني ديني حکمراني جهاني است. مباني و اصول روابط بين‌الملل اسلامي برگرفته از متون ديني و احکام و قوانين الهي است که در تمام عرصه‌هاي زندگي بشر داراي حکمت و ناظر به مصالح و مفاسد انسان‌هاست. خداوند با احاطه به تمام جوانب زندگي بشر و نيازهاي او، احکام و قوانيني براي انسان‌ها در تمام مکان‌ها و زمان‌ها قرار داده است که عمل به آنها به مصلحت انسان و موجب دفع مفاسد فردي و اجتماعي خواهد بود. هر نظام سياسي در عرصة اجرا و حکمراني نيازمند به قوانين است، اما قوانين حکمراني اسلامي، از يک‌سو مبتني بر مباني برآمده از دين و معرفت ديني است و از سوي‌ ديگر براي اجرا، به همراهي و پذيرش مردم وابسته است. توجه به اين مهم در سطح کلان حکمراني و روابط بين‌الملل، داراي اهميت و مصلحت بيشتري است. بشر براي تحقق اين مصالح در سطح بين‌المللي نيز نيازمند شکل‌گيري نظاماتي است که زمينة عمل به قوانين الهي و تأمين مصالح بشري را فراهم سازد. با مطالعه و بررسي متون ديني مي‌توان براي نظام حکمراني اسلامي در حوزة روابط بين‌الملل و موفقيت عملي آن، مسائل و ملاحظاتي را تعيين کرد. برخي از مهم‌ترين آنها عبارت‌اند از: 
    1ـ3ـ6. حکمراني براساس فطرت بشري
    فطرت انساني او را به زندگي اجتماعي سوق داده است تا در کنار همنوع خويش، نيازهاي خود را تأمين کند. از سوي ‌ديگر، اسلام آيين مطابق فطرت و سازگار با سرشت انساني است (روم: 30). احکام اسلام براي تأمين نيازهاي حقيقي انسان‌ها وضع شده است؛ ازاين‌رو در اسلام بر احکام عبادي جمعي، مانند حج، نماز جماعت و ساير احکام و عبادات جمعي تأکيد شده و ارتباط انسان‌ها با يکديگر، از هر نژاد و کيشي، در قالب «تعاون در کار خير و نيک» مورد تشويق قرار گرفته است (مائده: 2). اقتضاي فطري بودن دين اسلام (روم: 30)، در کنار ضرورت جاودانگي (حجر: 9) و جهان‌شمولي (قلم: 52؛ ص: 87؛ تکوير: 27) اين دين آسماني که اختصاص آن را به قوم يا منطقة خاص منتفي دانسته، اين است که حکمراني جهاني اسلام نيز بر مبناي فطرت مي‌باشد.
    رويکرد اسلام به حکمراني بين‌المللي را مي‌توان در قالب راهبرد «دعوت» توضيح داد. اسلام با دعوت از انسان‌ها به پذيرش حق، از راهبرد «دعوت» براى آگاه‌سازى و رهايى‌بخشى ملت‌ها و از ميان بردن عوامل استكبار و آثار آن بهره مي‌برد و از انديشة تشكيل حكومت جهانى واحد و تأسيس يك نهاد عادلانة حقوقى بين‌المللي دفاع مى‌کند. در اين شرايط، زمينه براى اجراى طرح آرمانى اسلام، يعني حکمراني عادلانة جهاني و تشكيل امت همگون و شايسته، فراهم مى‌شود.
    2ـ3ـ6. حکمراني بر مبناي عدالت
    از ديدگاه اسلام، عدالت يکي از اصول مهم در روابط اجتماعي انسان‌هاست. ازاين‌رو اسلام با هرگونه سلطه‌جويي و ستمکاري در صحنة روابط اجتماعي انسان‌ها و به‌تبع آن در روابط بين‌الملل، مخالف است. امروزه صحنة روابط بين‌الملل به محلي براي برتري‌طلبي قدرت‌هاي بزرگ تبديل شده است؛ موضوعي که به ايجاد و استقرار ظلم در نظام بين‌الملل انجاميده است؛ درحالي‌که احکام اسلام به‌صراحت با اين وضعيت مخالفت کرده و بر مقابله با ظالم و حمايت از مظلوم در هر نقطه از عالم تأکيد نموده است. از ديدگاه اسلام، مسلمانان حق ندارند حتي در برابر دشمنان خود به ظلم و بي‌عدالتي روي آورند: «لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَي أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَي»؛ (مائده: 8)؛ دشمني با گروهي ديگر، وادارتان نکند که عدالت نورزيد. عدالت ورزيد که به تقوا نزديک‌تر است. بنابراين از ديدگاه اسلام، گسترش عدل در روابط ميان افراد، نژادها و گروه‌ها، از اصول بنيادين به‌شمار مي‌رود. اصول عدالت در اسلام، جهاني است و اسلام هيچ يک از حد و مرزها و فاصله‌هاي ساختگي توسط زمامداران و قدرت‌هاي بين‌المللي را به‌رسميت نمي‌شناسد؛ زيرا در اسلام عدالت در همة سطوح، هم در روابط فردي و گروهي و هم در روابط بين‌الملل، گسترش دارد. بر اين اساس، ذيل حکمراني جهاني اسلام عدالت در روابط بين‌الملل، که از ضروريات و نيازهاي نظام جهاني امروزي است، گسترش خواهد يافت. 
