سخن نخست
Article data in English (انگلیسی)
دانش سیاسی تراز انقلاب اسلامی
خاستگاه دانش سیاسی معاصر به تحولاتی در مغرب زمین باز می گردد که پس از رنسانس به تدریج شکل گرفت. این تحولات در ساحت ذهن و عین منجر به ظهور مدرنیته شد. و مدرنیته با تأکید بر مؤلفه هایی چون اومانیسم، سکولاریسم، اباحی گری و مبانی معرفت شناختی خاص یعنی دانش تجربی و عقلانیت ابزاری مدنیت دانش جدید را به دنبال داشت. سیاست به مثابه دانشی نو که در آغاز قرن بیستم نشو و نما یافت، فرآورده این اصول و بنیان های فکری است و هدفش نیز حل معضلات سیاسی با اضلاع و ویژگی های جامعه غربی است و کار بست آن در جوامع دیگر که از نظر ویژگی ها و مشخصات فکری متمایز از غرب است، سازگار نیست. تمامیت خواهی غرب موجب شد که علم سیاست به مثابه مهم ترین فرآورده مدنیت مادی پس از شکل گیری در غرب و با ظهور پدیده استعمار به سایر مناطق جهان و ایران ورود یابد بدین سان نخستین دانشکده ها و کالج های سیاسی در ایران و در عصر مشروطه شکل گرفت و هدف نهایی آن ترویج فرهنگ غرب و کوشش در جهت حل مسائل سیاسی با ذهنیت غربی و در نهایت وجاهت و مشروعیت بخشیدن به استیلای غرب در جهان اسلام و ایران بود.
در مقابل، اندیشه اسلامی در ایران مانع مهمی در تحقق و نهادینه شدن و استواری این اندیشه گردید. چالش دو دستگاه اندیشه سیاسی با رویکرد اسلامی و غربی پس از فراز و نشیب های متعدد در تاریخ معاصر منجر به انقلاب اسلامی شد و در پی آن این دو نظام فکری داعیه دار تولید دو دانش سیاسی بر پایه اسلام و سکولاریزم گردید امری که در اندیشه سیاسی امام خمینی از آن به سیاست الهی و شیطانی تعبیر شده است. تبیین این مهم در نظام آموزشی کشور بیش از آنکه متناظر به رخدادهای گذشته باشد ضروری است که نیم نگاهی به افق آینده داشته باشد.
1. پیروزی انقلاب اسلامی و چالش آن نسبت به یافته های تمدنی و ضرورت استمرار حرکت انقلاب اسلامی در گرو نهضت نرم افزاری، تولید دانش اسلامی و کوشش در جهت دانش سیاسی تراز انقلاب اسلامی بوده و هست. این مهم طی سه دهه گذشته با مشکلاتی مواجه بوده است برخی از این مشکلات ناشی از ساختار معیوب، ناکارامد و دستگاه سیاست گذاری آموزشی و فرهنگی کشور است که گویی فاقد اراده جدی در این زمینه بوده و رویکردی محافظه کارانه به تحول در علوم انسانی دارد. برخی کاستی ها ناشی از متون دانش سیاسی است که ترجمه و برگردان آثار غربی است و به رغم گذشت سه دهه از انقلاب همچنان ترجمه محور و تقلید گونه است و برخی نیز ناشی از عدم آشنایی ما نسبت به میراث غنی اسلامی است که می بایست بر پایه آنها تولید علم صورت گرفته و در متون آموزشی تبلور یابد.
در مقابل، دانش سیاسی موجود در نظام دانشگاهی دچار بحران اساسی است. این امر ناشی از ناکارآمدی و ناتوانی این دانش در حل معضل جامعه هم تراز با انقلاب اسلامی است اصول و قواعد این دانش برآمده از فرهنگ غرب است و حل مسئله آن نیز بر مبنای مدنیت غرب است مدنیتی که انقلاب اسلامی با آن در چالش اساسی به سر می برد.
2. نظام جمهوری اسلامی ایران از آغاز پیروزی انقلاب در ایران، در جهت تحول و تغییر در ماهیت دانش سیاسی راهبردهای گوناگونی را تجربه کرده است از جمله:
الف. افزودن برخی دروس اسلامی در کنار سایر عناوین درسی؛
این راهبردی عمومی بود که در بخش عمده دانشگاه های کشور به وقوع پیوست. عناوین افزوده شده هرچند تأثیرات نسبی در آشنایی دانشجویان با نگاه و رویکرد اسلامی داشته است اما به طورکلی نتوانسته تأثیر شایانی در تغییر ماهیت سیاست داشته باشد و گاه نتیجه معکوس داشته است. زیرا در کنار این دروس محدود اسلامی، بیش از صد واحد دروس غربی با ماهیت فکر و ذهنیت غربی، دانشجو را به خود مشغول داشته و با توجه به فقدان توازن و تناسب میان دو دسته از درس ها به تدریج هژمونی فکر غربی مورد پذیرش دانشجو قرار گرفته و می گیرد.