    3ـ3ـ6. حکمراني با هدف برقراري صلح و امنيت
    امروزه يکي از مهم‌ترين اهرم‌هايي که توسط دشمنان اسلام براي ايجاد بدبيني به آموزه‌هاي اسلامي و جلوگيري از گسترش آن در مناطق مختلف جهان تبليغ مي‌شود، معرفي اسلام به جهانيان به‌عنوان دين جنگ و خشونت است؛ درحالي‌که ماهيت دين اسلام، رحمت، سلم و صلح و احترام به همة انسان‌ها با ديدگاه‌هاي متفاوت است. در انديشة اسلامي، اهانت انسان‌ها به اعتقادات و ارزش‌هاى مورد قبول يکديگر ممنوع است و خداوند مسلمانان را از بي‌احترامي به اعتقادات غيرمسلمانان نهى کرده است؛ زيرا از ديدگاه قرآن کريم، اين عمل موجب گسترش اهانت به همة اعتقادات و مقدسات خواهد شد: «وَلا تَسُبُّواْ اْلَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اْللهِ فَيَسُبُّواْ اْللهَ عَدْوَا بِغَيْرِ عِلْمٍ» (انعام: 108)؛ هيچ‌گاه بت‌ها و معبودهاى مشركان را دشنام ندهيد؛ زيرا اين عمل سبب مى‌شود كه آنها نيز در مورد ساحت قدس خداوند همين كار را از روى ظلم و ستم و جهل و نادانى انجام دهند.
    در حکمراني اسلامي بر روابط مسالمت‌آميز و عادلانة همه ملت‌ها و دولت‌ها با يکديگر تأکيد شده است؛ تاآنجاکه خداوند مسلمانان را از نيکي و عدالت ورزيدن به کفار غيرمحارب منع نکرده است (ممتحنه: 8). در انديشة اسلامي، مبارزه و جنگ تنها به‌عنوان وسيله‌اي براي مقاومت در برابر دشمنان و دفع ظلم و تجاوز و به‌هدف تأديب مفسدين ضروري است؛ ازاين‌رو قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَلَوْ لا دَفْعُ اللهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللهِ كَثِيراً» (حج: 40)؛ هرگاه خدا گروهي از اقوام بشري را به‌وسيلة گروه ديگر دفع نمي‌کرد، بي‌گمان معابد و مساجدي که محل ذکر و عبادت خداست، توسط آن متجاوزان ويران مي‌شد». همچنين مي‌فرمايد: «وَلَوْ لا دَفْعُ اللهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلكِنَّ اللهَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعالَمِينَ» (بقره: 251)؛ هرگاه خدا خطر گروهي از اقوام بشري را به‌وسيلة اقوام ديگر برطرف نمي‌کرد، فساد زمين را فرامي‌گرفت، ولي خدا نسبت‌به مردم جهان بر سر فضل و احسان است.
    بر اين اساس مي‌توان گفت که در حکمراني اسلامي، گرچه جنگ و مبارزه پذيرفته شده، اما خشونت به‌عنوان يک اصالت نفي شده است؛ زيرا در فلسفة سياسي اسلام مهم‌ترين و اصلي‌ترين هدف، هدايت، تکامل و تعالي اخلاقي انسان‌هاست و اين امر با اصالت خشونت سازگار نيست. همچنين در حکمراني اسلامي، امنيت جامعه، به‌ويژه امنيت معنوي و اخلاقي، مورد تأکيد است. از ديدگاه اسلام، گسترش امنيت در سطوح مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي در روابط ‌بين‌الملل بسيار حائز اهميت است. در اين ميان، امنيت معنوي و اخلاقي انسان‌ها به‌طور ويژه از اهميت بيشتري برخوردار است و زمينة حفظ امنيت در ساير حوزه‌ها شمرده مي‌شود. ازاين‌رو بنيان‌گذار نظام جمهوري اسلامي، امام خميني، ناامني اخلاقي و معنوي را زمينة سقوط همة انسان‌هاي عالم مي‌دانست. از ديدگاه ايشان، ناامني اخلاقي و معنوي بشريت امروز، ناامني در ساير زمينه‌ها، از جمله گسترش جنگ و خونريزي و نظاميگري را براي بشريت به‌ارمغان آورده است: 
    آن چيزي که دارد اين سيارة ما را در سراشيبي انحطاط قرار مي‌دهد، انحراف اخلاقي است. اگر انحراف اخلاقي نباشد، هيچ يک از اين سلاح‌هاي جنگي به حال بشر ضرر ندارد. آن چيزي که دارد اين انسان‌ها را و اين کشورها را رو به هلاکت و رو به انحطاط مي‌کشاند، اين انحطاط‌هايي است که در سران کشورها و اين حکومت‌ها، از انحطاط اخلاقي، دارد تحقق پيدا مي‌کند و همة بشر را دارد سوق مي‌دهد به سراشيب انحطاط؛ و نمي‌دانيم که عاقبت امر اين بشر چه خواهد شد (خميني، 1379، ج‏16، ص161).
    4ـ3ـ6. حکمراني براساس اشتراکات انساني
    امروزه اشتراكات زبانى، قومى، عقيدتي و... در زمرة بهترين ابزارهاى ديپلماسى در روابط بين‌الملل و حکمراني جهاني شمرده مي‌شود. اصل اولي از منظر قرآن کريم، تأکيد بر ارتباط همة ملت‌ها با يکديگر براساس اصول مشترک است: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلَي كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ» (آل‌عمران: 64)؛ بگو اي اهل کتاب! بياييد از آن کلمه‌اي که مورد پذيرش ما و شماست، پيروي کنيم: آنکه جز خداي را نپرستيم و هيچ چيز را شريک او نسازيم و بعضي از ما بعضي ديگر را سواي خدا، به پرستش نگيرد. امروزه براساس اين اصل ديني، در قالب حکمراني بين‌المللي مي‌توان روابط مسالمت‌آميز با گروه‌ها و کشورهاي مختلف برقرار کرد.
    5ـ3ـ6. حکمراني براساس احترام به تعهدات بين‌المللي
    احترام به عهد و پيمان و پايبندي به آن از مهم‌ترين اصول در روابط بين‌الملل و حکمراني اسلامي است. آيات متعددي در قرآن کريم دربارة وفا به عهد و عمل کردن به پيمان ميان انسان‌ها و دولت‌ها نازل شده و اين اصل به‌عنوان عنصري مهم در سياست خارجي و روابط بين‌الملل اسلامي دانسته شده است. خداوند دربارة اهميت و ضرورت وفا به عهد مي‌فرمايد:
    «وَأَوْفُواْ بِعَهْدِ اللهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُواْ الأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اللهُ بِهِ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» (نحل: 91-92)؛ و چون با خدا پيمان بستيد، به پيمان خود وفا كنيد و سوگندهاى [خود را] پس از استوار كردن آنها مشكنيد؛ با اينكه خدا را بر خود ضامن [و گواه] قرار داده‌ايد؛ زيرا خدا آنچه را انجام مي‌دهيد، مي‌داند. و مانند آن [زنى] كه رشتة خود را پس از محكم بافتن، [يکي‌يکي] از هم مي‌گسست، مباشيد كه سوگندهاى خود را ميان خويش وسيلة [فريب و] تقلب سازيد؛ [به‌خيال اين] كه گروهى از گروه ديگر [در داشتن امكانات] افزون‌ترند. جز اين نيست كه خدا شما را بدين‌وسيله مي‌آزمايد و روز قيامت در آنچه اختلاف مي‌كرديد، قطعاً براى شما توضيح خواهد داد.