ب. تأسیس دانشگاه با ماهیت اسلامی؛ نمود عینی این امر را می توان دانشگاه امام صادق برشمرد این تجربه در مجموع و در پاره ای از ابعاد موفق بوده است و در برخی از ابعاد توفیق مورد انتظار را به دنبال نداشته است. شکی نیست این دانشگاه به علت مسائلی چون تأکید بر آموزش های حضوری، گزینش سخت گیرانه و متناسب با اهداف، تأکید بر جنبه های تربیتی و فرهنگی در کنار آموزش های رایج توانسته است در تربیت نیروی متدین و کادر سیاسی برای نظام موفق عمل نماید. اما در عرصة تولید علم و در عرصة تدوین متون بایستی در انتظار تلاش علمی در آینده بود.
ج. مؤسسات حوزوی؛ هدف اساسی مؤسسات حوزوی از آموزش دانش سیاسی در دهه نخست انقلاب، شناخت دقیق علم سیاست در مجامع دانشگاهی بوده است. در دهه دوم این مراکز اولاً از نظر نیاز به استاد، به استقلال دست یافته اند ثانیاً در طراحی سرفصل دروس، تهیه متون درسی، گزینش مناسب دانش پژوه کوشیده اند فارغ از ساختار نظام دانشگاهی رویکردی جدیدی در آموزش دانش سیاسی را تجربه کنند این مؤسسات نیز به طور نسبی دچار برخی کاستی ها و کامیابی بوده اند اما نکته امتیاز این مراکز، آشنایی اساتید و دانش پژوهان آن با دانش اسلامی است که می تواند پشتوانة تولید علم به شمار می رود.
امروز در حوزه های علمیه رشته هایی چون فقه سیاسی، فلسفه سیاسی، کلام سیاسی، اخلاق سیاسی، جامعه شناسی سیاسی (با رویکرد اسلامی)، تفسیر سیاسی، سیاست خارجی و روابط بین الملل (با رویکرد اسلامی) با توجه به نیاز انقلاب اسلامی تدوین و ارائه شده و می کوشد در جهت تربیت محقق تلاش کند.
دانش سیاسی تراز انقلاب اسلامی نیازمند همه تخصص های مورد اشاره است فقه عبادی و فردی به تنهایی ناتوان از اداره جامعه در تمامی عرصه ها است و شناخت اسلام در همه ساحت های فلسفی، کلامی، فقهی- اجتماعی، قرانی و با تأکید بر رویکرد جامعه شناسی اسلامی و شناخت پیچیدگی های نظام بین الملل نیز امری ضروری است. بدون شناخت دقیق واقعیت عینی نمی توان به حل مسئله همت گماشت و رویکرد تک بعدی به هر یک از دانش های فوق ما را در حل مسئله دچار مشکل می سازد.
بدون تردید ضروری است نظام دانشگاهی اولاً به نقد مبنایی مدرنیته و مؤلفه های آن پرداخته و بن مایه های نظری و عملی آن را رصد کند. ثانیاً اهداف و غایات زندگی سیاسی در اسلام و غرب مادی را به درستی بشناسد و با توجه به تمایز بنیادین اهداف متوسط و غایی در اسلام و غرب در راستای هدف اسلامی به تربیت استاد، تدوین متن آموزشی و سر فصل ها اقدام نماید. ثالثاً با تبیین تمایز در مبانی و اهداف، مدل ها، ساختارها و الگوهای رفتاری را که متمایز از تجربه غرب است ارائه نماید چرا که دموکراسی غربی نمی تواند الگوی هم تراز انقلاب اسلامی باشد.
در عرصه مدل سازی، مردم سالاری دینی و دموکراسی را می توان مطرح کرد اگر مهم ترین دغدغه سیاست در رویکرد سکولار، چگونگی گذار به وضعیت دموکراتیک است، آرمان اندیشه اسلامی، نهادینه سازی مردم سالاری اسلامی در جهت آزادی واقعی، عقلانیت دینی و رشد و تعالی معنوی است.
3. نکته مهم و قابل توجه آن است که تمایزهای متعدد و گوناگون میان دانش سیاسی سکولار (که امروز در محیط های آموزشی ما مسلط است) با دانش اسلامی به هیچ وجه بدان معنا نیست که میان دو دستگاه فکری و دانش سیاسی در رویکرد اسلامی و سکولار دیوار نفوذناپذیری از اخذ و اقتباس کشیده شده است چرا که محقق اسلامی در جست وجوی دیالوگ با دانشمند سیاسی در دنیای معاصر است اما همواره بر این نکته تأکید دارد که هرگونه اخذ و اقتباس می بایست همراه با کار کارشناسی باشد تا مبادا در زمینی بازی کنیم که در نهایت سیادت و هیمنه اندیشه غربی و مدرنیته را در پی داشته باشد.
سردبیر