    براساس آيات يادشده، قرآن کريم عهد ميان انسان‌ها را در حقيقت، عهد با خدا و وسيلة آزمايش انسان‌ها دانسته و خداوند را گواه و ضامن آن قرار داده است؛ ازاين‌رو تأکيد مي‌کند که احساس قدرت و برتري، شما را به عهدشکني با يکديگر سوق ندهد. در آيات بعد، ضمن تأکيد مجدد بر وفا به عهد به‌عنوان «عهدالله»، مي‌فرمايد: 
    «وَلاَ تَتَّخِذُواْ أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُواْ الْسُّوءَ بِمَا صَدَدتُّمْ عَن سَبِيلِ اللهِ وَلَكُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اللهِ ثَمَنًا قَلِيلاً إِنَّمَا عِندَ اللهِ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» (نحل: 94ـ95)؛ پيماني را که ميان خود منعقد مي‌‌کنيد، وسيلة خدعه و نيرنگ مسازيد تا گامى بعد از استواري‌اش بلغزد و شما به[سزاى] آنكه [مردم را] از راه خدا بازداشته‌ايد، دچار عذاب شويد و براى شما عذابى بزرگ باشد؛ و پيمان خدا را به بهاى ناچيزى مفروشيد؛ زيرا آنچه نزد خداست، اگر بدانيد، همان براى شما بهتر است.
    بر اين اساس، مي‌توان گفت که در حکمراني اسلامي، پيروى از نظام حقوقى مبتنى بر عرف و قراردادهاى بين‌المللى، در صورتي که بر پاية اصل برابرى، حق و عدالت و احترام متقابل تدوين يافته باشد، لازم شمرده مي‌شود. در اين وضعيت، بر پاية حکمراني اسلامي، اصول تفاهم بين‌المللى به‌معناى تكيه بر قدرمشترك‌ها و اصول موضوعه، مشاركت و تعاون در مسائل بين‌المللى، برابرى دولت‌ها در استيفاى حق آزادى، استقلال و حاكميت، عدم توسل به زور و نفى تجاوز، حمايت از مبارزات حق‌طلبانه و جنبش‌هاى رهايى‌بخش، پايبندي به قراردادهاى بين‌المللى و حل مسالمت‌آميز اختلافات بين‌المللى، مبناى روابط صلح‌آميز ميان دولت‌ها و ملت‌هاست (عميد زنجانى، 1377، ج3، ص426ـ508). 
    نتيجه‌گيري
    نظام‌پردازي و تدوين الگويي نظام‌مند از روابط بين‌الملل اسلامي از ضرورت‌هاي جهان اسلام، به‌ويژه در عصر جديد، به‌شمار مي‌آيد. امروزه به‌دليل خاتميت و جامعيت دين اسلام و نيز گسترش نيازهاي عصر جديد، زمينة ورود محققان اسلامي به بحث نظام‌مندي احکام و آموزه‌هاي اسلامي در حوزة روابط بين‌الملل مطابق معيارهاي علمي اين حوزه گسترش يافته است. نظام روابط بين‌الملل در انديشة اسلامي به‌عنوان بخشي از نظام معرفتي اسلام و يكي از نظام‌هاي رفتاري در منظومة نظام‌هاي اسلامي، داراي چهارچوبي نظام‌مند و با ضوابطي خاص در راستاي تحقق اهداف شريعت و مبتني بر نظام بينش‌ها و سنت‌هاي الهي است. اين ضوابط در حوزة روابط بين‌الملل نحوة تعامل با ملت‌ها و کشورهاي جهان ـ اعم از اسلامي و غيراسلامي ـ را براساس مباني دين اسلام و مسائل مربوط به آن مشخص مي‌سازد.
    دستورهاي الهي در تمام عرصه‌هاي زندگي بشر داراي حکمت بوده و ناظر به مصالح و مفاسد تمام انسان‌هاست. خداوند با احاطه به تمام جوانب زندگي بشر و نيازهاي او، احکامي براي وي قرار داده است که عمل به آنها به‌مصلحت انسان و موجب دفع مفاسد فردي و اجتماعي در تمام سطوح خواهد بود. نتايج اين وضعيت در سطح کلان و در عرصة روابط بين‌الملل داراي اهميت بيشتري است. ازاين‌رو بشر براي تأمين اين مصالح در سطح بين‌المللي نيز نيازمند نظاماتي است که زمينة عمل به دستورهاي الهي را فراهم سازد؛ نظاماتي که بر پاية آموزه‌هاي وحياني بنا شده و متفاوت با ساير نظام‌هاي موجود در روابط بين‌الملل باشد.

     

    References: 
    • ابن‌فارس، احمدبن فارس، 1404ق، معجم مقاییس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
    • احمدی میانجی، علی، 1419ق، مکاتیب الرسول، طهران، دارالحدیث الثقافیه.
    • بوازار، مارسل، 1369، اسلام و جهان امروز، ترجمة مسعود محمد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
    • بوتول، گاستون، 1368، جامعه‌شناسى جنگ، ترجمة هوشنگ فرخجسته، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى.
    • تیلیش، پل، 1381، الهیات سیستماتیک، ترجمة حسین نوروزی، تهران، حکمت.
    • جانز، آنتونی اچ و نلی لاهود، 1389، اسلام و سیاست بین‌الملل، ترجمة رضا سیمبر، تهران، دانشگاه امام صادق(ع).
    • خامنه‌ای، سیدعلی، 28/7/1368، بیانات در خطبه‏هاى نماز جمعۀ تهران، https://khl.ink/f/2207.
    • دال، رابرت، 1364، تجزیه و تحلیل جدید سیاست، ترجمة حسین ظفریان، تهران، مترجم.
    • رشاد، علی‌اکبر، 1399، «فرایند نظام‌سازی اسلامی با تأکید بر نظام سیاسی»، فقه و سیاست، ش2، ص7ـ31.
    • سیمبر، رضا و ارسلان قربانی شیخ‌نشین، 1389، اسلام‌گرایی در نظام بین‌الملل رهیافت‌ها و رویکردها، تهران، دانشگاه امام صادق(ع).
    • صدر، سیدمحمدباقر، 1393، اقتصاد ما، ترجمة ابوالقاسم حسینی ژرفا، قم، پژوهشگاه شهید صدر.
    • عمید، حسن، 1389، فرهنگ عمید، سرپرست تألیف و ویرایش، فرهاد قربان‌زاده، تهران، اَشجَع.
    • عمید زنجانی، عباسعلی، 1377، فقه سیاسی (حقوق بین‌الملل اسلام)، تهران، امیرکبیر.
    • فراهیدی، خلیل‌بن احمد، 1409ق، کتاب العین، قم، دارالهجره.
    • فیومی، احمدبن محمد، 1414ق، المصباح المنیر، قم، دارالهجره.
    • گیدنز، آنتونی، ۱۳۸۴، جامعه‌شناسی، ترجمة منوچهر صبوری، تهران، نشر نی.
    • لیتل، دانیل، 1392، تبیین در علوم اجتماعی، درآمدی به فلسفة علم‌الاجتماع، ترجمة عبدالکریم سروش، تهران، مؤسسة فرهنگی صراط.
    • مارش، دیوید و جری استوکر، 1378، روش و نظریه در علوم سیاسی، ترجمة امیرمحمد حاجی یوسفی، ت‍ه‍ران‌، پ‍ژوه‍ش‍ک‍دة‌ م‍طال‍ع‍ات‌ راهبردی.
    • مطهری، مرتضی، 1362، عدل الهی، تهران، صدرا.
    • مطهری، مرتضی، 1367، انسان کامل، تهران، صدرا.
    • مکارم شیرازی، ناصر، 1374، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب اسلامیه.
    • موسوی خمینی، سیدروح‌الله، 1361-1369، صحیفة نور؛ مجموعه رهنمودهای امام خمینی(ره)، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
    • موسوی خمینی، سیدروح‌الله، 1379، صحیفة امام؛ مجموعه آثار امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
    • نقیب‌زاده، احمد، 1388، تاریخ دیپلماسی و روابط بین‌الملل، تهران، قومس.
    • وست چرچمن، چارلز، 1369، نظریة سیستم‌ها، ترجمة رشید اصلانی، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی.
    • هانسون، اریک او، 1389، دین و سیاست در نظام بین‌الملل معاصر، ترجمة ارسلان قربانی شیخ‌نشین، تهران، دانشگاه امام صادق.
    • Buzan, Barry, & Little, Richard, 2000, International Systems in World History: Remaking the Study of International Relations, Oxford University Press.
    • https://dictionary.cambridge.org/pl/dictionary/english/system
    • https://www.yourdictionary.com/system/websters
    • Theodore, A., & Couloumbis, James, H. 1986, Wolfe, Introduction to International Relations, power and, Justice, New Delhi: Prentice, Hall, Znc.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ملک زاده، محمد.(1402) بررسی فرایند نظام‌پردازی در تراز روابط بین‌الملل اسلامی. دو فصلنامه معرفت سیاسی، 15(2)، 87-104 https://doi.org/10.22034/siyasi.2024.5000756

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد ملک زاده."بررسی فرایند نظام‌پردازی در تراز روابط بین‌الملل اسلامی". دو فصلنامه معرفت سیاسی، 15، 2، 1402، 87-104

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ملک زاده، محمد.(1402) 'بررسی فرایند نظام‌پردازی در تراز روابط بین‌الملل اسلامی'، دو فصلنامه معرفت سیاسی، 15(2), pp. 87-104

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ملک زاده، محمد. بررسی فرایند نظام‌پردازی در تراز روابط بین‌الملل اسلامی. معرفت سیاسی، 15, 1402؛ 15(2): 87-104